ماهیت مشترک مجاهدین و محمود عباس

ماهیت مشترک مجاهدین و محمود عباس   12 مرداد – 95
همانگونه که ماهیت  خمینی و خامنه ای وپاسداران و مصباح یزدی .... با طالبان والقاعده وداعش و حزب الشیطان لبنان و جهاد اسلامی فلسطین وحماس وحوثی های یمنی  و بوکوحرام  یکیست  و نه فرقی با هم  ندارند که لازم و ملزوم هم بوده اند وعملکردشان نه منطقه خاورمیانه و آفریقا را ناامن وبی ثبات کرده اند  که تبدیل به تهدید جدی صلح وامنیت جهانی شده اند . آنسوی سکه  ماهیت مشترک ابوعباس وجنبش آزادیبخش ملی فلسطین و مجاهدین هم بهم نزدیک بوده است . برای اینکه آن زمانیکه پیروان خمینی شیاد یا تقیه می کردند یا بر سر منابر روضه خوانی در پایان  دعاگوی طول عمر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بودند یا با 3 بار سپاس گویی ودرو برشاه گفتن مورد عفو ملوکانه واقع می شدند .همچنین همچون جواد باهنر ومحمد حسین بهشتی همکاری نزدیک با وزیرآموزش وپرورش شاه فرخ روی پارسا داشتند و تنظیم وتهیه کننده کتب فقیه دبیرستان ها بودند . اعضای سازمان مجاهدین وفدایی ها  هم  با ید پذیرش ریسک خطر دستگیری و شکنجه و اعدام برای آموزش نظامی به پایگاه های نظامی فلسطینیان اعزام می شدندند وبا آغوش باز مورد استقبال واقع می شدند.
وابستگی شدیدی که این روزها محمود عباس، رئیس تشکیلات به اصطلاح خودگردان فلسطین از خود نشان می‌دهد، در جریان سفرش به فرانسه به اوج خود رسیده است.
وی در فرانسه به دیدار وحشی‌ترین تروریست‌های افسارگسیخته در جهان رفت و با پوزخندهای مرموزش سعی کرد نشان دهد که تا چه اندازه به خاطر دریافت دلارهای نفتی بیشتر از آل سعود، حاضر به کرنش و ذلت‌پذیری است.
کارنامه سیاه محمود عباس از سه منظر قابل بررسی است. در یک نظر اجمالی می‌توان به ابعاد ضعیف و نگران کننده از شخصیت متزلزل، بی‌ثبات و به شدت ذلت پذیر وی پی برد و به طور همزمان عملکرد غیرقابل دفاع وی در قلمرو فلسطین و محیط پیرامونی را در معرض نقد و بررسی قرار داد.
از دیدگاه فردی، وی عنصری دست آموز و دارای «کد رمز جاسوسی» به عنوان مهره مورد اعتماد سازمان «سیا»‌ بوده است. با آگاهی از این مورد، سایر مسائلی که درباره وی مطرح است، پیشاپیش قابل درک و توجیه است و حتی نوکری تروریست‌ها هم پدیده غیرمنتظره‌ای در این مقوله محسوب نمی‌شود.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند محمود عباس با دریافت پول و دلارهای نفتی آل سعود و زیر فشار مستقیم شاهزاده عیاش و معتاد ترکی الفیصل رئیس سابق شبکه امنیتی عربستان وادار به این دیدار و مغازله با سرکرده تروریست‌های منافق شده است. البته این تنها مورد خوش رقصی محمود عباس نبود بلکه وی به نشانه استقبال از مذاکرات آشکار و نهان آل سعود با اشغالگران صهیونیست هم سنگ تمام گذاشت و صریحاً از خیانت‌های آل سعود حمایت کرد و آنرا اقدامی مفید برای صلح و امنیت منطقه نامید درحالی که می‌داند آل سعود سرگرم همدستی با صهیونیست و قربانی کردن فلسطینی‌ها در مسلخ اشغالگران است. اگر قرار باشد روزی پرونده جنایات و خیانت‌های محمود عباس و همدستانش در صحنه سیاسی – اجرائی فلسطین به دادگاه صالحه‌ای ارجاع شود، کاملاً بعید به نظر می‌رسد که آنها بتوانند از مهلکه بگریزند و به چیزی جز اشد مجازات محکوم شوند، چرا که آنها مقاومت فلسطین را به قربانگاه اشغالگران بردند و سازمان آزادی بخش فلسطین را به ابزاری برای جاسوسی و خبرچینی به نفع صهیونیست‌ها تبدیل کردند. بخش قابل توجهی از عملیات شکار و بازداشت فعالان فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی برمبنای اطلاعات و خبرچینی محمود عباس و همدستانش به ویژه «محمد دهلان» رئیس شبکه امنیتی «ساف» و تشکیلات خودگردان صورت گرفت و حتی در برخی موارد نیز این اقدامات دقیقاً توسط عوامل جنایتکار محمد دهلان و محمود عباس به اجرا در می‌آمد.
