سرمقاله
روزی نامه ی حکومتی جمهوری یکشنبه 24 اردیبهشت ماه سال 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی
جمهوری " كرزاي، پيمان
نامشروع با آمريکا"
" بر خلاف ادعای ظاهری
مخالفت کردن غرب به خصوص آمریکا با حاکمان ایران دارند که نباید به سلاح هسته ای دست یابد ولی شیوه ی سیاست مرموزانه ومشکوک استخوان
لای زخم بوده است .آنگونه که به نظر می رسد هدف سیاست وقت کشی این است تا حاکمان
ایران به سلاح هسته ای دست یابند تا با دامن زدن ایجاد رقابت هسته ای در منطقه نه منابغ نفتی
منطقه غارت شود ، بلکه ذخایر این کشور های نفت خیزم نطقه را در ازای فروش سلاح
تخلیه کنند".
در ادامه سیکل چرخشی سیاست آشکار مداخله گری در امورد اخلی کشور های همسایه که از موضع پدر خوانندگی
وکلانتر محل
دنبال می شود.که ظاهراً از موضع دلسوزی دایه مهربانتر از مادر است و ادامه
ی دیپلماسی 33 ساله ی صدور تروریسم و ارتجاع وبحران به برون مرز می باشد که باز
نوبت به افغانستان رسیده است تا که از موضع ضد آمریکایی توافقنامه ی امنیتی جدید کابل و واشنگتن مورد انتقاد واقع شده است تا که سیاست زد وبند های پشت پرده با آمریکا که
منتهی به سیاست بیش از 10 ساله مذاکرات هسته شده استه فراموشی سپرده شود. آنگونه
که ا دامه ی آن به بر گزاری مذاکره هسته
ای در بغداد منتهی شده است . ولی سرمقاله نویس برای منحرف کردن اذهان عمومی این جنین نماینده ملت افغانستان شده واز موضع
ضد آمریکایی این چنین روضه ی مبسوط خوانده است :
“بعد از امضاي پيمان
ادامه اشغال نظامي افغانستان توسط آمريكا كه هفته گذشته در سفر شبانه باراك اوباما
به كابل و ديدار نيم ساعته وي با حامد كرزاي صورت گرفت، تعدادي از نمايندگان مجلس
افغانستان در پاسخ به انتقادي كه نماينده سياسي جمهوري اسلامي ايران به امضاي اين
پيمان به دليل مخاطراتي كه براي امنيت ايران دارد بعمل آورد، وي را به دخالت در
امور داخلي افغانستان متهم كردند و مسئولان وزارت امور خارجه افغانستان سفير ايران
در كابل را احضار و به وي اعتراض كردند. بعضي روزنامههاي دولتي افغانستان نيز با
انتشار مقالاتي همان اتهام مداخله را تكرار و تبليغات مسمومي عليه جمهوري اسلامي
ايران به راه انداختند. اين اقدامات موجب شد رئيس ستاد افغانستان وزارت امور خارجه
كشورمان نيز كاردار افغانستان را احضار و عواقب امنيتي پيمان امضا شده ميان كرزاي
و اوباما براي ايران را به وي متذكر شد و تبليغات مسموم رسانههاي دولتي افغانستان
عليه ايران را در جهت خلاف روابط دوستانه دو كشور دانست. اول آنكه وزارت امور خارجه كشورمان
در قبال امضاي پيمان استراتژيك ميان رؤساي جمهور افغانستان و آمريكا بسيار ضعيف
