روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی
3 شنبه 12 مرداد ماه سال 1395
سرمقاله : روزی نامه جمهوری " موضعگیری ناتمام پاپ "
وقتی دین از منظر کارگزاران رژیم وارونه ی ولایت فقیه ابزار شده باشد .مشخص است که
تنظیم رابطه محور دین کاسبکارانه است .
برای همین چون پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان به دلیل کشته شدن یک کشیشف
رانسوی از سوی دو داعشی طوری موضع گیری
کرده است که مرز تروریست در ادیان اسلام ومسیحیت را ترسیم کرده است . بنابراین
سرمقاله نویس ذوق زده شده و ضمن هورا کشی کردن طلبکاری کرده است که موضع گیری پاپ
فرانسیس ناتمام است .چرا تبدیل به بلندگوی تبلیغاتی اسلام خمینی و خامنه ای نشده
است .
پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان هرگونه تلاش برای نسبت دادن خشونت به اسلام
را اشتباه خواند و خاطرنشان ساخت بیعدالتی و پول پرستی از دلایل اصلی شکل گیری
تروریسم است. وی گفت جنگی که امروزه توسط تروریستها به راه افتاده، علیه تمامی
بشریت است ولی محصولی مذهب نیست بلکه نبود فرصتهای اقتصادی، یکی از عوامل شکلگیری
تروریسم است.
این موضع روشن پاپ قابل قدردانی است و در عین حال از تمامی دولتها و کشورهائی که مدعی طرفداری از واتیکان هستند، باید خواسته شود که «اسلام هراسی» را کنار بگذارند و تلاش برای تهاجم به مذهب و به انزوا کشاندن و به حاشیه راندن مسلمانان را متوقف کنند. این یک خواسته منطقی و برآمده از تعریف صحیح پدیدهای است که امروزه بشریت را تهدید میکند ولی ریشهها و عوامل شکل گیری آن از نهادهای حاکمیتی در غرب الهام گرفته و ارتزاق میکند.
با نگاهی دقیق و عمیق به اعترافات آمریکا و برخی متحدانش از جمله انگلیس، بهتر میتوان قضاوت کرد که پدیدههای تروریستی توسط سازمانهای جاسوسی غرب از جمله سیا و «ام – آی 5» شکل گرفته و ابزارهای در اختیار آنها تلقی میشوند. مقامات آمریکائی بارها اعتراف کردهاند که طالبان، القاعده و داعش از محصولات سازمانهای جاسوسی این کشور بودهاند و از جمله دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا هفته گذشته به وضوح از هیلاری کلینتون و اوباما بعنوان عاملین شکل گیری داعش سخن به میان آورد و ادعایش هرگز تکذیب نشد. چون واقعیت داشت.
از این اظهارات پاپ باید استقبال کرد و در عین حال باید افزود که این تمامی واقعیت در این باره نیست. حتی در همین روزهای اخیر هم به وضوح ثابت شد که با قطع کمک به تروریستهای به دام افتاده، پدیدههای تروریستی نفسهای آخر را میکشند و اگر بازپروری و حمایت نشوند، به همین روش میتوان ریشههای ناپاک داعش و سایر گروههای جنایتکار و تروریستی در گوشه و کنار جهان را خشکانید. طی سالهای اخیر مرتباً بر این حقیقت بزرگ تاکید میشد که تروریسم اگر محاصره شود و راههای کمک رسانی، تجهیز و تجدید قوای آن مسدود گردد، یقیناً میتوان به پایان آن فکر کرد ولی اگر مرتباً مورد حمایت قرار گیرد، حتی ادعای مبارزه علیه تروریسم نیز فریبی بیش نیست.
بدین ترتیب اکنون به راحتی قابل اثبات است که اسلام هراسی و «حمایت از تروریسم»، دو روی یک سکه هستند و هرگونه تلاش برای حمایت از جنایتکارانی که به نام اسلام به کشتار و ددمنشی سرگرمند، با هدف ایجاد فضای اسلام هراسی صورت میگیرد و یا حداقل به طور ناخواسته فضائی را به وجود میآورد که به همان نتیجه منجر میشود.
براین نکته لازم است واقعیت دیگری هم اضافه شود و آن تلاش سازمان یافته برای ایجاد یک جنگ صلیبی تمام عیار علیه دنیای اسلام است. فراموش نکنیم که بوش کوچک پس از تلاش برای حمله نظامی به افغانستان و عراق، آنرا یک «جنگ صلیبی جدید» نامید و سعی داشت آنرا یک جنگ مقدس میان مسیحیت و اسلام قلمداد کند. هر چند بوش کوچک عنصر بیفرهنگی بود که عقل کاملی نداشت ولی بیان این مطلب از موضع رئیسجمهور آمریکا نشانگر وجود یک برنامه و تلاش سازمان یافته برای القاء شبهه نزد افکار عمومی در جهت معرفی اقدامات ایذائی و تهاجمی علیه کشورهای اسلامی به عنوان یک «جنگ صلیبی جدید» است که لازم بود قویاً در همان زمان از جانب پاپ و رهبری مذهبی واتیکان تکذیب و علیه آن موضعگیری شود.
موضوع مهمتر آنکه سیا با ایجاد، تقویت و هدایت گروههای تروریستی سرگرم سازماندهی تشکیلات مختلف تروریستی و رها کردن آنها در درون ساختار قدرت در کشورهای اسلامی است که از این طریق از یکطرف توان و ظرفیت جوامع اسلامی را از درون فرسوده کند و این جوامع را در معرض فروپاشی قرار دهد و از سوی دیگر چهره کریهی از اسلام و پیروان اسلام را به جهان معاصر نشان داده و آنها را مهاجم، طرفدار خشونت، بیمنطق و به شدت در تضاد با غرب معرفی کند.
