گزیده ها قسمت سوم 9 خرداد - 96
با قطعی شدن حضور مسعود پزشکیان در
انتخابات ریاست مجلس اختلاف و عدم توافق میان اصلاح طلبان و علی لاریجانی علنی شد.
فراکسیون امید پیشتر هم به این مسئله اشاره کرده بودند که اگر با لاریجانی به
توافق نرسند برای صندلی ریاست مجلس گزینه مورد تائید خود را معرفی می کنند.
فرارو- اوایل هفته خبری بر روی
خروجی های رسانه های اصلاح طلب و معتدل قرار گرفت مبنی بر اینکه تحرکاتی در مجلس
دیده می شود که به دنبال حذف علی مطهری از هیات رئیسه مجلس است. خبرها حاکی از آن
بود که نمایندگان جبهه پایداری طی جلساتی با مستقلین مجلس به توافق رسیده اند و
توانسته اند علی لاریجانی و اطرافیانش را با خود همراه کنند تا حاجی بابایی به جای
علی مطهری در ترکیب هیات رئیسه قرار بگیرد.
به گزارش فرارو، همان موقع در شبکه
های اجتماعی برخی کاربران مدعی شدند که در این تصمیم افرادی مانند وزیر ارتباطات،
علی لاریجانی، تاجگردون وکاظم جلالی نقش تاثیرگذاری داشته اند و این احتمال را
مطرح کردند که حذف علی مطهری با حمایت دولتی ها انجام میشود. اما این گمانه
زنی یا به عبارت بهتر شایعه خلاء های جدی داشت.
یکی از مهمترین سوالاتی که درباره حضور
دولتیها در ماجرای حذف علی مطهری مطرح میشد این بود که دلیل و لزوم و منفعت
دولتی ها برای حذف یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین حامیان خود از ترکیب هیات
رئیسه مجلس چیست؟ حضور امثال حاجی بابایی در هیات رئیسه چه منفعتی برای دولت دارد؟
ضمن اینکه افراد تاثیرگذارتر و با نفوذتری از واعظی در دولت حضور دارند که می
توانند در مجلس لابی کنند. پس چرا واعظی؟
با این وجود محمود صادقی، نماینده تهران
در توییتر خود نوشت که اگر برخی از وزرا دوباره در انتخاب هیات رئیسه مجلس دخالت
کنند، سکوت نخواهم کرد. اما نگفت که دقیقا چه افرادی و با چه منفعتی درحال لابی
برای حذف علی مطهری هستند.
با بالا گرفتن این ماجرا و واکنشها به
آن بلافاصله محمود واعظی اعلام کرد که دولت هیچ دخالتی در انتخابات هیات رئیسه
مجلس انجام نمی دهد. وی در اینستاگرام خود نوشت: اخبار نادرستی مبنی بر دخالت برخی
از اعضا دولت در انتخاب هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی در برخی شبکه های اجتماعی
مطرح شده که قویا تکذیب می شود. وزیر در ادامه نوشت :انتخاب هیات رئیسه مجلس، حق
نمایندگی است و دولت هیچ دخالتی در این امر ندارد، به نظر می رسد این گونه شایعه
ها برای ایجاد اختلاف و بر هم زدن رابطه خوب دولت و مجلس است و هدفی جز کاستن از
شیرینی انتخابات ندارد.
از سوی دیگر اعضای فراکسیون امید هم یکی
پس از دیگری در گفتوگوهای خود اعلام کردند که علی مطهری و مسعود پزشکیان خط قرمز
آنها است و نه تنها بر سر آنها وارد مذاکره نمی شوند بلکه با تمام توان برای تداوم
حضور آنها در هیات رئیسه تلاش خواهد کرد.
اما در میان اظهار نظرهای متعدد که همان
روز مطرح می شد غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی نائب رئیس فراکسیون مستقلین هرگونه
مذاکره در مجلس برای کنار گذشتن علی مطهری از هیات رئیسه را رد کرد. او تاکید کرد
که علی مطهری مثل علی لاریجانی برای آنها خط قرمز است و مطهری سمبل آزادگی و
مردانگی است. جعفرزاده گفت: برخلاف خیلی ها که با لیست امید به مجلس ورود کردند و
تاکنون سخنی نگفته اند، مطهری مردانه میجنگد و دفاع می کند. کدامیک از لیست امیدی
مثل مطهری اینگونه مردانه وارد میدان شده و جنگیده است؟
جالب تر این بود که هیچ کدام از
نمایندگان نزدیک به علی لاریجانی هم زیر بار این خبر نرفتند و اصرار داشتند که
چنین توافقی صورت نگرفته و اساسا لزومی ندارد با نمایندگان جبهه پایداری توافق
کنند. ولی با جدی شدن این ماجرا فراکسیون امید جلسه اضطراری تشکیل داد و درباره
این موضوع به جمع بندی هایی رسید و اعلام کردند که اگر با مستقلین به توافق نرسند،
برای انتخابات هیات رئیسه لیست جداگانه می دهند.
حالا با گذشت چند روز اعلام شد که مسعود
پزشکیان به عنوان کاندیدای فراکسیون امید برای کرسی ریاست مجلس انتخاب شده است. به
عبارت ساده تر اعضای فراکسیون امید موفق نشده با فراکسیون مستقلین به توافق برسند.
اما با این وجود هنوز هیچکدام از اعضای فراکسیون مستقلین توافق میان آنها و اعضای
فراکسیون ولایی را تائید نکرده است.
در همین خصوص غلامعلی جعفرزاده ایمن
آباد امروز بعد از اعلام نام پزشکیان به عنوان رقیب لاریجانی، در گفتوگو با
فرارو بار دیگر صحبت های قبل خود مبنی بر اهمیت علی مطهری را بیان کرد و گفت:
من واقعا نمی دانم که طرح این موضوع از کجا آمده است. ما هیچ وقت تمایل نداشته و
نخواهیم داشت که فردی مثل علی مطهری را حذف کنیم.
وی ادامه داد: آقای مطهری آبروی هردو
فراکسیون اصلاح طلبان و مستقلین است. چرا باید او را حذف کنیم. او مانند یک مدال
بر سینه هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا است. وجدانا ما با هیچ فراکسیونی برای
حذف ایشان توافق نکردیم.
