ضرورت نقد ۴۰ سالگی انقلاب از نگاه یک حوزوی 12بهمن-96
جادارد
چاشنی نقد 40 سالگی پرانتز بازشود واشاره
به اعتراف برخی از آخوندهای امام جمعه شودکه اعتراف کردند طرح است که می گویند
رژیم ولایت فقیه نتواند 40 سالگی اش را ادامه دهد .دلایل چیست
که ممکن است این 40 سالگی پر نشود؟
یکی از کارهای ضروری طی ۴۰سال گذشته در آستانه سالگرد
پیروزی انقلاب، نقد سالهای گذشته از جهتهای سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی
و تمام ابعادی که مربوط به سیستم مدیریتی میشود، بوده تا معلوم شود واقعا چند گام
جلوتر رفتهایم، درجا ایستادهایم یا عقبگرد کردهایم؟ اما متاسفانه این کار صورت
نگرفته است.
به گزارش ایسنا، محمدتقی فاضل
میبدی، محقق و پژوهشگر حوزه علمیه قم، در ادامه سرمقاله روزنامه آرمان امروز نوشت:
«اشتباه رسانههای ما این است که هر سال در سالگرد انقلاب به یک سری شعارهای گذشته
یا شعارهایی که به تازگی درست کردهاند، اکتفا میکنند. اگر ما هر سال در رسانه
ملی از کارشناسان حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، آموزش و سایر رشتهها دعوت کنیم تا
نظراتشان را درباره این ۴۰
سال ارائه دهند تا دریابیم در این مدت چه کار کردهایم، در واقع یک نوع واکاوی،
آسیبشناسی و نگاه مجدد به این ۴۰
سال داشتهایم تا دریابیم شعارهایی که کف خیابانها سرمیدادیم و بعد هم سر صندوقهای
رأی خواهان عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی و رفع تبعیضها بودیم و میزان رأی ملت
است که امام(ره) بارها به آن تاکید داشتند و هر آن چه اول انقلاب شاخص و معیار بود
و مردم به خاطر آنها وارد صحنه شدند، در حال حاضر در جامعه امروزی ما تا چه
اندازه نهادینه شده است؟ آیا عدالت اجتماعی هست یا کمتر شده؟ آیا آزادی به معنای واقعی
بیشتر یا کمتر شده؟ تا چهاندازه به قانون اساسی با همه نقدهایی که ممکن است بدان
وارد باشد، عمل میشود؟ واقعا سیستم مدیریتی جامعه ما روز به روز قویتر شده است؟
یاران انقلاب روز به روز کمتر یا بیشتر شدهاند؟ آسیبهای اجتماعی مثل طلاق،
اعتیاد، قتل، اختلاس و... هر سال روند کاهشی داشته است؟ در واقع همه این موارد
باید مورد بررسی قرار بگیرد و اگر اشکالی داشتیم، بگوییم.
وقتی بیماری در بیمارستان چکاب میشود
از بازگویی بیماریاش خودداری کنیم، بهبودی حاصل نخواهد شد. متاسفانه این اتفاق در
کشور ما صورت نگرفته است. فرهنگ جامعه ما آیا فرهنگ ریاست یا فرهنگ تملق است؟ اگر
جامعهمان را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درست اداره کنیم، مردم جذب دین میشوند
اما اگر در این عرصهها موفق نباشیم، میلیاردها تومان هم برای کارهای فرهنگی هزینه
کنیم، خروجی مطلوب ندارد. چون نگاه مردم به اعمال ماست.
مسأله مهمتر که در فرهنگ سیاسی و
برخی رسانههایمان باب شده، مشکلاتی است که آن را برگردن دشمن خارجی میاندازیم.
در حالی که اگر کشوری بتواند اعتماد ملت خودش را جلب کند، بین ملت و دولت سلب
اعتماد نباشد و اعتماد عمومی وجود داشته باشد، هیچ کشور خارجیای توان رویارویی با
آن را ندارد. هر کشوری به دنبال منافع خودش است. اگر بخواهیم همه مشکلاتمان را
گردن دیگران بیندازیم، مشکلمان حل نمیشود.
