تبرئه جلاد و به مسلخ بردن قربانی

به یاد 30 خرداد 60 تبرئه جلاد و به مسلخ بردن قربانی  و پاسخی به قلم فروشی  وخوشرقصی  محمد رهبر . 15 مهر - 92

 
گفته می شود آنکس که حقیقت را نمی داند نادان است وآنکس  که حقیقت را می داند وآن را انکار می کند جنایتکار است. چشمک وچراغ به مراکز قدرت در ایران زدن ترفند و شیوه های گوناگون دارد یابطور مستقیم از حاکم مستبد وسرکوبگر دفاع وتبلیغ می شود.یا با دفاع کردن ازجناحی ازحاکمیت این سیاست دنبال می شود.یاهمسویی با سیاست هایش  علیه ی مخالفان می شود.یا باشگرد  یکی به نعل ویکی به میخ زدن وبدر گفتن تادیوار بشنود این سیاست حمایت ودفاع کردن از اکمان ایران دنبال می شود .اما موضوع محوری این است که با نیشی به ظالم وجلاد حاکم زده می شود  هدف  به مسلخ بردن قربانی می باشد.برای این جماعت  که هر گز بی طرف نیستند  و  منصفانه قلم زنی وقضاوت نمی کنند بازگویی حقیقت معنی و مفهومی  ندارد. زیرکه  وقایع وحقایق راآنگونه که هست بیان نمی کنند چون باجراحی حقایق وحذف واقعیات معلول گرایی می کنند تا  ریشه وعلت یابی  نکنند  تا بتوانند تلاش کنند باقلم تیزجراحی خود  باقربانی برخورد کنندتا هم موجب انحراف اذهان عمومی شوند .هم به نفع ظالم وجلادموضع گیری کرده باشند. بری اینکه  باشگرد از ریش بریدن وپیوندبه سبیل زدن   می خواهند  به جنایتکاران حاکم بر ایران چشمک بزنند تا منافع حقیرشان را دنبال کنند. یکی از اینگونه قلم فروشان عنصری به نام محمد رهبر است که تزگی پیرامون 30 خرداد 60 قلم زنی کرده و نتیجه دلخواه گرفته است.
بطور مثال بدون آنگونه بگوید رژیم شاه چه زمانی سقوط کرد؟ فاصله ی این مقطع تا 30 خرداد چه مدت بود وچه اتفاقاتی در این مدت در ایران به ویژه در مورد هواداران مجاهدین  رخ داد؟  چه تعدادشان به جرم نشریه فروشی زندانی یا توی خیابان ها  جان باختند؟ یااینکه اشاره کند. چرا خمینی شیاد موافقت با کاندیدا توری ریاست جمهوری مسعود رجوی نکرد؟ یااینکه بگوید تظاهرات 30 خرداد 60 برای چه برپا شد؟ مهمتر اینکه  بر اساس اصلی وفرعی کردنمسایل  بگوید اکنون در چه ماهی هستیم ومسایل مهم روز کشور چیست؟ چرا قلم فروش الویت را به 30 خرداد60 داده است و نه  دهم شهریور 92 که اقدام جنایت علیه ی بشریت به اشرف شد که منجر به قتل عام 52 نفر وربودن 7 نفر دیگر شد که هنوز آزاد نشدند؟ یا اینکه  چرا  قلم زنی پیرامون  سفر روحانی به آمریکا وبازتاب آن نکرده و سخنی در مورد در  سانسور وسرکوب شدیددر کشور  نگفته  ولی  با عقده گشایی قلمش را به 30 خرداد 60 و علیه ی مجاهدین اختصاص داده است؟ درصورتی که فرار وی ازپرداختن به موضوعات مهم اشاره شده ی روز  به آسانی می توان  به نیت شوم  باکینه ورزی  ودشمنی اش نسبت به مجاهدین پی برد. به ویژه اینکه سفارش نامه ی وی با عنوان " آن مردم خشن " در صحفه رادیو فردا بازتاب داده  شده است تا مکمل سیاست مماشات  اوباما در مذاکرات هسته ای رژیم ضد بشری گردد . همزمان هم این سفارش نامه  در  سایت بالاترین و سایت های دیگر حامی رژیم ضد بشری بازتاب داده شده است  .
 تا همانگونه که اشاره شد علیه ی قربانی وبه نفع جلاد ظالم حاکم برایران تمام شود .عجیب تر اینکه قلم فروشان تحریف گر ووارونه گوی این چنینی  تلاش می کنند تا نوعی   توازن قوا و تعادل و  هم سطحی و همسانی قدرت بین ظالم  ومظلوم  به وجود آورند و در اذهان مخاطبین خود جا بی اندازند تا بتوانند نتیجه گیری کنند پایگاه اجتماعی طرفین چگونه است وکفه ترازو به کدامین سمت می چربد؟یعنی وقتی این قلم فروش  محمد رهبر پایگاه رجوی با  دوران خمینی را مقایسه می کند. هرگز  نمی گوید کدام در قدرت بود  واز چه امکانات مالی وتبلیغاتی وابزار گسترده ی سرکوب وسانسور با منابر وتریبون وبلندگوهای تبلیغاتی وارونه گو کردن برای انحراف اذهان عمومی در داخل کشور برخوردار بود د و در برون مرز سیاست مماشات  چگونه دنبال و چه نقش مکملی داشت ودارد؟ از سوی دیگر تلاش مذبوحانه می کند  تا وانمود کند  گویا شرایط کشور دمکراتیک بود ومی باشد وهر فرد وجریان سیاسی آزادانه حق فعالیت سیاسی داشته و دارد و مردم هم از آزادی بیان وحق رأی ونظر دان وانتخاب کردن بر خور دارند که  قلم فروش مدعی شده است
" ایرانیان انقلاب‌زده در سال ۶۰ می‌بایست میان این نزاعِ عاشقان یکی را بر می‌گزیدند، یا همراه آن پیر جماران می‌شدند که با تربیت مذهبی قاطبه مردم تطابق داشت و سید بود و نایب امام زمان و یا دل می‌بستند به شور آتشین جوانان مجاهد و رهبری زندان رفته‌اش که از اعماق مبارزه با شاه می‌آمد و داعیه جامعه بی‌طبقه توحیدی داشت و هزار آرمان نگفته"  در ادامه افزوده است"در وانفسای چنین کشتاری جامعه ایران البته بی‌تفاوت نبود، مجاهدین این بخت را نداشتند تا اکثریت مردم ایران از ایشان حمایت کنند، اما فرهمندی آیت‌الله خمینی آنچنان بود که کلیت جامعه ایرانی، سپاه و کمیته‌ها را در قلع و قمع مجاهدین پشتیبانی کندپشتیبانی که یا به سکوت همراه به رضایت بود و یا همراهی کامل با نیروهای سرکوب. جامعه در تمام این سال‌ها خشونت را محکوم نمی‌کرد بلکه به یک طرف نزاع حق می‌داد تا هر آنجا که می‌خواست در خون‌ریزی پیش رود تا آرامش به انقلاب بازگردد"

