اوین نامه ی کیهان دو
شنبه 4 خرداد ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "اين مجسمه كيست ؟! "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "اين مجسمه كيست ؟! "
آنگونه
مخالفان مذاکره ی هسته ای سینه خیز و گام گام پیشروی کردند که در ادامه شتابدار و برنامه ریزی شده و همآهنگ به حرکت خود ادامه داده اند . طوری که مو درز سناریوهای
طراحی شده زنجیره ای مخالفت شان با مذاکره
ی هسته ای نرود . بطور مثل در فاصله چند روز گذشته پس از اینکه خامنه ای به دانشگاه
امام حسین پاسداران کشیده شد تا به مناسبت 3 خرداد روز پاسدار از موضع تند ضد
آمریکایی مخالفت با بازدید از مراکر هسته ای ونظامی بازرسان آژانس اتمی وتأکیدکند حق گفتگو باد انشمندان هسته ای ندارند
. در ادامه ی این سخنرانی جواد ظریف به مجلس
ارتجاع بازار مکاره فراخونده شد .تا که بالاخره مهدی کوچک زاده با وی درگیری لفظی داشته
وخائن خطابش کند. جالب اینکه برای میوه
چینی از این اقدامات مخالفت با مذاکره هسته ای و بازدید بازرسان از مراکز هسته ای
ونظامی فرصت طلبانه سربازجو شریعت نداری وارد میدان شده است تا که در یادداشت روز
خود دولت روحانی را تهدید و تأکید کند:افق پيش روي مذاکرات هسته اي اگر تا چند هفته
قبل «خاکستري» بود و اعضاي محترم تيم مذاکره کننده در سايه روشن هاي اين افق
خاکستري، نشانه هايي از يک توافق مطلوب را آدرس مي دادند ولي امروزه با توجه به
شواهد و اسناد موجود جاي کمترين ترديدي نيست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال
جاري آن تجديدنظر جدي نشود، از تاسيسات هسته اي رژیم وارونه ی ولایت فقیه فقط يک «مجسمه يادبود» باقي مي ماند که غير از
يادآوري تلاش بر باد رفته دانشمندان و دست اندرکاران برنامه هسته اي کشورمان و
حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آورده ايم، خاصيت و ارزش ديگري نخواهد داشت و
اين، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر ديگري که الزاما هسته اي نيست و در
صورت وقوع، تاريک و فاجعه آفرين نيز هست، دنبال خواهد شد. از اين روي دولت روحانی موظف است با برخورداري از حمايت ملت که
منظور پاسداران است اهميت دادن به
انتقادها و پيشنهادهاي منتقدان لازمه آن است، قبل از وقوع واقعه در پي علاج آن
باشد، چرا که شرايط بسيار خطير است- و البته، نه خطرناک- بنابراين جايي براي آزمون
و خطا نيست و به مصداق ضرب المثل معروف؛ اولين اشتباه کسي که در انبار مهمات کار
مي کند، آخرين اشتباه او خواهد بود.
در پایان سر بازجو شریعت نداری بدون نام بردن از نفرات نفوذی در تیم مذاکره ی هسته ای مدعی شده ، يک خبر موثق حکايت از آن دارد که برخي از اعضاي تيم مذاکره کننده نيز علي رغم اظهارنظرهاي خوشبينانه قبلي، توافق هسته اي با تعريف آمريکايي ها را خسارت آفرين و غيرقابل قبول مي دانند و به صراحت ابراز داشته اند عدم توافق را به توافق مزبور که ويرانگر امنيت و اقتصاد کشور است ترجيح مي دهند ... و در اين باره گفتني هاي ديگري هست که به بعد موکول مي کنيم.
