يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "«تقريبا هيچ» كه سوت و كف نداشت! "

اوین نامه ی کیهان شنبه 16 مردادماه سال 1395
    يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "«تقريبا هيچ» كه سوت و كف نداشت! "
« اوین نامه ی کیهان  که بلندگو وتریبون پاسداران  و پیگیر اهداف هسته ای ومخالف برجام می باشد . به خصوص که مخالف رئیس جمهورشدن روحانی بود .برای همین از 25 خرداد 94  که روز بعداز انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد-94 بود که روحانی رئیس جمهورشد. مخالفت خوانی اوین نامه کیهان هم علیه روحانی شروع شد وهرچه به جلو آمده سمت وسوی این مخالفت ها تند و تیز تر شده است . به خصوص که درا ین اوین نامه  بعدازبرجام بطور بی ترمز ودنده عقب کنده شده علیه روحانی ودولت وی ومخالفت با برجام گاز داده می شود . بهرحال هرموقع روحانی سخنرانی یا گفت و گویی داشته است وبطور اشاره ای انتقاد نسبت به مواضع مخالفان برجام داشته اشت که شامل پاسداران می شود .موجب حادشدن موج حملات بیشتری به روحانی شده است . برای همین همکار و هم قلم وهمکار یادداشت نویس سربازجوشریعت نداری برای اینکه موچ گیری ازروحانی کرده باشد .لذاگزینه های گفته هایش محور برجام درابتدای یادداشت روزخود لیست کرده است تا به رخ روحانی کشانیده باشد همه اش شعار تبلیغاتی بوده است:
 حصر ايران شکست»، «کليد چرخيد ايران خنديد»، «دنيا به احترام ايران ايستاد»، «جهان تغيير کرد»، «آغاز عصر ايراني»، «ايران بر قله توافق»، «خورشيد درخشان شد»، «پيروزي بدون جنگ»، «انفجار اتمي بدون بمب»، «خجسته باد اين پيروزي»، «مهر تدبير بر پيشاني تحريم» و...اينها تيترهايي بود که رهگذران، صبح چهارشنبه 24 تيرماه سال گذشته روي دکه هاي روزنامه فروشي مي ديدند. تيتر کيهان در ميان انبوه اين زردنامه ها، ساز مخالف بود؛ «180 درجه اختلاف، دو روايت از يک توافق»!

«حصر ايران شکست»، «کليد چرخيد ايران خنديد»، «دنيا به احترام ايران ايستاد»، «جهان تغيير کرد»، «آغاز عصر ايراني»، «ايران بر قله توافق»، «خورشيد درخشان شد»، «پيروزي بدون جنگ»، «انفجار اتمي بدون بمب»، «خجسته باد اين پيروزي»، «مهر تدبير بر پيشاني تحريم» و...اينها تيترهايي بود که رهگذران، صبح چهارشنبه 24 تيرماه سال گذشته روي دکه هاي روزنامه فروشي مي ديدند. تيتر کيهان در ميان انبوه اين زردنامه ها، ساز مخالف بود؛ «180 درجه اختلاف، دو روايت از يک توافق»!
    بررسي سير حرکت رسانه ها طي دو سال مذاکرات هسته اي و يک سال پس از توافق، مي تواند معيار مناسبي باشد براي تحليل اين مسئله که درک آنها از منافع ملي چيست، چقدر با مخاطبان خود صادق هستند و اساساً نسبت خروجي آنها با رسالت خبرنگاري چيست. اين روزها کار شوري آش برجام به جايي رسيده که صداي آشپزهاي آن را هم درآورده است. ولي الله سيف، رئيس کل بانک مرکزي که بعد از اجرايي شدن برجام به نيويورک رفته بود تا با وزير خزانه داري آمريکا ديدار و آمريکا را متقاعد کند که براي برداشته شدن تحريم هاي مربوط به سوئيفت کارشکني نکند، در مصاحبه با بلومبرگ درباره عوايد برجام براي ايران آب پاکي را روي دست همه ريخت و اعلام کرد که عوايد برجام «تقريباً هيچ» بوده است. علي اکبر صالحي که از دست رئيس جمهور به خاطر نقش آفريني در برجام مدال افتخار دريافت کرده بود، از دبه آمريکايي ها در اجراي تعهداتشان گفت و در اظهارنظري ديگر به رفع نشدن تحريم ها اعتراف کرد. آخرين نمونه آن هم اذعان آقاي عراقچي بود که گفت تحريم ها رفع شده اند اما روي کاغذ! 
    
اگر سوت و کف و بوق و کرناي روزهاي مذاکره و ابتداي توافق را به حساب ضعف تحليل و جوگيري ناشي از ذوق زدگي بدانيم، درز گرفتن اين اعترافات صريح و ادامه روند ماله کشي برجام را بايد به چه حسابي گذاشت؟ سه هفته پيش سالگرد توافق هسته اي بود. سکوت معني دار زنجيره اي ها در سالگرد آنچه فتح الفتوح و خورشيد درخشانش مي خواندند را بايد به چه حسابي گذاشت؟ تنبّه و شرمندگي يا بي مسئوليتي و توهين به شعور مخاطب؟ نکته ديگر ادعاي پرطمطراق اين رسانه ها در حمايت از دولت است. کدام حمايت؟ امروز دولت در چاه مطالبات و انتظارات بي پايه و اساسي گرفتار است که درباره دوران پسابرجام ساخته و پرداخته و وعده اش را داده بود. اگرچه کلنگ اول اين چاه را خود دولتمردان با وعده هاي عجيب و غريب بر بيابان مذاکره و توافق زدند اما اين زنجيره اي ها بودند که براي بخيه به آبدوغ زدن، کف زدند و هورا کشيدند و منتقدان را به انواع و اقسام تهمت ها نواختند و چاله پسابرجام را براي دولت به چاه ويل مبدل کردند. 
    