با اینحال الیاس حضرتی ماجرا را به گونه
دیگری روایت می کند. او می گوید در تمام جلساتی که با طیف لاریجانی تحت عنوان
اصولگرایان معتدل یا مستقلین داشتند تلاش کردند رئیس و نواب فعلی را حفظ کنند و
صرفا تغییراتی در سطح منشی ها شکل گیرد؛ اما این توافق حاصل نشد. زیرا بنا بر گفته
این نماینده مجلس، مستقلین با طیف پایداری در خصوص هیات رئیسه توافق کرده و حتی
حاج بابایی را به عنوان نایب رییس مجلس به جای مطهری در نظر گرفته اند.
اما باز هم اعضای فراکسیون مستقلین این
مسئله را تکذیب کرده اند و حتی بنا بر گفته کاظم جلالی در جلسه روز جمعه که میان
فراکسیون مستقلین و نمایندگان فراکسیون ولایی تشکیل شده بود علی مطهری هم حضور
داشته و اصلا صحبت از حذف وی نبود. جلالی در این باره گفت: چگونه می شود در حضور
فردی برای حذف او مذاکره کرد؟
ولی محمدعلی وکیلی روایت دیگری از این
جلسه به نقل از مطهری مطرح کرده است. او می گوید بنا بر گزارشی که مطهری در مجمع
عمومی فراکسیون به اطلاع اعضا رساند، در جلسه روز جمعه بعد از اینکه مطهری، کف
مطالبات فراکسیون امید را حفظ وضع موجود مطرح کرده، نمایندگان مقابل در پاسخ گفتهاند
که فراکسیون مستقلین و فراکسیون اصولگرایان، با یکدیگر به توافق رسیدهاند که با
یک لیست مشترک در انتخابات هیات رئیسه حاضر شوند و این تصمیم در هر دو فراکسیون به
رای گذاشته شده و تایید شده است. لذا امکان تعامل با فراکسیون امید برای ما وجود
ندارد.
این صحبت های نمایندگان در جلسه هم با
واکنش مطهری مواجه شده که گفته بود وقتی شما چنین توافقی را کردهاید و باب تعامل
و گفتوگو را بستهاید، علت برگزاری این جلسه چیست؟ آیا هدفتان تنها ابلاغ تصمیم
به ما بوده؟ چون در شرایطی که تصمیم قطعی خود را گرفتهاید، دعوت از ما برای
برگزاری جلسه مشترک معنایی ندارد.
اما بعد از همه این کشمکش ها الیاس
حضرتی در حساب توییتری خود خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه فراكسيون مستقلين علی
مطهری را جهت نايب رئيسى در ليستشان پذيرفتهاند. اما بنا بر شنیده ها هیچ توافقی
میان فراکسیون امید با مستقلین صورت نگرفته است و هنوز این دو فراکسیون در حال رایزنی
و بحث هستند.
خلاصه شرایط در بهارستان مانند داستانهای
شرلوک هولمز پیچیده و راز آلود است. اصلاح طلبان تاکید دارند طیف لاریجانی با
ولایی ها بسته است و مستقلین همه اینها را تکذیب می کنند. علی مطهری می گوید من به
جلسه آنها رفتم و آنها تصمیم گرفته اند من و پزشکیان را حذف کنند و لاریجانی
میگوید: این موضوع صحت ندارد و اساسا انتخاب افراد با صحن است و من چگونه می
توانم چنین قولی داده باشم.
با همه این تفاسیر گمانه زنی های متعددی
در خصوص این فضای حاکم بر مجلس مطرح میشود.
اولین فرضیه این است که علی لاریجانی که
خود را برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 آماده می کرد، بعد از انتخابات و استقبال
مردمی از جهانگیری حمایت جریان اصلاحطلب و حامیان دولت را از خود منتفی دیده و
توافق و نزدیکی به ولایی ها را راهکار حضور و موفقیت در انتخابات ارزیابی کرده
است. به همین دلیل هم این روزها در حال امتیاز دادن به آنها است.
اما فرضیه دوم حاکی از آن است که
لاریجانی از بیرون مجلس تحت فشار قرار گرفته است. این را برخی نمایندگان فراکسیون
امید هم مطرح کرده اند. البته آنها نگفته اند که کدام جریان ها و یا نهادها
لاریجانی را تحت فشار قرار داده اند که برای ترکیب هیات رئیسه مجلس با ولایی ها
توافق کند. آنها معتقدند که فشارهای سنگینی روی شخص لاریجانی از بیرون مجلس هست که
افرادی مثل مطهری یا پزشکیان را حذف کند، اما این اتفاق نه به نفع شخص لاریجانی
است نه دولت و از این افتراق هم دولت متضرر می شود هم لاریجانی.
فرضیه دیگری هم در این میان مطرح است که
از سوی رسانه های مخالف دولت و اصلاح طلبان مطرح می شود. آنها معتقدند که اعضای
فراکسیون امید می دانند به طور قطع رأی اکثریت مجلس را در اختیار ندارد، بنابراین
با در پیش گرفتن چنین شیوه ای و طرح گزینه های مختلف خود برای عضویت در هیات رئیسه
بنا دارند به نحوی عمل کنند که حداقل از کاهش سهم خود در جمع اعضای هیات رئیسه
مجلس برای سال دوم مجلس دهم جلوگیری کنند؛ موضوعی که می توان از آن اینگونه برداشت
کرد: «به مرگ گرفته اند که به تب راضی شود».
به هرحال هنوز مشخص نیست که کدام از این
فرضیه ها صحت دارد اما قطعا توافقی که قرار بود میان طیف لاریجانی و فراکسیون امید
صورت بگیرد، اتفاق نیافتاده است و اگر در یک روز باقی مانده این توافق انجام نشود،
روز چهارشنبه رقابت جدی میان لیست فراکسیون امید با هر دو فراکسیون مستقلین و
ولایی شاهد خواهیم بود که می تواند سرنوشت و عملکرد مجلس دهم را در حدود سه سال
باقی مانده، تحت تاثیر قرار دهد.