1- وقتي «برنارد شاو» نويسنده شوخ طبع و بلندآوازه انگليسي در بندرنيويورک از کشتي پياده شد و چشمش به «مجسمه آزادي» افتاد، از ميزبان آمريکايي خود که به استقبالش آمده بود پرسيد؛ اين مجسمه کيست؟ و ميزبان آمريکايي پاسخ داد؛ مجسمه آزادي است و مي خواست توضيح بيشتري بدهد که برناردشاو کلام او را قطع کرد و گفت؛ متشکرم، نيازي به توضيح نيست، اين کار در انگليس و ساير کشورها نيز مرسوم است که وقتي شخصيت برجسته اي از دنيا مي رود، مجسمه اش را به عنوان يادبود در يکي از مراکز شهر نصب مي کنند تا ياد و خاطره او باقي بماند و مردم فراموش نکنند که روزي، روزگاري چنين شخصيت برجسته اي در ميان آنها بوده است و اگر حالانيست، مي توانند به آن روزها که زنده بود افتخار کنند! و البته فقط افتخار کنند!
2- افق پيش روي مذاکرات هسته اي اگر تا چند هفته قبل «خاکستري» بود و اعضاي محترم تيم مذاکره کننده در سايه روشن هاي اين افق خاکستري، نشانه هايي از يک توافق مطلوب را آدرس مي دادند ولي امروزه با توجه به شواهد و اسناد موجود جاي کمترين ترديدي نيست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال جاري آن تجديدنظر جدي نشود، از تاسيسات هسته اي ايران اسلامي فقط يک «مجسمه يادبود» باقي مي ماند که غير از يادآوري تلاش بر باد رفته دانشمندان و دست اندرکاران برنامه هسته اي کشورمان و حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آورده ايم، خاصيت و ارزش ديگري نخواهد داشت و اين، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر ديگري که الزاما هسته اي نيست و در صورت وقوع، تاريک و فاجعه آفرين نيز هست، دنبال خواهد شد. از اين روي دولت محترم موظف است با برخورداري از حمايت ملت که اهميت دادن به انتقادها و پيشنهادهاي منتقدان لازمه آن است، قبل از وقوع واقعه در پي علاج آن باشد، چرا که شرايط بسيار خطير است- و البته، نه خطرناک- بنابراين جايي براي آزمون و خطا نيست و به مصداق ضرب المثل معروف؛ اولين اشتباه کسي که در انبار مهمات کار مي کند، آخرين اشتباه او خواهد بود.
3- پيش از اين بارها به نقد توافق لوزان پرداخته ايم و تکرار آن را ضروري نمي دانيم، اما از آنجا که روند کنوني مذاکرات در چارچوب توافق لوزان - يا به قول دوستان «بيانيه لوزان» - جريان دارد و متاسفانه اظهارات اعضاي تيم محترم مذاکره کننده کشورمان نيز به تصريح و تلويح از پذيرش مفاد آن حکايت مي کند، اشاره اي گذرا به يکي از بااهميت ترين -بخوانيد خطرناک ترين و خسارت آفرين ترين- بندهاي توافق ياد شده را ضروري مي دانيم، موضوع اين بند که در بخش «بازرسي و شفافيت» توافق لوزان آمده است، پروتکل الحاقي است که ديروز آقايان ظريف و عراقچي در جلسه غيرعلني مجلس شوراي اسلامي بر پذيرش آن از سوي ايران تاکيد ورزيدند.
آقاي عراقچي طي سخناني- که نگارنده فايل صوتي آن را شنيده است- تصريح کرد، پروتکل الحاقي را پذيرفته ايم و گفت؛ آژانس براساس اين پروتکل مي تواند از همه مراکز هسته اي و غيرهسته اي که شامل مراکز نظامي نيز مي شود بازرسي کند و تاکيد ورزيد که بدون پذيرش پروتکل، توافق امکان پذير نيست و توضيح داد که اين بازرسي ها مديريت شده خواهد بود.
4- پروتکل الحاقي به بازرسان آژانس اجازه مي دهد از تاسيسات هسته اي و غيرهسته اي ايران- از جمله مراکز نظامي- به صورت سر زده و با تصريح «ازهر مکان و در هر زمان» بازرسي کنند. اين بازرسي ها تحت عنوان و گزاره «ابعاد نظامي احتمالي» - PMD - صورت مي پذيرد.
