خبر ويژه
تجديدنظرطلبان چرا از چماق «اصلاح طلب بدلي» استفاده مي كنند؟9 خرداد-94
تجديدنظرطلبان چرا از چماق «اصلاح طلب بدلي» استفاده مي كنند؟9 خرداد-94
موضع گیری انتقادی روزی نامه ی جوان که ارگان تبلیغاتی بسیج سرکوبگر است و در اوین نامه ی کیهان رله شده است که علیه ی
مدعیان اصلاح طلب است که متهم به تجدید نظر طلبان شده اند که چرا فاش ساخته وهشدار
داده اندمواظب اصلاح طلبان قلابی باشید که از سوی رقیب مدعی اصول گرا یاخته شده
است؟
برچسب «اصلاح طلب» چماقي است که طيف تجديدنظرطلب مدعي اصلاح
طلبي بر سر اصلاح طلبان وفادار به نظام مي کوبد. روزنامه جوان نوشت: «مراقب اصلاح طلبان بدلي باشيد»؛ اين عنوان
يکي از مطالب روزنامه آرمان است که نشان مي دهد جريان تجديدنظرطلب همچنان تلاش
دارد برخي از گروه هاي مستقل خود را که با تندروي و افراطي گري رابطه مناسبي
ندارند تخريب کرده و از هم اکنون از ورود آنها به عرصه انتخابات جلوگيري کنند.
تقسيم اصلاح طلبان به دو طيف اصلي- بدلي ناخودآگاه بيانيه حزب منحله مشارکت در آستانه انتخابات 92- که اول بار در بي بي سي منتشر شد- را تداعي مي کند، اعضاي اين حزب در آن مقطع زماني به دليل حمايت محمدرضا عارف از فلسطين و لبنان وي را «اصلاح طلب بدلي» خواندند و به شدت نسبت به سخنان وي واکنش منفي نشان دادند. به باور تندروي هاي جريان تجديدنظرطلب سخنان عارف، خواسته يا ناخواسته، شعار «نه غزه، نه لبنان» جريان فتنه را رد مي کرد و موضع تهاجمي اين جريان نسبت به حاکميت را تعديل مي کرد. در مقطعي ديگر افراطيون جناح مدعي اصلاح طلبي مسعود پزشکيان که تصور مي کردند قصد حضور در عرصه انتخابات را دارد تخريب کردند و وي را اصلاح طلب بدلي نام گذاشتند. پزشکيان هم در واکنش به اين اقدام با بيان اينکه فعلاهيچ تصميمي نگرفته است، اظهار مي کند: من اصلااين رويه برچسب زدن در مملکت را که عده اي درست کرده اند قبول ندارم چرا که علمي صحبت نمي کنند. البته تاکيد بر اين موضوع که «اصلاح طلبان بدلي تنها موافق شرکت در انتخابات هستند» هم طي ماه هاي منتهي به انتخابات خرداد 92 به عنوان جزيي از گفتمان انتخاباتي اين طيف درآمده بود، به گونه اي که صادق زيباکلام در مصاحبه اي با ايلنا تاکيد مي کند: به نظر نمي رسد اصلاح طلبان عزم جدي براي شرکت در انتخابات داشته باشند اما در اين ميان اصلاح طلبان درجه 2 که جناح اصولگرا نيز تمايل بسيار دارد تا آنها را به عنوان اصلاح طلبان اصيل معرفي کند، تلاش مي کنند تا به بازارگرمي در انتخابات سال آينده بپردازند.
