مصطفی میرسلیم و رؤیای ریاستجمهوری
آیا زمان برای موتلفه متوقف شده است؟ 29آذر -95
پس
ازدو شکست نمایش انتخاباتی اصول گرایان حامی خامنه ای و پاسداران در 24 خرداد-92 و
7 اسفند 94 دچار اختلاف شده اند .طوریکه اکنون به جای نامزد کردن یک نفر از سوی باندهای
اصول گرا اما هرباندی از اصول گرایان تلاش می کند نامزدی از سوی خودش برای نمایش
انتخایات ریاست جمهوری ریاست جمهوری 96 معرفی کند.
۳۶ سال قبل و در مرداد ۱۳۵۹ اولین رییسجمهوری (ابوالحسن بنیصدر)
قصد داشت او را به عنوان نخستوزیر معرفی کند اما پس از چند روز که فضای مجلس را
مساعد ندید این پیشنهاد را پس گرفت. نه که افکار او به بنیصدر نزدیک باشد، همین
که گزینه اصلی حزب جمهوری اسلامی نبود، کفایت میکرد.
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در
«عصر ایران» نوشت: «معرفی «سیدمصطفی میرسلیم» به عنوان کاندیدای حزب مؤتلفه
اسلامی برای انتخابات آتی ریاستجمهوری یک خبر غافلگیر کننده است؛ نه به خاطر این
که این حزب وزن سابق را داشته باشد، یا فرد معرفی شده رقیب توانمندی برای رییسجمهور
روحانی به حساب آید و او را تهدید کند بلکه بیشتر به این سبب که سالها بود از
مهندس میرسلیم خبری نبود. او در این سالها بیشتر سرگرم پروژه موتور ملی در یک
شرکت بزرگ خودروسازی بوده و به جز جلسات حزب متبوع و مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور
پررنگ سیاسی نداشته البته نقش مشورتدهی خود را همواره در عالیترین سطوح حفظ کرده
است. نکته جالب درباره مصطفی میرسلیم اما یک فاصله ۳۶ ساله برای آمادگی در تصدی مدیریت
اجرایی است.
۳۶ سال قبل و در مرداد ۱۳۵۹ اولین رییسجمهوری (ابوالحسن
بنیصدر) قصد داشت او را به عنوان نخستوزیر معرفی کند اما پس از چند روز که
فضای مجلس را مساعد ندید، این پیشنهاد را پس گرفت. نه که افکار او به بنیصدر
نزدیک باشد اما همین که گزینه اصلی حزب جمهوری اسلامی نبود برای رییسجمهور کفایت
میکرد.
میرسلیم البته در نامهای رسمی به
عنوان نخستوزیر معرفی نشد اما در هفته اول مرداد ۱۳۵۹ خبر معرفی او تیتر اول روزنامهها
بود و خود او هم نه تنها تکذیب نمیکرد بلکه با امام و بنیصدر ملاقات کرد و از
رایزنی برای انتخاب وزیران نیز خبر میداد. او در آن زمان رییس شهربانی کل کشور
بود و به خاطر سالهایی که در فرانسه اقامت داشت و تحصیل میکرد، با بنیصدر
آشنایی داشت؛ هر چند که به لحاظ فکری به حزب جمهوری اسلامی نزدیک بود.
حزب در سال ۵۸ قصد داشت دبیر کل خود - آیتالله
بهشتی - را برای انتخابات ریاستجمهوری معرفی کند اما پس از آن که رهبر فقید
انقلاب روحانیون را از مناصب اجرایی بر حذر داشت، کاندیداتوری او منتفی و راه برای
ریاستجمهوری بنیصدر هموار شد. گزینه بعدی حزب، جلالالدین فارسی بود. او نیز به
خاطر افغانتبار بودن از رقابت بازماند. از این پس انتخاب بنیصدر چنان محتمل به
نظر میرسید که حزب از صرافت حمایت و تبلیغ حسن ابراهیم حبیبی هم افتاد. ابوالحسن
بنیصدر با فاصله فراوان با رقیبان به ریاستجمهوری رسید؛ در حالی که کاندیدای
مورد حمایت جامعه مدرسین یک میلیون رأی هم به دست نیاورد. دو ماه بعد اما انتخابات
مجلس را حزب بُرد و عضو موسس حزب نیز به ریاست مجلس رسید.
