ایرانی‌ها خاص و سوئیسی‌ها فرازمینی‌ هستند

گفت و گو با جهانگردی که چهاربار کره زمین را دور زده است
سال‌هاست به لطف پیشرفت پرشتاب تکنولوژی، دیگر دیدن گوشه و کنار دنیا و اطلاع از فرهنگهای مختلف در سراسر جهان کار چندان دشواری نیست، اما با وجود همه این امکانات، لمس و حس واقعی دیدن جهان و حضور در بطن موضوع چنان هیجانی دارد که شاید هیچ انسانی حاضر به تعویض آن با عکس و فیلم و مستند نباشد، ولی کمتر کسی موفق می‌شود این حس را تجربه کند.
 ایرانی‌ها خاص و سوئیسی‌ها فرازمینی‌ هستند

سال‌هاست به لطف پیشرفت پرشتاب تکنولوژی، دیگر دیدن گوشه و کنار دنیا و اطلاع از فرهنگهای مختلف در سراسر جهان کار چندان دشواری نیست، اما با وجود همه این امکانات، لمس و حس واقعی دیدن جهان و حضور در بطن موضوع چنان هیجانی دارد که شاید هیچ انسانی حاضر به تعویض آن با عکس و فیلم و مستند نباشد، ولی کمتر کسی موفق می‌شود این حس را تجربه کند.

‌به گزارش‌ ایسنا، مهدی عبدی از همان افرادی است که زندگی خود را بر این اساس بنا نهاده است، جهانگرد کرجی که این روزها به او لقب مارکوپولو کرج نیز داده‌اند.

عبدی متولد سال 1357 است و جهانگردی را از سال 1386 آغاز کرده، او در این 10 سال با سفر به 22 کشور از سه قاره آفریقا، اروپا و آسیا، 80 شهر جهان را مورد کند و کاو قرار داده است.

وی البته در کنار جهانگردی از ایرانگردی نیز غافل نشده و تاکنون از 31 استان کشور به 23 استان سفر کرده و 90 شهر را دیده است.

شاید جالب‌ترین بخش زندگی این جهانگرد کرجی در اعدادی خلاصه شود که حاصل 10 سال مسافرت به گوشه و کنار جهان باشد، 163 هزار کیلومتر، مسافتی است که عبدی در این مدت طی کرده، گویی چهار بار کره زمین را دور زده، یا اینکه طول شمال به جنوب ایران را 58 بار رفته و برگشته‌، البته اینها فقط اعدادی است که در ورای آن تجربه‌ها نهفته است،

از همین رو با مهدی عبدی به گفت و گو نشستیم تا از این تجربه‌ها بگوید.

چه شد که جهانگرد شدید؟
من خیلی مسافرت می‌رفتم و سفر را دوست داشتم. از زمان کودکی هم به انیمیشن‌های پر از ماجراجویی مثل سندباد و گالیور علاقه داشتم و کتاب‌های ژول ورن را می‌خواندم. با اینکه رشته‌ تحصیلی‌ام عمران است و مدتی هم به صورت حرفه‌ای رشته‌ کامپیوتر را دنبال کردم، علاقه به سفر سبب شد خط سیر زندگی‌ام عوض شود. در دوره‌های راهنمایی گردشگری شرکت کردم و عکاسی را به صورت حرفه‌ای آموختم. اوایل، سفرهایم چندان جدی نبود و فقط به قصد تفریح بود. اما کم‌ کم تصمیم گرفتم جهانگرد حرفه ‌ای شوم و به آرزویم رسیدم.

کدام کشور را به عنوان اولین مقصد خود انتخاب کردید؟
اولین کشوری که سفر کردم آذربایجان بود، این سفر به خاطر وضعیت نامناسب آذربایجان برایم خیلی ناامید کننده بود اما در هر حال تصمیمم برای جهانگردی با این سفر تغییر نکرد و ادامه آن باعث شد تا امروز 80 شهر از 22 کشور آسیایی، آفریقایی و اروپایی  را از نزدیک دیده باشم.

جهانگردان با مسافران معمولی چه تفاوتی دارند؟
«هدف» مهمترین وجه متمایز کننده یک جهانگرد از مسافر معمولی است، یک مسافر معمولی با سفر به یک کشور ممکن است در یک شهر اقامت کرده و برای تفریح و سرگرمی در این شهر گردش کند، اما جهانگرد بیشتر به دنبال آشنایی و لمس فرهنگ مردم کشوری است که به آن سفر کرده، یا کسب تجربه‌های بکر و نابی که هر کسی نمی‌تواند به آن دست یابد.