جوان مي افزايد: به کارگيري اين ادبيات توسط روزنامه هاي زنجيره اي به خصوص روزنامه آرمان طي ماه هاي گذشته هم بارها تکرار شده که نمونه ديگر از آن را مي توان در اواسط سال 93 جست وجو کرد. آنجايي که اين روزنامه در مطلبي از زبان محمود ميرلوحي معاون وزير کشور در دولت اصلاحات و از اعضاي حزب منحله مشارکت روي واژه «اصلاح طلبان بدلي» تاکيد مي کند. اين روزنامه چند روز بعد با انتشار مطلب ديگري به انتقاد از برخي اصلاح طلبان مي پردازد و در بخشي از يک مقاله با عنوان «تلاش اصلاح طلبان بدلي براي پيوستن به خاتمي»! و در اشاره به انتخابات مجلس دهم! مي نويسد: «طيف ديگري هم هستند که خود را اصلاح طلب مي دانند اما به هرحال در ميدان هاي اصلي جايي ندارند که دليلش شايد تمايل آنها در برخي مواقع به رقيب اصولگرا بوده باشد. اين گروه سعي مي کنند در شرايطي که فضاي فعاليت براي اصلاح طلبان تاحدودي آماده شده است بار ديگر خود را مهره اصلي بنامند و خود را به خاتمي منتسب کنند.» کواکبيان ديگر گزينه اي بود که جماعت تجديدنظرطلب تلاش کردند تا وي را هم به عنوان يکي از اصلاح طلبان بدلي به جامعه معرفي کنند.
مي توان گفت که ساختار سياسي جريان موسوم به اصلاحات همچنين گفتمان مبهم و اهداف نامتوازن اين جريان همچنان «چنددستگي» بين گروه هاي اين طيف را دنباله دار خواهد کرد و عقلايي نيست که انتظار داشته باشيم منسوبان اين جريان روي يکدستگي را به خود ببينند، به عبارت ديگر آنچه در آينده بايد منتظر بود آن است که از امروز تا زمان برگزاري انتخابات مجلس دهم «دودستگي ميان اصلاح طلبان» به شدت رو به افزايش خواهد گذاشت و گروه ها و شخصيت هاي مهم اين طيف با زدن برچسب تهمت و تخريب به ديگر همفکران خود درصدد به قدرت رسيدن باشند. از سوي ديگر به نظر مي رسد تقسيم بندي اصلاح طلبي اصلي- بدلي و برچسب زني به بخشي از شخصيت هاي اين گروه توسط تندروهاي تجديدنظرطلب چماقي باشد براي تحميل کناره گيري چهره هاي مستقل و وفادار به نظام اصلاح طلب که در صورت موفقيت در انتخابات اهداف براندازانه پدرخوانده ها را پيگيري نخواهند کرد؛ بنا به همين دليل شخصيت هاي مستقل جريان اصلاح طلب بايد به صورت مستمر تخريب شده تا آنها آراي جريان تندروي تجديدنظرطلب را خرد نکرده و فرصت عرض اندام پيدا نکنند.
تقسيم اصلاح طلبان به دو طيف اصلي- بدلي ناخودآگاه بيانيه حزب منحله مشارکت در آستانه انتخابات 92- که اول بار در بي بي سي منتشر شد- را تداعي مي کند، اعضاي اين حزب در آن مقطع زماني به دليل حمايت محمدرضا عارف از فلسطين و لبنان وي را «اصلاح طلب بدلي» خواندند و به شدت نسبت به سخنان وي واکنش منفي نشان دادند. به باور تندروي هاي جريان تجديدنظرطلب سخنان عارف، خواسته يا ناخواسته، شعار «نه غزه، نه لبنان» جريان فتنه را رد مي کرد و موضع تهاجمي اين جريان نسبت به حاکميت را تعديل مي کرد. در مقطعي ديگر افراطيون جناح مدعي اصلاح طلبي مسعود پزشکيان که تصور مي کردند قصد حضور در عرصه انتخابات را دارد تخريب کردند و وي را اصلاح طلب بدلي نام گذاشتند. پزشکيان هم در واکنش به اين اقدام با بيان اينکه فعلاهيچ تصميمي نگرفته است، اظهار مي کند: من اصلااين رويه برچسب زدن در مملکت را که عده اي درست کرده اند قبول ندارم چرا که علمي صحبت نمي کنند. البته تاکيد بر اين موضوع که «اصلاح طلبان بدلي تنها موافق شرکت در انتخابات هستند» هم طي ماه هاي منتهي به انتخابات خرداد 92 به عنوان جزيي از گفتمان انتخاباتي اين طيف درآمده بود، به گونه اي که صادق زيباکلام در مصاحبه اي با ايلنا تاکيد مي کند: به نظر نمي رسد اصلاح طلبان عزم جدي براي شرکت در انتخابات داشته باشند اما در اين ميان اصلاح طلبان درجه 2 که جناح اصولگرا نيز تمايل بسيار دارد تا آنها را به عنوان اصلاح طلبان اصيل معرفي کند، تلاش مي کنند تا به بازارگرمي در انتخابات سال آينده بپردازند.
