۷ نکته درباره نطق
پساانتخاباتی نامزد ناکام 10 خرداد – 96
مگر دژخیم
رییسی آلت دست ارگان فاشیستی پاسداران از رو می رود و از مدافع مظلومان ومحرومان و سخنگوی 16میلیون نفر د رحال
افزایش بودن وادعای 96% کوتاه می اید؟
نامزد ناکام انتخابات در حالی همه رایدهندگان به خود را «محروم» معرفی میکند
که اتفاقا شماری از برخورداران از مناصب و موقعیتها در بیرون دولت به ایشان رای دادند
که طبعا مشمول واژه «محروم» نمیشوند. بخشی از پایگاه رای البته از طبقات محروم
بود.
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «حجتالاسلام سیدابراهیم
رییسی پس از ناکامی در انتخابات ریاستجمهوری و در بازگشت به مشهد در اولین نطق
عمومی کوشیده شکست خود به رغم ائتلاف با محمدباقر قالیباف را به عوامل بیرونی نسبت
دهد، یا این گونه توضیح دهد و توجیه کند:
«تهمتهای روزنامههای زنجیرهای به رقیب، حضور معاون اول در رقابتها،
تبدیل وزارتخانهها و استانداریها به ستاد انتخاباتی کاندیدای دولت، پولپاشی، کملطفی
مسؤولین که باعث شد مردم پشت در صندوقها بمانند و دولتی که نمیتواند به قانون
عمل کند و تخلفات مهندسی شده در انتخابات...»
یک لحظه تصور کنیم که خود او پیروز شده و به ریاستجمهوری رسیده بود و رقبا
این اتهامات را وارد میساختند. آنگاه آیا متهم به تضعیف نهادهای قانونی نظام و همسویی
با دشمنان نمیشدند و احتمالا دستگاههایی اعلام جرم نمیکردند؟
درباره سخنان آقای رییسی چند نکته دیگر را هم میتوان یادآور شد:
۱- اگر ایشان مایلاند به
عنوان فعال سیاسی شناخته شوند، میتوانند حزب تاسیس کنند. تولیت آستان قدس رضوی
اقتضائاتی دارد و با فعالیت مستقیم سیاسی سازگار نیست. از سخنان ایشان اما این
گونه برمیآید که مایلاند خود را «نماینده طبقات محروم» و «صدای آنان» معرفی کنند
و به فعالیت سیاسی ادامه دهند. فعالیت سیاسی البته امر مذمومی نیست و سیاست
بالاترین جلوه کنش در جامعه است اما اولا برای دیگران نیز این حق را قایل شوند.
ثانیا میان امر مذهبی و سرپرستی موقوفهها با کار سیاسی تفاوت قایل شوند و دست به
انتخاب بزنند. البته اگر حزب تاسیس کنند این شایبهها رفع میشود و در آستان قدس
کار مذهبی و موقوفهای انجام میدهند و در حزب کار سیاسی و چنانچه این دو مغایر
شناخته شود درباره تغییر ایشان تصمیم گرفته میشود و مسؤولیت از ایشان رفع خواهد
شد. آقای رییسی بسیار علاقه دارد خود را شبیه شهید بهشتی معرفی کند که هم رییس
دستگاه قضا بود و هم کار سیاسی میکرد اما آیتالله بهشتی کار سیاسی را در قالب
حزب جمهوری اسلامی انجام میداد.
۲- آقای رییسی مایل است
به اتکای ۱۵ میلیون رأی مکتسبه خود را نماینده طبقات
محروم معرفی کند. این در حالی است که ۴ تا ۵ میلیون رای را میتوان مشابه آرای آقای سعید جلیلی در انتخابات ۹۲ دانست. دو تا سه میلیون رأی نیز به اقشار سنتی تعلق دارد. بر این اساس چه
بسا بخشی از ۸ میلیون نفر نه افراد محروم که برخوردار
هم بودهاند. این برخورداری هم میتواند مادی و اقتصادی باشد و هم میتواند منزلتی
و سیاسی باشد. افراد شاغل در نهادهای مختلف را که از سهمیهها و امتیازات گوناگون
برخوردار بوده و بعضا سهمیهای یا توصیهای یا رابطهای شغل و مقام گرفتهاند باید
محروم دانست یا برخوردار؟
اتفاقا برخی از حامیان اصولگرای آقای رییسی کاملا هم برخوردارند و ذیل
عنوان محروم قرار نمیگیرند و یکی از دلایلی که ادعاهای قالیباف باور نشد مشاهده
همین برخورداران بود.
