مگر تجربه مجلس ششم وهفتم چیست که قرار است در مجلس هشتم تکرار و آزمون شود؟!
خاتمی بدون آنکه بگوید چگونه شد که نتیجه ی 8 سال ریاست جمهوری ایشان به شرایط کونی منجر شد . ویا اینکه اشاره داشته و بگوید که درست است ایشان برای تبرئه کردن خودش در پایان این دو دوره رئیس جمهور بودن اعتراف کرد که نقشی بیش از تدارکاتچی برای نظام نداشته است. ولی چرا ایشان بطور ریشه ای و رابطه ی علت ومعلولی و صادقانه برخورد نمی کند و حاضر نیست تا که توضیح دهد که اساساً چگونه شد که جانشین اصلاح طلبان مدعیان اصول گرایانی شدند که ادعای شعار عاشقان خدمت گزاری به مردم اند و رقیب اصلاح طلب خود را شیفتگان قدرت می نامیدند ؟ و چه شد که نتیجه هر دو مدعیان شرایط کنونی شده است؟ آیا فرار کردن از بازگوئی واقعیات و تلاش برای کتمان کردن از بیان حقایق، ناشی از ترس و وحشت وافشا شدن اسرار پشت پرده و عدم کنترل خشم ونفرت وکینه ی مردم نمی باشد که کوشش می شود به عنوان مسکن با بیان بخشی جزئی از حقایق سپر دفاع و حفاظتی برای پوشاندن بیشتر حقایق بازگو ناشده است تا که همچنان بسته و بایگانی شده وناگفته باقی بمانند ن که در مجموع نگرانی شدید از عیان وعلنی شدن و اثبات این واقعیت است که این رژیم بربرمنش و تاریک اندیش قرون وسطائی هرگز توانائی و ظرفیت اصلاح شدن از درون را ندارد . زیرا که تجربه ی 3 دهه ی گذشته و به خصوص 8 سال دوران اصلاح طلبان بطور شفاف این واقعیت رابه معرض نمایش گذاشت و به وضوح اثبات کرد به دلیل وجه قالب متحجران وخرافه پرستان در مراکز قدرت اجازه ی هر گونه تغییر وتحول به نفع مردم وباز شدن جامعه در بستر آزادی و دمکراسی و عدالت را بر نمی تابند. اگر چنانچه این انتقادات رد شو د مدعیان اصلاح چه پاسخ منطقی دارند تا در برابرش عرضه کنند؟ آیا نگران می باشند به اینان گفته شود که در چارچوب این نظام اصلاح ناپذیر هر گونه ادعای اصلاح طلبی کردن غیر واقعی و قلابی می باشد؟ یا اینکه وحشت دارند که اگو خودشان نیز به این حقیقت اعتراف کنند . خیلی بیش از شرایط کنونی به اینان فشار وارد می شود و زیر فشار وتهدید واقع می شوند و بطور کامل از صحنه حذف می شوند و یا اینکه اگر ادعا دارند که اینان اصلاح طلب واقعی می باشند و منکر این واقعیت هستند که رزیم تروریستی آخوندی از درون ظرفیت اصلاح طلبی دارد. خوب آنگاه سئوال است که نمود و علائم اصلاح طلبی چیست؟ اختلاف دو جناح حاکم وغالب مدعی اصولگرائی با مغلوب مدعی اصلاح طلبی چیست ؟
اگر مدعی صادق باشد، می بایست به جای نگاه به بالا و بقدرت داشته باشد، توجه ونظر به مردم داشته باشد و آمادگی پذیرش هزینه ی ادعای خودش در عمل را نیز داشتهباشد و اگر چنانچه ادعایش عوامفریبانه و شیادانه نمی باشد. می بایست که پاسخ از عملکرد همکاری کردن درون این نظام ارائه دهد که چه چیزی به نفع مردم ایران بوده است؟ نه اینکه به جای دندان طمع از قدرت کندن و به مردم صادقانه پاسخ دادن ، در پشت صحنه مشغول چانه زدن نباشد تا که مثلاً چند تا نامزد سر شناس هم تأئید صلاحیت شوند که در نهایت تعداد چند نماینده ی بیشتر وارد مجلس شوند. ضمن اینکه زمانی که مجلس و دولت را اصلاح طلبان در اختیا رخود داشتند چه کردند وچه انجام شد که اکنون قرار است از موضع بمراتب ضعیف تر از آن شرایط کار مثبتی انجام دهند که تلاش می شود بهر بهانه ای شده است به عنوان سیاهی لشکر همگان را بر پای صندوق بکشاند تا که لبیک گوی مشارکت حد اکثری ولی فقیه باشند که شرایط کنونی را به اینان تحمیل کرد و مشروعیت قلابی برای یک نظام نامشروع خلق کرد تاکه بتواند با نمایش حماسه سازی آرای قلابی ضمن عبور از بحران های داخلی و بیرونی بیشدتر به سرکوگری و اختناق و اعراب ووحشت در جامعه به جای پاسخگوئی مطالبات مردم ادامه داده شود .
