روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4
شنبنه 10 خرداد ماه سال 1396
سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری "واگرائی دو سوی آتلانتیک"
آن زمان گذشت که اروپا
برای پیشبرد اهدافش به دیگران متکی باشد. ما باید آینده اروپا را خودمان بسازیم.
اروپا دیگر نمیتواند روی متحدان انگلیسی و آمریکائی حساب کند.
آنگلامرکل صدراعظم آلمان فدرال با این جملات کوبنده و کاملاً غیرمنتظره سعی کرد تازهترین دیدگاههای خود را در قبال سیاستهای حال و آینده اروپا تشریح کند و مراتب نارضایتی خود را نسبت به دیدگاههای آمریکای ترامپ و زائده اروپائی آن، انگلیس به نمایش بگذارد. این ترامپ بود که در کارزار تبلیغات انتخاباتی از اتحادیه اروپا و ناتو به عنوان تشکلهائی بیخاصیت یاد کرد که تاریخ مصرف آنها گذشته است.
ترامپ حتی در اجلاس اخیر سران ناتو، اتحادیه اروپا و گروه هفت کشور صنعتی هم نشان داد که هنوز برهمین عقیده استوار است و آنچه گفته، صرفاً لفاظیهای انتخاباتی نبوده و عملاً درصدد تحقق همین دیدگاه است. ترامپ حتی پا را فراتر گذاشته و از برگزیت یعنی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا استقبال کرده و خواستار الگوبرداری سایر کشورهای اروپائی از انگلیس در این زمینه شد.
سران کشورهای اروپائی برای ماهها امیدوار بودهاند که با پیغام، رایزنی و هشدارهای آشکار و نهان، بلکه بتوانند آمریکای ترامپ را به «ریل» باز گردانند ولی مواضع و دیدگاههای ترامپ در طول حضور 3 روزهاش در اروپا، تیر خلاص مناسبات متداول در دو سوی آتلانتیک بوده است.
آنچه این فرایند غیرمنتظره را معنی دارتر میکند، این است که در دوره تبلیغات انتخاباتی، در یک اقدام غیرمعمول، وزرای خارجه 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در نامهای به جان کری همتای آمریکائی خود نسبت به انتخاب ترامپ و عواقب اجرائی شدن دیدگاههای وی هشدار دادهاند. بدین ترتیب آغازگر هرگونه واگرائی، سردی روابط و تقابل میان قدرتهای اروپائی و آمریکائی، واشنگتن بوده است ولی به نظر میرسد که اروپا هم چندان بیمیل به جدا کردن حساب خود از آمریکا و انگلیس نیست.
اصرار مداوم رهبران اتحادیه اروپا و هشدار به انگلیس برای تسریع در خروج از اتحادیه و صدور صورت هزینه 60 میلیارد یوروئی برای لندن، به خوبی نشان میدهد که اتحادیه اروپا در فکر مماشات و کوتاه آمدن در برابر انگلیس نیست بلکه به عکس امیدوار است که تدابیر تنبیهی و سخت علیه انگلیس، دیگران را از پیمودن راه انگلیس منصرف کند. علاوه بر این، اعضای اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه برای پیمودن این راه طولانی، بسیار تلاش کردهاند و اجازه نمیدهند که آمریکا و انگلیس این روند تکاملی را برهم بزنند و ثمره تجربیات نیم قرنه اروپا را نقش بر آب نمایند.
نکته مهمتر اینکه آمریکا امروزه در موقعیتی نیست که بتواند سیاستهای خود را به اروپا دیکته کند و اجرای سیاستهایش را نظاره گر باشد. ترامپ خواستار پرداخت سهم تخصیصی به هر یک از کشورهای اروپائی برای تقویت «ناتو» است. ولی کشورهای اروپائی مایل نیستند هزینههای تحمیلی و تکلیفی از سوی آمریکا را که عموماً در برگیرنده هزینههای سنگین نظامی آمریکا هم هست، اجباراً اروپائی، کنند. اصرار ترامپ برای تحمیل این دیدگاه و طفره رفتن کشورهای اروپائی، زمینهها برای تشکیل «ارتش مستقل اروپائی» را بیش از پیش تقویت میکند. آلمان و فرانسه، نیروی محرکه اصلی در پشت طرح تشکیل ارتش مستقل اروپائی هستند لکن تاکنون به خاطر کارشکنی آمریکا و انگلیس، این طرح به طور جدی مطرح نبوده است. اما با مواضع جدید ترامپ، فلسفه وجودی چنان ارتشی در اروپا کاملاً قابل توجیه است و مقبولیت روزافزونی را تجربه خواهد کرد. واقعیت این است که آمریکا همواره به صورت ضمنی با قدرت فزاینده اروپا مشکل داشته و مراتب نگرانی خود را کمابیش اعلام کرده است. اقتدار یورو عملاً رقابت سنگینی را بر دلار تحمیل کرده و سیادت دلار آمریکا در عرصه جهانی را به زیر سئوال برده است.