براساس توافق لوزان که حريف با اصرار بر اجراي آن تاکيد مي ورزد، تعليق و نه لغو تحريم ها - آنهم فقط 17 درصد آن - مشروط به گزارش آژانس مبني بر تائيد همکاري ايران در فراهم آوردن زمينه و تسهيلات لازم براي بازرسي ها و انجام تعهداتي است که در توافق آمده است. به بيان ديگر، آژانس بايد اعلام کند در فعاليت هاي مراکز هسته اي و نظامي ايران هيچ نمونه اي که احتمال - دقت کنيد فقط احتمال- بهره گيري از آن در سلاح هسته اي وجود داشته باشد، ديده نشده است.
پذيرش اين بند از توافق ضمن آن که تمامي اطلاعات سري مراکز نظامي کشورمان را در اختيار دشمنان تابلودار نظام مي گذارد، زمينه محروم شدن جمهوري اسلامي ايران از تسليحات پيشرفته و استراتژيک خود را نيز فراهم مي آورد. چرا که براساس PMD، نبايد از هيچ فعاليتي که احتمال بهره گيري از آن در تسليحات هسته اي وجود داشته باشد، برخوردار باشيم. به عنوان مثال - و فقط يک نمونه - مقامات آمريکايي بارها اعلام کرده اند که موشک هاي بالستيک ايران قابليت حمل کلاهک هسته اي را دارند. از اين روي، اگر ملزم به اجراي تعهدات خود در توافق نهايي باشيم - که آقايان ظريف و عراقچي بر آن تاکيد ورزيده اند- بايد از توليد موشک هاي بالستيک و بسياري از تسليحات ديگر دست بکشيم و در غير اين صورت، به توافق عمل نکرده ايم! و...
برادر عزيزمان آقاي عراقچي گفته اند بازرسي هاي تحت موضوع پروتکل الحاقي «مديريت شده» خواهد بود که نظر ايشان با مواد 5، 83 و 84 پروتکل ياد شده مغايرت دارد که خود نوشته ديگري مي طلبد.
به بيان واضح تر و در يک کلام، مفهوم واقعي و غيرقابل تغيير تن دادن به پروتکل الحاقي، خلع سلاح کامل کشورمان و کاهش توان نظامي جمهوري اسلامي در حد برخورداري از تعدادي تفنگ و فشنگ و نارنجک خواهد بود! آيا فرض ديگري وجود خواهد داشت؟! اگر پاسخ منفي است- که منفي است- آيا نبايد نگران آينده فاجعه بار توافقي بود که دوستان مذاکره کننده بعد از اصرارها و درخواست هاي فراوان، فقط گوشه اي از آن را رونمايي کرده اند؟!
5- حالاوقت آن است که به سه سوال پيش روي پاسخ بدهيم و با کنار هم نهادن پاسخ ها درباره نتيجه اي که به دنبال خواهد داشت قضاوت کنيم. پرسش ها ساده است و پاسخ ها و نتيجه گيري از آن نيز به آساني امکان پذير است.
اول: آيا آمريکا دشمن سرسخت ايران اسلامي نيست؟ و آيا بارها به صراحت اعلام نکرده است که براندازي نظام اسلامي را به عنوان يک هدف استراتژيک در دستور کار خود دارد و اين هدف مادام که جمهوري اسلامي ايران وجود دارد قابل حذف نخواهد بود؟! پاسخ اين سوال بدون کمترين ترديدي مثبت است و علاوه بر اعلام صريح مقامات آمريکايي، عملکرد سي و هفت سال گذشته آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران نيز حاکي از آن است.
دوم: آمريکا در صورت امکان و چنانچه نتيجه حمله نظامي به ايران را کارساز مي دانست، آيا در انجام آن کمترين درنگ و ترديدي به خود راه مي داد؟ پاسخ اين پرسش نيز پيچيده و پنهان نيست و به قول حضرت امام(ره) که سال گذشته از سوي رهبر معظم انقلاب نيز بر آن تاکيد شد، آمريکا از هيچ تلاشي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران دريغ نکرده است و اگر از اقدامي خودداري ورزيده فقط به اين علت بوده که توان انجام آن را نداشته است.
