جدال علم و
دین 10اسفند-96
هرچه
رژیم علم ستیز فاشیست دینی بیشتر بماند این جدال عمیق تر می شود .چون تجانسی با هم
ندارند.
تهران- ایرنا- با سخنرانی آقای روحانی،
رئیسجمهوری و پاسخ رئیس قوه قضائیه درباره شکست یا امید برای برنامه اسلامیکردن
علوم، چند نکته شایان ذکر است. درباره اینکه هنوز هیچ راهکار و نظریه کاربردیای
برای اسلامیکردن علوم به دست نیامده، اتفاقنظر وجود دارد و دعوایی نیست.
حسامالدین واعظ زاده استاد دانشگاه
تهران در یادداشتی در روزنامه شرق، نوشت: واقعیت این است که هنوز در تولید فرضیه و
پیشنظریه نیز برای علوم انسانی کاری صورت نگرفته است. نکته اول آنکه نظریه باید
مقدمه عمل و کاربرد در علم باشد. نکته دوم آن است که قبل از نظریهپردازی، روش
پژوهش در مطالعات علمی است.
سخن آقای روحانی این است که ابتدا ببینید چه مقدار در اسلامیکردن جامعه، اقتصاد، بانک، سیاست و عدالت نظریهپردازی شده و آیا در عمل به حل مسئله و مشکلات کشور کمک کرده است؟ نکته سوم آنکه مشخص است پروژه اسلامیکردن علوم بهشدت تحتتأثیر گرایشهای سیاسی است. اسلامیکردن علوم انسانی بهجای آنکه کار علمی صرف باشد، بر عهده سیاستمداران طیفهای خاص گذاشته شده است. اینکه گفته میشود ارزش و فرهنگ جوامع در تولید و نوع نگاه علم تأثیر دارد، سخن درستی است و کسی نمیتواند منکر آن باشد. امروز میبینیم ارزشهای فرهنگ اروپایی و آمریکایی در علم وارد میشود، اما این عین دین نیست. بنابراین دعوای موفقیت و موفقنشدن اسلامیکردن علوم، بسیار فراتر از تأثیر «ارزشها» در نظریهپردازی و علم است.
موافقان اسلامیکردن علوم درباره نقش تمامیت دین در تولید و پیشرفت علم سخن میگویند؛ درحالیکه هیچ راهکاری برای اینکه آیا دین میتواند در علم کاربردی که به تولید ثروت، رفاه جامعه و کمال انسانی منتهی شود، مدد و یاری برساند، ارائه ندادهاند. بنابراین اگر در دوره اولیه تمدن اسلامی، دین و علم به هم خدمت کردند، اینک و در زمان حاضر، همان روشها و نظریههای قدما برای تولید علم کافی نیست. نکته چهارم آنکه نظریهپردازی در دیدگاه پوزیتیویستی غرب بر اساس مشاهده و قاعدهمندکردن تکرار واقعیتهاست. اینجاست که نظریهپردازی در اسلامیکردن علوم، در روش و کاربرد با موانع مهمی روبهروست.
از ابتدای انقلاب، دهها مرکز و مؤسسه مطالعاتی با داشتن مجوز انتشار دهها مجله و فصلنامه با درجه علمی-پژوهشی برای نظریهپردازی و به منظور تحقق اسلامیکردن علوم تأسیس شده است؛ اما بسیاری از این مجلات امروز برای استمرار انتشار منظم و مرتب حتی چهار شماره در سال، با کمبود دریافت مقالات روبهرو هستند. اینکه گفته میشود در غرب فلان دانشمند غربی از جدایی علم و ارزشها (البته نه جدایی دین و علم) انتقاد میکند، چیز تازهای نیست و فقط در حد انتقاد و گفتار باقی ماندهاند. البته کلیسا و حتی محافل دینی سایر ادیان، از چند دهه قبل، پروژه دینیکردن علوم را با حمایت منابع مالی گسترده کلید زدهاند و در این راه، به تربیت محققان و چاپ ژورنال مشغول هستند.