جوان مي افزايد: به کارگيري اين ادبيات توسط روزنامه هاي زنجيره اي به خصوص روزنامه آرمان طي ماه هاي گذشته هم بارها تکرار شده که نمونه ديگر از آن را مي توان در اواسط سال 93 جست وجو کرد. آنجايي که اين روزنامه در مطلبي از زبان محمود ميرلوحي معاون وزير کشور در دولت اصلاحات و از اعضاي حزب منحله مشارکت روي واژه «اصلاح طلبان بدلي» تاکيد مي کند. اين روزنامه چند روز بعد با انتشار مطلب ديگري به انتقاد از برخي اصلاح طلبان مي پردازد و در بخشي از يک مقاله با عنوان «تلاش اصلاح طلبان بدلي براي پيوستن به خاتمي»! و در اشاره به انتخابات مجلس دهم! مي نويسد: «طيف ديگري هم هستند که خود را اصلاح طلب مي دانند اما به هرحال در ميدان هاي اصلي جايي ندارند که دليلش شايد تمايل آنها در برخي مواقع به رقيب اصولگرا بوده باشد. اين گروه سعي مي کنند در شرايطي که فضاي فعاليت براي اصلاح طلبان تاحدودي آماده شده است بار ديگر خود را مهره اصلي بنامند و خود را به خاتمي منتسب کنند.» کواکبيان ديگر گزينه اي بود که جماعت تجديدنظرطلب تلاش کردند تا وي را هم به عنوان يکي از اصلاح طلبان بدلي به جامعه معرفي کنند.
مي توان گفت که ساختار سياسي جريان موسوم به اصلاحات همچنين گفتمان مبهم و اهداف نامتوازن اين جريان همچنان «چنددستگي» بين گروه هاي اين طيف را دنباله دار خواهد کرد و عقلايي نيست که انتظار داشته باشيم منسوبان اين جريان روي يکدستگي را به خود ببينند، به عبارت ديگر آنچه در آينده بايد منتظر بود آن است که از امروز تا زمان برگزاري انتخابات مجلس دهم «دودستگي ميان اصلاح طلبان» به شدت رو به افزايش خواهد گذاشت و گروه ها و شخصيت هاي مهم اين طيف با زدن برچسب تهمت و تخريب به ديگر همفکران خود درصدد به قدرت رسيدن باشند. از سوي ديگر به نظر مي رسد تقسيم بندي اصلاح طلبي اصلي- بدلي و برچسب زني به بخشي از شخصيت هاي اين گروه توسط تندروهاي تجديدنظرطلب چماقي باشد براي تحميل کناره گيري چهره هاي مستقل و وفادار به نظام اصلاح طلب که در صورت موفقيت در انتخابات اهداف براندازانه پدرخوانده ها را پيگيري نخواهند کرد؛ بنا به همين دليل شخصيت هاي مستقل جريان اصلاح طلب بايد به صورت مستمر تخريب شده تا آنها آراي جريان تندروي تجديدنظرطلب را خرد نکرده و فرصت عرض اندام پيدا نکنند.