سوم: تاکنون کدام عامل يا علت مانع اقداماتي نظير حمله نظامي آمريکا به ايران بوده است؟ آيا اصلي ترين آنها به ترتيب اهميت، الف: روحيه سرشار از ايمان آميخته به شجاعت مردم، ب: برخورداري ايران از ماشين جنگي و تسليحاتي پيشرفته و مدرن ج: پايگاه عميق و گسترده در ميان ملت هاي مسلمان و نهضت هاي مقاومت و... نبوده است؟ پاسخ اين پرسش نيز روشن تر از آن است که با کمترين ترديدي همراه باشد.
اکنون به توافق لوزان که به گفته دوستان مذاکره کننده، چارچوب توافق نهايي است نيم نگاهي بيندازيد.
آمريکا با تبديل فعاليت هسته اي پردامنه و علمي کشورمان به يک مجسمه بي روح و عروسکي، در پي تحقير ملت است که نتيجه آن - به زعم آمريکايي ها - شکست روحيه مردم و بي اعتمادي آنان به مسئولان خواهد بود. گفتني است آمريکايي ها، با استناد به توافق لوزان، توهم دست کشيدن جمهوري اسلامي ايران از مباني و آموزه هاي انقلابي خود را بارها از شيپور فريب رسانه اي غرب پمپاژ کرده اند و از سوي ديگر بلافاصله بعد از هر دور مذاکره، اين گزاره جعلي را در مقياس گسترده و فراگير خطاب به نهضت هاي اسلامي و ملت هاي مسلمان تبليغ کرده اند که نظام اسلامي ايران نيز بعد از سي و هفت سال مقاومت چاره اي جز کنار آمدن با آمريکا و متحدانش نداشته است! و از اين رهگذر، سعي در تخريب پايگاه مردمي انقلاب در ميان ملت هاي مسلمان و نهضت هاي مقاومت منطقه داشته اند و در همان حال با تحميل پروتکل الحاقي و اجراي آن در بستر PMD - در صورت پذيرش آن از سوي ايران - و حتي بازجويي از دانشمندان هسته اي و غيرهسته اي و... در پي خلع سلاح جمهوري اسلامي ايران است! نتيجه آن که - باز هم به زعم خود- به دنبال حذف هر سه عامل ياد شده اي هستند که ايران اسلامي را در اوج اقتدار نگاهداشته و مانع از برخوردهاي وحشيانه آمريکا بوده است. 6- موارد ياد شده، خواست و انگيزه آمريکا و متحدانش از تحميل يک توافق هسته اي در چارچوب توافق لوزان است ولي در اين سوي صحنه، حضور پرقدرت و با درايت رهبر معظم انقلاب را مي توان ديد که تاکنون همه نقشه هاي حريف را نقش بر آب کرده است و از جمله تاکيد اخير ايشان که هرگز به دشمن اجازه بازرسي از مراکز نظامي و يا بازجويي از دانشمندان کشورمان را نخواهند داد. بنابراين بديهي است که هيچگونه توافقي با مفاد و محتواي مورد نظر آمريکا و متحدانش امکان پذير نخواهد بود.
7- و بالاخره، يک خبر موثق حکايت از آن دارد که برخي از اعضاي تيم مذاکره کننده کشورمان نيز علي رغم اظهارنظرهاي خوشبينانه قبلي، توافق هسته اي با تعريف آمريکايي ها را خسارت آفرين و غيرقابل قبول مي دانند و به صراحت ابراز داشته اند عدم توافق را به توافق مزبور که ويرانگر امنيت و اقتصاد کشور است ترجيح مي دهند ... و در اين باره گفتني هاي ديگري هست که به بعد موکول مي کنيم. حسين شريعتمداري.
در پایان سر بازجو شریعت نداری بدون نام بردن از نفرات نفوذی در تیم مذاکره ی هسته ای مدعی شده ، يک خبر موثق حکايت از آن دارد که برخي از اعضاي تيم مذاکره کننده نيز علي رغم اظهارنظرهاي خوشبينانه قبلي، توافق هسته اي با تعريف آمريکايي ها را خسارت آفرين و غيرقابل قبول مي دانند و به صراحت ابراز داشته اند عدم توافق را به توافق مزبور که ويرانگر امنيت و اقتصاد کشور است ترجيح مي دهند ... و در اين باره گفتني هاي ديگري هست که به بعد موکول مي کنيم.