اما باید دید چقدر توفیق داشتهاند؟ روش پژوهش در علم مدرن بر اساس دیدگاه پوزیتیویستی است و هنوز جایگزینی کاربردی برای این روش در علم ارائه نشده است. بنابراین دین در غرب برای ایجاد راهکارهای کاربردی و اجرائی در حل مشکلات جوامع غربی هنوز از شکست و سوءاستفاده از آن و مخالفت با اختراعهای علمی دوره قرون وسطا و رنسانس کمر راست نکرده است. بنابراین آنها در مرحله تولید پیشفرضیه ناموفق بوده و همچنان درجا میزنند. با وجود تخصیص منابع درخور توجه برای اسلامیکردن علوم در ایران، کار جدید و امری که بتوان دراینباره به آن مراجعه کرد، صورت نگرفته است.
سخن آقای روحانی از این نظر شایان توجه است. بهعنوان نمونه، شورای انقلاب فرهنگی که وظیفه اصلی هدایت پروژه اسلامیکردن علوم انسانی را بر عهده دارد، بنا بر گفته آقای حدادعادل با ارائه طرحها و پروژههایی ازجمله چاپ و انتشار حدود ٢٠٠ کتاب، البته با سرفصلهای غیرکاربردی، برای تدریس در رشتههای علوم انسانی برای استادان اقدام کرده که نارضایتی بسیاری از استادان رشتههای علوم انسانی و مجامع تخصصی را برانگیخته است.
دانشگاه مانند دبستان نیست که کتاب درسی اجباری برای تدریس تدوین و چاپ شود. حتی در غرب نیز این میزان از بودجههای میلیاردتومانی که هرساله در ایران برای تدوین و چاپ کتاب درسی دوره دبستان و متوسطه هزینه میکنیم، هزینه نمیشود و همه انتخاب و مسئولیت منابع را به معلم واگذار میکنند تا از منابع متنوع، جذاب و بهروز علمی برای تدریس استفاده کند؛ ضمن آنکه بازار کتاب نیز بسیار پررونق است و ناشران در رکود و ورشکستی نیستند.
بدیهی است نمیتوان نتیجه تولید علم کاربردی و پیشرفت آنها را با ما مقایسه کرد. این روش کنونی چاپ کتاب برای دورههای ابتدایی، متوسطه و دانشگاه در ایران و کشورهای خاورمیانه، روشی دستوری است. نکته آخر آنکه تاریخ توسعه علم در دوره تمدن اسلامی و تمدن غرب، گواه مناسبی پیشروی ماست؛ آنجا که عرصه مناسبی برای چالشهای فکری و نظری همه دیدگاهها فراهم شود، بدون شک فضای مطلوبی برای تولید علم متوازن و نافع پیشرفت و تعالی نیز ایجاد خواهد شد.
سخن آقای روحانی این است که ابتدا ببینید چه مقدار در اسلامیکردن جامعه، اقتصاد، بانک، سیاست و عدالت نظریهپردازی شده و آیا در عمل به حل مسئله و مشکلات کشور کمک کرده است؟ نکته سوم آنکه مشخص است پروژه اسلامیکردن علوم بهشدت تحتتأثیر گرایشهای سیاسی است. اسلامیکردن علوم انسانی بهجای آنکه کار علمی صرف باشد، بر عهده سیاستمداران طیفهای خاص گذاشته شده است. اینکه گفته میشود ارزش و فرهنگ جوامع در تولید و نوع نگاه علم تأثیر دارد، سخن درستی است و کسی نمیتواند منکر آن باشد. امروز میبینیم ارزشهای فرهنگ اروپایی و آمریکایی در علم وارد میشود، اما این عین دین نیست. بنابراین دعوای موفقیت و موفقنشدن اسلامیکردن علوم، بسیار فراتر از تأثیر «ارزشها» در نظریهپردازی و علم است.
موافقان اسلامیکردن علوم درباره نقش تمامیت دین در تولید و پیشرفت علم سخن میگویند؛ درحالیکه هیچ راهکاری برای اینکه آیا دین میتواند در علم کاربردی که به تولید ثروت، رفاه جامعه و کمال انسانی منتهی شود، مدد و یاری برساند، ارائه ندادهاند. بنابراین اگر در دوره اولیه تمدن اسلامی، دین و علم به هم خدمت کردند، اینک و در زمان حاضر، همان روشها و نظریههای قدما برای تولید علم کافی نیست. نکته چهارم آنکه نظریهپردازی در دیدگاه پوزیتیویستی غرب بر اساس مشاهده و قاعدهمندکردن تکرار واقعیتهاست. اینجاست که نظریهپردازی در اسلامیکردن علوم، در روش و کاربرد با موانع مهمی روبهروست.