عمل كرده است. احضار كاردار افغانستان به وزارت امور خارجه هنگامي صورت گرفت كه
بعضي مقامات و رسانههاي افغاني مرتكب گستاخيهائي عليه ايران شدند و در واقع
اقدام وزارت امور خارجه كشورمان نوعي حركت تدافعي بود. حتي در اين حركت تدافعي نيز
عليرغم منطق قوي و مستندي كه در اختيار داريم اظهارات نقل شده از رئيس ستاد
افغانستان از قاطعيت لازم برخوردار نبود. دوم آنكه ماهيت پيمان
استراتژيك ميان افغانستان و آمريكا، يك خيانت به ملت افغانستان است. همين واقعيت براي اثبات عدم مشروعيت پيمان استراتژيك امضا شده
ميان كرزاي و اوباما كافي است”
سرمقاله نویس آنگونه در
ملت افغانستان گفته که نقشی در تصمیم گیری
سیاسی ندارند که انگاری که مردم ایران محلی از ارعراب دارند ودر سرنوشت
خودشان نقش دارندو سهیم هستند که اکنون از
موضع نماینده ی ملت افغانستان برای شان افسوس خورده که اینان نقشی در امور قدرت وسرنوشت شان یا تصمیم گیری
های سیاسی دخالت ندارند. مهمتر اینکه شرایط افغانستان را با اوضاع عراق مقایسه کرده است .در صورتی که نگفته است که
در عراق با انفجارات واقداماتت روریستی سپاه قدس و کار گذاشتن بمب های کنار جاده ای و کنترل
از راه دور وسایر اقدامات تروریستی که منتهی به کشته ومجروح شدن نظامیان آمریکاییان در
عراق شد . همچنین با تهدید و دیکته کردن سیاست واهداف
اشغال گرایانه ی حاکمان ایران که آمریکا باید نظامیانش را از عراق اخراج کند
.در نهایت اوباما رئیس جمهور آمریکا بدلیل تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مجبور شد تا که نیروهای نظامی آمریکایی
از عراق را بیرون بکشاند تا عراق جولانگاه ویکه تاز سپاه قدس وسایر عوامل نفوذی
درون دولت عراق شود و ملت این کشور تبدیل به گروگانهایی در دست حاکمان ایران
شود که در راستای باج گیری هسته ای از
آمریکا می باشد .ولی چون افغانستان هنوز تبدیل به عراق وحیاط خلوت حاکمان ایران
نشده است .بنا براین سر مقاله نویس اینگونه
از موضع ضد آمریکایی مدعی شده که توافق
نامه ی جدید واشنگتن - کابل موجب ناقض حق وحقوق نه ملت افغانستان که ملت
ایران شده است . آنگاه توصیه سیاست مداخله
گری وزارت ترور وجاسوسی امور خارجه ی ایران به مداخله گری در امور داخلی افغانستان را دیکته
کرده واین سیاست را اینگونه مورد نقد
وبررسی وانتقاد قرار داده است:
“متأسفانه مردم
افغانستان در تصميمگيريهاي سياسي به حساب نميآيند و اعتراضاتشان كه گوش فلك را
كر كرده در اراده حامد كرزاي كه چشم و گوش بسته در خدمت منافع آمريكا قرار دارد
هيچ تأثيري ندارد. مقايسه افغانستان با عراق كه هر دو در دهه گذشته توسط آمريكا
اشغال شدند به روشني نشان ميدهد كه حكومت افغانستان ارادهاي از خود ندارد.
