گزیده ها قسمت سوم 10 آذر - 96
خبر ويژه
راز عصبانيت يك اقتصاددان از گزارش روحاني
راز عصبانيت يك اقتصاددان از گزارش روحاني
گفت وگوي
تلويزيوني آقاي روحاني به مناسبت صدمين روز فعاليت دولت دوازدهم، بازتاب قابل
تاملي در محافل اقتصادي داشت.
حسين راغفر کارشناس اقتصادي اصلاح طلب در مصاحبه با فرارو تصريح کرد: من به حدي از گزارش اقتصادي آقاي روحاني عصباني شدم که تلويزيون را خاموش کردم. گزارش سياسي آقاي روحاني را گوش نکردم و بعدا بخش هايي از آن را خواندم. شيوه بيان روحاني و گزارش او به مردم حکايت از اين دارد که هر روز با واقعيت هاي زندگي مردم فاصله مي گيرد. اين فاصله، فاصله زيادي شده است. مثلا آقاي روحاني در بخشي از گزارش خود از خصوصي سازي حرف زد و گفت صندوق هاي بازنشستگي بايد خصوصي شوند اما او ازطرفي مي گويد ما بخش خصوصي نداريم.
حسين راغفر مي گويد: آقاي روحاني به اين اشاره کرده اند که ما بخش خصوصي نداريم. حالا سوالي که بايد از آقاي روحاني پرسيد اين است که پس با کدام بخش خصوصي مي خواهيد خصوصي سازي کنيد؟ آقاي روحاني مي گويد اقتصاد را بايد به دست مردم سپرد. اما کدام مردم؟ سوال ديگر اين است که مردم چه نقشي در اين اقتصاد دارند؟ و چه ظرفيت هايي براي حضور مردم در اقتصاد وجود دارد؟
وي با بيان اينکه بخش خصوصي در چهار سال دولت يازدهم به شدت تضعيف شده است، ادامه مي دهد: سلطه بخش دولتي مثل خودروسازي، فولاد و پتروشيمي بر اقتصاد کشور بيشتر شد. هيچ قدرتي در برابر قيمت گذاري آنها وجود ندارد. هرگونه که بخواهند قيمت ها را افزايش مي دهند. هيچ کس هم دربرابر تعدي اينها به مال و درآمد مردم توجهي نمي کند.
راغفر مي گويد: آقاي روحاني مي گويند ما فولاد را به اروپا صادر مي کنيم. اگر ايشان نمي دانند که چه فاجعه اي بر فولاد کشور رفته، تاسف بسيار بزرگي است. يک سال و اندي است که فولاد ايران از سوي اتحاديه اروپا تحريم شده است. درحالي که فولاد کالايي اساسي براي کشور به حساب مي آيد. ما تعرفه واردات آن را چهار برابر کرده ايم. اين باعث شد که کارتل هاي فولاد، مثل فولاد مبارکه (که به ظاهر خصوصي اما مديرش دولتي است) قيمت محصول خود را 60 درصد افزايش دهند. درعين حال هم قيمت فولاد در پايين ترين نرخ ممکن به ايتاليايي هايي صادر شد که خود آنها در حقّه بازي در بين کشورهاي اروپايي بي نظيرند. اين قيمت پايين زير قيمت منطقي بوده است و باعث شده فولاد ايران با عنوان ضددامپينگ براي هر تن فولاد 60 يورو بپردازد. به اين ترتيب ايران از يک سال قبل در فولاد ممنوع الصادرات به اروپاست و ترکيه، هند و مصر جاي بازار ايران را در فولاد گرفته اند. اسناد اين موضوع وجود دارد و ما آن را به يکي از نمايندگان مجلس هم ارائه کرده ايم. اما آيا رئيس جمهور اين موضوع را نمي داند و با افتخار اعلام مي کند ما صادرکننده فولاد به اتحاديه اروپا هستيم؟
وي ادامه مي دهد: اگر واقعا به دنبال خصوصي سازي هستيد دولت بايد اول از همه خود را کنار بکشد. کارتل هاي فولاد از انرژي و رانت هاي رايگاني بهره مند هستند اما فولاد به توليدکننده داخلي به قيمت بسيار بالاتري نسبت به صادرات آن به کشورهاي اروپايي فروخته مي شود. اگر واقعا مي خواهند گزارش دهند بيايند بگويند با شرکت هاي بزرگي مثل ايدرو، ايميدرو و شستا چه کار کرده اند. ما از کدام بخش خصوصي صحبت مي کنيم؟ چرا پتروشيمي هايي که اسماً خصوصي هستند، مدير دولتي دارند؟
راغفر با بيان اين که يکي از مشکلات اساسي کشور بانک هاي خصوصي است مي پرسد: منظورتان از خصوصي سازي چيست؟ اگر منظورتان از آن چيزي است که به اسم خصوصي سازي جيب مردم خالي شده، شيوه عمل دولت، دعوت مردم به شورش است. دولت دارد در همين چهار سال مردم را نااميد مي کند.
