روزی نامه ی حکومتی
جمهوری اسلامی 4 شنبه 20 اردیبهشت ماه 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی
جمهوری " حماس و آزمون سوريه "
"مشخص
نیست که برای چه باید ملت ایران ومطالبات شان بطور دربست فراموش شود . مهمتر اینکه
چرا گفته نمی شود حاکمان ایران در 33 سال گذشته برای کشور وملت ایران چه کرده
اند؟یا اینکه چراا ذعان نمی شود که اوضاع اقتصادی کشور وامور معیشتی مردم اکنون چگونه می با شد؟ یا اینکه رابطه ی میان رهبران حکومتی با
هم چگونه می باشد که قرار باشد الگو برای سایر ملت وکشور های منطقه شود"
سرمقاله نویس
در کسوت نماینده و وکیل تسخیری
سیار ملت های کشور های منطقه به ویژه کشور های همسایه که از سوی وی می شود . در همین راستا اکنون نوبت حماس
رسیده است که باید تعیین تکلیف شود که
موقعیت حماس در قبال رئیس جمهور خونریز وجنایتکار سوریه بشار اسد چیست؟
برای همین از موضع ضد آمریکایی و اسراییلی و رهبر ان کشور های عرب منطقه به دفاع
از سوریه پرداخته است .زیرا که نه سوریه هم پیمان حاکمان ایران در منطقه است ،
بلکه سرنوشت رهبران دو کشو رهم پیوند زده شده است . برای همین سرمقاله نویس می
بایست از موضع تهاجمی وپرخاشگری واتهامی با رهبران کشور های عربی برخورد کند که مخالف
بشار اسد وبر کناری وی از قدرت می باشد وبرای شان این چنین پرونده اتهامی مدل
زندان اوین تنظیم وتهیه کرده است :
"تكليف خاندانهائي همانند آل سعود، شيوخ
قطر، آل خليفه و آل صباح از قبل نيز روشن بود هر چند در كشاكش درگيريهاي سوريه
وابستگي آنها به آمريكا و انگليس و دروغبودن ادعاهاي ضدصهيونيستيشان آشكارتر شده
است. تلاشهاي بيوقفه آل سعود و شيوخ خليجفارس براي دخالت نظامي در سوريه، ارسال
انواع سلاحها براي مخالفان بشار اسد و هزينهكردن دلارهاي نفتي براي حمايت از
آنان و گرفتن قطعنامه از سازمان ملل و اتحاديه عرب عليه دولت سوريه، همگي نشانگر
ماهيت وابسته اين خاندانهاي دستنشانده و هماهنگي و همراهي آنها با صهيونيستها و
حاميان غربي آنهاست. موضعگيري
آشكار سران رژيم صهيونيستي كه در روزهاي گذشته خواستار سرنگوني دولت سوريه و رويكارآمدن
يك دولت سني در اين كشور شدند نشان داد كه ميان صهيونيستها و شيوخ مرتجع عرب
هماهنگي زيادي در موضوع سوريه وجود دارد. حكومتهاي
خاندان آل سعود و شيوخ خليجفارس مصداق كامل ديكتاتوري است و اگر قرار باشد سونامي
بهار عربي دامنگير ديكتاتورها شود كه شده قبل از همه بايد به سراغ همين خاندانهائي
برود كه بيش از يك قرن است به صورت موروثي، بدون انتخابات و حتي بدون قانون اساسي
مورد تأييد مردم و در نهايت خودكامگي بر مردم حكومت ميكنند و دلارهاي نفتي را كه
متعلق به مردم است هزينه عيش و نوش خود، انباشتن ثروتهاي كلان براي اعضاي خاندانهاي
خويش و پرداخت رشوه به دولتمردان اروپائي و آمريكائي جهت بقاء تاج و تخت
ديكتاتورمآبانه و غيرمردمي خود ميكنند. آنچه در جهان عرب ميگذرد بيداري
ملتهاست كه ريشه در اسلام دارد. اين بيداري، از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به
رهبري امامخميني آغاز شد، با پديدآمدن جنبشهاي جهادي يا صبغه اسلامي در فلسطين
عليه رژيم صهيونيستي به قلب جهان عرب نفوذ كرد و با قدرتگرفتن حزبالله لبنان و
ايستادگي پيروزمندانه آن در برابر رژيم صهيونيستي به بالندگي رسيد. پيروزي درخشان
حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه و پيروزي حماس در جنگ 22 روزه غزه در مواجهه اين دو
جنبش انقلابي و اسلامي و با رژيم صهيونيستي كه تحميل دو شكست بزرگ را در تاريخ
موجوديت اين رژيم غاصب به ثبت رساند، بيداري اسلامي را به مرحله ثمردهي وارد نمود.