اگر امروز خوش باورترين افراد هم دريافته اند که از برجام آبي براي مردم گرم نمي شود و بايد به فکر نان بود، آن روز که کيهان تقريباً يک تنه وسط اين ميدان پرهياهو و جنجال ايستاده بود و مي گفت «هسته اي مي رود، تحريم ها مي ماند» از دشمن فحش و از برخي دوستان طعنه مي شنيد. کجايند آنها که کيهان را متهم به همنوايي با اسرائيل مي کردند؟! بايد سال ها بگذرد و کشور از اين پيچ تاريخي و حساس بگذرد تا خاطرات منتشر شوند و آيندگان بدانند که با تمام فشارها، جفاها و نسبت هاي ناروايي که بر کيهان گذشت، چگونه اما از سخن حق خود نگذشت تا در تاريخ ثبت شود که جماعتي فرياد زدند و زنهار دادند که پادشاه برجام لخت است و به‏به و چه‏چه ندارد و البته چه زود ماه از زير ابر بيرون آمد و معلوم شد آنچه شعبده خورشيد مي ناميدند و قصد قالب کردنش را داشتند، تکه زغالي بيش نبوده است. بي شک زغال هم براي خود ارزشي دارد اما اگر آن را به قيمت خريده باشيد و از آن انتظار بيجا نداشته باشيد.
    
ماجراي داغ و پرحاشيه فيش هاي نجومي برخي مديران هم که هفته هاست افکار عمومي را درگير خود کرده، موضوع قابل تامل و محکي براي عملکرد رسانه هاست. رسانه هاي مدعي اصلاحات که در ماجراي برجام تجديد شدند، برخورد غالب آنها در موضوع فيش هاي نجومي، مهر رفوزگي را بر کارنامه شان زد. ابتدا سکوت کردند، سپس فرافکني، بعد به توجيه رو آوردند و حالابرخي طلبکار هم شده اند! يکي نوشت مفسدان اقتصادي «استيو جابز» هستند، ديگري نوشت اين مديران سبک زندگي خود را بر اساس آن درآمدهاي کلان بنا کرده اند و اگر حقوق شان کم شود رو به دزدي و فساد مي آورند، پس بدهيد بخورند تا فاسد نشوند! آنهايي که خيلي به مغزشان فشار آورده بودند نوشتند؛ چون ديگراني هم خورده اند و برده اند، پس مهم نيست و بايد بگذريم!
    
جالب‏تر آن که اهالي همين رسانه‏ها که روزي با شور و حرارت شعار «دانستن، حق مردم است سر مي دادند»، مدعي نبود آزادي بيان هم هستند و نمي گويند تا به حال با کدام مفسد اقتصادي سرشاخ شده اند و براي آن هزينه اي داده اند. اصلاً مگر مي شود رسانه اي که دمش به دم کلفت هاي اقتصادي وصل است و به عنوان لولاي ثروت و سياست عمل مي کند، وارد اين وادي ها هم بشود؟ البته گاهي براي غبار آلود کردن فضا و رد گم کردن فرياد آي دزد! آي دزد سرمي دهند. ماجراي جنجالي «پول هاي کثيف» را که يادتان هست؟ هفته ها با آب و تاب تيتر مي زدند که فضاي سياسي و انتخاباتي گرفتار پول هاي کثيف است. بعد همين جماعت، از آقاي مدعي فرهنگي که از شهرام جزايري پول گرفته بود تا فرزند کسي را که صاحب فيش حقوقي نجومي بود و «حق اوقات فراغت فرزندان» مي گرفت را در ليست انتخاباتي خود گذاشتند و راهي مجلس کردند تا نشان دهند ادعاهاي طبق طبقشان درباره شايسته سالاري و فسادستيزي چيزي جز آروغ روشنفکري زير کولر نيست که تبديل به تيتر و يادداشت و تحليل شده و به خلق الله قالب مي شود و وقتي هم بوي تعفنش قابل لاپوشاني نيست، دريغ از سر سوزني شرم و عذرخواهي.
    فردا روز خبرنگار است. مبارک باشد بر آنهايي که اگر از آسمان سنگ هم ببارد پاي حقيقت مي ايستند و کلمات را نمي فروشند. در رسانه اي که مديرمسئول و صاحب امتيازش حقيقت را به وامي کلان و رانتي چرب مي فروشد، چرا نبايد خبرنگارانش قداست کلمه را به ربع سکه اي و سفري بفروشند؟! حرمخواري تنها اختلاس بانکي و حقوق نجومي نيست. ماله کشيدن جنايت ها و خيانت هاي آمريکا از سوي رسانه اي که از بيت المال يارانه مي گيرد هم نوعي حرامخواري است.
نويسنده: محمد صرفي