اين اقتصاددان مي گويد: آقاي روحاني از طرف ديگر مدعي صادرات معادن است. معدن فروشي و خام فروشي کشور که افتخار نيست که رئيس جمهور کشور با افتخار آن را بيان مي کند. آقاي روحاني بايد گزارش دهد که در چهار سال گذشته چقدر کار مولّد ايجاد کرده است. آيا بيان اين همه آمار غيرواقع و دادن اطلاعات کج و معوج به مردم کمکي به حل مسائل مي کند؟
راغفر با اشاره به آمار بيان شده در ارتباط با ايجاد اشتغال نيز مي گويد: کساني که مشغول به کار مي شوند بايد بيمه تامين اجتماعي شوند اما تعداد افرادي که سال گذشته براي بيمه تامين اجتماعي ثبت نام کرده اند 5 درصد کاهش داشته است. چگونه مي توان ادعا کرد که سالي 600 هزار شغل ايجاد شده است؟ اين همه شغل کجا ايجاد شده که ما از آن اطلاع نداريم؟ نه آمار اين مسائل را نشان مي دهد و نه زندگي مردم.
حسين راغفر کارشناس اقتصادي اصلاح طلب در مصاحبه با فرارو تصريح کرد: من به حدي از گزارش اقتصادي آقاي روحاني عصباني شدم که تلويزيون را خاموش کردم. گزارش سياسي آقاي روحاني را گوش نکردم و بعدا بخش هايي از آن را خواندم. شيوه بيان روحاني و گزارش او به مردم حکايت از اين دارد که هر روز با واقعيت هاي زندگي مردم فاصله مي گيرد. اين فاصله، فاصله زيادي شده است. مثلا آقاي روحاني در بخشي از گزارش خود از خصوصي سازي حرف زد و گفت صندوق هاي بازنشستگي بايد خصوصي شوند اما او ازطرفي مي گويد ما بخش خصوصي نداريم.
حسين راغفر مي گويد: آقاي روحاني به اين اشاره کرده اند که ما بخش خصوصي نداريم. حالا سوالي که بايد از آقاي روحاني پرسيد اين است که پس با کدام بخش خصوصي مي خواهيد خصوصي سازي کنيد؟ آقاي روحاني مي گويد اقتصاد را بايد به دست مردم سپرد. اما کدام مردم؟ سوال ديگر اين است که مردم چه نقشي در اين اقتصاد دارند؟ و چه ظرفيت هايي براي حضور مردم در اقتصاد وجود دارد؟
وي با بيان اينکه بخش خصوصي در چهار سال دولت يازدهم به شدت تضعيف شده است، ادامه مي دهد: سلطه بخش دولتي مثل خودروسازي، فولاد و پتروشيمي بر اقتصاد کشور بيشتر شد. هيچ قدرتي در برابر قيمت گذاري آنها وجود ندارد. هرگونه که بخواهند قيمت ها را افزايش مي دهند. هيچ کس هم دربرابر تعدي اينها به مال و درآمد مردم توجهي نمي کند.
