عوارض
دوران حاضر (۲)
از آقای
علیرضا یعقوی
13
خرداد-92
قسمت
اول این بحث را بعد از ارسال نامه ۲۲۰
صفحه ای آقای ایرج مصداقی به آقای مسعود رجوی خدمت دوستان تقدیم داشتم. بعد از آن
ادامه این مقاله با فترتی روبرو شد که ناشی از ضرورت پرداختن به مسائل دیگر بود.
چون مقاله تماما تهیه شده است و در این میان تقاضای دوستان بر انتشار مابقی مقاله
بود و در این بین بازهم شاهد حوادثی جدید بودیم که از جمله مقاله آقای اسماعیل وفا
یغمایی به بهانه آنچه که خود دیدار فرزندشان با دوتن از مالی - اجتماعی کاران
مجاهد خوانده اند و با علم بر اینکه اگر در دوران جهش انقلابی بسر می بردیم اصولا طرح
چنین مسائلی محلی از اعراب نداشت، تمامی اینگونه برخوردها و رفتارها را از عوارض
دوران فترت انقلابی محسوب نموده و تبیین آن ما را بیشتر به یافتن راه حل جامع تری
می رساند که در نهایت به اعتلای جنبش انقلابی در سر فصل معین راه برده و طرح
اینگونه مسائل را از پایه و اساس منسوخ می سازد. حال با این مقدمه به ادامه بحث
پرداخته می شود.
عوارض
دوران گذار یا عوارض دوران فترت انقلابی:
دوران
فترت به دورانی اطلاق می شود که عوامل بازدارنده رشد و تکامل اجتماعی در هیئت و
هیبت یک دولت مستقر با بکارگیری تمامی ابزارهای سرکوب و قدرت نظامی و سیاسی، در
معادله قوا، در موضعی قرار می گیرند که خود را بر انقلاب و نیروهای آن و یا جبهه و
آلترناتیو انقلابی تحمیل نموده و مبارزه دچار افت محسوس می گردد. دوران فترت نشانه
ها و علائم خاص خود را دارد. یعنی اگر این دوران را یکی از بیماری های رایج در
جنبش های اجتماعی بدانیم، این بیماری آثار بیرونی و خارجی خود را به اشکال مختلف
بروز می دهد که شناختن آنها باعث می گردد جنبش انقلابی در برخورد با آنها دچار
اشتباه و به هدر دادن و هرز رفتن نیروها نشود.
الف: نشانه
های دوران فترت:
۱- فضای یأس و استیصال:
نیروهای
جنبش انقلابی، هر چند در وحدت مبارزاتی و تشکیلاتی و استراتژی نبرد با هم اتفاق
نظر و اتحاد عمل دارند، اما نیروی یکدست نبوده و در شرایط مختلف افراد از خود عکس
العمل های متفاوتی، بروز می دهند که همین عکس العمل ها در شرایط مختلف و بطور مشخص
در برخورد با دوران فترت انقلابی است که ماهیت و جایگاه آنها را مشخص و معین می
سازد. در شرایط فترت، افراد درگیر با آن مسلما بخشی با تمسک به ارزشها و دستاوردها
و مبانی تئوریک و عملی به ریسمان انقلاب چنگ زده و آن را بالاترین و بزرگترین
دستاورد و دستمایه در رستگاری فردی و اجتماعی می دانند. اینها هرگز مرعوب دشمن نمی
شوند. شعارشان «هیهات منا الذله» است. پایبندی به این شعار البته بهای گزافی را
طلب می کند. در نقطه مقابل افرادی مرعوب شده و ذهن خود را به دشمن و ترفندهای آن
تسلیم می کنند و راه ناسازگاری در پیش می گیرند. اینها سطح خود را از یک نیروی
انقلابی طراز مکتب با خصیصه جبرشکنی به سطح افراد تحت نظام و مرعوب شرایط تنزل می
دهند. خصوصیات پوپولیستی از خود بروز می دهند. مدام انقلاب و رهبری آن را به دیدن
شرایط موجود و نه متحول شونده ارجاع می دهند (۱). خود را واقع بین و واقعگرا جلوه
داده و انقلابیون و دوستان و یاران دیروز خود را ایده آلیست و یا آرمانگرا می
خوانند. عقل تاجرپیشه را بجای تفکر انقلابی نشانده و چنان رفتاری را از خود بروز
می دهند که حتی افراد عامی را هم به شک وا می دارند. مواضع گذشته شان و نوشته ها و
شعرهایشان، عملکردهایشان را چنان از یاد می برند که انگار از نو تولد یافته اند
اما نه با خصایص و روحیات انقلابی بلکه در سطحی، مبتدی و عاری از هرگونه جاذبه
دیروزی.
