آدرس بدم تشریف بیارید یه چای دور هم بزنیم؟

ایمیل دریافتی : 13 اردیبهشت -94
آدرس بدم تشریف بیارید یه چای دور هم بزنیم؟
قلم وکاغذ دستت باشه تا بگم ....بیا سر همون خیابونی که دخترای شهرمن واسه یه شب جای خواب؛منتظر یه ماشین شاسی بلندن!
همون ماشینی که حاجی با دور زدن مکه خریده واسه پسرش...اون خیابونو مستقیم بیا ولی چشماتو ببند!!چشات که باز باشه؛ دلت سنگ میشه.
عادی میشه واست که سر چهارراه محلمون دختر9ساله ای داره میرقصه وپدرش داره دف میزنه واسه هزار تومنی که تو بهش نمیدی!
مستقیم بیا و7,8 تا دختر بچه ای که دستشونو به سمتت دراز کردنو رد کن!
بیا سر کوچه ای که یه مرد پنجاه ساله تا کمر خم شده توی سطل زباله!!دیدیش؟
اون کوچه رو بپیچ بیا تو میرسی به یه خونه ای که یه زن21ساله واسه اینکه عاقبتش مثل دخترای سر خیابون اولی نشه داره رخت همون حاجی ای رو میشوره که واسه پسرش ماشین شاسی بلند خریده!!
نه اینکه حاجی لباسشویی نداره!نه!داره!ولی از شما چه پنهون حاجی دلش گیر این دخترس!! 
باخدا عهد کرده تاوقتی که یه شب بااین دختره نخوابیده رختاشو بده اون بشوره!رسیدی مشتی؟
بشین پای سفره دلم،چای خونه ی دل من از قهوه اصل فرانسه هم تلخ تره!!بزن داداش!بزن خواهر!نوش جونت!یه چایی که این حرفا رو نداره

میراب