1- وقتي «برنارد شاو» نويسنده شوخ طبع و بلندآوازه انگليسي در بندرنيويورک از کشتي پياده شد و چشمش به «مجسمه آزادي» افتاد، از ميزبان آمريکايي خود که به استقبالش آمده بود پرسيد؛ اين مجسمه کيست؟ و ميزبان آمريکايي پاسخ داد؛ مجسمه آزادي است و مي خواست توضيح بيشتري بدهد که برناردشاو کلام او را قطع کرد و گفت؛ متشکرم، نيازي به توضيح نيست، اين کار در انگليس و ساير کشورها نيز مرسوم است که وقتي شخصيت برجسته اي از دنيا مي رود، مجسمه اش را به عنوان يادبود در يکي از مراکز شهر نصب مي کنند تا ياد و خاطره او باقي بماند و مردم فراموش نکنند که روزي، روزگاري چنين شخصيت برجسته اي در ميان آنها بوده است و اگر حالانيست، مي توانند به آن روزها که زنده بود افتخار کنند! و البته فقط افتخار کنند!
2- افق پيش روي مذاکرات هسته اي اگر تا چند هفته قبل «خاکستري» بود و اعضاي محترم تيم مذاکره کننده در سايه روشن هاي اين افق خاکستري، نشانه هايي از يک توافق مطلوب را آدرس مي دادند ولي امروزه با توجه به شواهد و اسناد موجود جاي کمترين ترديدي نيست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال جاري آن تجديدنظر جدي نشود، از تاسيسات هسته اي ايران اسلامي فقط يک «مجسمه يادبود» باقي مي ماند که غير از يادآوري تلاش بر باد رفته دانشمندان و دست اندرکاران برنامه هسته اي کشورمان و حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آورده ايم، خاصيت و ارزش ديگري نخواهد داشت و اين، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر ديگري که الزاما هسته اي نيست و در صورت وقوع، تاريک و فاجعه آفرين نيز هست، دنبال خواهد شد. از اين روي دولت محترم موظف است با برخورداري از حمايت ملت که اهميت دادن به انتقادها و پيشنهادهاي منتقدان لازمه آن است، قبل از وقوع واقعه در پي علاج آن باشد، چرا که شرايط بسيار خطير است- و البته، نه خطرناک- بنابراين جايي براي آزمون و خطا نيست و به مصداق ضرب المثل معروف؛ اولين اشتباه کسي که در انبار مهمات کار مي کند، آخرين اشتباه او خواهد بود.
3- پيش از اين بارها به نقد توافق لوزان پرداخته ايم و تکرار آن را ضروري نمي دانيم، اما از آنجا که روند کنوني مذاکرات در چارچوب توافق لوزان - يا به قول دوستان «بيانيه لوزان» - جريان دارد و متاسفانه اظهارات اعضاي تيم محترم مذاکره کننده کشورمان نيز به تصريح و تلويح از پذيرش مفاد آن حکايت مي کند، اشاره اي گذرا به يکي از بااهميت ترين -بخوانيد خطرناک ترين و خسارت آفرين ترين- بندهاي توافق ياد شده را ضروري مي دانيم، موضوع اين بند که در بخش «بازرسي و شفافيت» توافق لوزان آمده است، پروتکل الحاقي است که ديروز آقايان ظريف و عراقچي در جلسه غيرعلني مجلس شوراي اسلامي بر پذيرش آن از سوي ايران تاکيد ورزيدند.
آقاي عراقچي طي سخناني- که نگارنده فايل صوتي آن را شنيده است- تصريح کرد، پروتکل الحاقي را پذيرفته ايم و گفت؛ آژانس براساس اين پروتکل مي تواند از همه مراکز هسته اي و غيرهسته اي که شامل مراکز نظامي نيز مي شود بازرسي کند و تاکيد ورزيد که بدون پذيرش پروتکل، توافق امکان پذير نيست و توضيح داد که اين بازرسي ها مديريت شده خواهد بود.