یکی از مهمترین موضوعاتی که ذهن هر فردی را در خصوص جهانگردی مشغول می‌کند بحث اقتصادی است، یعنی اینکه فرد جهانگرد باید با یک پشتوانه قوی مالی دست به این کار بزند، آیا این درست است یا اینکه جهانگردان در حین سفرهای خود دست به کار اقتصادی همچون تجارت هم می‌زنند؟
معمولا این سوال از من نیز زیاد پرسیده می‌شود، یکی از موضوعات مهمی که می‌توان برای پاسخ به این سوال مطرح کرد صرفه‌جویی است، این موضوع هم برای ایرانگردی جواب می‌دهد هم جهانگردی، مثلا چند سال پیش با دوستانم سفری به شمال کشور داشتم که می‌شد در این سفر برای هر شب اقامت 10 تا 15 هزار تومان خرج کرد اما با هزینه‌های غیرضروری که انجام شد هزینه این سفر بسیار بیشتر از رقم واقعی شد، این مساله در سفرهای خارجی نیز وجود دارد، با اندکی مطالعه، جست و جو و صرف وقت بیشتر و البته مهمتر از همه دانستن زبان، هزینه سفر را خیلی می‌توان کاهش داد.

مثلا من برای سفری که سه سال پیش به مالزی داشتم با سر زدن به چند آژانس هوایی بلیط یک میلیون و 800 هزار تومانی پرواز به این کشور را 300 هزار تومان زیر قیمت گرفتم و با صرفه‌جویی‌هایی که انجام دادم 14 روز اقامتم در مالزی 400 دلار تمام شد.

مصداق‌هایی دیگر از این صرفه‌جویی را می‌توانید ذکر کنید؟
کسانی که زبان نمی‌دانند خرج‌شان در سفر زیاد می‌شود مخصوصا در شرق آسیا، بنابراین دانستن زبان هم هزینه‌های غذا خوردن را کم می‌کند و هم با فراهم آوردن امکان استفاده از حمل و نقل عمومی در این هزینه‌ها صرفه جویی خواهد شد، چیزی که شاید در یک هفته اختلاف هزینه را به چند میلیون تومان برساند.

معمولا گفته می‌شود تجارت چمدانی و بردن یک جنس از کشوری به کشور دیگر و ادامه این روند می‌تواند هزینه‌های سفر یک جهانگرد را تامین کند، آیا این درست است؟
این کار امکان‌پذیر است اما اگر یک جهانگرد بخواهد چنین کاری انجام دهد باید بیشتر وقت خود را بر روی کار اقتصادی متمرکز کند و شاید از هدف خود باز بماند و حتی یک اشتباه در این کار منجر به زیان زیادی شود، من این کار را انجام نمی‌دهم.

از 22 کشوری که سفر کرده‌اید بهترین سفر شما به کدام کشور بود و چرا؟
به نظرم هر کشوری زیبایی خاص خود را دارد اما سفر آخرم به آفریقای جنوبی برایم بسیار جذاب بود. بر اساس آمار، آفریقای جنوبی جزء 10 کشور ناامن دنیاست. مثلا ژوهانسبورگ و کیپ تاون این طور است ولی با این وجود آن‌ قدر زیباست که گردشگران بسیاری از کشورهای مختلف سالانه به این شهرها سفر می‌کنند.

آفریقای جنوبی در کل از نظر پوشش گیاهی و جانوری و مناظر منحصر به فرد، کشور عجیبی است. در این سفر همراه چند نفر از دوستان اروپایی‌ام بودم و با یک ماشین کرایه‌ای جایی رفتیم که حدود 300 کیلومتر از کیپ تاون فاصله داشت؛ طبیعت رنگ و بوی دیگری می‌گرفت و انگار دنیای جدیدی بود.

گفتید جهانگردان به دنبال لمس فرهنگ مردم کشورهای جهان هستند، اگر فرهنگ کشورهای مختلفی که سفر کرده‌اید را مقایسه کنید  کدام یک را جذاب‌تر می‌دانید؟
قاطعانه می‌گویم که سوئیس بهترین کشور دنیا از نظر فرهنگ است. انگار این کشور متعلق به یک سیاره‌ دیگر است. فرهنگ مردم سوئیس فرازمینی است. بعضی از مغازه‌ها حتی فروشنده ندارد، برخی پمپ بنزین‌ها متصدی ندارد؛ هر کس کالا و خدمت مورد نظر خود را دریافت می‌کند و پولش را کامل می‌ پردازد. به جرات می‌توانم بگویم نه در ایران نه در هیچ کشور دیگر نمی‌توان این نوع رفتار اجتماعی منحصر به فرد را یافت.

اگر غذا را هم جزیی از فرهنگ یک کشور بدانیم، بهترین غذا  را در کدام کشور خوردید؟
باور کنید ما ایرانی‌ها بعضی وقت‌ها تعصب بی‌ جا داریم و گمان می‌کنیم غذاهای ما در دنیا بهترین است. اما همه‌ کشورها غذاهای خوشمزه دارند. یادم است در اسپانیا که بودم مادر دوستم برایمان غذا فرستاد. اول که غذا را دیدم حالم بد شد؛ برنج سیاه و خمیری با میگو و هشت‌ پای درسته. اما وقتی خوردم آن ‌قدر خوشمزه بود که دلم نمی‌خواست تمام شود. شنیسل‌های اتریش هم عالی بود و توصیه می‌کنم اگر به این کشور رفتید حتما امتحانش کنید.

