جهت
اطلاع.
4 دی -92
شتر با بارش می رود
لنگه پشه کوره گرفته می شود . چون ولی فقیه بالاتر از هر خلیفه و سلطان و پادشاه
مستبد در جماران شده است که تخت پادشاهی مقابلش نیست زیرا که خامنه ای
ثروتمندترین ایرانی شده است. ولی بهانه تراشی شده است که چرا در بازار مکاره ی رژیم فاشیستی مذهبی از تهران بعنوان پایتخت یاد شده است و در ادامه گفته
شده است 35 سال از سقوط شاه می گذرد ولی صحبت از تخت می شود وآنهم معلوم نیست تخت کیست؟! یعنی سئوال نشده چرا مدعی در رأس همه امور
مطالبات مردم ایران دنبال نمی کند ، بلکه
چرا از پایتخت نام برده می شود؟ از سوی دیگر گیر به روزی نامه یدولتی ایران داده شده
است که پس از احمدی نژاد و تغییر مدیریت بهبود
یافته است . همچنین در مورد دیگر افزوده شده متأسفانه هفته گذشته (شنبه 23 آذر) به مصاحبهاي
با امير عشيري پاورقي نويس مجلات زرد دوران طاغوت و به سياق رپرتاژ آگهيها
پرداخت. در بخشي از مصاحبه به خروج وي از كشور در دوران مصدق و سپس بازگشت از
آلمان بعد از كودتا با ديدي مثبت تلقي گرديده و تفكر و ديدگاه حمايتي وي از رژيم
كودتا مخفي داشته ميشود.
منظور
از "تخت" چيست و چه كسي صاحب اين "تخت" است؟
* با اينكه 35 سال از سرنگوني رژيم شاهنشاهي و
فرار شاه از ايران گذشته، هنوز حتي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز تهران را
"پايتخت" كشور مينامند! ديروز در صحن علني مجلس شوراي اسلامي ضمن بررسي
لايحه مربوط به انتقال مركز سياسي كشور به مكان ديگر، از مركز كشور با عنوان
"پايتخت" ياد شد ولي هيچكس به اين سؤال پاسخ نداد كه منظور از
"تخت" چيست و چه كسي صاحب اين "تخت" است؟ در زبان عربي به
مركز كشور "عاصمه" گفته ميشود و در زبان انگليسي آن را
"كاپتيال" مينامند كه هر دو به معناي "شهر بزرگ" است. معلوم
نيست فرهنگستان زبان و ادب فارسي چرا تاكنون، به جاي كلمه "پايتخت" كه
يادآور "تخت شاهي" است، كلمه مناسبي پيشنهاد نكرده است.
مصاحبهاي
با امير عشيري پاورقي نويس مجلات زرد دوران طاغوت
* روزنامه ايران، كه با تغيير مديريت به سوي
تحولات مثبت در حركت است، متأسفانه هفته گذشته (شنبه 23 آذر) به مصاحبهاي با امير
عشيري پاورقي نويس مجلات زرد دوران طاغوت و به سياق رپرتاژ آگهيها پرداخت. در
بخشي از مصاحبه به خروج وي از كشور در دوران مصدق و سپس بازگشت از آلمان بعد از
كودتا با ديدي مثبت تلقي گرديده و تفكر و ديدگاه حمايتي وي از رژيم كودتا مخفي
داشته ميشود. امير عشيري از هرزهنگاران پليسينويس بود كه در يك داستان پليسي
معمولي خوانندگان نوجوانان و جوانان معصوم هموطن را با صحنههاي اروتيك و شهواني
زشت مواجه ميساخت. او و هم فكرانش همچون رجب علي اعتمادي سالها در تلاش براي به
انحطاط كشانيدن و تشويق دختران از خانه و سوق دا دن تفكر نوجوانان به مسائل جنسي
در مجلات هفتگي و كتابهاي جيبي قلمفرسايي كردند. (حسن جعفري)