یادداشت/
سید محمد حسینی
سربازى نظام
یا ساختارشکنى 10 اسفند
-96
حسینی که وزیرارشاد دولت احمدی نژاد بود اکنون به
نمایندگی از سوی خامنه ای تیغ کشی علیه اش احمدی نژاد کرده است که چرا نامه
انتقادی برای عمود خیمه نظام ورهبر مستضعفان جهان نوشته است تا موجب نومیدی
مستضعفان جهان ومتزلزل شدن جایگاه جهانی
رهبریت وی و عمود خیمه شکسته نظام شود؟
نامه مورخ 30 بهمن 96 دکتر احمدى نژادبه
مقام معظم رهبرى هرچند ارزش پاسخ ندارد و بهترین جواب به آن خاموشى است اما...
نامه مورخ 30 بهمن 96 دکتر احمدى نژادبه
مقام معظم رهبرى هرچند ارزش پاسخ ندارد و بهترین جواب به آن خاموشى است اما چه بسا
سکوت وزراى ایشان از منظر عدهاى تلقى به تأیید شود و نیز از باب اتمام حجت براى
نیروهاى ولایتمدارى که هنوز با حسن ظن این همه توهم آفرینی را که گاه به تصریح و
گاه به کنایه صورت میگیرد حمل بر صحت میکنند، لازم دانستم اندکی از بسیار را به
رشته تحریر درآورم.
براى غالب کسانی که با افکار و روحیات
احمدینژاد مخصوصاً از دولت دهم به بعد آشنایند گام نهادن وی در کژراههای که به
ناکجاآباد ختم میشود تا حدود زیادی قابل پیش بینی بود، البته شاید انتظار نداشتند
سرعت حرکت به سوی پرتگاه تا این حد باشد و از شیوه تجدید نظرطلبان و ره گمکردگانی
گرتهبرداری کند که یکایک سرشان به سنگ خورده و مخالف خوانی و عنادشان، هرگز در
عزم و اراده ملت نسبت به تداوم راه امام عظیمالشأن و شهدا و تبعیت از رهبری
بزرگوار خللی ایجاد نکرده و تنها ارمغان آن برایشان خسران عظیم جداشدن از قافله
انقلاب و هم سنگر شدن با رهزنان و تبهکاران بوده است؛ و بارها صحت این سخن نغز
مرحوم آیتالله طالقانی اثبات شده که «هرکس در برابر این انقلاب بایستد هلاک میشود».
بعد از ماجراهایی چون معاون اولی مشایی،
خانه نشینی، تنش زایی با دیگرقوا و نهادها، حاشیه سازى و نظریه پردازی درمباحث
اعتقادی وفرهنگی، کاندیداتوری ریاست جمهوری و بست نشینی اینک احمدینژاد پاجای پای
قدرت طلبان و تمامیت خواهانى گذارده که از سابقه مبارزاتی، جایگاه علمی، وزانت و
پایگاه حزبی و رسانهای بیشتری نسبت به وى برخوردار بودند و با مواضع خود در
مقابله با امام و رهبری توانستند حمایت فرامرزی گستردهای را جلب کنند، اما این
استحاله و ارتجاع، جز ملکوک کردن چهره آنان و زیان دنیوی و اخروی عایدی برایشان
نداشت و مع الأسف احمدینژاد بدون ذرهای عبرتگیری و درس آموزی از سرنوشت
گذشتگان، شتابان کجراهه طی شده را با تشویق و تحسین زائدالوصف حلقه پیرامونی و
اخیراً رسانههای وابسته به سرویسهای جاسوسی بیگانه طی میکند و لحظهای به انذار
قرآنی «أین تذهبون» نمیاندیشد.
گویی سماجت میورزد که در این وادی هم
رکورددار شود و هرچه سریعتر زحمات طاقت فرسا و خدمات ارزنده گذشته را هدر دهد و
اقدامات نیک خودرا حبط و تباه سازد! و به حیثیت بزرگان و متدینینی که به خاطر مشی
انقلابی، عدالت خواهی، ساده زیستی، مجاهدت و پرکاری، خدمت به مردم و ولایت پذیری
از وی حمایت کرده بودند ضربه بزند، لابد دیگى که برای او نمیجوشد برای هیچ کس
نباید بجوشد!
از طرفی با این عملیات انتحاری به
غربگرایان و کدخداباوران فرصت میدهد که به ملامت برخیزند و قانون شکنی، فتنهانگیزی،
بیعملی و ناکارآمدی خود را تحتالشعاع قرار دهند و به ناروا و دروغ باعملیات
روانی و رسانهای توپ تقصیر و جفای در حق نظام را به زمین نیروهای انقلابی و ولایی
بیندازند.
مضمون نامه احمدینژاد در وهله اول در
تناقض و تضاد آشکار بامواضع چهار دهه گذشته خود ایشان است، برای نمونه وی به عنوان
مدیرارشد نظام در سطوح مختلف استانداری، شهرداری و ریاست جمهوری به طورمستقیم یا
با واسطهساز وکارفعلی انتخابات برگزیده شده و خود نیز مجری برگزاری انتخابات
متعدد بوده است؛ حال چه اتفاقی جز کناررفتن ایشان از مناصب رخ داده که فیلش یاد
عملیات روانی علیه نظام با اسم رمز انتخابات آزاد و عارى از مهندسی کرده است!