بعلاوه اگر سیاست جدید آمریکای ترامپ برمبنای «اول آمریکا» استوار باشد، چرا کشورهای اروپائی برای اجرای سیاست «اول اروپا» وسوسه نشوند؟ پیداست که محوریت تقویت اقتدار و کارآئی اتحادیه اروپا به صورت مطلق، دقیقاً در حکم معارضه و مقابله قدرتهای سیاسی - اقتصادی دو سوی آتلانتیک است و قطعاً روند تحولات را به زیان آمریکا به پیش خواهد برد. با این تفاوت که واشنگتن حتی با تکیه بر رفتار تحکم آمیز ترامپ هم نمیتواند مانع تصمیم اتحادیه اروپا در این مقوله شود. چرا که این آمریکا بوده که آغازگر این برخورد تهاجمی و غافلگیرانه محسوب میشود.
یک موضوع بنیادی که در برگیرنده مفاهیم استراتژیک در غرب است، به «فلسفه وجودی ناتو» باز میگردد. براساس یک موضع جدی، صریح ولی اعلام نشده، اساساً ناتو با هدف استراتژیک «مهار آلمان» شکل گرفت و اکنون اصرار ترامپ برای تضعیف ناتو، با اساس این طرح بنیادی در تضاد و تناقض است و معلوم نیست که با عملیاتی شدن برنامههای ترامپ، چه بر سر ناتو خواهد آمد. تصمیم، اقدام و حرکت بعدی ترامپ هرچه باشد، تا اینجای قضیه ناشیگریهای ترامپ به اندازه کافی برای دیپلماسی جهانی آمریکا مخاطرات و دردسرهای زیادی را فراهم آورده که برخی از آنها سرآغاز حوادث زنجیرهای در گوشه و کنار جهان خواهد بود و به سمت و سوئی به پیش میرود که فاتحه ابرقدرتی آمریکا را پیشاپیش و برای همیشه میخواند.
آنگلامرکل صدراعظم آلمان فدرال با این جملات کوبنده و کاملاً غیرمنتظره سعی کرد تازهترین دیدگاههای خود را در قبال سیاستهای حال و آینده اروپا تشریح کند و مراتب نارضایتی خود را نسبت به دیدگاههای آمریکای ترامپ و زائده اروپائی آن، انگلیس به نمایش بگذارد. این ترامپ بود که در کارزار تبلیغات انتخاباتی از اتحادیه اروپا و ناتو به عنوان تشکلهائی بیخاصیت یاد کرد که تاریخ مصرف آنها گذشته است.
ترامپ حتی در اجلاس اخیر سران ناتو، اتحادیه اروپا و گروه هفت کشور صنعتی هم نشان داد که هنوز برهمین عقیده استوار است و آنچه گفته، صرفاً لفاظیهای انتخاباتی نبوده و عملاً درصدد تحقق همین دیدگاه است. ترامپ حتی پا را فراتر گذاشته و از برگزیت یعنی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا استقبال کرده و خواستار الگوبرداری سایر کشورهای اروپائی از انگلیس در این زمینه شد.
سران کشورهای اروپائی برای ماهها امیدوار بودهاند که با پیغام، رایزنی و هشدارهای آشکار و نهان، بلکه بتوانند آمریکای ترامپ را به «ریل» باز گردانند ولی مواضع و دیدگاههای ترامپ در طول حضور 3 روزهاش در اروپا، تیر خلاص مناسبات متداول در دو سوی آتلانتیک بوده است.
آنچه این فرایند غیرمنتظره را معنی دارتر میکند، این است که در دوره تبلیغات انتخاباتی، در یک اقدام غیرمعمول، وزرای خارجه 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در نامهای به جان کری همتای آمریکائی خود نسبت به انتخاب ترامپ و عواقب اجرائی شدن دیدگاههای وی هشدار دادهاند. بدین ترتیب آغازگر هرگونه واگرائی، سردی روابط و تقابل میان قدرتهای اروپائی و آمریکائی، واشنگتن بوده است ولی به نظر میرسد که اروپا هم چندان بیمیل به جدا کردن حساب خود از آمریکا و انگلیس نیست.