به نظر شما فرهنگ کدام کشور از 22 کشوری که سفر کرده‌اید بیشتر به ایران شباهت دارد؟
به نظرم ایران خاص است و فرهنگ ما به هیچ کشوری شباهت ندارد، این خاص بودن گاهی خوب است و گاهی بد.

از سختی‌های جهانگردی و تجربه‌های تلخ هم بگویید
تجربه‌های سخت هم زیاد داشتم اما تجربه‌ای که هیچ ‌وقت یادم نمی‌رود مربوط به سفرم از زوریخ به سمت وین در اروپا بود. ساعت 3 صبح به ترمینال مونیخ رسیدم و اتوبوس وین ساعت هفت حرکت می‌کرد. چهار ساعت عملا نمی‌توانستم کاری انجام دهم. نه می‌شد اتاق بگیرم، نه چادر بزنم چون در شهرهای اروپا، این کار چندان مرسوم نیست. هوا بسیار سرد بود و توی ترمینال می‌ ترسیدم وسایلم را بدزدند. کوله‌ام را زیر سرم گذاشته بودم و از ترس و سرما خوابم نمی‌برد.

هرچند بسیاری اوقات ساعات زیادی که در سفر هستم، سخت و طاقت ‌فرساست. مثلا سفر برگشتم از آفریقای جنوبی 26 ساعت طول کشید. تغییر فشار هوا در هواپیما، راحت نبودن صندلی‌ها و تغییر مداوم وسایل نقلیه در سفرهای طولانی آدم را خیلی اذیت می‌کند.

یکی از ذهنیت‌هایی که در ذهن عموم مردم کشور ما وجود دارد، برخورد نامناسب با ایرانی‌ها در اکثر کشورهای دنیاست، آیا واقعا همین‌گونه است؟
من در طول این 10 سال به 80 شهر جهان سفر کردم، در این مدت جز یک برخورد در یکی از ترمینال‌های مسافربری آلمان برخورد بدی ندیدم، البته برخورد دیگران به خیلی چیزها همچون نحوه برخورد ما، وضعیت ظاهری، اطلاعات مناسب برای ارائه از ایران(در بسیاری موارد عکس‌هایی را به دیگران از ایران نشان داده‌ام که باعث حیرت و تعجب آنها شده است که ایران چنین جایی است) و البته هدف از سفر نیز بستگی دارد.

از نظر شما ایران در زمینه پتانسیل‌های توریستی(داشته‌ها) و موقعیت کنونی در صنعت توریسم چه جایگاهی دارد؟
ما از نظر داشته‌ها در بین 10 تا 15 کشور اول جهان قرار داریم اما در استفاده از این فرصت‌ها افتضاح هستیم.

فکر می‌کنید علت این وضعیت نامناسب چیست؟
ما به خاطر عدم توجه به مسائلی همچون غذا، اسکان و رفت و آمد در این زمینه عقب مانده‌ایم بگذارید مثال بزنم، در سفری که به تایلند داشتم در یک هتل سه ستاره مستقر شدم، این هتل برای یک شب اقامت در اتاقی دو تخته 30 دلار(حدود 120 هزار تومان) می‌گرفت اما برای صبحانه 50 مدل غذا به همراه آبمیوه، قهوه، چای و نسکافه در اختیار مسافران قرار می‌داد، اینترنت پرسرعت عالی داشت، دو استخر یکی در حیاط و دیگری در طبقه هفتم در اختیار ساکنین بود و موقعیت مکانی هتل نیز بسیار خوب در نظر گرفته شده بود.

این امکانات در مالزی، اروپا و حتی آفریقا نیز با همان قیمت وجود داشت.

حال این شرایط را با هتلی که در اصفهان اقامت داشتم مقایسه کنید، هر شب 180 هزار تومان برای یک اتاق دو تخته گرفته می‌شد اما اینترنت پرسرعت فقط در لابی وجود داشت، برای صبحانه فقط پنیر، تخم مرغ و عدسی داده می‌شد که من در عدسی دو سنگ نیز پیدا کردم، برخوردها هم در سطح بسیار ابتدایی بود.

در حمل و نقل نیز وضعیت همینطور است، کرایه‌ها گران اما امکانات ناچیز، مثلا من با 25 یورو(60 هزار تومان) با اتوبوس از سوئیس به آلمان رفتم، اتوبوسی که هم پریز برق داشت، هم اینترنت و هم دستشویی اما اتوبوس‌های ایران هیچ کدام از این امکانات را ندارند.

ما در مکان‌های عمومی نیز دستشویی مناسب نداریم و این کار را برای جذب توریست سخت می‌کند.

در زمینه غذا نیز رستوران‌های ما غذای گران دارند و در قبال آن خدمات مناسبی ارائه نمی‌کنند.

با همه این شرایط در سال‌های اخیر توریست در کشور ما زیاد شده ولی آن چیزی که باید نیست.


در پایان چشم‌انداز آینده خود را برای جهانگردی چطور ترسیم کرده‌اید؟
برای خود یک برنامه تعریف کرده‌ام که حتما به 80 کشور جهان سفر کنم.