راغفر مي گويد: آقاي روحاني مي گويند ما فولاد را به اروپا صادر مي کنيم. اگر ايشان نمي دانند که چه فاجعه اي بر فولاد کشور رفته، تاسف بسيار بزرگي است. يک سال و اندي است که فولاد ايران از سوي اتحاديه اروپا تحريم شده است. درحالي که فولاد کالايي اساسي براي کشور به حساب مي آيد. ما تعرفه واردات آن را چهار برابر کرده ايم. اين باعث شد که کارتل هاي فولاد، مثل فولاد مبارکه (که به ظاهر خصوصي اما مديرش دولتي است) قيمت محصول خود را 60 درصد افزايش دهند. درعين حال هم قيمت فولاد در پايين ترين نرخ ممکن به ايتاليايي هايي صادر شد که خود آنها در حقّه بازي در بين کشورهاي اروپايي بي نظيرند. اين قيمت پايين زير قيمت منطقي بوده است و باعث شده فولاد ايران با عنوان ضددامپينگ براي هر تن فولاد 60 يورو بپردازد. به اين ترتيب ايران از يک سال قبل در فولاد ممنوع الصادرات به اروپاست و ترکيه، هند و مصر جاي بازار ايران را در فولاد گرفته اند. اسناد اين موضوع وجود دارد و ما آن را به يکي از نمايندگان مجلس هم ارائه کرده ايم. اما آيا رئيس جمهور اين موضوع را نمي داند و با افتخار اعلام مي کند ما صادرکننده فولاد به اتحاديه اروپا هستيم؟
وي ادامه مي دهد: اگر واقعا به دنبال خصوصي سازي هستيد دولت بايد اول از همه خود را کنار بکشد. کارتل هاي فولاد از انرژي و رانت هاي رايگاني بهره مند هستند اما فولاد به توليدکننده داخلي به قيمت بسيار بالاتري نسبت به صادرات آن به کشورهاي اروپايي فروخته مي شود. اگر واقعا مي خواهند گزارش دهند بيايند بگويند با شرکت هاي بزرگي مثل ايدرو، ايميدرو و شستا چه کار کرده اند. ما از کدام بخش خصوصي صحبت مي کنيم؟ چرا پتروشيمي هايي که اسماً خصوصي هستند، مدير دولتي دارند؟
راغفر با بيان اين که يکي از مشکلات اساسي کشور بانک هاي خصوصي است مي پرسد: منظورتان از خصوصي سازي چيست؟ اگر منظورتان از آن چيزي است که به اسم خصوصي سازي جيب مردم خالي شده، شيوه عمل دولت، دعوت مردم به شورش است. دولت دارد در همين چهار سال مردم را نااميد مي کند.
اين اقتصاددان مي گويد: آقاي روحاني از طرف ديگر مدعي صادرات معادن است. معدن فروشي و خام فروشي کشور که افتخار نيست که رئيس جمهور کشور با افتخار آن را بيان مي کند. آقاي روحاني بايد گزارش دهد که در چهار سال گذشته چقدر کار مولّد ايجاد کرده است. آيا بيان اين همه آمار غيرواقع و دادن اطلاعات کج و معوج به مردم کمکي به حل مسائل مي کند؟
راغفر با اشاره به آمار بيان شده در ارتباط با ايجاد اشتغال نيز مي گويد: کساني که مشغول به کار مي شوند بايد بيمه تامين اجتماعي شوند اما تعداد افرادي که سال گذشته براي بيمه تامين اجتماعي ثبت نام کرده اند 5 درصد کاهش داشته است. چگونه مي توان ادعا کرد که سالي 600 هزار شغل ايجاد شده است؟ اين همه شغل کجا ايجاد شده که ما از آن اطلاع نداريم؟ نه آمار اين مسائل را نشان مي دهد و نه زندگي مردم.
خبر ويژه
دولت رحم اجاره اي است چرا واعظي موي دماغ ما شده؟!
دولت رحم اجاره اي است چرا واعظي موي دماغ ما شده؟!
يکي از
افراطيون مدعي «رحم اجاره اي» بودن دولت روحاني، مي گويد نگران نفوذ رئيس دفتر
روحاني است.
عبداله ناصري عضو شوراي سياستگذاري اصلاح طلبان به آفتاب يزد گفت: در دو سه ماهه اخير اتفاقاتي در ساختار ديوانسالاري دولت شکل گرفته که تاکنون سابقه نداشته بدان معنا که رئيس دفتر رئيس جمهور که حکم حاجب قديمي را دارد و عملا هماهنگ کننده است در بسياري از تصميم گيري ها در دو سه ماه اخير حتي بالاتر از معاون اول ظاهر شده و تاثيرگذاري کرده و متاسفانه روحاني نيز کاملا منفعل برخورد کرده است يعني هيچ وقت چنين پديده اي سراغ نداشتيم.
