روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 10 خرداد ماه سال
1394
سرمقاله ی : روزی نامه ی جمهوری
" تضعیف مذاکره کنندگانهمراهی کردن با دشمنان "
اولین مرجعی که با سخنان دوپهلو یا سیاست یکی به نعل ویکی به میخ زدن موضع تیم مذاکره
کنندگان هسته ای را تضعیف و آشکارا همسویی بادشمنان می کند خامنه ای رهبر ولی فقیه
است .چون وی تبدیل به بلندگوی تبلیغاتی
هسته ای پاسداران شده است . از سوی دیگر حامیانش در بازار مکاره ی مجلس ارتجاعی
ومطبوعات وابسته به استناد گفته های خامنه ای مدام سیاست تندو تیز انتقادی همراه با متهم کردن تیم مذاکره کننده ی هسته ای
دولت روحانی راد نبال می کنند .برای اینکه منافع بسیار کلان شان از طریق ادامه ی
تحریم های ناشی از برنامه ی هسته ای تأمین می شود .همانگونه که بستر ساز بهانه ی انتقاد کردن شان به عملکرد دولت روحانی و بحران اقتصادی وگران
کردن اقلام بدلیل کاهش قیمت نفت و تحریم ها مرتبط به سیاست مخالفت شان با مذاکره
هسته ای می باشد.
در حالی سرمقاله نویس با فاکتور گرفتن موضع دوپهلوو
نقش کلیدی مخالفت مذاکره هسته ای وبهانه
سازی خامنه ای اذعان کرده است اکنون، در برابر دولت و مذاکره کنندگان هستهای،
جبههگیری شدیدی در داخل وجود دارد که بهیچوجه به نفع کارزاری که مذاکره کنندگان
درحال انجام آن هستند نخواهد بود. دشمن، با تمام امکانات وارد صحنه شده و تلاش میکند
مانع احقاق حقوق ملت ایران " بخوان منافع پاسداران و حامیانش" در موضوع
هستهای شود. در شرایطی که همراهی با دولت و گروه مذاکره کننده از اوجب واجبات است
مخالفان درست برعکس عمل میکنند و گره ایجاد کردن در کار دولت و گروه مذاکره کننده
را از اوجب واجبات میدانند! طرفه اینکه مخالفان از امکانات زیادی برخوردارند و به
روشهای گوناگونی نیز متوسل میشوند. رسانه ملی در بست در اختیار آنهاست، از سایر
رسانهها نیز به مقدار زیادی بهره میبرند، نیروهای آماده گروه فشار باتجمعات
غیرقانونی برای وارد کردن در صحنه در
اختیار دارند، هر زمان و در هر جا بخواهند با مجوز و بدون مجوز مراسم و راهپیمائی
و تجمع برگزار میکنند، به هر کس هرچه بخواهند میگویند و برای چیزی که نام آن را
انتقاد میگذارند هیچ حد و مرزی قائل نیستند درحالی که کاملاً روشن است که انتقاد
نیست بلکه انتقام است.
افکار عمومی در داخل ایران این روزها با حساسیت متوجه مذاکرات هستهای است. اکثریت قریب به اتفاق مردم خواهان پایان این ماجرا و به نتیجه رسیدن مذاکرات هستند. دولت جمهوری اسلامی ایران و دولتهای گروه 1+5 که طرف مذاکره با ایران هستند نیز همین خواسته را دنبال میکنند.
روشن است که دولت و ملت ایران، منافع و مصالح ملی را در این مذاکرات، قربانی نخواهند کرد و فقط توافقی امضا خواهد شد که در آن، خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبری نظام رعایت شده باشد. با چنین وضعیتی اگر توافق انجام شود و به امضا برسد، به نفع کشور خواهد بود و لازم است تلاشها در همین جهت ادامه یابد.
