يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " پاسخ همه حاشيه سازي ها"

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه  10 اسفند ماه سال 1396
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان   " پاسخ همه حاشيه سازي ها"
1- در تابلوي بزرگ و خوش طرحي اسم و عکس يکي از اساتيد دانشگاه را چاپ کرده اند و از سخنراني او درباره چالش هاي مهم پيش روي و معضلات اجتماعي کشور خبر داده اند. لابد سخنراني مهمي است و ارزش شنيدن دارد، آن هم با اين موضوع مهم! چند روز بعد که اخبار آن جلسه منتشر مي شود، با رگباري از انتقادات و حملات تمام ناشدني مواجه مي شويم که آن استاد محترم در رثاي عدالت و برابري و فقر و بيکاري جوانان به زبان آورده و از نيش و کنايه و طعنه به هيچ کس فروگذار نکرده است
    زمان زيادي از آن جلسه نگذشته که اعلام مي شود همان استاد عدالت خواه و هميشه منتقد و نظريه پرداز، تنها هفته اي يک روز در دانشگاه محل اشتغالش حاضر مي شده و تمامي ديگر روزهاي هفته را از اين دانشگاه به آن دانشگاه ، به دنبال پايان نامه هاي ارشد و دکتري يا تدريس و... مي رفته است!

    فارغ از کيفيت آموزشي، اين سبک استادي(!) حتما پول خوبي به همراه داشته و لابد زمينه را براي پيگيري مطالبات اجتماعي(که بيشتر البته شبيه مطايبات است) فراهم مي کرده است!

    2- چند روز قبل سفير کشورمان در انگليس خبر داد که در موضوع يمن با انگليسي ها مذاکره کرده و به توافقات و تفاهماتي هم دست يافته است! اينکه آن مذاکرات در چه سطحي و با اجازه چه کسي بوده، فعلا محل بحث نيست. بالاخره اين اتفاق افتاده و توافقي حاصل شده است.اما تنها دو روز بعد،انگليس قطعنامه اي تهيه و با کمک آمريکا آن را در شوراي امنيت سازمان ملل تا آستانه راي موافق و محکوميت ايران آن هم به بهانه حمايت از جريان حامي تروريست در يمن پيش مي برند! قطعنامه با وتوي روسيه به تصويب نمي رسد و کسي نمي پرسد مگر ما به توافق نرسيده بوديم!؟ پس اين قطعنامه چه بود!؟ باز دو روز بعد، رئيس جمهور موفق به کشف توطئه آمريکا و انگليس عليه جمهوري اسلامي شده و در جمع مردم عزيز بندر عباس نسبت به ماجراي قطعنامه مذکور انتقاد مي کند.

    3- 111 روز از زلزله سرپل ذهاب گذشته است، منطق و عقل و قانون ،دولت را متولي رسيدگي به حال زلزله زدگان درمانده در سرما کرده است. ملت و نهادهايي مثل ارتش وسپاه و آستان قدس و...به ياري زلزله زدگان شتافتند و هرچه از دستشان بر مي آمد،خدمت کردند. همين حالا هم جمعي از بهترين فرزندان انقلاب در آن سامان هستند و همدرد مردم، خانه مي سازند و دل دردمندشان را تيمار مي کنند. رئيس جمهور يکبار اعلام کرد پول کانکس هايي که ارتش و سپاه به مردم دادند، دولت پرداخته! که يعني اينها کاري نکرده اند و همه کارها را دولت کرده است! قبول و...
    حالا يک روزنامه حامي دولت تيتر زده که فلان تعداد کانکس کم است و تنها فلان مبلغ پول لازم است،آيا در اين مملکت اين مقدار پول پيدا نمي شود!؟ يعني با جماعتي مواجهيم که همزمان با اينکه دولتي و مرتزق از دولت هستند، از فقر و فقدان امکانات و کوتاهي دولت را به سياه ترين وجه ممکن به رخ کشيده و به جاي پرسش اصولي از دولت،مملکت را سياه و عاجز نشان مي دهند