وي درباره تکرار رابطه احمدي نژاد و مشايي در دولت روحاني مي گويد: من احساس نگراني مي کنم و آن را به صلاح نمي بينم زيرا رئيس دفتري پرستيژي و پروتکل و تعريفي دارد. گاهي واعظي نقش وزير خارجه و معاون اول و نقش وزارت کشور را ايفا مي کند. خوب اطلاعات موثق داريم که برخي از وزرا که منطقا در دولت ها، معاونين با اطلاع رئيس جمهور انتخاب مي کردند واعظي اجازه نمي دهد اين تصميم گيري به روحاني برسد تا تصميم نهايي را بگيرد و خودش امر و نهي مي کند.
همچنين شنيده ها حاکي از اين است که برخي از وزراي کابينه مي گويند کاش نهاونديان مي ماند و با اينکه نسبت به رفتار مقتدرانه نهاونديان در دولت اول انتقاداتي وارد بود اما ايشان مواردي را رعايت مي کردند که واعظي نمي کند!
ناصري در پاسخ اين مسئله که آيا نقشي را براي آقاي واعظي در به انزوا کشيدن جهانگيري و کمرنگ نشان دادن ايشان قائل هستيد؟ گفت: من بر اساس شنيده هاي موثقي که دارم اين دلخوري و يا بهتر بگويم اين دغدغه را از آقاي جهانگيري شنيده ام علي رغم مسئوليتي که در بسياري از حوزه هايي که در دولت قبلي مسئوليت داشتند اشخاصي مانند واعظي ورود مي کنند چون آقاي جهانگيري در انتخابات اعلام کرده که من نماينده اصلاحات هستم و با شناختي که از آقاي واعظي داريم اين تعابير خوشايند آقاي واعظي نيست و ممکن است چنين انگيزه اي باشد و براي کمرنگ کردن نقش آفريني جهانگيري که سرمايه اي است که با توانمندي هايش قابل مقايسه با واعظي نيست.چون جهانگيري فردي اصلاح طلب است و واعظي که ماهيتا، ماهيت اصلاح طلبي ندارد و بيشتر به سابقه اصولگرايي و سوابق دهه 60 و 70 تکيه مي کند و ترديدي در اين باره وجود ندارد و معتقدم که شايد از سوي خود آقاي روحاني صورت گرفته تا نقش آقاي جهانگيري کمرنگ شود.
يادآور مي شود پيش از اين، عبداله ناصري از اظهارات اصغرزاده مبني بر اينکه دولت روحاني، رحم اجاره اي اصلاح طلبان است اجاره کرده و گفته بود و اگر دولت بتواند جنين اصلاحات را نگه دارد ما دوباره آن را اجاره مي کنيم.
عبداله ناصري عضو شوراي سياستگذاري اصلاح طلبان به آفتاب يزد گفت: در دو سه ماهه اخير اتفاقاتي در ساختار ديوانسالاري دولت شکل گرفته که تاکنون سابقه نداشته بدان معنا که رئيس دفتر رئيس جمهور که حکم حاجب قديمي را دارد و عملا هماهنگ کننده است در بسياري از تصميم گيري ها در دو سه ماه اخير حتي بالاتر از معاون اول ظاهر شده و تاثيرگذاري کرده و متاسفانه روحاني نيز کاملا منفعل برخورد کرده است يعني هيچ وقت چنين پديده اي سراغ نداشتيم.
وي درباره تکرار رابطه احمدي نژاد و مشايي در دولت روحاني مي گويد: من احساس نگراني مي کنم و آن را به صلاح نمي بينم زيرا رئيس دفتري پرستيژي و پروتکل و تعريفي دارد. گاهي واعظي نقش وزير خارجه و معاون اول و نقش وزارت کشور را ايفا مي کند. خوب اطلاعات موثق داريم که برخي از وزرا که منطقا در دولت ها، معاونين با اطلاع رئيس جمهور انتخاب مي کردند واعظي اجازه نمي دهد اين تصميم گيري به روحاني برسد تا تصميم نهايي را بگيرد و خودش امر و نهي مي کند.