همچنین چگونه است که خاتمی مگر درسخنان بیش از دو سال خود در مشهد به مناسبت میلاد امام علی بود شرایط کنونی را ترسیم وگوشنزد و پیش بینی نکرده بود؟ نکند ایشان فراموش کرده است که اخطار کرد که یک جریان متحجر و مشکوک وابسته به استعمار خودش را بقدرت نزدیک کرده است که در سنگر دفاع از ولی فقیه دارد تهاجم می کند؟ مگر ایشان تأکید نکرده بود که حتی این جریان ولی فقیه را نیز قبول ندارد وبه زودی از وی نیز عبور خواهد کرد؟ مگر ایشان اعلام نکرده بود که حاضر است در مقبل این جریان مشکوک وابسته به بیگانه که احتمال برای حذف رقبا به شکل قهر آمیز اقدام کند و یا روی آورد ی خواد بایستد و مبارزه کند تا جائیکه که گفت حتی آمادگی دارد جان خودش را در راه مبارزه با اینان از دست بدهد. خوب ایشان ویاران شان در این در برابر تهاجمات روز افزون این جریان خزنده و مشکوک و پیشروی هایش چه بده ویا چه کردند؟ چرا اکنون ایشان گزارش نمی دهد که در مقابل تهاجم این جریان واقعاً چه کرده است که آنقدر دامنه ی نفوذ و تهاجم خودش را گسترش داده است که نه اینکه نامزدان دوم خردادی ها را رد صلاحیت فله ای کرد، بلکه بدترین اتهامات وتوهین ها رابه رد صلاحیت شدگان نیز چاشنی کرد . آخر وقتی توان در برابر ایستادن واز حق رد صلاحیت شدگان با اتهام وارده نیست که نوه های خمینی را نیز در بر می گیرد وموجب دق مرگ شدن رئیس دفتر خمینی شد. شما و جریان شما چگونه می خواهید با یک تعداد محدود تازه اگر فرصت داده شود در یک مجلس دست نشانده و فرمایشی حضور یابید .می خواهید در مقابل تهاجم اینان به ایستید که به وضوع ترکیب و عملکرد مجلس هشتم خیلی ضعیف و نازل تر از مجلس کنونی است که یک اقلیت به حساب اصلاح طلب در این مجلس وجود داشت . بلی در مجلس هشتم این نمایندگان چه می خواهند به کنند یا اینکه چه می توانند بکنند که بیش از مجلس ششم ویا مجلس هفتم باشد که عملکردش بطور نقد و تجربه در دسترس می باشد؟ به خصوص اینکه دسته چاقو و تیغه اش یا ریش و قیچی در اختیار برنامه ریزان پشت پرده ی هدایت گر بقول خودشان بازیگران و سیاست گران حرکت چراغ خاموش می باشند .
کمدی تر اینکه از سوی دیگر هم قدرت نمائی می شود که گویا با حضور سیاهی لشکر ها در پای صنوق آرا هم باید پاسخ دندان شکن به دشمن بیگانه داده شود .هم نوعی زور آزمائی قدرت ی و به رخ رقیب کشاندن رقبا باید باشد تا که مشخص شود که چه تعداد حامی دارند . تازه اگر خوش بینانه تصور شود که تقلب نمی شود و آرا که قرار است بصورت دستی به جای رایانه ای شمارش شود به نام دیگری خوانده نشود ویا درنهایت طبق تجربه ی گذشته به بهانه تقلب ابطال نشود که در نهایت معلوم نیست که قرار است چه چیز تغییر کند تا که پاسخ آن بتواند مهمتر از حماسه ی دوم خرداد سال 76 و ادعای بیش بیش از 20 میلیون آرأئی باشد که در دور دوم نمایش انتخابات ریاست جمهوری خاتمی اعلام شد که توضیح داده شد که از 8 سال رئیس جمهور شدن خاتمی چه از درون آن در آمد . برای اینکه ساختار رژیم ارتجاعی و قرون وسطائی وتغییر واصلاح ناپذیراست و سیستم دمکراتیک نمی باشد و مردم هیچ محلی از اعراب و یا هیچ نقشی جز سیاه لشکر ندارند تا که قرار باشد بقول خاتمی آنچنان ارزش داشته باشند که ادعا شده است می بایست تصمیم گییر سرنوشت خودشان باشند . آنهم برای حکومت ضد مردمی ارتجاعی آخوندی که فقط تابع توازن زور و قدرت است که حرف اول و آخر در کنار انباشت ثروت و انحصاری کردنش می زند . اما به نظر می رسد آن سوی معادله عدم حضور مردم برروی صحنه ی نمایش انتطاباتی مجلس هشتم که موجب عیان شدن عدم مشروعیت رژیم وباندهای ارتجاعی و خرافه پرستان حاکم می شود بیشتر اثبات می کند که ضریب تنفر مردم نسبت به اینان تا چه اندازه است و تا چه اندازه خواهان تغییر وتحول اصلاحات ریشه ای وواقعی می باشند . دقیقاً اینگونه به نفع جریاناتی می شود که هنوز ادعای مردمی بودن دارند
هوشنگ – بهداد
اسفند ماه 17سال 1386