يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "برجام و تلگرام و ديگر هيچ! "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 13 مرداد ماه سال 1395
    يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "برجام و تلگرام و ديگر هيچ! "
دنیا را آب برده قلم بر دستان یادداشت نویس اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری پاسدار اطلاعاتی سپاه را خواب برده است .برای اینکه همچون اسب مدام عصاری دور خود می چرخند و برجام ومخالفت با آنن ازموضع ضد آمریکایی تولید می کنند .چون شاکی اند چرا هدف دست یابی پاسداران به سلاح هسته ای با برجام مواجه با مشکل وتأخیر رسیدن به هدف شده است؟

1- بد فهميدن مردم و مشکلات آنها، گرفتاري برآمده از پيوند روشنفکري برج عاج نشين با مديريت اشرافي است. و وقتي اولويت ها بد فهميده شد، آن وقت «پهناي باند» مي شود مسئله اول؛ در حالي که پهناي تنبلي و بي همتي، از مديريت اشرافي به سمت جامعه سرريز مي شود و روحيه حاضري خوري و زحمت نکشيدن و عرق نريختن و دنبال راه حل هاي هپروتي گشتن را غالب مي کند. اينجاست که مرز رويا انديشي و واقع بيني، مرز حقيقت و مجاز به هم مي خورد و آسيب هاي بزرگ به بار مي آورد. در چنين وضعيتي در حالي که مديران قبل از خود را ملامت مي کرديد و مي گفتيد «10 تا 30 درصد مشکلات اقتصادي مربوط به تحريم هاست و 70 تا 90 درصد بقيه، مربوط به سوء مديريت و معطلي ظرفيت هاست»، 3 سال فرصت طلايي را به اميد نرم شدن دل دشمن از کف مي دهيد و ناگهان مي بينيد سررسيد وعده ها گذشته و شما به عقب تر از روز شروع برگشته اند.
    2-
همين جا اندکي تامل کنيم. مي گويند فضاي مجازي به حد افراطي عرصه را بر فضاي واقعي زندگي مردم تنگ کرده و موجب آسيب هاي متعدد شده است. اما آسيب هاي بزرگ تر با مقياس هاي ملي آن است که جريان روشنفکري و مديريتي دچار «مجاز زدگي» و غفلت از واقعيات و حقايق شوند. چطور؟ پاسخ اين پرسش در شماره اخير نشريه حزب اشرافي کارگزاران (صدا) است؛ آنجا که در گزارشي تيتر مي زند «روحاني چگونه دوباره رئيس جمهور مي شود؟ با برجام و تلگرام». برجام و تلگرام و ديگر هيچ! وجه مشترک اين دو کلمه هم قافيه يک چيز است؛ مجاز زدگي و در مجاز ماندگي. اما دست نگه داريم. همان نشريه که با همان قاطعيت حکم پيروزي با دو برگ برنده برجام و تلگرام را صادر مي کند، چند صفحه آن طرف تر، وقتي به گزارش «وضعيت بيکاري و تاثير آن در انتخابات رياست جمهوري» مي پردازد، با نگراني و ترديد تيتر مي زند «بيکاران انتقام مي گيرند؟... بيکاري يک سونامي خطرناک است». درست هنگامي که به هم دلگرمي مي دهيد با جادوي برجام و تلگرام برنده انتخابات هستيد، ناگهان وصله و پينه روياي شما- به واسطه واقعيت هاي جامعه و توقعات برساخته توسط شما- سر باز مي کند و حال خوش شما را ناخوش مي کند. انسان بيکار و بي مسکن و بي همسر، چند روز يا چند ماه مي تواند با مخدر «برجام» و «تلگرام» سرخوش شود؟ 100 روز اول؟ 3 ماه اول؟ يک سال اول؟ دو يا 3 سال؟ ثم ماذا؟ 
    3-
کاش اين خيال انديشي و زيستني که همه چيزش تامين است جز آزادي بي حد و حصر ماهواره و اينترنت و تلگرام، فقط در حد روشنفکري شکم سير (و غريبه با مردم) باقي مي ماند و در سطح سياست و مديريت و دولت سرريز نمي شد. مخاطب اهل دقت، نگران مي شود وقتي دولتمرد ارشد در يک «همايش گازي» بحث را به تعريف انقلابي بودن مي کشاند اما آن را به «آزادي فضاي مجازي» فرو مي کاهد و همين را براي مردم فاکتور مي کند! «امروز ما زيبايي انقلاب و آزادي را نه در فضاي حقيقي بلکه در فضاي مجازي هم احساس مي کنيم... دولت اصرار داشت شبکه هاي اجتماعي باز بماند و فشارهاي بسياري را در اين راستا تحمل کرد. دولت پهناي باند مناسب در اختيار مردم قرار داد». وقتي اين اظهارات را به آن تحليل انتخاباتي نشريه کارگزاران تقاطع مي دهيد، ماجرا عمق بيشتري پيدا مي کند؛ سوءتفاهم عميق نسبت به مردم و شعور و توانمندي ها و مشکلاتشان! ماجرا بدتر مي شود وقتي مي خوانيد که همين يکي دو ماه پيش يک روزنامه اصلاح طلب (ه) به تصريح نوشت «روحاني در انتخابات دچار مشکل جدي خواهد شد مگر اينکه دو کار بکند؛ 1- کمک هاي مالي به اقشاري نظير فرهنگيان، کارمندان و بازنشستگان اختصاص دهد چرا که بالاي 30 ميليون نفر را تشکيل مي دهند. و 2- به دو قطبي سازي هاي مجازي و فرهنگي در حوزه هايي نظير کنسرت و تلگرام و حجاب و... دامن بزند، وگرنه در حوزه مطالبات اقتصادي شکست خورده است». اگر خيال انديشي و سهل انديشي در برجام يک مصيبت بود براي گذشته، معناي اين تحليل ها و تصميم ها و اجراهاي جديد اين است که متاسفانه قرار است به جاي بازگشت به مسير درست، اراده اي در ميان است که اين بار نه به خطا بلکه به لجاجت و تعمد بر هزينه هاي فرصت سوزي 3 ساله در مديريت بيفزايد. انتخابات با همه اهميتش در مقايسه با اين خسارت هاي محتمل جديد، زيان جزئي است!
