روایت نادران از
لابیگری باهنر برای لاریجانی.
22اردیبهشت 91
گذشته ازتجربه ی 33 سال گذشته که به وضوح ثابت شده است بازار مکاره ی موسوم به
مجلس بر خلاف ادعایی که از خمینی شیاد یاد می شود که مجلس در رأس امور است نه چنین ئبوده است ، بلکه مجلس
آلت دست مراکز اصلی قد رت و مکان باند بازی بوده است .برای اینکه اعضای ورودی به
بازار مکاره به عنوان نمایندگان نه در خدمت موکلان وبر آورده کردن مطالبات وقول های
داده شده به اینان نبوده وا قدامی نکردند که موقع تبلیغات انتخابات برای جلب آرای
بیشتر آراء به موکلان داده شده ا ست ، بلکه با تصویب قوانینی که انجام داده اند ضد
مطالبات ملت ومنافع ملی کشور بوده است . برای همین این نهاد حکومتی نه مستقل نیست تا که استقلا رأی وعمل داشته باشند ،
بلکه با وجود ولی فقیه همکاره وغیر پاسخگو وقانون شکن صحبت از استقلال نهاد ها
کردن به طنز تلخ بیشتر شباهت دارد تا اینکه واقعیت داشته باشد. به خصوص پس از
دوکودتای خاموش وخزنده وعلنی سوم تیر 84 و
22 خرداد88 که رقیب از صحنه قدرت حذف و محو شد و رژیم کودتایی یک پایه شد منتهی به
اختلاف وجنگ قدرت وثروت میان باندهای مافیایی اصول گرا شده است . آنگونه که 3 نهاد
حکومتی به جای تعامل که ر هبربرروی آن تأکید می کند مقابل هم صف آرایی کرده اند .به ویژه میان دولت
و بازار مکاره که آشکارا به جای پاسخگویی به مطالبات مردم از یک سو در گیر با دولت است و از طرف دیگر
درگیر باند بازی و رقابت میان دسته وگروه های وابسته به جریانات مدعی اصول گرا می
باشد .بطور مثال هنوز بازارمکاره ی نهم شروع نشد ه جنگ ونزاع بر سر ریاست آن بین پاسدار علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل هم
منقلی و فامیل رهبر بالا گرفته است . برای
همین الیاس نادران نقش لابی گری محمد رضا باهنر دلال وکار چاق پشت پرده را فاش کرده است که سئوال است چنین بازار مکاره
ای که شروع نشده در گیر جنگ قدرت و ثروت
وباند بازی می باشد می تواند مشروعیت داشته ودر خدمت مدم ومدافع منافع ملی باشد؟
الیاس نادران نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی،ماجرای
جالبی از پیشنهاد محمدضا باهنر برای ریاست مجلس حکایت کرده است. دکتر الیاس نادران در یادداشتی که در سایت جهان
منتشر کرده است آورده است:روز گذشته اتفاقی در حاشیه جلسه علنی مجلس شورای
اسلامی رخ داد، که لازم دیدم به بهانه آن نکاتی را با برادران خود در مجلس شورای
اسلامی در میان بگذارم. آقای مهندس باهنر نائب رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی در حاشیه مجلس از
بنده درخواست کرد تا درباره انتخاب رئیس مجلس نهم با هم صحبت کنیم، خلاصه پیشنهاد
ایشان به بنده این بود که آقای لاریجانی رئیس مجلس آینده بشود و در برابر این
درخواست پیشنهاد نائب رئیسی آقای حداد عادل در مجلس نهم و ریاست فراکسیون
اصولگرایان را ارائه کردند.دلیل اصلی آقای باهنر هم این بود که: «بنده یک چرخی میان منتخبان مجلس نهم زده ام و متوجه
شده ام که آقای لاریجانی برای ریاست رأی دارد.»فارغ از دلایل متعددی که در ترجیح آقای حداد عادل
بر علی لاریجانی برای تصدی این سمت دارم، با خود اندیشیدم که چه اتفاقی افتاده است
که آقای لاریجانی در مجلس هشتم به کیفیتی که بازخوانی آن ضرورت ندارد، همزمان
ریاست مجلس و ریاست فراکسیون اصولگرایان را در اختیار خویش گرفته بود و به رغم
