يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "سود «ايران آرمان گرا»"

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 14 مرداد ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "سود «ايران آرمان گرا»"

اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران متناسب با روح و مباني انقلاب اسلامي تنظيم شده است و در طول اين دوران، حضرت امام خميني- قدس سره- و حضرت امام خامنه اي- دامت برکاته - از اصول سياست خارجي کشور به مثابه اصول بنيادين انقلاب اسلامي پاسداري کرده اند. در نقطه مقابل آن هر فرد و جرياني که - در خارج و يا داخل کشور- اصول بنيادين انقلاب اسلامي را برنمي تافته، بيش از هر چيز سياست خارجي کشور- به معناي آنچه که در متن قانون و بيانات رهبري انقلاب آمده است - را مورد هجوم جدي قرار داده اند.
    هجوم به سياست خارجي جمهوري اسلامي به دو شکل ظاهرا متفاوت دنبال شده است يک شکل آن نفي صريح اصول و مباني انقلاب در حوزه سياست خارجي است که سردمدار آن آمريکا و کاملاشناخته شده مي باشد. يک شکل ديگر ابراز ظاهري وفاداري به اصول سياست خارجي و نفي آن در عمل است. اين شيوه اي بود که در بعضي از دولت هاي پس از انقلاب دنبال شد و هنوز هم دنبال مي شود. اما درخصوص اين موضوع و ادبياتي که دنبال مي شود، بايد گفت:

    1- خلاصه استدلال کساني که معتقدند اصول سياست خارجي ايران با منافع ملي يا با توان کشور تطبيق نمي کند اين است که سياست خارجي ما ايدئولوژيک است و حال آنکه حوزه سياست خارجي، عملگرايي را اقتضا مي کند. اين دسته که نوعا ترکيبي از ديپلمات ها هستند اگرچه به زبان تا حدي به منطقي بودن اصول سياست خارجي ايران اشاره مي کنند اما در عمل و - طي دو سه سال اخير - در قول مي گويند آنچه ما از آن به عنوان دفاع از محرومين، فلسطين و مبارزه با استکبار در قانون اساسي خود آورده ايم در عمل به موانعي مهم در راه توسعه و تعميق روابط ايران با جهان خارج شده است و تا زماني که ما اين اصول را تغيير ندهيم از يک سو نمي توانيم از چالش هاي بزرگ کنوني عبور نماييم و از سوي ديگر نمي توانيم آينده کشور را بسازيم.

