از اینگونه خبرهای دزدی و قتل
به وفور روزانه در سراسر ایران اتفاق می
افند و بخشی از آن روزانه در مطبوعات زیر تیغ سانسور بازتاب داده می شود که اکنون این مورد از آمل گزارش شده است . به زبان ساده مگر عامل و ریشه قتل به جز نیاز مالی چیز دیگری
می تواند باشد که ناشی از فقر وتورم وگرانی و فاصله ی عمیق طبقاتی ا ست. چونکه اگر جوان بدلایل گوناگون نیاز مالی نداشت واکر چنانچه در آمد مناسب یامکفی داشت که تأمین کننده هزینه هایش باشد .
آیابازهم مرتکب دزدی وقتل می شد که این
قاتل هم باید با حکم قصاص تبدیل به مقتول دوم شود؟.بنابراین
بدون شک عدم عدالت اجتماعی وتعدیل ثروت و روابط نا سلام باند بازی وفامیل سالاری وعدم تأمین شغلی ودر آمد نا کافی مقابل هزینه
های کمر شکن که مورد نیاز است لذا به وضوح
ثابت می شود که مقصر اصلی حاکمان دزد وغارتگر وعوامفریب ودین فروش می باشند که
جامعه ای ساختهاند که 80% جمعیت کشور در زیر خط فقر اقتصادی بسرمی برند . آنگونه
که دستمزد کار گران بیش از یک چهارم نرخ دستمزد خط فقر اقتصادی می باشد.
عاملان قتل تاجر لوازم یدکی خودرو در جریان تجسسهای پلیس آگاهی
آمل دستگیر شدند. به گزارش روزنامه ایران، تجسسهای پلیسی برای
کشف راز این جنایت هولناک از نیمه شب 18 اسفند ماه با پیدا شدن پیکر بیجان
فروشنده لوازم یدکی خودرو داخل پژو 206 در دستور کار مأموران قرار گرفت. در حالی که عملیات کارآگاهان جنایی آمل برای به
دست آوردن ردی از فروشنده لوازم یدکی خودرو آغاز شده بود، پلیس هنگام گشتزنی در
بلوار منفرد واقع در بخش شرقی آمل به یک خودروی پژو 206 که به طرز مرموزی کنار
خیابان پارک شده بود مظنون شده و به بررسی آن پرداخت.پلیس گشت کلانتری در همان بررسی نخست با دیدن لکههای
خون روی در عقب خودرو احساس کرد باید حادثه ناگواری رخ داده باشد بنابراین با
بازکردن قفل در، به بررسی داخل 206 پرداخت. آنان وقتی پارچه روی صندلی عقب را کنار
زدند با جسد خون آلود مردی روبهرو شدند. تحقیقات میدانی مأموران نشان داد که مرد ناشناس با
ضربات چاقو از پای در آمده و جسدش با خودروی 206 دراین محله خلوت رها شده است.در حالی که کارآگاهان آمل تحقیق برای شناسایی مشخصات
قربانی جنایت را آغاز کرده بودند، خانواده یک فروشنده لوازم خودرو در آمل وقتی از
غیبت طولانی مدت وی نگران شدند پلیس را در جریان قرار دادند.آنان در گزارش خود اعلام کردند که مرد49 ساله
خانواده به نام مصطفی قرار بود پس از تعطیل کردن مغازهاش حوالی میدان علامه
میرحیدر آملی به خانه بیاید، اما با گذشت چند ساعت خبری از وی نیست و به تماسهای
موبایلش نیز پاسخی نمیدهد. وقتی مشخصات تاجر لوازم یدکی در اختیار کارآگاهان
قرار گرفت شکی نماند که وی همان قربانی جنایت است. بدین ترتیب، تجسس برای پیدا
کردن انگیزه جنایت و عاملان قتل آغاز شد و در نخستین فرضیه مأموران با احتمال این
که بتوانند سرنخی از راز جنایت در محل کار مرد فروشنده به دست آورند به آنجا رفته
و تحقیق در این باره را شروع کردند.آنان با مشاهده بهم ریختگی وسایل در زیر زمین و
ردی از خون که تا خروجی در مغازه دیده میشد پی بردند که قربانی جنایت پیش از مرگش
با عامل یا عاملان قتل درگیری داشته و در همان محل با اصابت ضربات چاقوی مهاجمان
از پای در آمده است.مأموران در ادامه تحقیقات خود با توجه به این که هیچ نشانهای از