۲- بحران هویت:
هویت در
لغت وجود، هستی و ذات معنی شده است. هویت غالبا به معنی حقیقت شیئی یا شخص که صفات
جوهر او را در بر دارد، بکار می رود. هویت در واقع شناسنامه وجودی هر عنصر زنده
است. نه فقط نام و نام خانوادگی بلکه عقیده و نظر و اندیشه انسان را که موجودی
هوشمند تعریف می شود را در بر می گیرد. این هویت و این شناسنامه و سنخ فکری و
اندیشه ای در دوران فترت دستخوش بحران می شود. عوامل روانشناسانه متعددی در این
بحران دخیل هستند که قصد شکافتن آن را در این بحث نداریم. اما سطحی نگری و
شعارزدگی و عدم عمق و ژرفای اندیشه و عدم همخوانی تئوری و عمل انقلابی از عوامل
مؤثر در ایجاد این بحران هستند. موجود و عنصر انقلابلی جوهره اصلی و شناسنامه مبارزاتی
خود را گم می کند. دوگانگی و تناقض چنان او را در خود فرو می برد که زمان و مکان
را از دست داده و همه چیز و همه کس را می خواهد به ورطه فراموشی بسپارد. یاران
دیروز، جمع انقلابی، اخلاص و وفاداری، شجاعت و مروت، یگانگی و وحدت فردی و
اجتماعی. این بحران در هویت را در ماهیت و رفتار جدید آنها و آنچه که از خود بروز
می دهند را بخوبی می شود، مشاهده نمود. بخاطر عنادی که یافته اند هر چه به آنها
تذکر داده می شود نمی توانند گم شدن و بحرانی را که به آن گرفتار آمده اند را درک
کنند. می گوئید شما از یک خانواده انقلابی هستید و جایگاه خودتان را در انقلاب و
خانواده آن دارید، می گویند به روابط خونی و برخاسته از روابط و دوران فئودالی؟؟!!
ما را ارجاع ندهید. می گوئید نمی شود یک روزی در شعر در وصف همین تشکیلات بگوئید
«هم مرا تو گاهواره باش هم مزار» و فردا روزی از «مرگهای مشکوک تشکیلاتی» دم
بزنید. انسانی عاقل نمی تواند این تناقض ها را از شما بپذیرد. اینجاست که «عرض خود
می برید و زحمت دیگران می دارید». این دگردیسی مسلما ریشه در روابط و تشکیلات
نخواهد داشت بلکه برخاسته از درون مایه شما است. به به به و چه چه زدن پوپولیستی
مشتی عوامل مشکوک دلخوش کرده اند. اما همه اینها قابل فهم و درک و برخاسته از
«بحران هویت» بعنوان یک عارضه در دوران فترت است.
