این تجربه تلخ تاریخی را چند بار باید تکرار کنیم؟


صادق زیباکلام:

این تجربه تلخ تاریخی را چند بار باید تکرار کنیم؟  12دی-96

 رژیم سرکوبگر و غارتگر و عوامفریب که 4 دهه است مطالبات انباشت شده مردم را پرداخت نکرده است بدتر اینکه اعتراضات شان را بطور وحشیانه سرکوب کرده است تا زمانی که سرکار باشد نه عبرت از تاریخ نمی گیرد که به سیاست تکراری سرکوبگرانه اش ادامه می دهد تا فرو به پاشد. 

«همه سخن نگارنده با معترضان، تکرار همان موضع است که مشکل یا گمشده همه ما، کم‌رنگ‌بودن نهاد دموکراسی در جامعه ماست اما مسیری که برای نشان‌دادن اعتراض‌ها انتخاب شده، نه‌ تنها ایران را به سوی دموکراسی نمی‌برد، بلکه با کشاندن پای نیروهای دیگر به میان، باز یک گام دیگر به عقب خواهیم رفت و این تکرار همان تراژدی «قبض‌ و بسط دموکراسی» در تاریخ معاصر ما خواهد بود. نمی‌دانم این تجربه تلخ تاریخی را چند بار باید تکرار کنیم؟»
به گزارش ایسنا، صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران، در یادداشتی برای روزنامه شرق نوشت: «صرف‌ نظر از آن که دامنه اعتراضاتی که از روز جمعه در مشهد به راه افتاد و در ٧٢ ساعت گذشته برخی از شهرهای دیگر را هم دربرگرفت، تا به کجا ادامه پیدا کند، جریانات سیاسی کشور به‌ ویژه اصلاح‌طلبان را با این پرسش دشوار، اما اساسی روبه‌رو کرده که باید موضع‌گیری آنها در قبال این اعتراضات چه باشد؟ البته همین پرسش درباره اصولگرایان به‌ علاوه جریان‌های تندروی مخالف دولت دکتر روحانی و بالاخره خود دولت دوازدهم نیز مطرح است.
بگذارید با ساده‌ترین بخش که دولت باشد، شروع کنیم. دولت دکتر روحانی که معمولا ترجیح می‌دهد در برابر رویدادهای دشوار ایستادگی چندانی نکند، این‌ بار هم همان واکنش را نشان داد. مانند عقب‌نشینی درباره افزایش قیمت نان و کاهش یارانه‌بگیرها (که هر دو تصمیم‌های درستی بودند)، به مجرد آن که دولت با انتقاد روبه‌رو شد، آن تصمیمات را به بایگانی فرستاد. تکلیف تندروها نیز کم‌ و بیش روشن است. آنها آنجا که مردم در مخالفت با دولت دکتر روحانی شعارهای آن‌چنانی سر داده و آن را متهم به بی‌کفایتی کنند، شاید خوشحال هم بشوند اما با پیوستن اقشار و لایه‌های دیگری به جمعیت و رانده‌ شدن شعار علیه رئیس‌جمهور به حاشیه و در عوض طرح شعارهای ساختارشکنانه، تندروها متوجه متن موضوع شدند. از این نقطه به بعد، هم تندروها و هم اصولگرایان رویکردشان به اعتراض‌ها تغییر کرد و همان شد که از شنبه‌شب در صداوسیما شاهد آن شده‌ایم: «مردم به‌ حق از سیاست‌ها و عملکرد اقتصادی دولت در فشار و تنگنا هستند و علیه شرایط ناملایم اقتصادی خود دست به اعتراضات خیابانی زده‌اند اما برخی از عناصر فرصت‌طلب، منافقین و ضد انقلاب وابسته به دشمن، سعی می‌کنند از اعتراضات به‌ حق مردم سوء‌استفاده کرده و شعارهای دیگری سر دهند
البته در روزهای آینده این واکنش تبدیل به رویکرد اصلی اصولگرایان خواهد شد. اصلاح‌طلبان باید چه رویکرد و موضع‌گیری‌ای در قبال اعتراضات چند روز گذشته اتخاذ کنند؟ دشوار بودن پاسخ این پرسش، باعث شده اصلاح‌طلبان ترجیح بدهند سکوت کنند، چون هر پاسخی که بدهند، آنها را با دسته‌ای از دردسرها روبه‌رو خواهد کرد. اگر از اعتراض‌ها جانبداری نکنند، درست است که از واکنش‌های احتمالی مسئولان مصون می‌مانند اما در مقابل با شماتت و اعتراض جدی معترضان روبه‌رو خواهند شد. تا همین‌جا هم معترضان فاصله معناداری با اصلاح‌طلبان و شعارهایشان داشته‌اند. به‌ علاوه به نظر می‌رسد سرخوردگی آنها از اصلاح‌طلبان و دولت دکتر روحانی، به همان‌ اندازه اصولگرایان باشد. در نتیجه حمایت‌ نکردن از معترضان، صرفا بر سرخوردگی آنها از اصلاح‌طلبان خواهد افزود. ملاحظات سیاسی به کنار، پرسش اساسی آن است که اصلاح‌طلبان از منظر منافع ملی باید چه موضع‌گیری‌ای داشته باشند؟ قبل از پرداختن به پاسخ، نگاهی جامعه‌شناختی به معترضان بیندازیم.
به نظر می‌رسد با اندکی تسامح، بتوان گفت که تعدادی از آنها جوانان دهه‌هفتادی هستند که به جز یأس و سرخوردگی احساس دیگری ندارند. ارتش بزرگ لیسانسه‌ها و فوق‌لیسانس‌های بیکار که بسیاری هم تعلق به اقشار و لایه‌های کم‌درآمد جامعه دارند، به نظر می‌رسد هسته اصلی را تشکیل می‌دهند. آنها نه‌تنها از اصولگرایان ناامید شده‌اند، بلکه همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، از اصلاح‌طلبان هم مأیوس شده‌اند. به نظر می‌رسد تیر خلاص هم از امیدنداشتن به آینده اقتصادی از سوی دولت دوازدهم به آنها شلیک شد. بسیاری از این جوانان با هزاران انتظار و آرزو در انتخابات اردیبهشت شرکت کرده و نام روحانی را روی برگه‌های رأی نوشتند اما با به‌ راه‌ افتادن امواج «عبور از روحانی» نه‌تنها از رئیس‌جمهور گله‌مند هستند، بلکه احساس می‌کنند از سوی روحانی و اصلاح‌طلبانی که مردم را ترغیب به شرکت در انتخابات می‌کردند، به بازی گرفته شده‌اند.
شاید از این بابت است که نه‌تنها در شعارهایشان خیلی از شعارهای اعتراضی سال‌های پیش به چشم نمی‌خورد، بلکه همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم، به‌ صراحت شعار عبور از اصلاح‌طلبان را می‌دهند. مأیوس از اصولگرایان، ناامید از اصلاح‌طلبان و سرخورده از روحانی، آنها شعارهای جدید می‌دهند. اتفاقا این‌دست شعارهایشان بیش از آن که واقعا نماد طرفداری از گذشته باشد، صرفا نشان‌دهنده عصبانیت از وضعیت فعلی است والا اگر گذشتگان توانسته بودند شیوه مطلوب مملکت‌داری را در ایران معاصر پدید آورند، نه انقلاب مشروطه به وقوع می‌پیوست و نه انقلاب اسلامی در سال ٥٧.