از ابتدای انقلاب، دهها مرکز و مؤسسه مطالعاتی با داشتن مجوز انتشار دهها مجله و فصلنامه با درجه علمی-پژوهشی برای نظریهپردازی و به منظور تحقق اسلامیکردن علوم تأسیس شده است؛ اما بسیاری از این مجلات امروز برای استمرار انتشار منظم و مرتب حتی چهار شماره در سال، با کمبود دریافت مقالات روبهرو هستند. اینکه گفته میشود در غرب فلان دانشمند غربی از جدایی علم و ارزشها (البته نه جدایی دین و علم) انتقاد میکند، چیز تازهای نیست و فقط در حد انتقاد و گفتار باقی ماندهاند. البته کلیسا و حتی محافل دینی سایر ادیان، از چند دهه قبل، پروژه دینیکردن علوم را با حمایت منابع مالی گسترده کلید زدهاند و در این راه، به تربیت محققان و چاپ ژورنال مشغول هستند.
اما باید دید چقدر توفیق داشتهاند؟ روش پژوهش در علم مدرن بر اساس دیدگاه پوزیتیویستی است و هنوز جایگزینی کاربردی برای این روش در علم ارائه نشده است. بنابراین دین در غرب برای ایجاد راهکارهای کاربردی و اجرائی در حل مشکلات جوامع غربی هنوز از شکست و سوءاستفاده از آن و مخالفت با اختراعهای علمی دوره قرون وسطا و رنسانس کمر راست نکرده است. بنابراین آنها در مرحله تولید پیشفرضیه ناموفق بوده و همچنان درجا میزنند. با وجود تخصیص منابع درخور توجه برای اسلامیکردن علوم در ایران، کار جدید و امری که بتوان دراینباره به آن مراجعه کرد، صورت نگرفته است.
سخن آقای روحانی از این نظر شایان توجه است. بهعنوان نمونه، شورای انقلاب فرهنگی که وظیفه اصلی هدایت پروژه اسلامیکردن علوم انسانی را بر عهده دارد، بنا بر گفته آقای حدادعادل با ارائه طرحها و پروژههایی ازجمله چاپ و انتشار حدود ٢٠٠ کتاب، البته با سرفصلهای غیرکاربردی، برای تدریس در رشتههای علوم انسانی برای استادان اقدام کرده که نارضایتی بسیاری از استادان رشتههای علوم انسانی و مجامع تخصصی را برانگیخته است.
دانشگاه مانند دبستان نیست که کتاب درسی اجباری برای تدریس تدوین و چاپ شود. حتی در غرب نیز این میزان از بودجههای میلیاردتومانی که هرساله در ایران برای تدوین و چاپ کتاب درسی دوره دبستان و متوسطه هزینه میکنیم، هزینه نمیشود و همه انتخاب و مسئولیت منابع را به معلم واگذار میکنند تا از منابع متنوع، جذاب و بهروز علمی برای تدریس استفاده کند؛ ضمن آنکه بازار کتاب نیز بسیار پررونق است و ناشران در رکود و ورشکستی نیستند.
بدیهی است نمیتوان نتیجه تولید علم کاربردی و پیشرفت آنها را با ما مقایسه کرد. این روش کنونی چاپ کتاب برای دورههای ابتدایی، متوسطه و دانشگاه در ایران و کشورهای خاورمیانه، روشی دستوری است. نکته آخر آنکه تاریخ توسعه علم در دوره تمدن اسلامی و تمدن غرب، گواه مناسبی پیشروی ماست؛ آنجا که عرصه مناسبی برای چالشهای فکری و نظری همه دیدگاهها فراهم شود، بدون شک فضای مطلوبی برای تولید علم متوازن و نافع پیشرفت و تعالی نیز ایجاد خواهد شد.
*منبع:روزنامه
شرق،1396،12،9