۳- رشد حرکتهای آنارشیستی و خودبخودی:
در یک
سرخوردگی و عکس العمل خودبخودی نسبت به دوران فترت، افرادی به سمت ماجراجوئی و
حرکتهای آنارشیستی برای زیر علامت سؤال بردن روابط و تشکیلات انقلابی روی می
آورند. از پاپ کاتولیک تر و از هر انقلابی ، انقلابی تر می شوند. البته نه در عمل
و محتوا بلکه در سطح و شعار برای توجیه عملکرد انحرافی خود. از تضاد با کارتل ها و
تراستها در دل مبارزه با ارتجاعی که تضاداصلی جامعه محسوب شده، دم می زنند. می
گوئید خوب اینها که شما می گوئید پیشکش شما باد. فکری برای سیه روزی امروز جامعه
بکنید. می دانید که هر مبارزه ای در دنیای امروز نیازمند تشکیلات است. لطفا
تشکیلات بی عیب و نقص خود را بوجود اورید و ماهم به آن تشکیلات که لاجرم از اشکالات
روابط حاضر مبری است، خواهیم پیوست. می گویند ما توان ایجاد تشکیلات نداریم. می
گوئيد پس این طرح بی در و پیکر از انتقادات شما در نهایت به کیسه دشمن می ریزد و
شما را به عوامل آن تبدیل می کند، می گویند ما دشمن نیستیم، منتقدیم. می گوئيد
دشمن از طریق عوامل خود در شما رسوخ کرده. خوش خیالانه می گویند، نه مخالفت ما از
سر دشمنی نیست می گوئید هیچ موجودی در این جهان ایستا نیست. شما هم به فراخور راهی
که انتخاب کرده اید و دوستانی که در این مسیر برگزیده اید در تحلیل نهایی در
ایستگاه دشمن پیاده خواهید شد. این قرین به سابقه است. از انقلاب جنگل و سرنوشت
خالو قربان و …در دوران مبارزات ملی شدن نفت سرنوشت بقایی و کاشانی و … هم ادعایی
همچون شما داشتند اما تاریخ نشان داد که به کدامین سو رفتند.
۴- فعال شدن اپورتونیست ها و رویزیونیستها:
در جنبش
های انقلابی همواره راستگرایی خطری است که در شرایط افت مبارزاتی به سراغ نیروی
انقلابی می اید. آنهم به بهانه جمعبندی از مبارزات گذشته بدون در نظر گرفتن مبانی
علمی و فقط تحت تاثیر شرایط پیش رو. انقلابات از همین جا ضربه خورده به دامن
اپورتونیسم و رویزیونیسم در غلتیده اند. مرزبندی قاطع و حفظ جریان و تشکیلات
انقلابی در این شرایط از خودبخودی گرایی انحرافی یک هنر ویژه است چرا که در دوران
فترت انقلابی با توجه به افت مبارزاتی، اپورتونیست ها (فرصت طلبان) و رویزیونیستها
(تجدید نظرطلبان) در صحنه سیاسی فعال مایشاء می شوند. اینها در این فرصت مطرح می
سازند که راههای دیگری برای مبارزه وجود داشت و جنبش انقلابی دچار چپ روی شد. اگر
نیروی انقلابی افراط گری نمی کرد و به خشونت روی نمی آورد مسلما می شد با سیاسی
کاری خط را به پیش برد. مثل معروف آب که سر بالا می رود، قورباغه ابو عطا می
خواند، انطباق با چنین شرایطی دارد. جنبش بنا به عواملی دچار افت شده است. راه
برون رفت خود را دارد و ذیصلاح ترین فرد و جریان هم در این رابطه نیروی انقلابی
است که در چنین فضایی بسر می برد. او باید راه برون رفت منطقی از شرایط حاضر را
بیاید و مسلما با تجربه اندوزی از تجارب تلخ و شیرین و جمعبندی خلاق مبارزاتی، می
تواند و باید راه انقلاب را بگشاید. راه برون رفت از شرایط حاضر هم دو قدم اول با
مرزبیندی قاطع در مقابل راستگرایان ، تجدید نظر طلبان و فرصت طلبان است. اگر مسیر
انقلاب نه بر اساس میل و خواست این و یا آن فرد و یا جریان بلکه منطبق بر شرایط و
با تحلیل مشخص از شرایط مشخص پیش رفته است پس راه برون رفت از شرایط حاضر هم تنها
به یمن جمعبندی خلاق و استفاده از تمامی تجارب انقلابات بطور عام و تجربه اندوزی
از مراحل گذشته انقلاب و اقدامات صورت گرفته پیشین بطور خاص متصور است. هرگونه راه
حلی جدا از این قانونمندی ناچارا نیروی انقلابی را از خصوصیاتش تهی ساخته و بدنبال
اپورتونیستها و رویزیونیستها خواهد کشاند. بطور مشخص در شرایط حاضر ایران باید
مرزبندی قاطعی با اصلاح طلبان و تجدیدنظر طلبان توده ای و اکثریتی و امثال فرخ
نگهدار و همپالکی های او داشت. اگر اینچنین عملکردی از نیروی انقلابی شاهد بودیم،
بدانید که در مسیر درست گام بر می دارد. می تواند بر شرایط حاضر خلاقانه، فائق
آید. در غیر اینصورت هرگونه بها دادن به این افراد و نیروها و نظریات آنها در ته
خط به ضلالت و گمراهی و در نهایت به همراهی با آنها و هم کاسه شدن با اصلاح طلبان
در خواهیم غلتید. ته این خط وزارت اطلاعات رژیم و بیت ولی فقیه است که ما را به
همه کاسه گی، همسفره گی و هم سفله گی فرا می خوانند.