انقلاب آمد که سعه صدر، تسامح،
تساهل و همزیستی با ادیان و مذاهب داشته باشد. کنار گذاشتن یک عضو زرتشتی از شورای
شهر یزد میتواند آفت باشد. اقتصاد امروز ما تورم و رکود دارد. اما چرا ۴۰ سال است که نتوانستهایم آن را
حل کنیم؟ چرا هر روز شاهد نوسانات ارزی هستیم که عدهای را یک شبه پولدار و عدهای
را بدبخت میکند؟ چرا روز بعد مردم در بازار سکه سرمایهگذاری میکنند و پولهایشان
را از بانکها بیرون میکشند؟ چرا این نوع بیماریهای اقتصادی در کشور شیوع دارد؟
چون مردم نسبت به آینده بیاعتمادند. لذا میخواهند سرمایهای که دارند را بیشتر
کنند. از طرفی اقتصادمان فاقد ثبات است و همه اینها به عدم سرمایهگذاری خارجی در
این کشور بازمیگردد. امروز هیچ کشوری در دنیا نیست که منهای سرمایهگذاری خارجی
رشد کند. آقای روحانی با به ثمر رساندن برجام توانست راه تازهای باز کند اما آن
قدر در داخل، همدست با ترامپ بر سر برجام زدند و فشار آوردند که سرمایهگذاری
خارجی آن طور که باید صورت نگرفت. بعد از برجام مشکلات سر سفره مردم چندان حل نشد
که مقصر خودمان هستیم که با دولت همراهی و همگامی نکردیم. بنابراین در مرحله نخست
باید احزاب و روزنامههای آزاد را تقویت کنیم و بر اساس معیارهای عقلانی و اخلاقی
رقابتهای سیاسی را صورت دهیم که با ارزشهای انسانی و اسلامی مطابقت داشته باشد.
یکی دیگر از آفتهای بزرگ خروج
مغزها از کشور است که مخصوصا بعد از دولتهای نهم و دهم شاهد فرار گسترده مغزها
بودیم. اگر بخواهیم درست فکر کنیم این بزرگترین درد است به طوری که اگر
آمریکا هزاران کشتی نفت از ما میبرد، آن قدر آسیب نداشت که این همه مغز را از
کشور فراری دهیم. چرا جوانان ما برای رفتن به آمریکا سر و دست میشکنند و به
نظرشان بهشت موعود است؟ از یک طرف در خیابان مرگ بر آمریکا میگوییم و از طرف دیگر
جوانان تحصیلکرده ما صف کشیدهاند که به آمریکا بروند! کجای کار میلنگد؟ برای این
که ما نتوانستیم نخبگان را جذب کنیم و آسایش و آرامش آنها را فراهم سازیم. اگر
دلسوز این انقلاب که برایش این همه خون دادیم و هزینه کردیم، هستیم باید نقد
مسئولان را داشته باشیم. این که عملکرد مسئولان مورد ارزیابی قرار بگیرد. اصلا خود
قانون اساسی را در سالگرد انقلاب نقد کنیم که دریابیم چقدر به ظرفیتهایش عمل شده
و آیا ایرادی دارد یا ندارد؟ فلسفه سیاسی و اقتصاد را نقد کنیم و کارشناسان ملی
دلسوز انقلاب را بیاوریم تا انقلاب را به منظور نجاتش مورد واکاوی قرار دهند. چرا
در کشور اسلامیای که این همه هزینه برایش پرداختهایم و هر سال هم پولهای هنگفتی
برای نهادهای فرهنگیای خرج میکنیم که بازدهی لازم را ندارد بزرگترین اختلاسها
صورت میگیرد؟ ما از این حیث چه بسا پیشتاز شدهایم! در کشور مسلمانی که دارای
فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی است مبالغ کلان اختلاس روز بهروز از گوشه و کنار سر
بیرون میآورد و گویی همه سر سفره ملت نشستهاند! چه کسی در این میان باید پاسخگو
باشد؟ چرا هر مقام سخنران در مقام اپوزیسیون سخن میگوید؟ گویی مسئول نیست و
اپوزیسیون است! بنابراین باید مسئولان دردمندانه نقد را از خود آغاز کنند. تا نقد
نباشد، تا آزادانه سخن نگوییم و تا افکار مختلف با هم گفتوگو نکنند، مشکلات ما حل
نخواهد شد.»