سقوط ديكتاتورها در تونس، مصر، ليبي و يمن، محصول مستقيم بيداري اسلامي بود و
اكنون اين موج فراگير در حال گسترش به سواحل جنوبي خليجفارس است و قطعاً خاندانهائي
كه به صورت موروثي بر ملتهاي اين منطقه حكومت ميكنند گرفتار همين موج خواهند شد
و البته رژيم صهيونيستي نيز با آنها دچار زوال خواهد گرديد. مشتركبودن سرنوشت شيوخ ديكتاتور
جنوب خليجفارس با رژيم صهيونيستي، آنها را براي از سرگذراندن اين موج به تكاپو
وادار كرده است و توطئهاي كه اين مجموعه مشتركاً و با همراهي قدرتهاي سلطهگر
غربي در سوريه به اجرا درآوردهاند با اين هدف تدارك ديده شده است. درست در همين
نقطه تاريخ است كه گروههاي مبارز فلسطيني بايد ميزان صحت ادعاي خود در ضديت با
رژيم صهيونيستي را به اثبات برسانند. اگر اين نكته معيار تنظيم روابط گروههاي
مبارز فلسطيني با دولتها باشد، طبيعي است كه عناصري همچون شيوخ قطر، شاه اردن و
آل سعود جايگاهي در روابط جنبشهاي فلسطيني نخواهند داشت ولي بر عكس، با دولت
سوريه با توجه به توصيفي كه خالد البطش از آن كرد، بايد نزديكترين رابطه را داشته
باشند"
انگاری که سرمقاله
نویس پدر خوانده فلسطینیان به خصوص حماس
می باشد که چرا بسوی آشتی ملی با فتح همت گمارده است. همچنین از موضع آمرانه و ضد عربستان و شیخ نشینان خلیج فارس و اردن ودفاع وتبلیغ
کردن از حزب الله لبنان وجهاد اسلامی فلسطین دست ساز بیت جماران که از رئیس جمهور
سوریه حمایت می کنند این چنین تعیین تکلیف برای حماس کرده است :
"متاسفانه جنبش حماس نتوانسته در اين آزمون نمره قبولي كسب كند و
به همين دليل اكنون بشدت زير سئوال است. رهبران جنبش حماس، علاوه بر اينكه دفاتر
خود را از سوريه خارج كردهاند، رابطه خود با آل سعود، شيوخ خليجفارس به ويژه
قطر و شاه اردن را تقويت نموده و گسترش دادهاند. شاه اردن و پدر وي شاه حسين از
مهرههاي ثابت و كاملاً گوش به فرمان آمريكا و انگليس و رژيم. ارزيابي
كنوني از رهبران جنبش حماس اينست كه آنها براساس توافقاتي كه در قطر، قاهره و
پايتخت اردن با دلالان رژيم صهيونيستي و سران جنبش فتح كردهاند به نتيجه اسفبار
كنارگذاشتن مقاومت و مبارزه مسلحانه و انتقال از ميدان مبارزه و مقاومت به صحنه
سياست رسيدهاند حتي اگر به اين اطلاعات اهميت ندهيم و به
آن استناد ننمائيم، اصولاً رفتار رهبران حماس در برابر دولت بشار اسد و مسائلي كه
در اين مقطع مهم تاريخي در سوريه جريان دارد، به روشني نشان ميدهد اين
جنبش دچار تغييرات بنيادين در برخورد با مسائل منطقهاي و بينالمللي به ويژه در
چگونگي برخورد با رژيم صهيونيستي شده است. هيچكس كمترين ترديدي ندارد كه آنچه در
سوريه جريان دارد يك توطئه طراحي شده توسط آمريكا، رژيم صهيونيستي و مهرههاي
وابسته به آنها در جهان عرب است، توطئهاي كه هزينه آن را شيوخ وابسته خليجفارس
تأمين ميكنند و نظارت بر اجراي آن را كارشناسان موساد و سيا و انتليجنت سرويس
برعهده دارند. قطعاً بخشي از توطئه، فاصله انداختن ميان جنبشهاي مبارز فلسطيني با
دولت سوريه و البته در مرحله بعد جدا ساختن خود اين جنبشها از مقاومت و تبديلكردن
آنها به حزب سياسي است، همان سرنوشت شومي كه ياسر عرفات و جنبش فتح به آن مبتلا
شدند. از
آزمايش كنوني كه نوع موضعگيري نسبت به وقايع سوريه يكي از معيارهاي مهم آنست، حزبالله
لبنان و جنبش جهاد اسلامي فلسطين سربلند بيرون آمدهاند ولي حماس نتوانسته نمره
قبولي كسب كند"
در خاتمه اینکه مشخص نیست که برای چه
باید ملت ایران ومطالبات شان بطور دربست فراموش شود . مهمتر اینکه چرا گفته نمی
شود حاکمان ایران در 33 سال گذشته برای کشور وملت ایران چه کرده
اند؟یا اینکه چراا ذعان نمی شود که اوضاع اقتصادی کشور وامور معیشتی مردم اکنون چگونه می با شد؟ یا اینکه رابطه ی میان رهبران حکومتی با
هم چگونه می باشد که قرار باشد الگو برای سایر ملت وکشور های منطقه شود؟ از سوی
دیگر وقتی که شرایط برخی از قومیت های
ایران طوریست که در شرایط بسیار سخت تبعیض
آمیز قرار دارند .طوریکه در منطقه اهل تسنن مقامات محلی از اینان نیستند . بدتر
اینکه وضع استان نفت خیز خوزستان در جنوب کشور است که بر اثر جنگ ویران شد وهنوز
با سازی نشده و برخی از اهالی این استان از آب آشامیدنی محروم می باشند .به ویژه
اینکه فقر وبیکاری در این استان بیداد می کند .البته وضعیت عرب زبانان خوزستان بد
تر می باشد . سئوال ا ست که اکنون برای چه طلبه قلم زن مقاله نویس برای چه به خود
حق می دهد که نه نماینده ی ملت های عرب های منطقه شود ، بلکه
برای شان کاتولیک تر از پاپ شود و از موضع ضد آمریکایی واسراییلی و رهبران کشور های عرب به دفاع از رئیس جمهور
خونریز وجنایتکار سوریه بشار اسد بر خیزد. البته دلیل آنست که گفته شد سرنوشی رهبر
ولی فقیه علی خامنه ای به بشار اسدار رئیس جمهوری جنایتکار سوریه گره زده شده است
.یعنی اشک تمساح برای فلسطین ریختن پوششی
برای دفاع از بشار اسد یا در اصل رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی متزلزل شده ایران است
.
هوشنگ بهداد
روزی
نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4 شنبه 20
اردیبهشت ماه 1391
حماس و آزمون سوريه