تندروها،
اصولگرایان میانهرو را کنار زدند
بعد از این ماجراها جبهه پایداری حمله
به شخص روحانی و البته محمدجواد ظریف را در دستور کار خود قرار دادند و داستان
هایی تعریف کردند که با واکنش های گسترده ای مواجه شد. اولین داستان را محمود
نبویان روایت کرد. تو قصه را با سوگند جلاله و تهییج مکرر مخاطبان با خطابهایی
مانند باغیرتها و غیره آغاز کرد و گفت که کل هستهای رو دادن تا روابط بانکی
برقرار بشه نشد! دیدن سرشون کلاه رفته رفتن بهشون گفتن باید حاج قاسم سلیمانی رو
کت بسته تحویل ما بدید تا ما fatf رو برقرار کنیم! وزیر ما هم امضا داده که
حاج قاسم رو کت بسته تحویل بده! آی مردم این درد رو ما کجا ببریم؟!
فرارو- بعد از انتخابات ریاست
جمهوری هرچقدر چهره های مطرح جریان اصولگرایی را سکوت سنگین فرا گرفته است، اعضای
جبهه پایداری دوره افتاده اند و در حال فضا سازی علیه دولت هستند. از ماجرا بیانیه
و ادعای تخلف های تاثیرگذار انتخاباتی تا ماجرای تحویل سردار سلیمانی توسط ظریف.
به گزارش فرارو، جبهه پایداری یکی
از بازیگران اصلی اصولگرایان در میدان انتخابات بود. آنها زمانی وارد ماجرا شدند
که ابراهیم رئیسی به دیدار مصباح یزدی رفت و در آن دیدار پدر معنوی جبهه پایداری
پیشنهاد کرد که به هیچ ائتلاف تشکلی توجه نکند و حتما در انتخابات حضور داشته
باشد. این در حالی بود که پیش از آن هنوز نه حضور رئیسی جدی شده بود و نه از لیست
جمنا بیرون آمده بود.
بعد از این ماجرا پایداریها تمام قدر
در کنار رئیسی ایستادند و دوباره ماجرای کاندیدای اصلاح را مطرح کردند. آنها که
سالهاست تاکید زیادی بر این موضوع دارند اینبار هم با فرا رسیدن ایام انتخابات
دوباره آن را به میان آوردند اصرار داشتند که بهترین گزینه از میان شهردار تهران و
تولیت آستان قدس، ابراهیم رئیسی است و همه باید از او حمایت کنند.
همین هم شد و قدرت پایداری ها و رهپویان
و ایثارگران به اصولگرایان چربید و محمدباقر قالیباف را از بازی حذف و همه پشت
رئیسی ایستادند. نامزد به اصطلاح اصلح معرفی شد اما نتوانست حسن روحانی را در این
کارزار سیاسی شکست دهد.
بازی به باخت ختم نشد. حالا شرایط به
گونه ای تغییر کرده است که هر روز از حامیان رئیسی اخبار و اطلاعات جدید منتشر می
شود که هرکدام از آنها نوعی حمله مستقیم به دولت به شمار می آیند و وظیفه اصلی را
جبهه پایداری به عهده دارد که به عنوان تریبون و نوک پیکان حامیان رئیسی اقدام می
کند.
به همین دلیل بعد از اعلام نتیجه
انتخابات اولین ایده ای که اجرایی کردند مسئله جلب توجه ها به رای 15میلیونی
ابراهیم رئیسی بود و با بیان این مسئله که دولت نباید این جمعیت را نادیده بگیرد
تلاش کردند خود را مطالبه گر جلوه دهند و امتیازهایی از دولت دریافت کنند و چراغ
اول را هم عزت الله ضرغامی روشن کرد و در کانال تلگرامی خود نوشت: به جناب آقای
رئیسی خدا قوت میگویم. او با پشتوانه قریب به 16 میلیون رای که در تاریخ انتخابات
کشور به عنوان نفر دوم بی سابقه است، وضعیت استثنایی دارد. وی افزود: او میتواند
در جایگاه نظارتی و آلترناتیو قوی نسبت به دولت، در پیگیری مطالبات مردم و ضمانت اجرایی
و عدهها نقش تاریخی ایفا کند.
بعد از آن، بازی به سمتی رفت که مدعی
تقلب و تخلف در انتخابات شدند و ابراهیم رئیسی هم این طرح را به مرحله اجرا
درآورد. او طی نامهای از شورای نگهبان خواست به تخلفهای گسترده رسیدگی کند. این
نامه بعداز نامه وی به حسن روحانی بود که آنجا هم به این مسائل اشاره کرده
بود. با اینحال برخی از چهره ها مانند موحدی کرمانی اعلام کردند که تخلفها
تاثیرگذار نبود اما جبهه پایداری نظر متفاوتی داشت.
آنها طی بیانیه ای پارا فراتر
گذاشتند و اعلام کردند: تخلفات گسترده و اثرگذار انتخاباتی نیز از جمله مسائل مهمی
است که میبایست به آنها توجه کرد. در این انتخابات متأسفانه از القای دروغ 8 ساله
بودن مدت ریاست جمهوری در ایران و تهدید مردم شهرستانها و روستاها به قطع امکانات
آن مناطق درصورت کم بودن آرای کاندیدای دولت مستقر در صندوق آن حوزهها توسط
مسئولین مربوطه، پخش کردن بیحساب و کتاب پول بین فرمانداران و دهیاران و ترساندن
مردم از وقوع جنگ در صورت رأی آوری کاندیدای رقیب گرفته تا خرید و فروش وسیع رأی
در سراسر کشور، نرساندن تعرفه رأی به تعداد زیادی از حوزههای رأی گیری، شروع رأی
گیری در تعدادی از حوزهها ساعتها پس از آغاز ساعت رسمی رأی گیری، عدم درج شهرت
آقای رئیسی در تعدادی از حوزههای اخذ رأی، چاپ در ردیف اول و با فونت درشت نام
آقای حسن روحانی در شعبات اخذ رأی، امتناع از رأی گرفتن از مردم در ساعات پایانی
اخذ رأی در حوزهها و مناطقی که رأی دکتر رئیسی بالاتر از رقیب بوده در حالی که
اخذ رأی در بسیاری از حوزههای دیگر تا ساعتها- حتی پس از ساعت 24 روز 29
اردیبهشت- ادامه داشته است، در نظر نگرفتن شعبه و صندوق رأی گیری در بسیاری از
مناطق روستایی که عمدتاً رأی آقای رئیسی در این مناطق بالاتر از رقیب بوده است
و... به وقوع پیوست. اسناد این تخلفات در بیش از 3 هزار صفحه هم اکنون در اختیار
شورای نگهبان گذاشته شده است. امید آن میرود که رسیدگی به این تخلفات و مجازات
خاطیان جلوی تبدیل شدن آن به یک روند و سنت غلط را بگیرد.