اعتراضات مرم عراق عليه حضور اشغالگران سرانجام موجب پايان رسمي اشغال شد و
نظاميان آمريكائي نتوانستند بيش از 8 سال در عراق بمانند در حالي كه اكنون 11 سال
است اشغالگران آمريكائي در افغانستان حضور دارند و باز هم براي ادامه اشغال از
رئيسجمهور اين كشور امضا گرفتهاند سومين نكته اينست كه
پيمان استراتژيك افغانستان و آمريكا علاوه بر اينكه ناقض حقوق ملت افغانستان است،
ناقض حقوق ملت ايران نيز هست. هر چند حامد كرزاي هنگام امضاي اين پيمان گفت اين
پيمان عليه هيچ كشوري از جمله عليه همسايگان افغانستان نيست و با اين جمله ميخواست
جمهوري اسلامي ايران را مطمئن كند كه خطري از ناحيه اين پيمان متوجه آن نيست، لكن
روشن است كه حضور درازمدت نظاميان آمريكا در منطقه آنهم در كشور اشغال شده
افغانستان كه آنها در آن فعال مايشاء هستند، امنيت كليه كشورهاي همسايه را به خطر
مياندازد. هم اكنون مردم و دولت پاكستان از آثار مخرب حضور نظاميان آمريكائي در
افغانستان دچار مشكلات فراوان هستند و هر روز به حملات هواپيماهاي نظامي آمريكا و
كشته شدن غيرنظاميان در نقاط مختلف كشورشان اعتراض ميكنند. بنابراين، نميتوان
اين واقعيت را انكار كرد كه حضور نظامي آمريكا در افغانستان، ناقض امنيت همسايگان
از جمله ايران است و دولت ايران حق دارد به امضاي پيمان استراتژيك ميان كرزاي و
اوباما اعتراض كند.آنچه در
اين ميان اهميت دارد اينست كه مسئولان دستگاه ديپلماسي كشورمان با مسائل مهمي از
قبيل پيمان استراتژيك ميان افغانستان و آمريكا برخورد فعال نمايند وهوشيارانه از
منافع جمهوري اسلامي ايران دفاع كنند. مردم افغانستان در 11 سال اشغال كشورشان
توسط نظاميان آمريكائي شاهد ناامني بيشتر، رشد روزافزون توليد و قاچاق مواد مخدر و
انواع عقبماندگيها هستند و باتمام وجود اين واقعيت را لمس ميكنند كه حضور
بيگانگان در كشورشان غير از آنكه مشكلاتشان را دو چندان كند نتيجه ديگري نداشته
است. بنابراين، دولتمردان افغان بايد در برابر مردم كشور خود و نگرانيهاي
همسايگان پاسخگو باشند و براي تأمين استقلال افغانستان و آزادي مردم اين كشور از
سلطه آمريكا و ساير قدرتهاي سلطهگر تلاش كنند”
در خاتمه اینکه مگر غیر از این است که
دلیل ادامه ی سیاست تجاوز گرانه وتهدید آمیز وآمرانه ی حاکمان ایران که نسبت به
کشورهای همسایه اعمال می شود. نتیجه ی
اعمال سیاست مماشات گرایانه و خائنانه غرب
به ویژه ی آمریکا مقابل حاکمان ایران می باشد که موجب تقوت وترغیب وتشویق چنین
سیاستی از سوی حاکمان ایران شده که از سوی امثال سرمقاله نویس تئوریزه می شود .زیرا
که ادامه ی سیاست است تهاجم وتجاوز نظامی اشغال نظامی افغانستان وعراق به نفع
حاکمان ایران می باشد . برای اینکه غرب به ویژه آمریکا نیاز شدید به سیاست ناامن و
بی ثبات کردن بحران آفرینی وجنگ افروزی در منطقه دارد تا بهانه ی لازم برای حضور
در منطقنه داشته باشند و بتوانند تسلط کامل بر منابع وذخایر گازی داشته باشند و موازی آن بتوانند قرارد ادهای
بسیار سنگین فروش تسلیحات مدرن وپیشرفته ی نظامی به بندند.بنابراین بی دلیل نیست
که سناریوی نخ نما شده ی موش وگربه بازی مذاکرات هسته ای ماراتونی بیش از 10 سال
است که کشدار شده و ادامه داشته است ومشخص نیست که چشم انداز ادامه ی این مذاکرات
به کجا منتهی خواهد شد .چونکه بر خلاف ادعای ظاهری مخالفت کردن غرب به خصوص آمریکا
با حاکمان ایران دارند که نباید به سلاح هسته ای دست یابد ولی شیوه ی سیاست مرموزانه ومشکوک استخوان
لای زخم بوده است .آنگونه که به نظر می رسد هدف سیاست وقت کشی این است تا حاکمان
ایران به سلاح هسته ای دست یابند تا با دامن زدن ایجاد رقابت هسته ای در منطقه نه منابغ نفتی
منطقه غارت شود ، بلکه ذخایر این کشور های نفت خیزم نطقه را در ازای فروش سلاح
تخلیه کنند..
هوشنگ بهداد
:
سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری یکشنبه 24 اردیبهشت ماه سال 1391
كرزاي، پيمان نامشروع با آمريكا