همه اینها را گفتم که بگویم سرخوردگی معترضان را کاملا درک می‌کنم اما با وجود همه اینها، نمی‌توانم مسیر معترضان را تأیید کنم. می‌دانم این تأیید نکردن و همراهی‌ نکردن با راهی که می‌روند و شیوه‌ای که برای بروز اعتراض‌های خود برگزیده‌اند، چقدر اسباب بغض و نفرتشان از نگارنده یا اصلاح‌طلبان دیگری که به رفتار خیابانی آنها اعتراض دارند، خواهد شد اما نمی‌توانم با مسیر اشتباهی که فرزندانم از فرط سرخوردگی از شرایط برگزیده‌اند، به واسطه خوشایند این گروه یا آن تفکر موافقت کنم. نگارنده در مخالفت با شعار «عبور از روحانی» به‌ طور مفصل به معضل تاریخی «قبض‌ و بسط دموکراسی» در جامعه ایران پرداخته‌ام. همه سخن نگارنده با معترضان، تکرار همان موضع است که مشکل یا گمشده همه ما، کم‌رنگ‌بودن نهاد دموکراسی در جامعه ماست اما مسیری که برای نشان‌دادن اعتراض‌ها انتخاب شده، نه‌ تنها ایران را به سوی دموکراسی نمی‌برد، بلکه با کشاندن پای نیروهای دیگر به میان، باز یک گام دیگر به عقب خواهیم رفت و این تکرار همان تراژدی «قبض‌ و بسط دموکراسی» در تاریخ معاصر ما خواهد بود. نمی‌دانم این تجربه تلخ تاریخی را چند بار باید تکرار کنیم؟»