گفت و شنود كبريت

دروغ نامه ی کیهان 11 دی - 95
گفت و شنود 
كبريت
سربازجو شریعت نداری  ازخاطره یادکرده که مربوط به د وران دستگیری وترفندی که بکار برد که منجر به فرارش شد

گفت: مگر اصحاب و سران فتنه 88 با ادعاي تقلب و سپس آشوب هاي خياباني و پيروي بي پرده از نسخه هاي آمريکا و اسرائيل و انگليس به دنبال براندازي نظام و تحويل ايران به آمريکا نبودند؟
    گفتم: بر منکرش لعنت، خودشان با صراحت اعلام کرده بودند که «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! و با پاره و لگدمال کردن تصوير حضرت امام(ره) و حذف نام اسلام از تابلوي جمهوري اسلامي ايران و شعار به نفع آمريکا و اسرائيل و دريافت مبالغ کلان از بيگانگان و... کمترين ترديدي باقي نگذاشتند که پادوهاي دشمنان بيروني بوده اند.

    گفت: خب! حالااگر بعضي از همان وطن فروشان در پست هاي حساس باشند، نبايد نگران توطئه جديدي از جانب آنها بود؟!

    گفتم: چه عرض کنم؟! دزدي را دست يک مامور دادند که به دادگاه ببرد. وسط راه از مامور پرسيد؛ کبريت داري؟ مي خواهم سيگارم را روشن کنم! مامور گفت؛ نه! و دزد گفت؛ پس دستبند مرا باز کن بروم کبريت بخرم و... رفت که رفت. يکسال بعد همان دزد را به دست همان مامور دادند و مامور که او را شناخته بود وقتي دزد همان کلک را سوار کرد و از او خواست که برود کبريت بخرد، دستبند را باز کرد و به دزد گفت؛ تو همينجا بمان من خودم مي روم کبريت مي خرم و بازهم آقا دزده رفت که رفت...