    4
- وقتي مي بينيد و مي شنويد يک دولتمرد از دستش در مي رود و مي گويد «ما بايد همراه شويم؛ نمي توانيم در برابر قدرت هاي بزرگ بايستيم؛ با شعارهايي که گاهي هم توخالي است» و سايت رسمي دولت همين عبارت را از سخنراني وي سانسور مي کند، آنگاه لاجرم مي پرسيد آيا اين نوع خلجان فکري نسبتي با سخنان رئيس سرويس جاسوسي آمريکا ندارد که همين چند روز پيش در همايش امنيتي اسپن گفت؛ «برجام ]...[ را که از ديد ما بين عناصر فعال در ايران فردي بسيار ميانه رو به شمار مي آيد، تقويت کرد. او بايد دستاوردهاي بيشتري داشته باشد تا حمايت بيشتري جلب کند چرا که ميان تندروها و ميانه روها در حکومت ايران رقابت وجود دارد... ما انتخابات سال آينده ايران را رصد مي کنيم... نگراني من اين است که بسياري از ايراني ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارايي هاي کشورشان، پول به زندگي آنها سرازير شود، اما خوب اين مسئله زمان مي برد». آيا تعهدات رفع تحريمي در برجام که تماماً نقض شد بلکه آمريکا خلاف آن به تشديد تحريم ها عمل کرد، گروگان انتخابات سال بعد ايران است؟ يا گرگ هاي امنيتي دشمن بو برده اند که مقاماتي در اين سو گروگان شعارها و وعده هاي «توخالي» خود هستند و بنابراين قادر به کمترين اعتراض نسبت به عدم اجراي برجام از سوي حريف نيستند؟ اگر به اين باور رسيده باشند، بعد از اين چه راهبردي را بايد پيشه کنند؟ يکي به نعل و يکي به ميخ! در عمل فرآيند موفق «تحريم ترساني» و «وعده امتياز درآينده در ازاي امتيازهاي نقد جديد در حوزه نفوذ منطقه اي و قدرت موشکي و...» را مدام باز توليد کنند و طرف ايراني را «مجبور» به مذاکرات برجامي جديد نشان دهند - «اگر مذاکرات جديد نباشد، وضع تان بدتر خواهد شد»! - و به موازات آن به افکارعمومي ايران القا کنند اگر مي خواهيد اوضاع از اينکه هست بدتر نشود به فلان طيف سياسي راي بدهيد و به بهمان راي ندهيد! چاشني اش هم مي تواند چند بسته پفک و آدامس شيرين در آستانه انتخابات باشد؛ چهار تا هواپيما بيايد، دو تا خط هوايي موقتا داير شود، و يا چند هيئت پرطمطراق بيايد يا برود.