همچنين شنيده ها حاکي از اين است که برخي از وزراي کابينه مي گويند کاش نهاونديان مي ماند و با اينکه نسبت به رفتار مقتدرانه نهاونديان در دولت اول انتقاداتي وارد بود اما ايشان مواردي را رعايت مي کردند که واعظي نمي کند!
ناصري در پاسخ اين مسئله که آيا نقشي را براي آقاي واعظي در به انزوا کشيدن جهانگيري و کمرنگ نشان دادن ايشان قائل هستيد؟ گفت: من بر اساس شنيده هاي موثقي که دارم اين دلخوري و يا بهتر بگويم اين دغدغه را از آقاي جهانگيري شنيده ام علي رغم مسئوليتي که در بسياري از حوزه هايي که در دولت قبلي مسئوليت داشتند اشخاصي مانند واعظي ورود مي کنند چون آقاي جهانگيري در انتخابات اعلام کرده که من نماينده اصلاحات هستم و با شناختي که از آقاي واعظي داريم اين تعابير خوشايند آقاي واعظي نيست و ممکن است چنين انگيزه اي باشد و براي کمرنگ کردن نقش آفريني جهانگيري که سرمايه اي است که با توانمندي هايش قابل مقايسه با واعظي نيست.چون جهانگيري فردي اصلاح طلب است و واعظي که ماهيتا، ماهيت اصلاح طلبي ندارد و بيشتر به سابقه اصولگرايي و سوابق دهه 60 و 70 تکيه مي کند و ترديدي در اين باره وجود ندارد و معتقدم که شايد از سوي خود آقاي روحاني صورت گرفته تا نقش آقاي جهانگيري کمرنگ شود.
يادآور مي شود پيش از اين، عبداله ناصري از اظهارات اصغرزاده مبني بر اينکه دولت روحاني، رحم اجاره اي اصلاح طلبان است اجاره کرده و گفته بود و اگر دولت بتواند جنين اصلاحات را نگه دارد ما دوباره آن را اجاره مي کنيم.
خبر ويژه
كسي مي داند كه دولت دقيقاً مشغول كدام كار مفيد است؟!
كسي مي داند كه دولت دقيقاً مشغول كدام كار مفيد است؟!
دولت و
رسانه هاي حامي آن به حاشيه ها علاقه مندي نشان مي دهند، چون هيچ برنامه اقتصادي
روشني را در دستور کار ندارند.
روزنامه صبح نو در يادداشتي نوشت: اگر اين روزها از اعضاي هيئت دولت سوال شود که هريک از آنها مهم ترين پروژه ملي در دست اقدام وزارتخانه يا سازمان تحت امرشان را بيان کنند چه خواهند گفت؟ اگر از مديران مياني دولت بپرسيد که 10 پروژه اجرايي کلان را در کل دستگاه دولت نام ببريد آيا خواهند توانست؟ اگر از مديران مياني درخواست شود که پنج پروژه مهم دولت جناب آقاي روحاني را برشمارند، چه خواهند گفت؟ اگر اهالي رسانه و خبر، از مردم کوچه و بازار يا شهر و روستا بپرسند که سه کار مهم دولت را نام ببرند، دوربين ها چه پاسخي را ثبت و ضبط خواهند کرد؟
پاسخ هر چهار سوال بالا يک چيز است: تقريباً هيچ؛ واقعاً دولت در بخش هاي مختلف اقتصادي کشور حرفي براي گفتن ندارد؛ از اقدام و عمل خبري نيست تا از توليد و اشتغال اخبار خوبي به گوش مردم برسد؛ در بخش مسکن دولت هيچ طرح مشخص براي خانه دار کردن مردم ندارد و از وعده مسکن اجتماعي در دولت اول روحاني حتي يک واحد نيز ساخته نشده است.
در بخش روستايي با وجود مصوبه مجلس مبني بر برداشت يک و نيم ميليارد دلار از صندوق توسعه ملي در سال گذشته، فعلاً چيزي فراتر از مصاحبه هاي گاه و بيگاه برخي مسئولان مشاهده نمي شود و حداقل آنکه سرعت برنامه ريزي و اقدام بسيار پايين ناکافي است.