از این پس مناقشه بر سر انتخاب
نخستوزیر پیش آمد؛ چرا که از یک سو باید رییسجمهور معرفی میکرد و از سوی دیگر
مجلس رأی اعتماد میداد. حال آن که چهره نزدیک به بنیصدر رأی اعتماد نمیگرفت و
کاندیداهای مورد نظر حزب هم مورد قبول رییسجمهوری نبودند و کار گره خورد. در این
میان و در دوم مرداد ۱۳۵۹
بنیصدر ترفندی به کار برد. او در نامهای به امام خمینی (ره) از تصمیم خود برای
معرفی حاج سیداحمد خمینی به عنوان نخستوزیر خبر داد؛ چرا که امام در نطق یک هفته
قبل خواستار تشکیل دولتی انقلابی، مکتبی و جوان شده بود.
برای بنیصدر اولویت این بود که
نخستوزیر از حزب نباشد و با سیداحمد به این هدف خود میرسید اما رهبر فقید انقلاب
در نامهای بی آن که رییسجمهوری را مخاطب قرار دهد، تصریح کرد: «بنا ندارم
منسوبان من متصدی این گونه امور شوند.» در پی آن بود که بنیصدر به مصطفی میرسلیم
رضایت داد و خبر معرفی او تیتر نخست روزنامهها شد. پس از چند روز اما به ناگاه
این گزینه کنار رفت و روند دیگری در پیش گرفته شد که به انتخاب محمدعلی رجایی
انجامید و بنیصدر با اکراه تن داد و سرانجام او را به عنوان نخستوزیر معرفی کرد.
این اشارات به خاطر آن است که ۳۶ سال بعد میرسلیم در حالی معرفی
شده که خود مؤتلفه هم مطمئن نیست نامزد نهایی ائتلاف اصولگرایان باشد. البته اگر
ائتلافی ممکن و در کار باشد زیرا به نظر میرسد سیاست محافظهکاران این است که
انتخابات را به دور دوم بکشانند یا حداقل مانند سال ۱۳۸۰ بکوشند از آرای رییسجمهوری
مستقر بکاهند.
به جز این پیشینه معرفی مصطفی
میرسلیم از این منظر هم جالب است که حزب موتلفه در غالب ادوار انتخابات ریاستجمهوری
کاندیدا معرفی کرده و البته هیچگاه موفق نبوده و هر بار به سختی شکست خورده است.
در سال ۸۴ هم احمدینژاد نامزد آنان
نبود و با این که از روی کار آمدن او ابراز خرسندی میکردند و در دولت او با
انتخاب عبدالرضا مصری برای وزارت رفاه سهم گرفتند اما احمدینژاد به همه دعوتهای
آنان برای حضور در مراسم حزبی حتی سالگرد شهیدان پاسخ منفی میداد.
هر چند در نگاهی دورتر مصطفی
میرسلیم به عنوان گزینه ناکام نخستوزیری در سال ۵۹ به یاد میآید اما اگر به جای ۳۶ سال ۲۰ سال به عقب بازگردیم یادآور
انتخابات سال ۷۶ هم هست و نوع نگاه سیاسی و
فرهنگی او را با مواضعی که به عنوان وزیر ارشاد و در مقابل هنرمندان حامی رقیب
نامزد مورد علاقه خود اتخاذ کرد، بهتر میتوان شناخت.