اصرار مداوم رهبران اتحادیه اروپا و هشدار به انگلیس برای تسریع در خروج از اتحادیه و صدور صورت هزینه 60 میلیارد یوروئی برای لندن، به خوبی نشان میدهد که اتحادیه اروپا در فکر مماشات و کوتاه آمدن در برابر انگلیس نیست بلکه به عکس امیدوار است که تدابیر تنبیهی و سخت علیه انگلیس، دیگران را از پیمودن راه انگلیس منصرف کند. علاوه بر این، اعضای اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه برای پیمودن این راه طولانی، بسیار تلاش کردهاند و اجازه نمیدهند که آمریکا و انگلیس این روند تکاملی را برهم بزنند و ثمره تجربیات نیم قرنه اروپا را نقش بر آب نمایند.
نکته مهمتر اینکه آمریکا امروزه در موقعیتی نیست که بتواند سیاستهای خود را به اروپا دیکته کند و اجرای سیاستهایش را نظاره گر باشد. ترامپ خواستار پرداخت سهم تخصیصی به هر یک از کشورهای اروپائی برای تقویت «ناتو» است. ولی کشورهای اروپائی مایل نیستند هزینههای تحمیلی و تکلیفی از سوی آمریکا را که عموماً در برگیرنده هزینههای سنگین نظامی آمریکا هم هست، اجباراً اروپائی، کنند. اصرار ترامپ برای تحمیل این دیدگاه و طفره رفتن کشورهای اروپائی، زمینهها برای تشکیل «ارتش مستقل اروپائی» را بیش از پیش تقویت میکند. آلمان و فرانسه، نیروی محرکه اصلی در پشت طرح تشکیل ارتش مستقل اروپائی هستند لکن تاکنون به خاطر کارشکنی آمریکا و انگلیس، این طرح به طور جدی مطرح نبوده است. اما با مواضع جدید ترامپ، فلسفه وجودی چنان ارتشی در اروپا کاملاً قابل توجیه است و مقبولیت روزافزونی را تجربه خواهد کرد. واقعیت این است که آمریکا همواره به صورت ضمنی با قدرت فزاینده اروپا مشکل داشته و مراتب نگرانی خود را کمابیش اعلام کرده است. اقتدار یورو عملاً رقابت سنگینی را بر دلار تحمیل کرده و سیادت دلار آمریکا در عرصه جهانی را به زیر سئوال برده است.
بعلاوه اگر سیاست جدید آمریکای ترامپ برمبنای «اول آمریکا» استوار باشد، چرا کشورهای اروپائی برای اجرای سیاست «اول اروپا» وسوسه نشوند؟ پیداست که محوریت تقویت اقتدار و کارآئی اتحادیه اروپا به صورت مطلق، دقیقاً در حکم معارضه و مقابله قدرتهای سیاسی - اقتصادی دو سوی آتلانتیک است و قطعاً روند تحولات را به زیان آمریکا به پیش خواهد برد. با این تفاوت که واشنگتن حتی با تکیه بر رفتار تحکم آمیز ترامپ هم نمیتواند مانع تصمیم اتحادیه اروپا در این مقوله شود. چرا که این آمریکا بوده که آغازگر این برخورد تهاجمی و غافلگیرانه محسوب میشود.
یک موضوع بنیادی که در برگیرنده مفاهیم استراتژیک در غرب است، به «فلسفه وجودی ناتو» باز میگردد. براساس یک موضع جدی، صریح ولی اعلام نشده، اساساً ناتو با هدف استراتژیک «مهار آلمان» شکل گرفت و اکنون اصرار ترامپ برای تضعیف ناتو، با اساس این طرح بنیادی در تضاد و تناقض است و معلوم نیست که با عملیاتی شدن برنامههای ترامپ، چه بر سر ناتو خواهد آمد. تصمیم، اقدام و حرکت بعدی ترامپ هرچه باشد، تا اینجای قضیه ناشیگریهای ترامپ به اندازه کافی برای دیپلماسی جهانی آمریکا مخاطرات و دردسرهای زیادی را فراهم آورده که برخی از آنها سرآغاز حوادث زنجیرهای در گوشه و کنار جهان خواهد بود و به سمت و سوئی به پیش میرود که فاتحه ابرقدرتی آمریکا را پیشاپیش و برای همیشه میخواند.