از این دیدگاه، موضعگیری اخیر پاپ اگرچه لازم بود ولی کافی به نظر نمیرسد و منطق ایجاب میکند وی با جملات الزامآور و تکمیل کنندهای از پیروان کلیسای رم بخواهد اسلام هراسی، حمایت از تروریسم و سمپاشی علیه مسلمانان پایان دهند. چرا که در غیر اینصورت معلوم نیست مخاطب اظهارات پاپ، چه کسی است.
این موضع روشن پاپ قابل قدردانی است و در عین حال از تمامی دولتها و کشورهائی که مدعی طرفداری از واتیکان هستند، باید خواسته شود که «اسلام هراسی» را کنار بگذارند و تلاش برای تهاجم به مذهب و به انزوا کشاندن و به حاشیه راندن مسلمانان را متوقف کنند. این یک خواسته منطقی و برآمده از تعریف صحیح پدیدهای است که امروزه بشریت را تهدید میکند ولی ریشهها و عوامل شکل گیری آن از نهادهای حاکمیتی در غرب الهام گرفته و ارتزاق میکند.
با نگاهی دقیق و عمیق به اعترافات آمریکا و برخی متحدانش از جمله انگلیس، بهتر میتوان قضاوت کرد که پدیدههای تروریستی توسط سازمانهای جاسوسی غرب از جمله سیا و «ام – آی 5» شکل گرفته و ابزارهای در اختیار آنها تلقی میشوند. مقامات آمریکائی بارها اعتراف کردهاند که طالبان، القاعده و داعش از محصولات سازمانهای جاسوسی این کشور بودهاند و از جمله دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا هفته گذشته به وضوح از هیلاری کلینتون و اوباما بعنوان عاملین شکل گیری داعش سخن به میان آورد و ادعایش هرگز تکذیب نشد. چون واقعیت داشت.
از این اظهارات پاپ باید استقبال کرد و در عین حال باید افزود که این تمامی واقعیت در این باره نیست. حتی در همین روزهای اخیر هم به وضوح ثابت شد که با قطع کمک به تروریستهای به دام افتاده، پدیدههای تروریستی نفسهای آخر را میکشند و اگر بازپروری و حمایت نشوند، به همین روش میتوان ریشههای ناپاک داعش و سایر گروههای جنایتکار و تروریستی در گوشه و کنار جهان را خشکانید. طی سالهای اخیر مرتباً بر این حقیقت بزرگ تاکید میشد که تروریسم اگر محاصره شود و راههای کمک رسانی، تجهیز و تجدید قوای آن مسدود گردد، یقیناً میتوان به پایان آن فکر کرد ولی اگر مرتباً مورد حمایت قرار گیرد، حتی ادعای مبارزه علیه تروریسم نیز فریبی بیش نیست.
بدین ترتیب اکنون به راحتی قابل اثبات است که اسلام هراسی و «حمایت از تروریسم»، دو روی یک سکه هستند و هرگونه تلاش برای حمایت از جنایتکارانی که به نام اسلام به کشتار و ددمنشی سرگرمند، با هدف ایجاد فضای اسلام هراسی صورت میگیرد و یا حداقل به طور ناخواسته فضائی را به وجود میآورد که به همان نتیجه منجر میشود.
براین نکته لازم است واقعیت دیگری هم اضافه شود و آن تلاش سازمان یافته برای ایجاد یک جنگ صلیبی تمام عیار علیه دنیای اسلام است. فراموش نکنیم که بوش کوچک پس از تلاش برای حمله نظامی به افغانستان و عراق، آنرا یک «جنگ صلیبی جدید» نامید و سعی داشت آنرا یک جنگ مقدس میان مسیحیت و اسلام قلمداد کند. هر چند بوش کوچک عنصر بیفرهنگی بود که عقل کاملی نداشت ولی بیان این مطلب از موضع رئیسجمهور آمریکا نشانگر وجود یک برنامه و تلاش سازمان یافته برای القاء شبهه نزد افکار عمومی در جهت معرفی اقدامات ایذائی و تهاجمی علیه کشورهای اسلامی به عنوان یک «جنگ صلیبی جدید» است که لازم بود قویاً در همان زمان از جانب پاپ و رهبری مذهبی واتیکان تکذیب و علیه آن موضعگیری شود.
موضوع مهمتر آنکه سیا با ایجاد، تقویت و هدایت گروههای تروریستی سرگرم سازماندهی تشکیلات مختلف تروریستی و رها کردن آنها در درون ساختار قدرت در کشورهای اسلامی است که از این طریق از یکطرف توان و ظرفیت جوامع اسلامی را از درون فرسوده کند و این جوامع را در معرض فروپاشی قرار دهد و از سوی دیگر چهره کریهی از اسلام و پیروان اسلام را به جهان معاصر نشان داده و آنها را مهاجم، طرفدار خشونت، بیمنطق و به شدت در تضاد با غرب معرفی کند.
از این دیدگاه، موضعگیری اخیر پاپ اگرچه لازم بود ولی کافی به نظر نمیرسد و منطق ایجاب میکند وی با جملات الزامآور و تکمیل کنندهای از پیروان کلیسای رم بخواهد اسلام هراسی، حمایت از تروریسم و سمپاشی علیه مسلمانان پایان دهند. چرا که در غیر اینصورت معلوم نیست مخاطب اظهارات پاپ، چه کسی است.