این ادعاهای جبهه پایداری اعتراض ها را
به وارد فاز جدیدی کرد. آنها دولت را به صراحت متهم کردند که پیروزی در انتخابات
با تخلف صورت گرفته است. اما باز هم به اینجا ختم نشد. بعد از آن رسانه های منتسب
به جریان پایداری اخبار و گزارش هایی را منتشر کردند که در آنها نیز دولت را متهم
به تقلب می کردند.
بعد از این ماجراها جبهه پایداری حمله
به شخص روحانی و البته محمدجواد ظریف را در دستور کار خود قرار دادند و داستان
هایی تعریف کردند که با واکنش های گسترده ای مواجه شد. اولین داستان را محمود
نبویان روایت کرد. تو قصه را با سوگند جلاله و تهییج مکرر مخاطبان با خطابهایی
مانند باغیرتها و غیره آغاز کرد و گفت که کل هستهای رو دادن تا روابط بانکی
برقرار بشه نشد! دیدن سرشون کلاه رفته رفتن بهشون گفتن باید حاج قاسم سلیمانی رو
کت بسته تحویل ما بدید تا ما fatf رو برقرار کنیم! وزیر ما هم امضا داده
که حاج قاسم رو کت بسته تحویل بده! آی مردم این درد رو ما کجا ببریم؟!
بعد از این ادعای نبویان کریمی قدوسی
وارد بازی شد و دوباره محمدجواد ظریف را هدف قرار داد و در مجلس مدعی شد: ظریف با
دستور به پدافند هوایی، مانع نشستن هواپیمای حامل فرماندهان سعودی که حریم هوایی
ایران را نقض کرده بود، شده است. کریمی قدوسی گفت که فرماندهان ارتش عربستان با
این هواپیما عازم قرقیزستان بودند تا در جلسه ای با آمریکایی ها در مورد داعش گفت
و گو کنند. کریمی قدوسی همچنین مدعی شد که نقض حریم هوایی ایران بعد از برجام بیش
از ده برابر افزایش یافته است و البته مستندی برای آن ارائه نکرد. جالب تر اینکه
او ادعاهای نبویان را رد کرد و گفت: رئیس جمهوری و وزیر خارجه در حدی نیستند که
بتوانند از این تصمیمات بگیرند.
همچنین یکی دیگر از ادعاهایی که از
جریان حامی ابراهیم رئیسی توسط رسانه های آنها طی روزهای اخیر آن را دستاویز
قرار داد تا دولت را تخریب کند مسئله صادرات رایگان گاز به ترکیه بود. آنها مدعی
شدن در خصوص پرونده کرسنت از سال گذشته دولت گاز رایگان به ترکیه صادر می کند. این
در حالی بود که صادرات صورت می گرفت اما نه به دلیل کرسنت. این گاز به واسطه شکایت
سال۹۱ترکیه به این کشور انتقال داده می شد تا مابهالتفاوت قیمت تسویه شود.
در مجموع با وجود اینکه بیش از 10 روز
از اعلام نتیجه انتخابات گذشته است هنوز جریان اصولگرایی از لاک خود بیرون نیامده
است و فعالان و چهره های برجسته این جریان سکوت کرده اند. البته این در ایام پیش
از انتخابات هم در این جریان به وجود آمده بود و برخی افراد (امیر محبیان)در همان
دوره به واسطه فشارهای برخی طیفها یا سکوت کرده بودند یا تغییر موضع داده
بودند(احمد توکلی) و رویکرد تندی نسبت به دولت اتخاذ کرده بودند.
با اینحال واضح است که در چنین وضعیتی
جبهه پایداری که مدت ها بود نادیده گرفته میشد و در بازی حضور نداشت با سکوت
جریان اصولگرایی، سعی دارد خود را جز بازیگران اصلی قرار دهند از یک سو در مجلس
لابی می کند و از سوی دیگر دولت را متهم به تقلب می کند. ضمن اینکه ظریف را هم هدف
قرار داده اند.
دبیرکل جمعیت زنان نواندیش در گفتوگو
با فرارو خبر داد
متاسفانه جریانی در کشور حضور و قدرت
دارند که معتقدند زن باید در خانه بماند و لزومی ندارد سمت های اجرایی و دولتی
داشته باشند. آنها برخلاف افکار عمومی و شرایط موجود تاکید دارند که زنان توانایی
کافی برای حضور در سمت وزیر یا حتی مدیران ارشد را ندارند بهتر است نهادها زیر نظر
مردان قرار بگیرد.
فرارو- نماینده پیشین مجلس شورای
اسلامی گفت: با توجه به اینکه چندماهی به معرفی کابینه دولت دوازدهم از سوی رئیس
جمهور باقی مانده است اصلاح طلبان در حال رایزنی هستند تا حداقل 33وزیر زن در این
کابینه حضور داشته باشند. البته ما تمایل داشتیم که 5وزیر زن در کابینه باشد اما
به هرحال اگر موافقت آقای روحانی برای حضور حداقل سه زن در کابینه و دو زن به
عنوان معاون رئیس جمهور جلب شود، خود یک گام مفید و البته بزرگ است.
فاطمه راکعی فعال اصلاح طلب در گفت
وگو با فرارو گفت: در چهار سال گذشته علی رقم تمایل آقای روحانی و پتانسیل
شرای کشور بری حضور زنان در کابینه این اتفاق رخ نداد. زیرا فشارهای بیرونی از سوی
دولت در سایه که همیشه وجود داشته است، مانع از آن شد که آقای روحانی برای
وزارتخانه ای وزیر خانم انتخاب کنند.