اما اگر  چنانچه در مقطع 30 خرداد 60 و تابستان خونین سال 67  هنوز سیاه روشن ها بطور کامل  مشخص نبود اکنون  پس از تجربه ی 35 ساله دیگر ابهامی وجودندارد تا که ماهیت رژیم قرون وسطایی فاشیست مذهبی اصلاح ناپذیر برجسته نشده باشد چون ناگفته ای باقی نمانده است . ولی قلم بردستان اجاره ای   این چنینی همچنان به خوشرقصی برای  قاتل و جلاد حاکم  وقربانی را به مسلخ سلاخ بردن  ادامه می دهند .

بهرحال مورد عینی جمله ابتدای نوشتار این است  قلم فروش  بطور عمدی صورت مسأله را پاک کرده است تا با مخرج آنمانور عوامفریبی دهد . زیرابدون توجه به فضای بشدت خفقانی همراه باضرب وشتم و بازداشت وشکنجه واعدام وفضای جنگی پس از 30 خرداد 60 که حتی کسی جرأت نمی کرد یا سپاه اجازه نمی داد  تا  در مکان های تخریب شده وزیرآوار ماندگان موشک های پرتاب شده  جنگدهای  عراقی حضور یابد  تا کمک به کشته ومجروح وزیر آوار ماندگان جنگ موهبت الهی خمینی شیاد کند. از طرف دیگر مجاهد کشی مرسوم بود . طوریکه نه فقط ماشین کشتار که دستگاه  تبلیغات جنگی و دشمنی هیستریک و منفی همراه باتهدید خانواده های مجاهدین از سوی خمینی شیاد تحمیل وحاکم شده بود .ولی قلم فروش اینگونه نقل کرده است تا فضا علیه مجاهدین راترسیم وقالب کرده باشد که مردم نسبت به مجاهدین بدبین بودند
"یکی از مجاهدین آن سال‌ها تعریف می‌کرد که چگونه پدر و مادرش در محله بایکوت شده بودند و اهل محل به این جرم که دخترشان مجاهد بوده است، دیگر با آنها معاشرتی نمی‌کردند و حتی بقال محل صریحاً می‌گفت که چیزی به این خانواده نخواهد فروخت.و یا برادر نوجوان یکی از مجاهدین می‌گفت که عموزاده‌هایش که پاسدار بودند همه ارتباط خانوادگی را قطع کرده بودند." این قلم فروش یا نمی داند یا فراموش کرده است که در آن دوران  با فتوای جاسوسی ولو دان خمینی شیاد بود که یک مادر  به نام طریقت الاسلام از اصفهان فرزند پیکاری اش را لو دادو سپس اعدام شد .حال داستان  آخوندها محمدی گیلانی و جنتی وحسنی که جای خود دارد که چگونه حکم  اعدام  یا موجب اعدام فرزندان خود شدند. وی شهامت ندارد تا بوید جرم مجاهدین این بود که با چنین فرهنگ متحجر مبلغ آدم کشی خمینی شیاد در افتادند .در صورتیکه توده ای ها وفرزند خوانده اش اکثریت تمام قد از جنایات ضد انسانی امام ضد امپریالیست شان حمایت جانانه کردند وهمچون قلم فروش محمد رهبر  رجوی و مجاهدین را مقصر قلمداد می کردند.

بالاخره دم خروس چنین  آشکارا از زیر عبای قلم فروش محمد رهبر بیرون زده است . چون برای تبرئه کردن  قاتلان بیش از 120 هزار زندانیان سیاسی وعقیدتی به ویژه قاتلان قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 که یک سند انکار ناپذیر جنایت علیه  بشریت است  . مهمتر اینکه  این جنایات علیه ی بشریت  را به فراموشی به سپارد . پس چنین  فتوای  داده است ، نقد را  بی خیال شوید،  نسیه را داشته باشید  " اینک و با گذشت بیش از دو دهه از کشتار تابستان سال ۶۷، بیشتر از اینکه به دنبال مقصر و پروراندن کینه‌های تازه باشیم باید که به پرسش‌هایی پاسخ داد که به مراتب پیچیده‌تر از نشانه رفتن انگشت اتهام به طرفین نزاع است.

تصویرقلم فروش محمد رهبر