    4- در آخرين سال هاي دولت اصلاحات،کارخانه رشت الکتريک به ثمن بخس يعني تنها دو ميليارد تومان به همسران 4 مقام دولتي و شهرداري واگذار مي شود! (البته دو ميليارد در برابر ارزش کارخانه چيزي نبود وگرنه آن سال خيلي پول بود و معلوم نيست همسر 4 مقام از کجا آن را آورده بودند و کسي هم نپرسيد!) آيا همسران مقامات تاجر و بازرگانند!؟ پولي دارند و به کسب و کاري مشغولند يا پوششي بودند براي خريد از طرف(بعضي) همسران محکوم و محروم از برخي موقعيت هاي اجتماعي!؟ همان ايام بحث هاي زيادي شد که چرا دو ميليارد!؟ ارزش کالاي در انبار مانده اين کارخانه و حتي به روايتي، ضايعات آن بيش از اين مبلغ است! گفتند نه! مبلغ همان است ! فلان دستگاه هم وارد شد و بررسي کرد ، مثل هميشه همه چيز مرتب و قانوني بود، مهر تاييد زد! با آن مهر تاييد و با کاسب شدن بانوان آن 4 مقام، مدتي بعد 540 کارگر رشت الکتريک بيکار شدند، پولي گرفتند که يعني برويد به خانه! از آن مجموعه پر ارزش هم زميني ماند که حالا در پي تعويض آن با 60 آپارتمان در محله جماران هستند! چهره هاي اصلي آن ماجرا، در همه اين سالها مدام دغدغه هاي اجتماعي و عدالت محوري و فقر و... داشتند و دارند! گاهي در دانشگاهي براي اين امور مرثيه سرايي مي کنند،گاهي در روزنامه اي چيزي مي نويسند و گاه به وقت انتخابات، مسئول ستاد مي شوند و براي فقر فقرا اشکي مي ريزند که دل سنگ را آب مي کند! همين جماعت مهربان و فقيردوست!

    به اين فهرست چهارگانه مي توان صدها نمونه ديگر اضافه کرد و نشان داد مردم با جماعتي طرف هستند که بهترين راه براي فريب افکار عمومي را نشستن ابدي روي صندلي اپوزيسيون مي دانند! چه روزي که رئيس هستند، چه روزي که نيستند!

    اين جماعت زنده اند به منفي بودن،به انتقاد و به دوگانه سوز بودن!

    در قاموس آنها، مي توان با پوشيدن پوستين عدالت خواهي و گريبان چاک کردن براي حقوق عامه و اشک ريختن براي دختران و پسران بيکار وجاهتي کسب کرد و پشت پرده هرکاري با مال و ثروت آنها شد،عيبي ندارد!

    مي شود پشت پرده با انگليس مذاکره کرد و همزمان با آن با قطعنامه مواجه شد و بازهم همزمان، به انتقاد از انگليس پرداخت!

    مي توان دولت و مجلس را در اختيار داشت، بودجه يک کشور را در جيب داشت و فقط براي همايش هاي يکي از مراکز تحت مديريت دوستان و آشنايان 12 ميليارد تومان اختصاص داد ولي به روزنامه تحت امر دستور داد براي 6 ميليارد تومان، آبروي جمهوري اسلامي را ببرند و به جاي پاسخگويي به مردم زلزله زده، در موضع اپوزيسيون و منتقد بنشيند! خب اين کانکس ها را مگر کسي به غير از خودتان بايد بسازد!؟

     اين يکي از روش هاي شناخته شده براي انحراف افکار عمومي است. بانيان و عاملان اين شيوه،با صدايي بلندتر از مردم مصيبت ديده و سختي کشيده، پشت سر مشکلات مي دوند و فرياد مي زنند! آنها مدام نام مشکلات را با صداي بلند تکرار مي کنند تا کسي متوجه نشود خودشان عامل همه مصيبت ها و مشکلاتند! آنها که هنوز نتوانسته اند به ماهيت آنها پي ببرند، ساده دلانه مي انديشند؛ «چه مردمان خوبي! درد ما را بيش از ما مي فهمند و بيش از هرکس همراهمان هستند»! 