وی ادامه داد: متاسفانه جریانی در کشور
حضور و قدرت دارند که معتقدند زن باید در خانه بماند و لزومی ندارد سمت های اجرایی
و دولتی داشته باشند. آنها برخلاف افکار عمومی و شرایط موجود تاکید دارند که زنان
توانایی کافی برای حضور در سمت وزیر یا حتی مدیران ارشد را ندارند بهتر است نهادها
زیر نظر مردان قرار بگیرد.
رئیس فراکسیون زنان جبهه مشارکت ادامه
داد: اما واقعیت این است که طی سال های اخیر زنان نشان داده اند که نه تنها
توانایی کمتر از مردان ندارند بلکه در بخش های مختلف به مراتب بهتر از جنس مخالف
عملکر می کنند. ما امروز زنان متفکری را داریم که موفق شده اند تجربه قابل توجهی
در حوزه سیاست، علم، فرهنگ، اقتصاد و... کسب کنند و صاحب نظر هستند.
راکعی تاکید کرد: انتظار حداقلی ما این
است که 30 درصد از بخش های مختلف در اختیار زنان قرار بگیرد. نباید نادیده گرفت که
امروز تلاش نهادهای اجتماعی که در حوزه زنان طی چند دهه اخیر فعالیت کرده بودند،
به ثمر رسیده است و می توان به زنان اعتماد کرد. نمونه این اعتماد و نگرش مناسب و
منطقی به زنان را می توان در نتیجه انتخابات شوراهای سیستان و بلوچستان می توان
دید.
همچنین دبیرکل جمعیت زنان مسلمان
نواندیش از تلاش اصلاح طلبان برای حضور زنان در کابینه دولت دوازدهم خبر داد و
گفت: با توجه به اینکه چندماهی به معرفی کابینه دولت دوازدهم از سوی رئیس جمهور
باقی مانده است ما در حال رایزنی هستیم تا حداقل 3وزیر زن در این کابینه حضور
داشته باشند. البته ما تمایل داشتیم که 5وزیر زن در کابینه باشد اما به
هرحال اگر موافقت آقای روحانی برای حضور حداقل سه زن در کابینه و دو زن به عنوان
معاون رئیس جمهور جلب شود، خود یک گام مفید و البته بزرگ است.
راکعی در پاسخ به این سوال که گزینه های
پیشنهادی اصلاح طلبان چه کسانی هستند و برای کدام وزارتخانه ها معرفی شده اند
اظهار کرد: بهتر است تا زمانی که رایزنی های ما نتیجه نداده است در خصوص اسامی این
افراد و وزارتخانه ها صحبتی مطرح نشود اما مطمئن باشید که گزینه های پیشنهادی
اصلاح طلبان افرادی هستند که علاوه بر تجربه اجرایی، در بخش علمی هم پیشگام بوده
اند و قطعا می توانند در پیشبرد اهداف دولت تاثیرگذار باشند.
۴۴ سال قبل در چنین روزی نخستین برجهای
مسکونی تهران افتتاح شدند
آن روزها میشد ته شهر ایستاد و کوههای
شمیران را تماشا کرد. آسمان هنوز خراش نخورده بود و سیمای تهران، شهری با خانههای
کوتاه قد ساده بود، با حیاط و حوض و عطر شمعدانی. وقتی پای مهندسان به زمینهای
بالای آب کرج باز شد، مردم نمیدانستند قرار است در زمینهای بهجتآباد، نخستین
ساختمانهای بلندمرتبه تهران از نوع مسکونیاش ساخته شوند. ماهها مهندسان و
معماران، مدیران و مسئولان دولتی آمدند و رفتند و سرانجام ساخت آپارتمانهای نسل
جدید در همین منطقه یعنی زمینهای بالای خیابان کریمخان زند تا میدان ولیعصر
نهایی شد.
به گزارش شهروند، جانمایی نخستین
بلندمرتبههای مسکونی، یعنی همین ساختمانهای بهجتآباد در این نقطه از تهران آن
روزها، بیدلیل نبود. اواخر دهه ٤٠ یک تهران بود و یک بلوار الیزابت (همین بلوار
کشاورز امروزی) و مهمترین مراکز خرید و سینماها و گردشگاههای پایتخت در همین
محدوده مستقر بود. چندسال پیش از آنکه کلنگ احداث این ساختمانها در تهران
بر زمین بخورد، اوایل دهه ٤٠، وزارت آبادانی و مسکن برای نخستینبار در ایران تاسیس
شد.
هدف اصلی از تشکیل این وزارتخانه «تهیه
و اجرای طرحها و برنامههایی برای ایجاد مسكن» بود.
همین قانون مسئولیت ساخت ساختمانهای موردنیاز سازمانهای دولتی را هم به همین
وزارتخانه سپرد و درواقع دولت متولی اصلی توسعه شهری و بهویژه احداث ساختمانهای
جدید شد. ساختمانهایی که قرار بود اینبار نه در سطح که در ارتفاع توسعه پیدا
کنند؛ چالشی اجتماعی برای جامعه سنتی آنروزها که به زندگی در خانههای بزرگ، با
حیاط و حوض و ماهی و شمعدانی عادت داشت.
تصمیمگیری برای تغییرات در شهر تهران و تامین مسکن مورد نیاز شهروندان اگرچه از اوایل دهه ٤٠ آغاز شد، اما نخستین مجتمعهای مسکونی تهرانسال ٥٢ بود که به بهرهبرداری رسیدند. یکی در مرکز شهر و نزدیک میدان ولیعصر امروزی و دیگری در میانه خیابان ولیعصر و روبهروی پارک ساعی.
خانه کم بود و زمین بسیار و آسمان شهر بلند
مهدی فروغمند اعرابی، معمار و استاد دانشگاه حالا که به آن سالها باز میگردد، خودش را در هیأت دانشجوی جوانی میبیند نشسته سر کلاسهای درس و معماری. هنوز یادش هست قصه ساختمانهای بهجتآباد و ساعی در آن سالها از کجا شروع شد: «حدود سال ٤٧ کمبود مسکن در تهران معضلی بود. علت اصلی این بود که تهران به سمت صنعتیشدن میرفت و کارگران و کارمندان از شهرهای کوچک به تهران آمده و در پایتخت جمع شده بودند.