4- پروتکل الحاقي به بازرسان آژانس اجازه مي دهد از تاسيسات هسته اي و غيرهسته اي ايران- از جمله مراکز نظامي- به صورت سر زده و با تصريح «ازهر مکان و در هر زمان» بازرسي کنند. اين بازرسي ها تحت عنوان و گزاره «ابعاد نظامي احتمالي» - PMD - صورت مي پذيرد.
براساس توافق لوزان که حريف با اصرار بر اجراي آن تاکيد مي ورزد، تعليق و نه لغو تحريم ها - آنهم فقط 17 درصد آن - مشروط به گزارش آژانس مبني بر تائيد همکاري ايران در فراهم آوردن زمينه و تسهيلات لازم براي بازرسي ها و انجام تعهداتي است که در توافق آمده است. به بيان ديگر، آژانس بايد اعلام کند در فعاليت هاي مراکز هسته اي و نظامي ايران هيچ نمونه اي که احتمال - دقت کنيد فقط احتمال- بهره گيري از آن در سلاح هسته اي وجود داشته باشد، ديده نشده است.
پذيرش اين بند از توافق ضمن آن که تمامي اطلاعات سري مراکز نظامي کشورمان را در اختيار دشمنان تابلودار نظام مي گذارد، زمينه محروم شدن جمهوري اسلامي ايران از تسليحات پيشرفته و استراتژيک خود را نيز فراهم مي آورد. چرا که براساس PMD، نبايد از هيچ فعاليتي که احتمال بهره گيري از آن در تسليحات هسته اي وجود داشته باشد، برخوردار باشيم. به عنوان مثال - و فقط يک نمونه - مقامات آمريکايي بارها اعلام کرده اند که موشک هاي بالستيک ايران قابليت حمل کلاهک هسته اي را دارند. از اين روي، اگر ملزم به اجراي تعهدات خود در توافق نهايي باشيم - که آقايان ظريف و عراقچي بر آن تاکيد ورزيده اند- بايد از توليد موشک هاي بالستيک و بسياري از تسليحات ديگر دست بکشيم و در غير اين صورت، به توافق عمل نکرده ايم! و...
برادر عزيزمان آقاي عراقچي گفته اند بازرسي هاي تحت موضوع پروتکل الحاقي «مديريت شده» خواهد بود که نظر ايشان با مواد 5، 83 و 84 پروتکل ياد شده مغايرت دارد که خود نوشته ديگري مي طلبد.
به بيان واضح تر و در يک کلام، مفهوم واقعي و غيرقابل تغيير تن دادن به پروتکل الحاقي، خلع سلاح کامل کشورمان و کاهش توان نظامي جمهوري اسلامي در حد برخورداري از تعدادي تفنگ و فشنگ و نارنجک خواهد بود! آيا فرض ديگري وجود خواهد داشت؟! اگر پاسخ منفي است- که منفي است- آيا نبايد نگران آينده فاجعه بار توافقي بود که دوستان مذاکره کننده بعد از اصرارها و درخواست هاي فراوان، فقط گوشه اي از آن را رونمايي کرده اند؟!
5- حالاوقت آن است که به سه سوال پيش روي پاسخ بدهيم و با کنار هم نهادن پاسخ ها درباره نتيجه اي که به دنبال خواهد داشت قضاوت کنيم. پرسش ها ساده است و پاسخ ها و نتيجه گيري از آن نيز به آساني امکان پذير است.
اول: آيا آمريکا دشمن سرسخت ايران اسلامي نيست؟ و آيا بارها به صراحت اعلام نکرده است که براندازي نظام اسلامي را به عنوان يک هدف استراتژيک در دستور کار خود دارد و اين هدف مادام که جمهوري اسلامي ايران وجود دارد قابل حذف نخواهد بود؟! پاسخ اين سوال بدون کمترين ترديدي مثبت است و علاوه بر اعلام صريح مقامات آمريکايي، عملکرد سي و هفت سال گذشته آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران نيز حاکي از آن است.