    5- برجام دقيقا به مثابه عشق مجازي است. شيريني عشق هاي مجازي فاقد معنا و محتوا، دقيقا به همان دوره هجران و آرزو و تحسّر و شيدايي است. درست هنگامي که وصال فراهم آيد، آن شور و شوق نيز فروکش مي کند بلکه هر چه مجازي تر و بي مايه تر، منزجر کننده تر. آيا کم مي شنويم از سرانجام چنين سوداهايي به ويژه در ميان برخي بازيگران که به زد و خورد و طلاق و متارکه و طعن و لعن ختم مي شود؟ دور نيست - بلکه مدت هاست فرا رسيده - آن روزي که حاميان متعمد ( و نه غافل و خوش گمان) برجام در خلوت بگويند کاش برجام در حد همان آرزوي دست نايافتني باقي مي ماند و به روز تصويب و اجرا نمي رسيد تا مي توانستيم به مردم بگوييم ما مي خواستيم معجزه اي فراتر از شق القمر کنيم اما حاکميت انقلابي نگذاشت! حالااما کسي نمي تواند چنين ادعايي بکند و اگر هم بگويد نزد مردم مسموع نيست؛ چه اينکه همه مردم از باسواد و بي سواد، دوربين و نزديک بين، عروس تعريفي برجام را ديده اند اما آنچه هر قدر دقت مي کنند نمي يابند، اثر و خاصيت اين عروسي است که گفته مي شد از هر انگشتش يک هنر بهبود معيشت و رونق و توليد و اشتغال و آب خوردن و هوا و مشکل ريزگردها و... مي بارد. اوج هيجان و شيدايي برجام همان زمان بود که مطرب ها به صف شده بودند و ايجاد انتظار مي کردند؛ که چه معطليد، هر روز تاخير در اجراي برجام موجب مي شود 170 ميليون دلار (و به قول يک آقاي «خوش سخن» 3 ميليارد دلار!) از جيب کشور برود. اکنون بايد در همين 6 ماه، از 30 ميليارد تا 340 ميليارد دلار به خزانه دولت آمده و در زندگي مردم خود را نشان داده باشد، نه اينکه رئيس بانک مرکزي رسما اعلام کند عايدي برجام براي ايران «تقريبا هيچ» بوده است... حالابومرنگ وعده هاي خيال انگيزي که گفته مي شد تحقق آنها معطل تعطيلي برنامه هسته اي است.، به سوي گويندگان آن کمانه کرده و صد برابر آن وعده ها، سوال و مطالبه با خود آورده است.
    6-
اکنون هنگام شماتت براي فرصت سوزي بزرگ 3 سال گذشته نيست. آنچه براي امروز مهم است اين که آيا تجربه پرهزينه و گران قيمت برجام، دست کم موجب تنبّه و استفاده از فرصت 365 روز باقي مانده براي جبران گذشته و به حرکت درآوردن ظرفيت هاي اما معطل داخلي مي شود يا خداي ناکرده قرار است «لجبازي» و «خودکامگي» جايگزين خطا و نصيحت نشنيدن هاي گذشته شود؟ آيا مديران خوش گمان به آمريکا باور کرده اند کوتاه آمدن از عزت و منافع و مصالح ملي، نه تنها گشايشي با خود نمي آورد بلکه موجب طلبکاري هاي جديد دشمن مي شود يا خير؟ آيا مي پذيرند مدل شعارهاي آنها توخالي ترين مدل ها بوده و به جاي «اصالت مذاکره و ديگر هيچ» ، بايد به «اصالت اقتدار دروني و قدرت افزايي انديشيد و پس از آن در صورت ضرورت، از تاکتيک مذاکره هم استفاده کرد؟ آيا اين فهم فراهم شده که به جاي انحراف از مسير و معطل نشستن و چشم دوختن به دست دشمن، بايد مسير پيشرفت و قدرتمندي را با چنان سرعتي طي کنيم که دشمن از ما التماس مذاکره کند؟! بي هيچ در هم و دينار و دلاري در گران ترين و شيک ترين سوق هاي دنيا چرخيدن، کدام انسان را به اعتبار مي رساند يا قرص ناني در کف او مي گذارد؟ کجاست رئيس جمهور لاف زن و شياد فرانسه که 6 ماه پيش به آقاي روحاني گفته بود دغدغه اش ايجاد شغل براي جوانان ايراني است؟! و کجاست همان هواپيماي تشريفاتي و تبليغاتي که در تهران يک عکس يادگاري با آن گرفتند و رفت و ... حالاصحبت هواپيماهاي ميستوبيشي ژاپن است؟!
    7- مشکل (حداقل اول) مملکت «پهناي باند» نيست، پهناي بي همتي و تنبلي و بي ارادگي و آمادگي خوري برآمده از مديريت و زندگي اشرافي است که بايد جمع شود. چنين فرهنگ و فرايندي يک مملکت را نه 3 سال و 5 سال که گاه مي تواند تا 20 سال به عقب ببرد. اين ادبيات که با شعارهاي انقلابي نمي توان مقابل قدرت ها ايستاد، همان منطق رفوزگان در نبرد طالوت با جالوت مستکبر است که مي گفتند «لاطاقه لنا اليوم بجالوت و جنوده». ما نمي توانيم و خلاص! با خودروي شاسي بلند اشرافي نمي شود رفت و درد کارگر کارخانه را فهميد. مجازيات را نمي شود سرسفره مردم گذاشت و با اعتماد به نفس گفت اين ماييم طاووس عليين شده. يک راه بيشتر وجود ندارد چندان که مقتداي انقلاب فرمود و عقل بر اتقان آن شهادت مي دهد «زندگي، موانع و مشکلات دارد. هيچ جاده آسفالته در مقابل هيچ ملتي نيست؛ بايد راه را با همت خودشان، با کوشش خودشان هموار و صاف کنند. ملت هايي که به اوج معنويت و مدنيت و رفاه و سعادت رسيدند، اين جوري حرکت کردند... راه چيست؟ تکيه بر مقدورات و ظرفيت هاي خود اين ملت... منتها کار و راهبرد برنامه ريزي شده لازم دارد. با تنبلي و بيکارگي و اعتماد به ديگران نمي شود». نويسنده: محمد ايماني