طیف وسیعی از مقامات اجرائی و فعالان مقاومت در میان گروه‌های رقیب ساف، از جمله جنبش جهاد اسلامی و جنبش حماس به همراه بسیاری از نمایندگان مجلس ملی فلسطین و حتی وزرای کابینه «اسماعیل هنیه» براساس خبرچینی‌ها، لو دادن‌ها و حتی با همکاری مستقیم مزدوران محمود عباس در نوار غزه و کرانه باختری بازداشت و به زندان افتاده‌اند. در واقع محمود عباس و دستیارانش از این طریق به تسویه حساب خونین و شرارت باری علیه رقبای سیاسی خود پرداخته‌اند و علیرغم اینهمه خوش خدمتی به اشغالگران، هنوز هم نه تنها پیشرفت قابل ذکری در قلمرو فلسطین به همراه نداشته‌اند، بلکه مسئله فلسطین را به خاطر خیانت‌های خود به کلاف سردرگمی تبدیل کرده‌اند که هیچ راهکاری جز مقاومت نفس گیر علیه اشغالگران، گره‌گشا نخواهد بود.
از عجایب روزگار آنکه در حوادث دوران انتفاضه، نخستین تشکلی که هرگونه اقدام تلافی جویانه علیه اشغالگران را پیشاپیش محکوم می‌کند و حتی برای سرکوب فعالان فلسطینی پیشقدم می‌شود، طیف خائن محمود عباس است که ابعاد ذلت پذیری آن، حتی باعث حیرت اشغالگران شده است.
در باب حوادث خونین سوریه و لبنان هم این واقعیت عینی بسیار آزاردهنده است که نخستین گروه تروریست‌هائی که علیه دولت و مردم سوریه و لبنان وارد عمل شدند و به سوی آنها آتش گشودند، همین گروه فلسطینی‌هائی بودند که برای سال‌ها، سوریه و لبنان میزبان آنها بوده ولی آنها نمک خوردند و نمکدان شکستند و به میزبانان خود خیانت کردند و از پشت به آنها خنجر زدند.
بخش اعظم این خوش خدمتی‌های صورت گرفته، با طرح مشترک آل سعود و صهیونیست‌ها درون ساختار تشکل‌های فلسطینی صورت گرفت و به قدری در این زمینه خائنانه عمل شد که هنوز قابل درک و تشخیص نیست که سرنخ جنایات صورت گرفته عمدتاً در اختیار صهیونیست‌ها قرار دارد یا آل سعود؟ اما افشای تدریجی واقعیت‌ها در این مقولات نشان می‌دهد که همدستی و همراهی آل سعود و صهیونیست‌ها، تازگی ندارد و از مدت‌ها پیش به صورتی سازمان یافته استمرار داشته است.
اینکه توطئه گران برای تحقق اهداف ناپاک و پلید خود به چه شیوه‌هائی متوسل می‌شوند، موضوع بحث امروز نیست ولی مراتب آمادگی و کارپذیری محمود عباس و دستیاران خائنش در این مقوله به وضوح به عنوان «نقطه اتکاء اصلی» توطئه‌گران تلقی می‌شود که نشان می‌دهد آنها برای اجرای طرح‌های توطئه آمیز علیه آرمان فلسطین، علیه شهروندان فلسطینی و حتی علیه میزبانان خود و علیه ملت‌های منطقه تا چه اندازه استعداد و عطش داشته‌اند؟
با درک این مسائل، اشتیاق محمود عباس برای پابوسی سرکردگان تروریست‌های منافق که پرونده قطوری از جنایت و کشتار در ایران و عراق دارند، پدیده غیرمنتظره‌ای نیست و حتی «سنخیت»، ماهیت و سایر مشترکات هر دو طرف را به وضوح، رسانه‌ای می‌کند. هنوز کاملاً روشن نیست که محمود عباس بخاطر این پابوسی چقدر دلار دریافت کرده و ماموریت اجرائی چه اهداف و برنامه‌های دیگری را برعهده گرفته است ولی پیشاپیش روشن است برای عناصر خائنی که به وطن و آرمان، حیثیت و شرافت خود چوب حراج زده‌اند، قبول هر خیانتی، حتی در مقیاسی گسترده‌تر تا چه اندازه ساده و پذیرفتنی است؟