دوم: آمريکا در صورت امکان و چنانچه نتيجه حمله نظامي به ايران را کارساز مي دانست، آيا در انجام آن کمترين درنگ و ترديدي به خود راه مي داد؟ پاسخ اين پرسش نيز پيچيده و پنهان نيست و به قول حضرت امام(ره) که سال گذشته از سوي رهبر معظم انقلاب نيز بر آن تاکيد شد، آمريکا از هيچ تلاشي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران دريغ نکرده است و اگر از اقدامي خودداري ورزيده فقط به اين علت بوده که توان انجام آن را نداشته است.
سوم: تاکنون کدام عامل يا علت مانع اقداماتي نظير حمله نظامي آمريکا به ايران بوده است؟ آيا اصلي ترين آنها به ترتيب اهميت، الف: روحيه سرشار از ايمان آميخته به شجاعت مردم، ب: برخورداري ايران از ماشين جنگي و تسليحاتي پيشرفته و مدرن ج: پايگاه عميق و گسترده در ميان ملت هاي مسلمان و نهضت هاي مقاومت و... نبوده است؟ پاسخ اين پرسش نيز روشن تر از آن است که با کمترين ترديدي همراه باشد.
اکنون به توافق لوزان که به گفته دوستان مذاکره کننده، چارچوب توافق نهايي است نيم نگاهي بيندازيد.
آمريکا با تبديل فعاليت هسته اي پردامنه و علمي کشورمان به يک مجسمه بي روح و عروسکي، در پي تحقير ملت است که نتيجه آن - به زعم آمريکايي ها - شکست روحيه مردم و بي اعتمادي آنان به مسئولان خواهد بود. گفتني است آمريکايي ها، با استناد به توافق لوزان، توهم دست کشيدن جمهوري اسلامي ايران از مباني و آموزه هاي انقلابي خود را بارها از شيپور فريب رسانه اي غرب پمپاژ کرده اند و از سوي ديگر بلافاصله بعد از هر دور مذاکره، اين گزاره جعلي را در مقياس گسترده و فراگير خطاب به نهضت هاي اسلامي و ملت هاي مسلمان تبليغ کرده اند که نظام اسلامي ايران نيز بعد از سي و هفت سال مقاومت چاره اي جز کنار آمدن با آمريکا و متحدانش نداشته است! و از اين رهگذر، سعي در تخريب پايگاه مردمي انقلاب در ميان ملت هاي مسلمان و نهضت هاي مقاومت منطقه داشته اند و در همان حال با تحميل پروتکل الحاقي و اجراي آن در بستر PMD - در صورت پذيرش آن از سوي ايران - و حتي بازجويي از دانشمندان هسته اي و غيرهسته اي و... در پي خلع سلاح جمهوري اسلامي ايران است! نتيجه آن که - باز هم به زعم خود- به دنبال حذف هر سه عامل ياد شده اي هستند که ايران اسلامي را در اوج اقتدار نگاهداشته و مانع از برخوردهاي وحشيانه آمريکا بوده است. 6- موارد ياد شده، خواست و انگيزه آمريکا و متحدانش از تحميل يک توافق هسته اي در چارچوب توافق لوزان است ولي در اين سوي صحنه، حضور پرقدرت و با درايت رهبر معظم انقلاب را مي توان ديد که تاکنون همه نقشه هاي حريف را نقش بر آب کرده است و از جمله تاکيد اخير ايشان که هرگز به دشمن اجازه بازرسي از مراکز نظامي و يا بازجويي از دانشمندان کشورمان را نخواهند داد. بنابراين بديهي است که هيچگونه توافقي با مفاد و محتواي مورد نظر آمريکا و متحدانش امکان پذير نخواهد بود.
7- و بالاخره، يک خبر موثق حکايت از آن دارد که برخي از اعضاي تيم مذاکره کننده کشورمان نيز علي رغم اظهارنظرهاي خوشبينانه قبلي، توافق هسته اي با تعريف آمريکايي ها را خسارت آفرين و غيرقابل قبول مي دانند و به صراحت ابراز داشته اند عدم توافق را به توافق مزبور که ويرانگر امنيت و اقتصاد کشور است ترجيح مي دهند ... و در اين باره گفتني هاي ديگري هست که به بعد موکول مي کنيم. حسين شريعتمداري.