شرط موفقیت مذاکرات هستهای و رسیدن آن به نتیجه مطلوب ملت ایران، اینست که در داخل کشور همه با دولت و گروه مذاکره کنندگان همراهی کنند و آنها را مورد حمایت قرار دهند. مذاکره کنندگان هستهای، سرداران جبهه سیاسی و اقتصادی کشور هستند که برای احقاق حقوق ملت و کشور درحال جهاد هستند. به همان اندازه که آحاد مردم باید از رزمندگان جبهه جنگ با دشمن حمایت کنند، لازم است جهادگران در جبهه سیاسی و اقتصادی را تقویت نمایند. اکنون صحنه مذاکرات هستهای دقیقاً همانند صحنه جنگ است. دشمن، گاهی با ابزار نظامی به مصاف میآید و گاهی با ابزارهای دیگری از جنس سیاست و اقتصاد و فرهنگ. هرگز نباید تصور شود که خطر دشمنی که با ابزارهای غیرنظامی به صحنه کارزار آمده، کمتر است. خطر دشمن در صحنههای نبرد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چه بسا بیشتر هم باشد. به این واقعیت میتوان در تفاوت میان صحنه جنگ نظامی که دشمن را با چشم سر میبیند درحالی که رجز میخواند و سلاح دردست دارد و حمله میکند با صحنه جنگ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که دشمن با چراغ خاموش و توسل به مکر و حیله و ظاهرسازیهای فریبنده کار خود را میکند، پی برد. درست به همین دلیل است که مخالفان داخلی دولتها در جنگ نظامی نمیتوانند مخالفت خود را آشکار کنند ولی در جنگهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، آزادانه و بدون کمترین واهمهای در برابر دولت موضع میگیرند و حتی اقدام به کارشکنی میکنند. این وضعیت، کار را سختتر و جبهه خودی را ضعیف میکند.
اکنون، در برابر دولت و مذاکره کنندگان هستهای، جبههگیری شدیدی در داخل وجود دارد که بهیچوجه به نفع کارزاری که مذاکره کنندگان درحال انجام آن هستند نخواهد بود. دشمن، با تمام امکانات وارد صحنه شده و تلاش میکند مانع احقاق حقوق ملت ایران در موضوع هستهای شود. در شرایطی که همراهی با دولت و گروه مذاکره کننده از اوجب واجبات است مخالفان درست برعکس عمل میکنند و گره ایجاد کردن در کار دولت و گروه مذاکره کننده را از اوجب واجبات میدانند! طرفه اینکه مخالفان از امکانات زیادی برخوردارند و به روشهای گوناگونی نیز متوسل میشوند. رسانه ملی در بست در اختیار آنهاست، از سایر رسانهها نیز به مقدار زیادی بهره میبرند، نیروهای آماده برای وارد کردن در صحنه در اختیار دارند، هر زمان و در هر جا بخواهند با مجوز و بدون مجوز مراسم و راهپیمائی و تجمع برگزار میکنند، به هر کس هرچه بخواهند میگویند و برای چیزی که نام آن را انتقاد میگذارند هیچ حد و مرزی قائل نیستند درحالی که کاملاً روشن است که انتقاد نیست بلکه انتقام است.
در این میان، نباید این واقعیت تلخ را نیز نادیده انگاشت که مسئولان دولتی از قدرتی که قانون در اختیار آنها قرار میدهد استفاده لازم را به عمل میآورند. آنها به مخالفان مجوز میدهند یا اگر بدون مجوز، کاری انجام دهند با دیده اغماض مینگرند ولی در موارد مشابه، حاضر نیستند به طرفداران دولت مجوز بدهند. نام این روش را میتوان مدارا با مخالفان گذاشت ولی هنگامی که این روش در کنار نوع برخورد با طرفداران و حامیان دولت قرار میگیرد، نمیتوان آن را توجیه کرد و عنوان عدالت را بر آن منطبق دانست. اینکه استاندار منصوب دولت، در برابر مخالفان دولت ساکت باشد و حتی با آنها همراهی کند ولی به موافقان اجازه سخنرانی ندهد را نمیتوان عدالت دانست. اینکه فرماندار یک شهر به ابزاری برای گرم شدن تنور کارگاه مخالفان دولت تبدیل شود، نمیتواند تحت عنوان زیبای «مدارا» قرار گیرد. اینها نشانههای ضعف دولت هستند که اگر ادامه یابند، دولت نمیتواند حتی به وظایف عادی خود عمل کند.