پيش از انتخابات رياست جمهوري حجم افتتاح پروژه ها آن چنان زياد بود که دولت در مقام پاسخگويي برآمد که اين پروژه ها همگي سال قبل يا ماه هاي گذشته آغاز شده بودند و نمي شودبه بهانه انتخابات از افتتاح آنها سر باز زد؛ اما به يکباره پس از انتخابات ديگر هيچ خبري از افتتاح هيچ پروژه مهمي نيست و احتمالاً به صورت کاملاً اتفاقي! زمان بندي انجام پروژه ها اين گونه خود رابر شرايط کشور ديکته کرده است.
در اين فضاي بي عملي است که پرونده سازي هاي فلان کانال تلگرامي ضد انقلاب براي مديران ارشد نظام، مسئله اول کشور مي شود؛ هشتگ # ژن- خوب با همه راست و دروغ هايش- به جاي مطالبه کار و فعاليت از مسئولان- برجسته مي شود و در نهايت در يک حادثه طبيعي مانند زلزله، رسانه ها به جاي پيگيري از دستگاه هاي اجرايي نسبت به کيفيت و کميت انجام وظيفه خدمت رساني شان به دنبال آدرس غلط نفر دوم اجرايي دولت، به مدح و ذم گويي از مسکن مهر و کارنامه سه دولت قبل از دولت دوازدهم گسيل مي شوند.
به راستي رئيس دولت دوازدهم بايد کلاه خود را قاضي کند و در جلسات يکشنبه و چهارشنبه هيئت دولت کمي از وزراي دولتش اقدام و عمل مطالبه کند.
همين چند ماه قبل بود که آقاي روحاني در جلسه راي اعتماد به وزراي پيشنهادي اش در مجلس شوراي اسلامي در دفاع از آقاي عباس آخوندي چنين گفت: «ما با آقاي آخوندي به توافق کامل نرسيديم؛ من از ابتداي دولت يازدهم به ايشان گفتم که کليد حل مشکل مسکن در بافت فرسوده است، اما ايشان برنامه هاي ديگري داشت، ولي در اين دولت به جد از ايشان خواهيم خواست که موضوع بافت فرسوده را مد نظر قرار دهد.»
الان وقت آن است که به بهانه زلزله خسارت بار کرمانشاه، دولت به مردم گزارش دهدکه پس از پايان 100 روز اول دولت دوازدهم، برنامه دقيق وزارت راه و شهرسازي براي حل معضل مسکن و بافت هاي مسکوني فرسوده چيست؟
روزنامه صبح نو در يادداشتي نوشت: اگر اين روزها از اعضاي هيئت دولت سوال شود که هريک از آنها مهم ترين پروژه ملي در دست اقدام وزارتخانه يا سازمان تحت امرشان را بيان کنند چه خواهند گفت؟ اگر از مديران مياني دولت بپرسيد که 10 پروژه اجرايي کلان را در کل دستگاه دولت نام ببريد آيا خواهند توانست؟ اگر از مديران مياني درخواست شود که پنج پروژه مهم دولت جناب آقاي روحاني را برشمارند، چه خواهند گفت؟ اگر اهالي رسانه و خبر، از مردم کوچه و بازار يا شهر و روستا بپرسند که سه کار مهم دولت را نام ببرند، دوربين ها چه پاسخي را ثبت و ضبط خواهند کرد؟
پاسخ هر چهار سوال بالا يک چيز است: تقريباً هيچ؛ واقعاً دولت در بخش هاي مختلف اقتصادي کشور حرفي براي گفتن ندارد؛ از اقدام و عمل خبري نيست تا از توليد و اشتغال اخبار خوبي به گوش مردم برسد؛ در بخش مسکن دولت هيچ طرح مشخص براي خانه دار کردن مردم ندارد و از وعده مسکن اجتماعي در دولت اول روحاني حتي يک واحد نيز ساخته نشده است.
در بخش روستايي با وجود مصوبه مجلس مبني بر برداشت يک و نيم ميليارد دلار از صندوق توسعه ملي در سال گذشته، فعلاً چيزي فراتر از مصاحبه هاي گاه و بيگاه برخي مسئولان مشاهده نمي شود و حداقل آنکه سرعت برنامه ريزي و اقدام بسيار پايين ناکافي است.