در آن مقطع شرکتهای زیادی در
تهران فعال شده و ادارهها توسعه پیدا کرده بود و همه اینها به نیرو نیاز
داشتند. نیروهایی که بهتدریج از شهرهای دیگر به تهران آمدند و با آمدنشان، کمبود
مسکن بهطور جدی نمایان شد. در آن سالها در تهران تقریبا بالاتر از محدوده بلوار
کشاورز، کمتر خانه ساخته میشد. در همین دوره گفتند به مردم وام میدهیم که خانه
بسازند، اما تکنولوژی ساخت مورد استفاده مردم در آن زمان، خیلی ضعیف بود.»
در سال ٤٧ یعنی همان زمانی که بحث ساخت نخستین ساختمانهای مسکونی بلندمرتبه در تهران نهایی میشد، مسکن عمدتا بهصورت ساختمانهای دو طبقه و نهایتا ٤طبقه ساخته میشد و مردم ایران موافق آپارتماننشینی نبودند.
آنطور که فروغمند اعرابی میگوید بازمانده نخستین ساختمانهایی که با نگاه به آپارتمان در تهران ساخته و در طراحی آنها به نوعی خانه از زمین کنده شد، در محدوده میدان فردوسی و شیخ هادی دیده میشود. این ساختمانها محصول معماری دوره پهلوی اول هستند و پس از آن و در دوره پهلوی دوم، ساخت خانههای چند طبقه با پنجرههای رو به خیابان سیمای تهران را تغییر داد.
از دوران پهلوی دوم به بعد بود که پنجرههای
خانهها بهتدریج بزرگتر شدند و خانههایی رو به خیابان با بالکن و تراس ساخته شد.
پیش از آنکه آپارتمانهای بهجتآباد و ساعی بهعنوان نخستین بلندمرتبهها در
تهران ساخته شوند، تنها بناهایی مثل هتل هیلتون و ساختمان پلاسکو، کمی خط آسمان
تهران را شکسته بودند. وزارت مسکن و شهرسازی در همین زمان برای جبران کمبود مسکن،
سیاست مسکن تجمعی را مورد توجه قرار داد. این روشی بود که پس از جنگ جهانی دوم در
برخی از کشورهای اروپایی ازجمله آلمان به کار گرفته شده بود.
در آن زمان دولت تصمیم گرفت تهران از نظر سطحی رشد نکند و به جای آن ارتفاع بگیرد، به نوعی تغییر سیاست دادند. این تصمیم مهمی بود که همه چیز را هم در سبک زندگی و هم در معماری شهری تغییر میداد. در تهران آنروزها زمین قیمت خیلی بالایی نداشت و زمینهای بهجتآباد یعنی بالای آب کرج که برای ساخت نخستین برجهای مسکونی پیشنهاد شدند، عمدتا بایر بود.
درباره برجهای ساعی که همزمان با بهجتآباد کلنگ احداث آنها بر زمین خورد، تفاوتهایی وجود داشت، آنجا یک قطعه زمین روبهروی فضای سبز پارک ساعی را برای احداث مجتمع ساعی در ١٣طبقه در نظر گرفته شد.
دولت وقت الگوی اجرای این ساختمانها و توسعه مسکن در ارتفاع را از اروپا گرفت، نه آمریکا، چون معمارانی که در ایران کار میکردند، تحصیلکردگانی بودند که از فرانسه آمده بودند: «زمانی که بحث طراحی و اجرای ساختمانهای بهجتآباد در ایران مطرح شد، چیزی به نام مسکن مینیمال (مسکن حداقل یعنی اتاقی با ظرفیت یک تخت+٦٠ سانتی متر) در ایران وجود نداشت. علتش هم این بود که ایران کشور پولداری بود و دید مردم نسبت به مسکن خیلی باز بود. مردم تازه از خانههای بزرگ با اتاقهای تودرتو و حیاط بیرون آمده بودند و خانههای آپارتمانی جدید هم با همین انتظارات باید طراحی میشد.»
مسئولیت سرمایهگذاری و تامین اعتبارات برای ساخت مجتمعهای ساعی و بهجتآباد را در آن زمان بانکی برعهده گرفت به نام بانک عمران.
به گفته اعرابی: «بانکی درست کردند به نام عمران که به بنیاد پهلوی وقت وابسته بود و منابع مالیاش را عمدتا از فروش زمینهای شهرکغرب تامین کرد. شهرکغرب هم در همان دوران به پیشنهاد خارجیهایی که به ایران آمده بودند قرار بود براساس طرح جدیدی بلندمرتبهسازی شود، اما تفاوتش با بقیه پروژهها این بود که آن زمان شهرکغرب خیلی از مرکز شهر تهران دور بود و تنها افراد خاصی هم آنجا را میپسندیدند.»
برای طبقه ضعیف؛ برای طبقه مدرن
قرار بر این بود ساختمانهای بهجتآباد برای طبقات ضعیفتر جامعه که نیاز به مسکن داشتند، ساخته شود و ساختمانهای ساعی برای گروه دیگری هدفگذاری شدند: طبقه مدرن و مرفهتر جامعه. هر چند درنهایت ساختمانهای بهجتآباد آنقدر گران تمام شدند که عملا آن هدف اولیه محقق نشد و وقتی به بهرهبرداری رسیدند، چندان هم مورد استقبال قرار نگرفتند: «یک دلیل این بود که مردم نمیخواستند فاصلههایشان خیلی نزدیک شود.
واحد همسایگی در آن زمان تعریف مشخصی
داشت. درست است که همسایه در دین و فرهنگ ما بسیار محترم است، ولی حد همسایه مشخص
بود و از حدی نزدیکتر به اصطلاح «فضول» میشد. از نظر مردم در این آپارتمانها
این اتفاق میافتاد، یعنی آدمها به فاصله تیغهای ٢٠سانتیمتری کنار هم قرار میگرفتند.
صدا رد میشد،کفشها را دم در میگذاشتند و مشخص میشد چه کسی در این خانه رفتوآمد
میکند. این مسائل در زندگی آن روزهای ایران هم جدید بود و هم خیلی مورد استقبال
مردم عادی نبود.»