چاره کار اینست که اولاً دولت با استفاده از اختیارات قانونی خود، تمام تحرکات، اعم از موافق و مخالف را به چارچوبهای قانونی هدایت کند و ثانیاً مخالفان به روشهائی متوسل نشوند که در افکار عمومی به کارشکنی در برابر مذاکرات هستهای متهم شوند. اکنون، متاسفانه افکار عمومی نسبت به برخوردهای مخالفان مذاکرات هستهای قضاوت منفی دارد و آنها را به تلاش برای جلوگیری از موفقیت دولت متهم میکند و ریشه این مخالفتها را به چشم طمعی که مخالفان به انتخابات اسفند ماه دوختهاند و همینطور انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نسبت میدهند. مخالفان باید با تجدیدنظر در روشهای خود، قضاوت افکار عمومی را تغییر دهند تا اینگونه زیر علامت سئوال نباشند. همه باید به چارچوبهای مشخص شده توسط رهبری پای بندی نشان دهند و به مذاکره کنندگان هستهای برای رسیدن به توافقی که خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبری در آن رعایت شده باشد کمک نمایند. مصالح کشور و منافع ملی ایجاب میکند مذاکره کنندگان هستهای کشورمان تقویت شوند و مخالفان باید بدانند که تضعیف این مجاهدان جبهه سیاسی، همراهی کردن با دشمنان است.
افکار عمومی در داخل ایران این روزها با حساسیت متوجه مذاکرات هستهای است. اکثریت قریب به اتفاق مردم خواهان پایان این ماجرا و به نتیجه رسیدن مذاکرات هستند. دولت جمهوری اسلامی ایران و دولتهای گروه 1+5 که طرف مذاکره با ایران هستند نیز همین خواسته را دنبال میکنند.
روشن است که دولت و ملت ایران، منافع و مصالح ملی را در این مذاکرات، قربانی نخواهند کرد و فقط توافقی امضا خواهد شد که در آن، خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبری نظام رعایت شده باشد. با چنین وضعیتی اگر توافق انجام شود و به امضا برسد، به نفع کشور خواهد بود و لازم است تلاشها در همین جهت ادامه یابد.
شرط موفقیت مذاکرات هستهای و رسیدن آن به نتیجه مطلوب ملت ایران، اینست که در داخل کشور همه با دولت و گروه مذاکره کنندگان همراهی کنند و آنها را مورد حمایت قرار دهند. مذاکره کنندگان هستهای، سرداران جبهه سیاسی و اقتصادی کشور هستند که برای احقاق حقوق ملت و کشور درحال جهاد هستند. به همان اندازه که آحاد مردم باید از رزمندگان جبهه جنگ با دشمن حمایت کنند، لازم است جهادگران در جبهه سیاسی و اقتصادی را تقویت نمایند. اکنون صحنه مذاکرات هستهای دقیقاً همانند صحنه جنگ است. دشمن، گاهی با ابزار نظامی به مصاف میآید و گاهی با ابزارهای دیگری از جنس سیاست و اقتصاد و فرهنگ. هرگز نباید تصور شود که خطر دشمنی که با ابزارهای غیرنظامی به صحنه کارزار آمده، کمتر است. خطر دشمن در صحنههای نبرد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چه بسا بیشتر هم باشد. به این واقعیت میتوان در تفاوت میان صحنه جنگ نظامی که دشمن را با چشم سر میبیند درحالی که رجز میخواند و سلاح دردست دارد و حمله میکند با صحنه جنگ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که دشمن با چراغ خاموش و توسل به مکر و حیله و ظاهرسازیهای فریبنده کار خود را میکند، پی برد. درست به همین دلیل است که مخالفان داخلی دولتها در جنگ نظامی نمیتوانند مخالفت خود را آشکار کنند ولی در جنگهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، آزادانه و بدون کمترین واهمهای در برابر دولت موضع میگیرند و حتی اقدام به کارشکنی میکنند. این وضعیت، کار را سختتر و جبهه خودی را ضعیف میکند.