    اما واقعيت چيست؟ اگر آنچه گفته مي شود واقعيت داشته باشد، مهم است و نبايد نسبت به آن کم اعتنا بود يعني اگر واقعا منافع ملي کشور در ترک يک سياست باشد نبايد در رها کردن آن درنگ کرد. اما واقعيت چيست؟ واقعيت اين است که نه ما سياست خارجي خود را بر اساس صرف ايدئولوژيک بنيان نهاده ايم و نه سياست خارجي توسعه گرا به معناي واقعي کلمه غير ايدئولوژيک است. واقعيت اين است که دفاع از آرمان هاي انساني و اسلامي اگرچه به واسطه آنکه اسلام به اين آرمان ها توصيه کرده، هويتي ايدئولوژيک هم دارد، با منافع ملي انطباق دارد بلکه اساسا فراهم کننده منافع ملي است. دفاع از «حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر» - آن گونه که در اصل 152 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ذکر شده است- براي منافع ملي کشور آورده دارد. وقتي از حقوق مسلمانان به طور جدي دفاع مي شود در آن کشور و ملت امکان توسعه ابعاد مختلفي از روابط، مخصوصا روابط اقتصادي و صنعتي پديد مي آيد اين در حالي است که در غير اين صورت، کشوري - با اقتصادي به اندازه اقتصاد ايران- نمي توانست در بازارهاي منطقه اي نفوذ کند و از آنجا که رشد اقتصاد ايران هرگز بدون ورود در بازارهاي منطقه امکان پذير نبود بنابراين اقتصاد ايران در يک بن بست قرار مي گرفت هيچ وقت يادم نمي رود که در سال 67 با جمعي از دانشجويان از يک کارخانه داروسازي در جنوب تهران بازديد مي کرديم و از توليد انواعي از قرص، شربت، کپسول و... در آن خوشحال بوديم بعد که پاي صحبت مسئول وقت اين داروسازي نشستيم و ي گفت از همه آنچه شما ديديد فقط آب مقطر آن مال خودمان است. بعد يک شيشه خالي شربت اکسپکتورانت را به ما نشان داد که ظاهر خوبي هم نداشت و گفت اين شيشه کج و معوج را نيز ما از ترکيه وارد مي کنيم پرسيديم چرا مگر ما قادر به ساخت يک شيشه ساده هم نيستيم گفت چرا خيلي بهتر از آن را مي توانيم توليد کنيم ولي وقتي ما از کشور صادرکننده توليداتي را مي خواهيم که خود قادر به ساخت آن نيستيم، خريد فهرستي از اقلام بنجل خود را نيز تحميل مي کند. ما الان در اين شرايط نيستيم و مي توانيم انواعي از کالاهاي خود را صادر کنيم و رشد صادرات ما در سال جاري به گونه اي بوده که رئيس جمهور محترم آن را در تاريخ 100 ساله ايران بي سابقه مي د اند. سوال ما اين است که اين کالاها به چه کشورهايي صادر مي شوند؟ همه مي دانيم که آمريکا يا اروپا خريدار کالاهاي ما نيستند و حتي درصد ناچيزي از کالاهاي ما به اين دو قاره و به تعبيري به غرب نمي روند. اين کالاها به کشورهايي مي روند و وجوه ارزي ناشي از فروش آن به کشور بازمي گردد که ما در طول سالهاي گذشته از مردم اين کشورها دفاع کرده ايم و در مقابل متجاوزين خارجي و داخلي آن قرار داشته ايم. اين قلم در مقام آن نيست که آماري از اين موضوع ارائه کند اما اشاره به اين نکته کافي است که اداره اقتصاد کشور در شرايط تحريم و بايکوت اقتصادي نسبي ايران، از طريق کشورها و ملت هاي دوست ايران صورت گرفته است و در واقع اثبات برادري ايران به حمايت تجاري برادران منجر شده است.

    2- پاره اي افراد در بعضي از دستگاه هاي کشور با شعار عوامفريبانه «ما نبايد کاسه داغ تر از آش باشيم» در بحث فلسطين استدلال مي کنند که وقتي اعراب و فلسطيني ها معتقد به همزيستي مسالمت آميز با اسرائيل هستند، چرا ايران به تداوم سياست مبتني بر آزادسازي سرزمين فلسطين تاکيد مي نمايد. بعضي هم با استناد به بعضي از کج رفتاري پاره اي از شخصيت هاي فلسطيني- نظير محمود عباس- مي گويند وقتي فلسطيني ها با ما همراه نيستند چه وجهي دارد که ما بر حقوق آنان تاکيد داشته و يک دنيا خصومت را عليه خود بخريم. بعضي هم معتقدند الان با زماني که انقلاب به پيروزي رسيد و مسئله فلسطين براي مسلمانان مهم بود و براساس آن امام روي آزادي فلسطين و مبارزه با رژيم صهيونيستي تاکيد داشت، تفاوت اساسي وجود دارد و اگر حضرت امام هم بود الان ديگر طور ديگري صحبت مي کرد! ممکن است گفته شود خب اين حرف ها چه اهميتي دارند وقتي سياست رسمي کشور بر مبناي دفاع از فلسطين و ساير مسلمانان مظلوم است حالاافرادي هم در اينجا و آنجا اعتقادي مخالف داشته باشند. اين البته درست است واقعيت اين است که سياست خارجي کشور را اين افراد و اين حرف ها تعيين نمي کنند ولي اين هم واقعيت دارد که همين افراد هستند که از طرف جمهوري اسلامي ايران با طرف هاي خارجي وارد صحبت شده و اين حرف ها را به عنوان مواضع جمهوري اسلامي ايران مطرح کرده و در واقع چهره واقعي «سياست خارجي کشور که براساس نفي هرگونه سلطه جويي و سلطه پذيري و دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر» (اصل 52 قانون اساسي) تنظيم شده است را مخدوش مي نمايند و عملاً دشمن را به طمع مي اندازند. چنين افرادي مي توانند ديدگاه هاي خاص خود را داشته باشند و حتي - اگر چه آثار سويي دارد- به تدريس در دانشگاه و نوشتن در روزنامه ها و... مشغول باشند اما از اين ها نبايد به عنوان طرف بيان کننده و تصميم گير سياست خارجي استفاده کرد.