بحث بر سر این نیست که حقی را ضایع کرده یا شایستگی داشتهاند یا نه. بر سر
این است که هر چه باشند، محروم نیستند. چگونه میتوان افرادی با سوابق متعدد مشاغل
مختلف در نهادهای گوناگون را ذیل محرومان تعریف کرد؟
۳- اگر آن ۸ میلیون را از ۱۵ میلیون نفر کم کنیم،
جمعیت ۷ میلیون نفری از هموطنان باقی میماند که
قطعا فقیران و کمبرخورداران یا آسیبدیدگان اقتصادی در بین آنان قرار دارند اما
اگر بخواهیم همه این ۷ میلیون نفر را اقشار
آسیبپذیر بدانیم، سهم باقر قالیباف چه میشود؟ اگر نقشی نداشت چرا از کنار رفتن
او آن همه تجلیل شد؟
شاید گفته شود شعار قالیباف هم ۹۶ درصد ۴ درصد بود اما اگر این شعار گرفته بود که انصراف نمیداد. بدون تردید بخشی
از آرای آقای رییسی مربوط به سبد رأی قالیباف است و همه رأیدهندگان به او نیز جذب
چهار درصدی موهوم نشده بودند. اینان کسانی هستند که شیوه مدیریت او در شهرداری
تهران یا نیروی انتظامی را میپسندیدند و در سال ۹۲ و ۸۴ هم به او رأی داده بودند؛ در حالی که ۹۶ درصد ۴ درصد را ابداع نکرده بود و باید میگفت ۸۴ درصد ۱۶ درصد یا ۹۲ درصد ۸ درصد!
۴- آقای رییسی خود را
وکیل و صدای مردم معرفی کردهاند. جدای این که اصطلاح «وکیل» را آقای روحانی به
کار برد و بهتر است آقای رییسی از ابتکارات خود استفاده کند، میتوان یادآوری کرد:
وکیل مردم رییسجمهور منتخب است و انتخابات که تمام میشود هر نامزد سراغ کار خود
میرود وگرنه اگر قرار بود کاندیدای ناکام تصور نمایندگی را ادامه دهد، احمد توکلی
هنوز وکیل ۴ میلیون نفری بود که سال ۷۲ به او رأی داده بودند.
۵- آقای رییسی چنان از
«دولت» سخن میگوید که انگار نه انگار «دولت جمهوری اسلامی» است. اگر نهادها مقدساند،
همه مقدساند و شامل دولت هم میشود و اگر مقدس نیستند، نمیتواند درباره دولت هر
چه خواستیم بگوییم و به دیگران از گل نازکتر نتوان گفت.
۶- این حرف که مردمی که
پشت در ماندند نیز میخواستند به آقای رییسی رای بدهند، جالب است. جدای این که
چنین ادعایی باز کپیبرداری از آقای روحانی است میتوان یادآور شد: جمعیتی که
معمولا از بعد از ظهر به سمت صندوقها میروند به کاندیدای رقیب اصولگرایان رای میدهند.
هر چند این گزاره را نمیتوان ثابت کرد و عدد دقیقی هم از کسانی که پشت در ماندند
نمیتوان ارایه داد.
۷- جمله آخر: انتخابات
تمام شده است آقای رییسی. رییسجمهوری ایران با ۲۳ میلیون و ۵۴۹ هزار و ۶۱۶ رأی انتخاب شده است و او اکنون رییسجمهوری همه ایرانیان است.
آقای رییسی نیز هم میتواند به عنوان یک شهروند نظر خود را ابراز کند و
طبعا برای دیگران نیز چنین حقی قایل باشد و هم میتواند در مقام تولیت آستان قدس و
مناسبات آن با دولت خصوصا در بحث ضرورت یا پرداخت مالیات صحبت کند اما اگر میخواهند
نقش دولت سایه را ایفا کنند، بهترین راه این است که حزب تاسیس کنند و از همه
نیروهایی که در این مدت حمایت یا ائتلاف یا تبلیغ کردند، استفاده کنند.
در ضمن تصور نکنند همه رایدهندگان به ایشان از طبقات محروم بودند. اتفاقا
بخشهایی در سطوح مختلف و برخوردار از امکانات متعدد در زمره حامیان بودند. واقعا
چگونه باور کنیم مدیران آقای قالیباف در شهرداری تهران از طبقات محروم بودند؟»