نخستین کسانی که در بهجتآباد ساکن شدند، بیشتر کارمندان بودند یا فرزند کارمندانی که بروکراسی آنها را وادار کرده بود نگاهشان به توسعه مدرن و قبول مدرنیه باشد و کموبیش زندگی به سبک جدید را شروع کردند: «من یادم هست که در زمان فروش، ساختمانهای بهجتآباد را متری ١٢٠٠تومان قیمتگذاری کرده بودند. در همان زمان در همان نواحی ما دنبال آپارتمان میگشتیم و آپارتمانهای چهار طبقه متری ١٥٠٠تومان بود، ولی با وجود این اختلاف قیمت و تبلیغات مفصل، مردم استقبال نمیکردند و میترسیدند در این برجها ساکن شوند.»
با وجود اینکه تکنولوژی ساخت ساختمانهای بهجتآباد از نگاه معمارانه حسابشده بود و نظام فضایی اروپایی داشت، اما بحث عدم تداخل فضای عمومی و خصوصی در آنها با توجه به فرهنگ ایرانی دیده شده بود. مثلا آشپزخانه اپن در آنها معنی نداشت. اگرچه همه این موارد برای ایرانیترکردن فضای زندگی در برجها لحاظ شده بود، ولی زندگی در این ساختمانها برای مردم تهران، اما و اگرهای فرهنگی و اجتماعی زیادی داشت.
از نزدیکشدن همسایگی گرفته تا مشکلات
دیگری که امروز شاید خیلی هم پیش پا افتاده بهنظر برسد، مثلا همین آسانسور که
استفاده از آن در بدو ورود به ایران چالشهای بیشماری داشت. حتی اگر فرزندان
طبقات متوسط جدید و به اصطلاح خرده بورژواها خود را برای زندگی در مجتمعهای جدید
آمادهتر میدیدند، اما با خانوادههای سنتیشان که با زندگی در آپارتمانها مخالف
بودند و در برابر بخشی از تجهیزات جدید و مدرن آن مقاومت داشتند، چه باید میکردند؟
ساختمانهای بهجتآباد به سفارش کارفرمای ایرانی اما توسط خارجیها با طراحی و امکانات بسیار جلوتر از زمان خود ساخته شده بودند و حتی استفاده از بخشی از امکانات این ساختمانها برای مردم ممکن نبود.
اعرابی در اینباره میگوید: «الان زمان زیادی از آن سالها گذشته، اما وقتی این ساختمانها را میساختند، انتقادات و مقاومت سنتگرایان در اوج خودش بود. بعدها این نکات مطرح شد که میشد در طراحی مسکن بهجتآباد، آرامتر جلو بروند که مردم جبهه نگیرند.
درسال ٥٥ این تغییرات در سبک زندگی
دیگر عادی شده بود، ولی در سالهای ٤٦ و ٤٨ ساختمانی که استخر روباز داشته باشد و
همه بتوانند از بالا آن را ببینند، با سبک زندگی ایرانیها بسیار مغایر بود. برای
همین هم یکی از نقاط متناقض در طراحی ساختمانهای بهجتآباد استخرهایی بود که مردم
دربارهاش با هم حرف میزدند و به هم با تعجب میگفتند طوری است که همه از بالا میتوانند
ببینند! به همین دلایل نخستین گروههایی که در بهجتآباد ساکن شدند، کسانی بودند
که به سنتها پشت کرده بودند.»
درباره ساختمانهای ساعی در خیابان ولیعصر اما شرایط متفاوتی وجود داشت. این ساختمان که همزمان با بهجتآباد ساخته شد و به بهرهبرداری رسید، در جذب مخاطبان طبقات بالا و مرفه، موفقتر عمل کرد، هر چند بخشی از خریداران واحدهای آن کسانی بودند که از بالا دستور گرفته بودند در این آپارتمانها خانه بخرند: «مجتمع ساعی سریعتر فروش رفت، چون مخاطب هدفش، قشر مرفهتر و مدرنتر آن دوران بودند و در جذب این گروه هم موفق شدند.
درواقع بعد از موفقیت ساعی بود که
ساختمانهای اسکان سر میرداماد و بلندمرتبههای دیگر ساخته شدند، اما بهطورکلی در
روندی که تهران برای توسعه در آن زمان سپری میکرد، ساخت این ساختمانها حواشی خاص
خودش را داشت. ازجمله اینکه بعد از ساخت آنها چون جامعه برای سکونت در برج مقاومت
داشت، شماری از درباریها را مجبور کرده بودند این ساختمانها را بخرند. این اجبار
برای این بود که سرمایهگذاران خارجی ورشکست نشوند و توسعه ادامه پیدا کند.»
ساختمانهای بهجتآباد و ساعی، نخستین بلندمرتبههای مسکونی ایران در زمان خودشان با نمایی متفاوت و طراحی مدرن سبک جدیدی را برای زندگی در تهران تبلیغ میکردند که اگرچه آن زمان به سرعت در جامعه شهری تهران متداول نشد، اما در دهههای بعد استانداردهای به کار رفته در این ساختمانها و سبک و سیاق طراحیشان بخشی از طبقه متوسط شهری بهویژه طبقه شهری فرهنگی و تحصیلکرده را جذب کرد و درواقع شاید آنقدر که برای چند نسل بعد جذاب بهنظر رسید در زمان خودش به دلیل تغییراتی که متوجه روند روزمره زندگی مردم میکرد، جذاب به نظر نمیرسید و در اولویتهای بعدی قرار میگرفت، اما حالا مشتریان خاص خودش را دارد، نه فقط بهجتآباد که همه برجهای قدیمی تهران، هوادارانی دارند که با وجود نما و چهره ازریختافتاده این ساختمانها و شارژهای سنگین دوست دارند در آنجا زندگی کنند.