پيش از انتخابات رياست جمهوري حجم افتتاح پروژه ها آن چنان زياد بود که دولت در مقام پاسخگويي برآمد که اين پروژه ها همگي سال قبل يا ماه هاي گذشته آغاز شده بودند و نمي شودبه بهانه انتخابات از افتتاح آنها سر باز زد؛ اما به يکباره پس از انتخابات ديگر هيچ خبري از افتتاح هيچ پروژه مهمي نيست و احتمالاً به صورت کاملاً اتفاقي! زمان بندي انجام پروژه ها اين گونه خود رابر شرايط کشور ديکته کرده است.
در اين فضاي بي عملي است که پرونده سازي هاي فلان کانال تلگرامي ضد انقلاب براي مديران ارشد نظام، مسئله اول کشور مي شود؛ هشتگ # ژن- خوب با همه راست و دروغ هايش- به جاي مطالبه کار و فعاليت از مسئولان- برجسته مي شود و در نهايت در يک حادثه طبيعي مانند زلزله، رسانه ها به جاي پيگيري از دستگاه هاي اجرايي نسبت به کيفيت و کميت انجام وظيفه خدمت رساني شان به دنبال آدرس غلط نفر دوم اجرايي دولت، به مدح و ذم گويي از مسکن مهر و کارنامه سه دولت قبل از دولت دوازدهم گسيل مي شوند.
به راستي رئيس دولت دوازدهم بايد کلاه خود را قاضي کند و در جلسات يکشنبه و چهارشنبه هيئت دولت کمي از وزراي دولتش اقدام و عمل مطالبه کند.
همين چند ماه قبل بود که آقاي روحاني در جلسه راي اعتماد به وزراي پيشنهادي اش در مجلس شوراي اسلامي در دفاع از آقاي عباس آخوندي چنين گفت: «ما با آقاي آخوندي به توافق کامل نرسيديم؛ من از ابتداي دولت يازدهم به ايشان گفتم که کليد حل مشکل مسکن در بافت فرسوده است، اما ايشان برنامه هاي ديگري داشت، ولي در اين دولت به جد از ايشان خواهيم خواست که موضوع بافت فرسوده را مد نظر قرار دهد.»
الان وقت آن است که به بهانه زلزله خسارت بار کرمانشاه، دولت به مردم گزارش دهدکه پس از پايان 100 روز اول دولت دوازدهم، برنامه دقيق وزارت راه و شهرسازي براي حل معضل مسکن و بافت هاي مسکوني فرسوده چيست؟
خبر ويژه
دولتي كه نكوست از 100 روز اول آن پيداست
دولتي كه نكوست از 100 روز اول آن پيداست
در 100
روزه اول دولت دوازدهم، وعده رونق اقتصادي به سرانجام خاصي نرسيده است.
سايت نوانديش از سايت هاي حامي دولت درباره 100 روز اول دولت دوازدهم نوشت: صد روز اول دور اول روحاني خاص و اميدبخش بود. صد روزي که بازگشايي خانه سينما در داخل را داشت و توافق موقت ژنو را در ژنو سوئيس به ارمغان آورد. سرتاسر صد روز اول دور اول روحاني اميد براي رسيدن به روزهاي بهتر در حوزه هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي بود. شايد صد روز اول روحاني تبديل به بهترين آغاز يک رئيس جمهور از اول انقلاب تاکنون باشد. صد روزي که بزرگترين تابو پس از انقلاب در سياست خارجي را شکست و روساي جمهور ايران و آمريکا در نيويورک به مدت پانزده دقيقه تلفني صحبت کردند.
حالا صد روز اول دور دوم روحاني فرا رسيده است به واقع چه تفاوتي ميان اين دو صد روز است آيا بهتر است يا بدتر؟
روحاني دور دوم را با شعارهاي تندتري آغاز کرد شعارهايي که از همان رقابت انتخاباتي حتي حاميان روحاني را شگفت زده کرد. دز تند شعارها و سخنان پسا پيروزي روحاني چنان بالا و اميدبخش بود که سبب شد او به طور مستقيم مورد حمله جريانات تندرو در راه پيمايي روز قدس قرار گيرد.
در حوزه سياسي باز سخن از گشايش سياسي و رفع حصر بود اما ارائه ليست کابينه خبرهاي خوشي را با خود همراه نداشت.