اکنون، در برابر دولت و مذاکره کنندگان هستهای، جبههگیری شدیدی در داخل وجود دارد که بهیچوجه به نفع کارزاری که مذاکره کنندگان درحال انجام آن هستند نخواهد بود. دشمن، با تمام امکانات وارد صحنه شده و تلاش میکند مانع احقاق حقوق ملت ایران در موضوع هستهای شود. در شرایطی که همراهی با دولت و گروه مذاکره کننده از اوجب واجبات است مخالفان درست برعکس عمل میکنند و گره ایجاد کردن در کار دولت و گروه مذاکره کننده را از اوجب واجبات میدانند! طرفه اینکه مخالفان از امکانات زیادی برخوردارند و به روشهای گوناگونی نیز متوسل میشوند. رسانه ملی در بست در اختیار آنهاست، از سایر رسانهها نیز به مقدار زیادی بهره میبرند، نیروهای آماده برای وارد کردن در صحنه در اختیار دارند، هر زمان و در هر جا بخواهند با مجوز و بدون مجوز مراسم و راهپیمائی و تجمع برگزار میکنند، به هر کس هرچه بخواهند میگویند و برای چیزی که نام آن را انتقاد میگذارند هیچ حد و مرزی قائل نیستند درحالی که کاملاً روشن است که انتقاد نیست بلکه انتقام است.
در این میان، نباید این واقعیت تلخ را نیز نادیده انگاشت که مسئولان دولتی از قدرتی که قانون در اختیار آنها قرار میدهد استفاده لازم را به عمل میآورند. آنها به مخالفان مجوز میدهند یا اگر بدون مجوز، کاری انجام دهند با دیده اغماض مینگرند ولی در موارد مشابه، حاضر نیستند به طرفداران دولت مجوز بدهند. نام این روش را میتوان مدارا با مخالفان گذاشت ولی هنگامی که این روش در کنار نوع برخورد با طرفداران و حامیان دولت قرار میگیرد، نمیتوان آن را توجیه کرد و عنوان عدالت را بر آن منطبق دانست. اینکه استاندار منصوب دولت، در برابر مخالفان دولت ساکت باشد و حتی با آنها همراهی کند ولی به موافقان اجازه سخنرانی ندهد را نمیتوان عدالت دانست. اینکه فرماندار یک شهر به ابزاری برای گرم شدن تنور کارگاه مخالفان دولت تبدیل شود، نمیتواند تحت عنوان زیبای «مدارا» قرار گیرد. اینها نشانههای ضعف دولت هستند که اگر ادامه یابند، دولت نمیتواند حتی به وظایف عادی خود عمل کند.
چاره کار اینست که اولاً دولت با استفاده از اختیارات قانونی خود، تمام تحرکات، اعم از موافق و مخالف را به چارچوبهای قانونی هدایت کند و ثانیاً مخالفان به روشهائی متوسل نشوند که در افکار عمومی به کارشکنی در برابر مذاکرات هستهای متهم شوند. اکنون، متاسفانه افکار عمومی نسبت به برخوردهای مخالفان مذاکرات هستهای قضاوت منفی دارد و آنها را به تلاش برای جلوگیری از موفقیت دولت متهم میکند و ریشه این مخالفتها را به چشم طمعی که مخالفان به انتخابات اسفند ماه دوختهاند و همینطور انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نسبت میدهند. مخالفان باید با تجدیدنظر در روشهای خود، قضاوت افکار عمومی را تغییر دهند تا اینگونه زیر علامت سئوال نباشند. همه باید به چارچوبهای مشخص شده توسط رهبری پای بندی نشان دهند و به مذاکره کنندگان هستهای برای رسیدن به توافقی که خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبری در آن رعایت شده باشد کمک نمایند. مصالح کشور و منافع ملی ایجاب میکند مذاکره کنندگان هستهای کشورمان تقویت شوند و مخالفان باید بدانند که تضعیف این مجاهدان جبهه سیاسی، همراهی کردن با دشمنان است.