ماجرا از این قرار بود که با فشار
محافظهکاران هاشمی رفسنجانی در حوزه فرهنگ و هنر عقب نشست و وزارت ارشاد را در
دولت دوم خود به مصطفی میرسلیم سپرد و چهار سال بعد و در پایان دولت سازندگی وقتی
هنرمندان و نویسندگان، فوجفوج از سیدمحمد خاتمی حمایت میکردند - که خود در سال
های ۶۱ تا ۷۱ وزیر ارشاد بود - میرسلیم به خشم
آمد و گفت:
«مشغله
گروههای فرهنگی و هنری در زمینههای کاری خودشان به اندازهای است که علیرغم
تلاشهای زیادشان به سختی میتوانند به تمام مسایل هنری و فرهنگی احاطه یابند چه
رسد که بخواهند در زمینههای دیگر که برای آن مجوز نگرفتهاند و صلاحیت ندارند،
اظهار نظر کنند. یک گروه فرهنگی و علمی نباید با موضعگیریهای مقطعی و ناگهانی که
برای کسب آرای نامزدها مصرف دارد، خطر شرمندگی را بپذیرند و خود را از حمایت عام
رییسجمهوری منتخب محروم کنند.» (روزنامه اطلاعات ۲۴ فروردین ۱۳۷۶)
بعد از دوم خرداد ۷۶ اما هنرمندان حمایت کننده از
حمایت عام رییسجمهوری منتخب محروم نشدند، چون رییسجمهوری منتخب همان کسی نبود که
آقای میرسلیم میخواست و میپنداشت.
مصطفی میرسلیم به خاطر چهره و
پوشش خاص و کم حرفی و قبول مسئولیتهای نامرتبط با تخصص دانشگاهی مانند ریاست
شهربانی و وزارت ارشاد قدری رازآلود به نظر میرسد و از این نظر معرفی او جالب است
اما چون محمد غرضی هم قرار است بیاید از این منظر هم جالب میشود چون در سال ۵۹ محمد غرضی نیز نامزد نخستوزیری
بود و انگار هر دو بر آناند تا آرزویی را که در جوانی محقق نشد، پیرانهسر تحقق
بخشند.
درست ۲۰ سال قبل هم حزب مؤتلفه در معرفی
کاندیدای ریاستجمهوری پیشدستی کرد اما ناطقنوری عضو روحانیت مبارز بود و حمایت
این گروه کاملا محتمل و قرار بود با مجمع روحانیون رقابت کنند و حالا بعد از ۲۰ سال مهندس «احتراق موتورهای درونسوز»
را میخواهند معرفی کنند تا از آرای روحانیِ روحانی بکاهند؛ در حالی که در تازهترین
انتخابات اعضای ارشد و مشهور این حزب بازی را به لایههای سوم و چهارم اصلاحات که
با عنوان فهرست امید وارد صحنه شدند، واگذار کردند.
موتلفه که هیچگاه بیم رد صلاحیت
ندارد در هر انتخابات نامزدی را معرفی میکند. در سال ۶۰ و در دوره دوم انتخابات ریاستجمهوری
عسگراولادی را برای رقابت با رجایی و جالب این که مرد شماره ۲ این حزب بارها ادعا کرده شهید
رجایی عضو موتلفه بوده است. در همین سال و در دوره سوم غفوری فرد و پرورش را برای
رقابت با آیتالله خامنهای، در سال ۶۴
باز عسگراولادی و باز در رقابت با آیتالله خامنهای، در دوره پنجم کسی را به
رقابت با هاشمی رفسنجانی نفرستاد اما در سال ۷۲ جاسبی این مأموریت را بر عهده
گرفت. حکایت سال ۷۶ را هم البته میدانیم.
تمام قد از ناطقنوری حمایت کردند و در سال ۸۰ باز جاسبی و غفوری فرد در حالی
که جاسبی دیگر عضو مؤتلفه نبود. به سال ۸۴
هم اشاره شد. در سال ۸۸
نامزد اختصاصی نداشت و درصدد رقابت با رییسجمهوری مستقر برنیامد که از راست سنتی
فاصله گرفته بود. به ۹۲
که رسیدند نیز از دکتر ولایتی حمایت کردند و حالا برای سال ۹۶ مهندس میرسلیم را در نظر گرفتهاند.
آیا زمان برای موتلفه متوقف است
که پس از ۳۶ سال سراغ گزینه ناکام نخستوزیری
در اولین دوره ریاستجمهوری و مجلس رفتهاند؟»