در حوزه سياست خارجي اگرچه برجام مهم ترين دستاورد دولت روحاني براي هميشه خواهد بود ليکن در دور دوم تحول جدي در روابط شکل گرفت.
در حوزه اقتصادي اگرچه اصل برنامه دولت مبتني بر کنترل تورم در دور اول تحقق يافت ليکن مرحله رسيدن به رونق اقتصادي و عبور کامل از رکود هنوز به سرانجام خاصي نرسيده است و تلخ تر اينکه خبرهاي اميدبخشي هم در جهت تحول اقتصادي حداقل در کوتاه مدت شنيده نمي شود.
در حوزه بهداشت، طرح تحول سلامت از دستاوردهاي دولت اول روحاني به شمار مي آمد ليکن در دور دوم خبرهاي خوشي در مورد آينده اين طرح به گوش نمي رسد. در نهايت اگرچه از ديدگاه نگارنده وجود دولت روحاني در مقايسه با رقيبانش، در شرايط فعلي کشور به مصلحت و ارجح است ليکن بايد اذعان کرد که صد روز اول دور دوم روحاني بسيار متفاوت تر و ضعيف تر از صد روز اول دور اول او به نظر مي رسد.
صد روزي که مي توان آن را مصداق اين مثل معروف دانست که؛ سالي که نکوست از بهارش پيداست.
سايت نوانديش از سايت هاي حامي دولت درباره 100 روز اول دولت دوازدهم نوشت: صد روز اول دور اول روحاني خاص و اميدبخش بود. صد روزي که بازگشايي خانه سينما در داخل را داشت و توافق موقت ژنو را در ژنو سوئيس به ارمغان آورد. سرتاسر صد روز اول دور اول روحاني اميد براي رسيدن به روزهاي بهتر در حوزه هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي بود. شايد صد روز اول روحاني تبديل به بهترين آغاز يک رئيس جمهور از اول انقلاب تاکنون باشد. صد روزي که بزرگترين تابو پس از انقلاب در سياست خارجي را شکست و روساي جمهور ايران و آمريکا در نيويورک به مدت پانزده دقيقه تلفني صحبت کردند.
حالا صد روز اول دور دوم روحاني فرا رسيده است به واقع چه تفاوتي ميان اين دو صد روز است آيا بهتر است يا بدتر؟
روحاني دور دوم را با شعارهاي تندتري آغاز کرد شعارهايي که از همان رقابت انتخاباتي حتي حاميان روحاني را شگفت زده کرد. دز تند شعارها و سخنان پسا پيروزي روحاني چنان بالا و اميدبخش بود که سبب شد او به طور مستقيم مورد حمله جريانات تندرو در راه پيمايي روز قدس قرار گيرد.
در حوزه سياسي باز سخن از گشايش سياسي و رفع حصر بود اما ارائه ليست کابينه خبرهاي خوشي را با خود همراه نداشت.
در حوزه سياست خارجي اگرچه برجام مهم ترين دستاورد دولت روحاني براي هميشه خواهد بود ليکن در دور دوم تحول جدي در روابط شکل گرفت.
در حوزه اقتصادي اگرچه اصل برنامه دولت مبتني بر کنترل تورم در دور اول تحقق يافت ليکن مرحله رسيدن به رونق اقتصادي و عبور کامل از رکود هنوز به سرانجام خاصي نرسيده است و تلخ تر اينکه خبرهاي اميدبخشي هم در جهت تحول اقتصادي حداقل در کوتاه مدت شنيده نمي شود.
در حوزه بهداشت، طرح تحول سلامت از دستاوردهاي دولت اول روحاني به شمار مي آمد ليکن در دور دوم خبرهاي خوشي در مورد آينده اين طرح به گوش نمي رسد. در نهايت اگرچه از ديدگاه نگارنده وجود دولت روحاني در مقايسه با رقيبانش، در شرايط فعلي کشور به مصلحت و ارجح است ليکن بايد اذعان کرد که صد روز اول دور دوم روحاني بسيار متفاوت تر و ضعيف تر از صد روز اول دور اول او به نظر مي رسد.
صد روزي که مي توان آن را مصداق اين مثل معروف دانست که؛ سالي که نکوست از بهارش پيداست.