    اما ممکن است اين ترفند براي همه جواب ندهد و باشند افرادي که از اين تله رواني عبور کنند. اين جماعت اما ترفندها در آستين دارند و به اين راحتي ها عقب نمي نشينند! به تعبير رهبر عزيز انقلاب، با اژدهاي هفت سر فساد مواجه شدن سخت و پر خطر است!

    کار ديگري که اين جماعت مي کنند،جابجايي مسائل و اولويت هاست. رشت الکتريک و 540 کارگر آن مهمند، تدريس غير قانوني و به جيب زدن پول هاي ناروا مهم است، مذاکره پنهاني، حقوق هاي نجومي ،حدود 6 ميليون بيکار (به گواهي مرکز پژوهش هاي مجلس) تورم واقعي که نزديک به 40 درصد شده،تعطيلي پي در پي کارخانه ها و.... همه و همه مهم هستند و مطالبه هريک از آنها از سوي مردم، حتما براي آنها که مسئولند و کاري نمي کنند،تبعات بدي خواهد داشت!

    پس بايد کاري کرد که مردم اصلا ياد اين مشکلات نيفتند!
    بايد به مردم گفت فغان از بي عدالتي ! تندروها اجازه برپايي کنسرت نمي دهند!

    بايد به مردم گفت يگانه مشکل جامعه رفتن يا نرفتن زنان و بانوان به استاديوم است!

    بايد به مردم گفت حق اعتراض داريد و از همه چيز حتي پيامبر هم مي توانيد انتقاد کنيد!

    بايد به مردم گفت اگر در ماشين قرآن بگذاريد، ماشين تان اسلامي نمي شود!

    بايد به مردم گفت علوم اسلامي و غيراسلامي نداريم و مثلا آب در همه اديان در صد درجه به جوش مي آيد!

    مي بينيد که اين حرف ها هيچ ارزشي براي دنيا و آخرت مردم ندارد اما درست مثل چاه ميرزا آغاسي است که اگر براي ما آب ندارد،براي آنها نان دارد
    اين قبيل تحريف مسائل و افکار عمومي، حداقل دو اثر مخرب در جامعه دارد.

    نخست آنکه همه حواس ها را از مشکلات اصلي پرت مي کند و آنقدر حاشيه درست مي کند که مثلا هيچ دختر جواني فکر نمي کند که دولت وظيفه داشت زمينه ازدواج و اشتغالش را فراهم کند و امر بر خود او هم مشتبه مي شود که رفتن به استاديوم، مهم ترين پيروزي عمر او را رقم خواهد زد!

    اثر دوم اما خطرناک تر و خسارت بار تر است و آن اينکه اين جماعت باعث ايجاد و نهادينه شدن نفرتي عميق در جامعه مي شوند. در اين مشرب، جامعه دائم پر از عقده و غصه و حسرت مي شود و همزمان گروه هايي به عنوان مانع رسيدن مردم به آرزوهايشان معرفي مي شوند! آنها محور و آدرس مطالبه را از مردم – دولت به مردم – مردم منتقل کرده و مدام شکاف اجتماعي ايجاد کرده و آن را تعميق مي کنند!
    براي نيل به اين قصد هم از همه ابزارهاي ممکن استفاده مي کنند، از به بازي گرفتن سلبريتي ها تا توئيت نوشتن فلان دوست و آشنا که از سر بيکاري فلسفه سرايي کند و بنويسد: «پليس بانوان بهتر است يا بانوان پليس»!؟ وتا بکارگرفتن روزنامه هاي زنجيره اي تا بنويسند «رفتن زنان به استاديوم، دستاورد بزرگ دولت روحاني است و تندروها نمي خواهند اين دستاورد به نام او ثبت شود و...»!

    همه اينها بکارگرفته مي شود تا مردم نپرسند چرا دلار حدود 5 هزار تومان شده!؟ چرا حدود 6 ميليون بيکار داريم!؟ چرا برجام به عنوان پروژه اصلي دولت بعد از 4 سال و از بين بردن انرژي هسته اي، به دستاورد تحقيقا هيچ رسيد!؟ و...

    پاسخ حاشيه سازي ها فقط يک چيز است و آن چيزي نيست جز طرح مطالبات اصلي مردم.
نويسنده: حسين شمسيان