اعرابی برای این خانهها تحلیل متفاوتی
دارد و میگوید این خانهها خوب ساخته شدهاند و خوب پیر میشوند و برای همین هم
است که هنوز مشتریان خودشان را دارند و قیمتهایشان نسبت به عمری که از آنها
گذشته افت نکرده و حتی برخی برجهای قدیمی تهران، مانند اسکان، سامان یا برجهای
قدیمی شهرکغرب همتراز با ساختمان تقریبا نوساز در هر منطقهای، قیمتگذاری و
فروخته میشوند.
نسل جدید به دنبال قدیمیها
«شهرزاد»، وقتی خانههای بهجتآباد را میساختند، به دنیا نیامده بود، اما وقتی میخواست خانهای برای زندگی شخصیاش در بیست و چند سالگی انتخاب کند، اولویت اولش ساختمانهای بهجتآباد بود، با همان سینما و نمای عبوس و کبره بستهای که اینروزها به خودشان گرفتهاند، حتما بارها آنها را دیدهاید، حوالی بلوار کریمخان و خیابان زرتشت.
ساختمانها و
درواقع باید گفت برجهای قدیمی پایتخت اغلب نظام مدیریتی و نقل و انتقالات یکسان
دارند، مثلا اینکه نقل و انتقالات در آنها چه از نوع اجاره ملک باشد و چه
خریدوفروش عمدتا بین خودشان انجام میشود و اگر آدمهایی مثل شهرزاد دنبال خانهای
برای زندگی در این برجها بگردند، بهترین راهی که زودتر به نتیجه میرسد این است
که قبل از مراجعه به املاک، اطلاعات خانههای خالی را از نگهبانان و لابیمنهای
این برجها بگیرند.
اینکه چرا آدمهایی مثل «شهرزاد» که از
نسل جدیدیها هستند، زندگی در نخستین مجتمعهای مسکونی را حدود ٥٠سال بعد از ساخت
آنها به زندگی در ساختمانهای نسل جدید ترجیح میدهند، دلایل مختلفی دارد، از
احساس نوستالژی زندگیکردن در خانههای قدیمی گرفته تا باور اینکه این برجها چون
ساخته دست خارجیهاست، پس استانداردهایی دارد که هنوز میشود در آنها زندگی کرد.
به همه اینها اضافه کنید حواشی دیگری را
ازجمله اینکه هوداران زندگی در برجهای قدیمی تهران ازجمله همین ساختمانهای
ساعی و بهجتآباد از عمر بیشتر آنها نسبت به انواع دیگر املاک میگویند و
اینکه این برجها آنقدر مقاومند که به آنها میگویند ساختمانهای بتنی ١٠٠ساله و
٤٠٠ساله.
به گفته شهرزاد که حالا در یکی از برجهای قدیمی غرب تهران زندگی میکند، درست است که این برجها قدیمی هستند، اما هنوز از خیلی از خانههای تهران بهترند و امتیازهای خاص خودشان را دارند: «این قدمت آنها احساس خوبی به من میدهد و منفی نیست. به نظرم زندگی در این خانهها راحتتر از زندگی در خانههای امروزی است. بیشتر از هر چیز به من احساس امنیت میدهد. نکته دیگر این است که کسانی ساکن مجتمعهای قدیمی تهران ازجمله همین بهجتآباد هستند که ممکن جزو گروههای خیلی ثروتمند جامعه نباشند، طبقه متوسط هستند، اما از نظر فرهنگی بالا هستند و برای همین است که من مجتمعها را انتخاب میکنم، حالا بهجتآباد یا آپادانا. در اینجاها احساس آرامش دارم.»
بخش دیگری از هواداران امروزی این برجها، همان کسانی هستند که به نوعی وابستگی و تعلقی به سبک زندگی گذشتگان دارند و زندگی در خانههای قدیمی و تاریخی و ازجمله همین برجهای مسکونی که جزو نخستین بلندمرتبههای ایران بوده، برای آنها انتخابی هیجانانگیز و متفاوت است. حتی اگر سیما و صورت این ساختمانها خاکستری شده باشد و در مقایسه با ساختمانهای نوساز تهران چنگی به دل نزند، اما هستند افرادی مثل «علیرضا» که میگویند به جز این مجتمعها جای دیگری را برای زندگی انتخاب نمیکنند: «برجهای قدیمی تهران با استانداردهایی ساخته شدند که الان در ساختمانهای جدید کمتر رعایت میشود. زمانی که اینها را میساختند، زمین در تهران ارزان بود، این خانهها اتاقخوابهای بزرگ دارند، تراس و امکاناتی که در بیشتر خانههای امروزی نیست و به نظرم در آن زمان به نیازهای انسانی در زندگی روزمره توجه کردهاند، درحالیکه امروز عمدتا منافع اقتصادی تعیینکننده است و بسته به منافع، بخشی از این نیازها نادیده گرفته میشود.»
نخستین ساختمانهای بلندمرتبه در تهران در مرکز شهر و روبهروی پارک ساعی هنوز که هنوز است سر پا ایستادهاند. هر چند که تاسیساتشان فرسوده شده، آسانسورهایشان به هنوهن افتاده و خرجومخارجشان بالاست، اما چراغ زندگی در بسیاری از خانههایشان روشن است. خیلی از کسانی که اوایل دهه ٥٠ در این خانهها ساکن شده بودند، حالا رفتهاند و بچهها و حتی نوههایشان میراثدار خانههایشان شدهاند.
در این ساختمانها کمشمار نیستند خانههایی
که سالهای طولانی است درهای آنها باز نشده است، چیزی در حدود ٣٩سال. آنها که بعد
از انقلاب از ایران رفتهاند و بازنگشتهاند. حالا از بیرون تنها سیمای مندرس پردههایی
که روزگاری بر پنجرههایشان آویخته بودند، پیداست.
مجتمعهای بهجتآباد و ساعی که زمانی
بلندترین ساختمانهای مسکونی پایتخت بودند، حالا در میان انبوه برجها و ساختمانهای
سر به آسمان کشیده، نقطهای بیش نیستند و حالا دیگر در برابر برجهای عظیم چند ١٠
طبقه، کوتاه قد و ساده بهنظر میرسند. گرد پیری بر چهرههایشان نشسته، اما هرچه
باشد، آنها بخشی از مهمترین روزگار رفته این شهرند، نخستینهایی که امروز باید شمع
تولد ٤٤ سالگیشان را فوت کنند.