برمبنای «اقرارالعقلاءعلی انفسهم جایز»
اگر این مدعیات درست باشد تمام مسئولیتها و جایگاههایی که داشته غیرقابل قبول
است که البته درواقع چنین نیست ولی به هرحال لازمه این آسمان و ریسمان بههم بافتنها
و موهومات جز این نیست.
نکته دیگراینکه تقاضای تجدیدنظر دریک
حکم در دستگاه قضایی روند قانونی، منطقی وپذیرفته شدهای دارد؛دادگاه تجدیدنظر
ودیگر مراحل رسیدگی لحاظ شده که میتواند مانع تضییع حق گردد، اما طرح مَن درآوردی
«مرجع مستقل» برای تبرئه مجرمان و تضییع کنندگان بیت المال دیگر چه صیغهای است؟ و
مبنای عقلی، شرعی و حقوقی آن چیست؟ بر فرض وجود این نهاد جدید، اگر وی و همپالکی
هایش به رأی مرجع مستقل هم تمکین نکردند تکلیف چیست؟
مسلماً اگر روحیه عجب و غرور و «خودقطب
عالم پنداری» در احمدینژاد نبود و اطرافیان سبکسر به این رذائل دامن نمیزدند و
آتش بیارمعرکه نمیشدند، در انتخابات سال 92، 94 و96 چنین نتایجی حاصل نمیشد که
امروز مردم با مشکلات عدیده معیشتی مواجه باشند.
ای کاش احمدینژاد نیم نگاهی به عملکرد
و مواضع تخریبی خود نسبت به نیروهای انقلاب داشت تا متوجه شود نتیجه فعالیتهای
تخریبی و یکدنگی هایش، سبد رأی چه طیفهایی را سنگین کرده است؟
احمدینژاد در نامه خود، خواهان آزادی
مجرمان و زندانیان تحت عناوین مختلف شده است، آیا بهتر نبود قبل از نشر چنین
محتوایی، فقط یک حقوقدان مرقومه کذایی را میخواند و گوشزد میکرد در هیچ کشوری
برای کسانی که علیه حاکمیت شمشیر را از رو ببندند، فرش قرمز پهن نمیکنند و هورا
نمیکشند، حال چگونه در نظامى که حاصل خون بیش از 220 هزار شهید است سادهلوحانه
نظارهگر تخریب ارکان نظام، ساماندهی آشوب و بلوا، جاسوسی واقدامات ضدامنیتی و
مصالح ملی باشند و به مرتکبین نازکتر از گل نگویند؟!
البته هنوز هم دعا میکنیم که ایشان حد
و حدود خود را بشناسد و از صف عنادورزان جدا شود و متوجه باشد در شرایطی که
استکبار جهانی تمام قد رویاروی نظام اسلامی ایستاده و بانقض برجام به تعهدات
خودعمل نکرده است و در داخل نیز دیگر حنای دلدادگان غرب رنگی ندارد و مردم دیگر به
گفتار درمانی و وعده درمانی کارگزاران ضعیفالنفس بیاعتنا شدهاند، این جنجالآفرینیها
تنها به نفع آنان یعنى جبهه رقیب اعم از اصلاحطلبان، کارگزاران و اعتدالیون است
که بهجای پاسخگویی نسبت به عملکرد بسیارضعیف خود مفری برای رهایی پیدا میکنند
تا چند صباحی بیشتر بتوانند با عوامفریبی بر مرکب قدرت سوار باشند.
آخرین نکته، موعظه قرآنی «فأعتبروا یا
أولى الأبصار» است. اگر از تاریخ انبیا و ماجرای بلعم باعوراها یا تاریخ صدر اسلام
و یاران سست عنصری که در برابر امام معصوم ایستادند درس نمیگیریم، دست کم نگاهی
گذرا به تاریخ بعد از انقلاب داشته باشیم و سرنوشت امثال بنیصدر را که کتاب «کیش
شخصیت» نوشت ولی خود دچار غرور و «خود حقپنداری» شد و با نکبت و خوارى در لباس و
سیماى زنانه از کشور فرارى شد.
آرى فراموش نکنیم که در سیاستورزی مرز
خدمت و خیانت بسیار ظریف است. چه بسا افرادی تصور میکنند که کارشان نیک و صواب
است ولی در شمار زیانکارترین مردم هستند.
«قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمالا ألذین
ضل سعیهم فی الحیاهالدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا» (کهف، 103 و 104). به
هرتقدیر بنابر وظیفه شرعی شمهای از آنچه گفتنی بود بیان کردم به امید اینکه
اثربخش باشد، هرچند که بسیاری از دوستان معتقدند «آنچه البته به جایی نرسد فریاد
است» ولی بههرحال نمیتوان تماشاچی این اجحاف و انحراف بود.