توصیه های خیرخواهانه مستمراًٌ بر تجمیع ریاست بر این دو مجموعه مهم اصرار داشته
است، امروز چنین پیشنهادی را از سوی دوستانش مطرح می کند؟یعنی چرا آقای لاریجانی
که حاضر نبود ریاست فراکسیون اصولگرایان را حتی به نزدیکترین دوستان خود مانند
همین آقای باهنر بدهد، امروز از زبان همان دوستان از واگذاری این مسئولیت به اصلی
ترین رقیب او در ریاست مجلس که شخص آقای حداد عادل است، سخن می گوید.با خود گفتم شاید یکی از دلایل آن، شکستی بود که در اثر اقدام زود
هنگام دوستان آقای لاریجانی در شکل گیری فراکسیونی متفاوت از فراکسیون اصولگرایان
پیش آمد. بدیهی است که هر کسی که
به نیت خیر و صلاح قصد ریاست بر مجموعه ای از فرهیختگان ملت را دارد باید تلاش
هایی را برای اثبات کارآمدی و لیاقت خود صورت دهد. اما مسأله در این است که در این
راه نباید درخت آسیب دیده وحدت اصولگرایان -که به اندازه کافی در این ماه های اخیر
از دوست و دشمن لطمه دیده است- زخمی دیگر را به هر بهانه ای بر تن خود احساس کند.بی شک هر اقدامی در جهت تشتت و تفرقه بین اصولگریان،
به خصوص اگر از سوی مدافعان سینه چاک دیروز نظریه وحدت اصولگریان زیر چتر روحانیت
باشد، از سوی سایر جریان های اصولگرا و آرمان خواه مردود و محکوم است و بدنامی این
چند شقه کردن این جریان در ابتدای مجلسی که با تلاش همه دلسوزان کشور از اکثریتی
ارزشی و اصولگرا تشکیل شده در تاریخ سیاسی انقلاب ثبت خواهد شد. نمایندگان اصولگرای راه یافته به مجلس نهم و همه
هواداران مرام و منش اصولگرایی حق دارند از بزرگان اصولگرای مجلس بپرسند که اگر
هجمه نظام سلطه، حساسیت شرایط کشور و خطر فتنه و انحراف وحدت را راهبرد اصلی این
جریان تا روز انتخابات قرار داده بود، چه هدف بالا و والاتری این راهبرد را به
کناری نهاده و به اصولگرایان توصیه می کند تا چند فراکسیون و دسته و گروه شوند.از دیگر سو نباید اصولگریان به ویژه آنان که داعیه
ریاست این جریان انقلابی و ولایی را بر عهده دارند بر ظرفیت های غیر اصولگرایان
خصوصا برادران اصلاح طلب مجلس نهم امید ببندند. این گونه رفتارها در آستانه مجلس نهم، یادآور
ماجرای تشکیل دولت وحدت ملی و جلسه مشهور "همایش صد سال قانون گذاری در
مجلس" در ابتدای مجلس هشتم است که در آن همه مرزهای سیاسی بین گرایشهای مختلف
شکسته شد و از ملی مذهبی ها و جبهه ملی ها تا حزب اللهی های دو آتشه در خانه ملتی
که رای قاطعانه ای به راه و روش اصولگرایان داده بودند، در کنار هم نشانده شده و
عکس یادگاری گرفتند. نتیجه آن اقدام که مورد شماتت دلسوزان نظام نیز قرار گرفت،
چیزی جز تطهیر و احیای برخی از جریانات سیاسی که در سابقه خود ده ها سال تعارض
مبنایی با اصول انقلاب، نظام و راهبردهای اساسی آن را به نمایش گذاشته بودند، نبود.بر این مبنا به نظر می رسد که اگر آقای لاریجانی یا هر فرد دیگری قصد دارد در مجلس
تحرکی برای کسب جایگاه حساس ریاست آن داشته باشد باید این مسیر را از راه منطقی و
مرسوم تأسیس فراکسیون فراگیر اصولگرایان طی کند و از مخدوش شدن مرزبندی های سیاسی
و تجزیه کردن اصولگرایان و اقدامات وحدت شکنانه توسط افراد نزدیک به خود جلوگیری
به عمل آورد. تاریخ انقلاب برای همه ما
کتابی پندآموز است و سرنوشت همه افراد و گروه هایی که در مسیر آرمان ها و ارزش های
انقلاب خللی ایجاد کرده و یا به هر بهانه ای شق عصای مسلمین نموده اند، در برابر
ماست.