شکستگی روی قفل در ورودی دیده نمیشد، این فرضیه پلیسی برایشان مطرح شد که مهاجمان باید از پیش با قربانی خود آشنایی داشته
باشند. بدین ترتیب با دستور بازپرس جنایی تحقیق روی همه کسانی که به این فروشگاه
رفت و آمد داشتند آغاز شد.خانواده قربانی جنایت در بازجوییهای اولیه
مأموران اعلام کردند که از مدتها پیش پسر جوانی شاگرد مغازه لوازم یدکی قربانی بود و چند
باری میان وی و مصطفی اختلاف نظر پیش آمده بود چراکه تاجر لوازم خودرو بخاطر گم
شدن برخی لوازم گرانقیمت از انباری فروشگاه به شاگرد 21 سالهاش مشکوک شده بود اما
هر بار به دلیل این که پسر جوان نیاز شدیدی به درآمد حاصل از کار در لوازم یدکی
فروشی داشت وی را اخراج نمیکرد.کارآگاهان در این مرحله برای به دست آوردن سرنخی
از پسر جوان وارد عمل شدند و وی را در خانه یکی از دوستانش دستگیر کردند. شاگرد
لوازم یدکی فروشی در جریان بازجوییهای پلیسی خود را بیگناه نشان داد و ادعا
کرد روز حادثه با اجازه مصطفی زودتر از همیشه مغازه را ترک کرده است. این ادعاها
در حالی از سوی این شاگرد مطرح میشد که پلیس آگاهی آمل با بررسی آثار بر جای
مانده روی جسد و کشف لباس خون آلود وی در نزدیکی محل جنایت مدارک و مستنداتی را به
دست آورد که نشان میداد وی در ماجرای قتل دخالت داشته است.شاگرد مغازه لوازم یدکی فروشی وقتی متوجه شد از
سوی پلیس عامل قتل شناخته شده است، لب به اعتراف باز کرد و پرده از راز سرقت
مرگبار خود برداشت. وی در اعترافات خود مدعی شد از مدتها پیش کلید یدکی از روی
دسته کلید صاحب کارش درست کرده و هر بار پس از تعطیلی مغازه و رفتن مصطفی به خانه،
به انباری رفته و به دزدی از آنجا دست میزد.وی در باره ماجرای جنایت نیمه شب زمستان 90 گفت:
روز جنایت احساس کرده بودم که صاحب کارم متوجه ناپدید شدن اجناس داخل انباری شده و
به من شک کرده است. با
توجه به این که احساس میکردم بزودی اخراج خواهم شد تصمیم گرفتم این بار مقدار
زیادی از لوازم را به سرقت ببرم. نیمه شب وقتی اطمینان پیدا کردم مصطفی مغازه را
ترک کرده و به خانه رفته است، به محل کارم برگشتم و تعداد زیادی از اجناس گران
قیمت را داخل کیفی ریخته و خواستم آنجا را ترک کنم که دیدم او برگشته است. رازم
فاش شده بود از ترس این که مرا تحویل پلیس بدهد چاقویی را که همراه داشتم به طرفش
گرفته و تهدیدش کردم. او با عصبانیت خواست تا آنجا را ترک کرده و دیگر برنگردم.
احتمال دادم صاحب کارم به این طریق قصد دارد بعداً گزارش سرقت را به مأموران بدهد
بنا بر این با مصطفی درگیر شده و چند ضربه چاقو به او زدم.پس از این اعترافات، کارآگاهان به ابهامی
برخوردند، چراکه با مقایسه جثه ضعیف این شاگرد و با هیکل قربانی جنایت احتمال
دادند که وی به تنهایی قادر به جنایت نبوده است بدینترتیب تحقیقات ویژهای در
دستور کار قرار گرفت تا این که متهم اعتراف کرد در جریان این سرقت مرگبار یکی از
دوستانش او را همراهی میکرد و پس از قتل با کمک هم جسد قربانی را به داخل 206
مقتول انتقال داده و از ترس شناسایی شدن خودرو و جسد را چند خیابان دورتر از محل
جنایت رها کردهاند.همدست این شاگرد جنایتکار نیز به دام افتاد و
پذیرفت در قتل تاجر لوازم یدکی خودرو شرکت داشته و هر دو به بازسازی جزئیات جنایت
پرداختند.