۵- فضای امنیتی و فعال شدن جاسوسان:
در چنین
شرایطی فضا بشدت امنیتی می شود. جاسوسان دشمن حتی در لباس مبارز در پی رسوخ در
جریانات انقلابی می افتند که با ریزش نیرویی روبرو شده اند. یعنی فضایی فراهم می
آید که نمی شود انقلابی را از جاسوس تمیز داد. عده ای با عناوین لابی بطور رسمی به
رایزنی برای گشایش روابط برای دیکتاتوری حاکم مشغول می شوند. عده ای با لباس اصلاح
طلب خواهان ایجاد فرجه و فرصت برای رژیم هستند. اینها علیه هرگونه مبارزه تبلیغ می
کنند و همه را از هزینه و پرداخت آن برحذر می دارند. خط موازی لابی را جاسوسان و
عوامل رسوخ داده شده در نیروهای انقلابی بازی می کنند. اینها در درون روابط
انقلابی نفوذ داده شده تا همچون موریانه درون، تهی ساخته و اراده انقلابیون را با
القائات خود سست نمایند.
۶- بدبینی:
یکی از
عارضه های گذار همانا بوجود آمدن فضای بدبینی در جامعه و به تبع آن در میان
انقلابیون است. این فضا اگر کنترل نگردد در درون روابط انقلابی نیز رسوخ کرده و
افراد عاجز از درک شرایط و تحلیل خلاق از آن، به ورطه بدبینی می افتند و در چاهی
گرفتار می آیند که دور تا دور آن تاریکی است و لذا در چنین فضایی بازار اتهام و
تهمت رواج دارد. در این شرایط رژیم حاکم، با جنگ روانی فرسایشی تلاش دارد جریان
انقلابی را به حاشیه براند. انواع و اقسام تهمت ها و شایعات را رواج می دهد. ماشین
تهمت زنی و دروغ پراکنی آن یک آن از کار باز نمی ایستد. به کمک عناصر زبون و بریده
که به خدمت رژیم در آمده اند خطوط خود را به پیش می برد. هدف ایجاد یأس و سرخوردگی
اجتماعی با سیاه نمایی از حرکات انقلابی و جریان اصلی پیش برنده خط انقلاب است.
بسیار انقلابیونی که حتی دست به خودکشی می زنند چرا که نمی توانند به تبیین خلاقی
از شرایط حاضر برسند. شک غیرعلمی در این فضا بیداد می کند. جاسوسان و عوامل دشمن
درگیر در جنگ روانی یک لحظه از خلائی که بوجود آمده در نمی گذرند چرا که پیشرفت در
این جنگ را بسیار ساده تر و کم بهاتر از جنگ رودرو می دانند بخصوص اینکه شرایط و
فضا برای تبلیغ «ضد جنبش» در برابر «جنبش» و انقلاب را فراهم می بینند. هرگونه
کوتاه آمدن در این فضا بر جسارت و پیشروی آنها خواهد افزود.
در قسمت
بعدی چگونگی فائق آمدن بر این فضا را به بحث خواهیم نشست.
پاورقی:
۱- اصولا هر انقلابی با صفت جبرشکنی و تغییر
شرایط حاکم تعریف می شود. شرایط حاضر را همه به فراخور حال خود می بینند شکسن آن
فضا و شرایط است که اندیشه برتد و اراده قوی و انقلابی را طلب می کند.
توضیح:
عکس ها خالو قربان و مظفر بقایی و ابولقاسم کاشانی سه تن از «بریده مزدوران »تاریخ
معاصر ایران هستند که از جنبش جدا شده و به ضد جنبش پیوستند و با جانیان و آدمکشان
و کودتاگران همدست و همداستان گردید.