    اما در پاسخ به آنچه مطرح مي شود بايد گفت کاسه داغ تر از آش اگر به اين معناست که ما در دفاع از فلسطين و فلسطيني و مخالفت با سياست هاي زورگويانه از ديگر ملت ها و از جمله از ملت فلسطين پيشگام تر هستيم، اينکه نه تنها سرزنش ندارد، بلکه بسيار خوب هم هست. مگر داشتن مقام پيشتازي در مسابقه خير افتخار ندارد اما در عين حال واقعيت اين است که مردم فلسطين، در غزه، در کرانه باختري، در سرزمين هاي 1948، در اردوگاه ها و در هر جاي ديگر دنيا سهم اول را در دفاع از آرمان فلسطين و مقابله با رژيم صهيونيستي دارند و هزينه همه جانبه جاني و مالي که آن ها مي پردازند به هيچ وجه با آنچه ما متحمل مي شويم، برابر نيست و چه کسي است که نداند حساب بعضي از رهبران سازشکاري مثل عباس که در واقع هيچ سهمي در دفاع از فلسطين و مقابله با رژيم صهيونيستي ندارند، با حساب مردم مظلومي که در غزه و کرانه، مرگ تدريجي را به دليل شرايط بشدت ناهموار انساني تحمل مي کنند و در واقع تن به مرگ مي دهند و تن به سازش نمي دهند، کاملاً جداست. متاسفانه در روزهاي اخير شاهد بوديم که بعضي از روزنامه ها و سايت هاي خاص با تمرکز روي ديدار دو رو سياهي که هيچ جايگاهي در نزد مردم ايران يا مردم فلسطين ندارند، يا با استناد به عکسي که درست يا نادرست مشعل را در کنار يک تکفيري نشان مي دهد، خواستند بگويند همه تلاش ها و سرمايه گذاري هاي ايران در بحث فلسطين بر باد رفته است! اين در حالي است که به قطع مي توان گفت اگر سياست هجومي ايران عليه رژيم صهيونيستي و به دست گرفتن ابتکار دفاع از فلسطين نبود، امروز ايران يا در اشغال آمريکا بود و يا در حال جنگ و درگيري با اين رژيم و عوامل منطقه اي آن بود.
    3- در هفته هاي اخير، خيلي تلاش کردند تا از يک سو ايران و تشيع را از دفاع از فلسطين، کشمير، سوريه و... به اسم اينکه آنان که در فلسطين و کشمير و... مظلوم خوانده مي شوند، دشمنان شيعه هستند، باز دارند و از سوي ديگر قلوب مسلمانان کشميري، فلسطيني و... را به اسم اينکه ايران شما را فراموش کرده است، نسبت به ايران دلسرد نمايند. در واقع در اين صحنه دشمن خوب مي داند که پيوستگي ايران و آرمان هاي اسلامي بزرگ ترين مانع به محاصره درآمدن ايران و مهم ترين علت شکست سياست هاي غرب عليه ايران است. اما متاسفانه عده اي با ادا و اطوارهاي شبه عالمانه و با کتمان حقايق، -به خيال خود- جدايي ايران از آرمان ها را دنبال مي نمايند. در واقع گويا عده اي در اين زمان ماموريت دارند، هر آنچه که منحرفين در سال 88 عليه پيوستگي آرماني انقلاب و نظام در کف خيابان سر مي دادند را به گونه ديگري عملياتي نمايند. اين فقط خيانت به اسلام و انقلاب نيست بلکه بيش از آن خيانت به منافع ملي و اعتبار ايران در جهان است که صد البته به دليل هوشياري مردم و تيزبيني رهبر معظم انقلاب اسلامي به جايي نمي رسد.
نويسنده: سعدالله زارعي