بیش از ۴هزار آقازاده در انگلیس تحصیل می‌کنند

ارزیابی ریشه‌های ناآرامی‌های دی ماه ۹۶ از نگاه صاحب‌نظران؛
استادیار دانشگاه تهران گفت: در انگلیس بیش از ۴هزار آقازاده در حال تحصیل هستند. عمده آنها به کشور بازمی‌گردند و سهم‌خواهی می‌کنند. حضور پررنگ این آقازاده‌ها در ارکان تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، بحران‌ساز می‌شود. این یکی از مشکلاتی است که در کشور اصلاً دیده نمی‌شود و آن را نقد نمی‌کنند.
اکبر ولی‌زاده استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله افرادی است که به فراخور مسؤولیت‌هایی که برعهده داشته و دارد معتقد است ناآرامی‌های دی ماه جدی‌ترین بحران نظام جمهوری اسلامی پس از انقلاب اسلامی به دلیل وسعت اعتراضات بوده است.
او در تحلیل این رویداد به گزاره‌های مختلفی نظیر انباشت مطالبات مالی مردم، ضعیف شدن طبقه متوسط جامعه، نگرانی جوانان و دانشجویان از آینده و شغل خود، تغییر ناگهانی طبقه افراد و تعارضات جامعه سنتی و مدرن در کشور اشاره می‌کند و نسبت به برخی از بحران‌هایی که در انتظار کشور است، هشدار می‌دهد.
ولی‌زاده یکی از بحران‌های پیش‌‌روی کشور را مسأله آقازاده‌ها می‌داند. او از فعال شدن نسلی از آقازاده‌ها سخن می‌گوید که نه سواد خاصی دارند و نه توان مدیریتی آنچنان اما مطالبه‌گر بوده و به مسؤولیت‌های جزئی راضی نیستند که تصمیم‌گیری و  تصمیم‌سازی این قشر در ساختار می‌تواند به بحران بیانجامد.
از نظر وی، یکی دیگر از بحران‌های جدی،‌ اعتراض افرادی است که شغل‌های خود را از دست می‌دهند. او اعتراض این دسته را متفاوت از بیکاران می‌‌داند و می‌گوید بیکار شغل می‌خواهد اما فردی که شغل خود را از دست می‌دهد تمام شرایط زندگی عادی خود را از دست داده و دچار انباشت بدهی و هزینه‌های دیگر می‌شود و این موجب تبدیل شدن وی به یک طغیانگر و عصیانگر می‌شود.
متن کامل گفت‌وگو به این شرح است:
- تحلیل‌های صورت گرفته از اتفاقات دی ماه حکایت از این دارد که ریشه‌های این اعتراضات بر محور اقتصاد بود. این رویداد را شما نیز اقتصادی تحلیل می‌کنید؟
دو موضوع را باید در رابطه با این بحران مورد توجه قرار داد؛ یکی علت معده و دیگری علت موجده بحران. عواملی که باعث بحران و تشدید آن شده‌اند را باید از هم تفکیک کرد.
در مورد علت موجده باید بپذیریم که این بحران کاملاً ریشه داخلی داشت و برخلاف تصویری که تلاش می‌کنند دست‌های خارجی را در بحران پررنگ نشان دهند، باید توجه کنیم که در پیدایش این بحران، مسائل و مشکلات داخلی دخالت داشتند اما در تشدید و گسترش یافتن این بحران، عنصر خارجی نقش داشته است. به عبارت دیگر مشکل را خودمان از طریق ساختار و سیستم خودمان به وجود آوردیم و توسط عامل بیرونی، تشدید و گسترش پیدا کرده است.
بحران دی‌ماه وسیع‌ترین بحران بعد از انقلاب اسلامی بود
- به نظر شما این بحران تمام شده است؟
طبق آمارهای به دست آمده، بحران اخیر، وسیع‌ترین بحران بعد از انقلاب اسلامی بود، به جهت اینکه حداقل برای اولین بار همه استان‌های کشور و ۲۹ مرکز استان درگیر شدند. کاری به عدد جمعیتی معترضان ندارم اما گستردگی آن نشان می‌دهد که حوادث اخیر یک بحران کاملاً جدی بود که کشور را فراگرفت و مدیریت شد، اما مدیریت بحران به معنی تمام شدن بحران و از بین رفتن زمینه‌های شکل‌گیری بحران و بازگشت به قبل نیست.
- اصلی‌ترین دلیل بروز این حادثه را چه می‌دانید؟
اولین و مهم‌ترین موضوع در پیدایش این بحران، انباشت مطالبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به ویژه معوقات پولی، بانکی و حقوقی در کشور است. مشکلات زیادی در کشور وجود داشته که مسؤولان راه‌حلی برای آن پیدا نکردند و فقط صورت مسأله را در حوزه‌های مختلف پاک کردند.
مثلاً در مورد مؤسسات مالی و اعتباری، موضوع اعتراضات مربوط به یک شب، یک روز یا یک ماه نبوده است. ۵ سال است که شاهد اعتراضات مردمی و سپرده‌گذاران درباره مؤسسات مالی هستیم به‌گونه‌ای که براساس اخبار منتشر شده، فقط ۵۰درصد اعتراضات در یک‌سال گذشته در شهرهای مختلف کشور درباره همین مؤسسات مالی و اعتباری بوده است. این عدد بزرگی است که یک کشور ظرف یک‌سال رشد ۵۰درصدی اعتراض را داشته باشد.
مسئولان بانکی برنامه مشخصی برای حل مطالبات بانکی نداشتند
- آیا پاسخ جدی به مطالبات آنها داده شده است؟
خیر. فقط تلاش شده با وعده و خرید زمان با این‌گونه مسائل برخورد کنند، از این رو انباشت مطالبات و معوقات به یک بحران بزرگ تبدیل شده است. بررسی مواضع و سخنان مسؤولان بانکی و پولی کشور در چند سال اخیر به خوبی گویای این واقعیت است که برنامه مشخصی برای حل مطالبات و مشکلات بانکی وجود نداشته است.
نحوه انتشار اخبار بودجه سال ۹۷ و اطلاع‌رسانی جزئیات آن از عوامل شتاب‌دهنده به بحران بود
- پس براساس تحلیل شما، این رویداد بیشتر به خاطر معوقات و مسائل اقتصادی بوده است.
تنها دلیل نبوده اما از عوامل اصلی این موضوع بوده است. نکته‌ای که کمتر به آن توجه شده، بعد روانی دخیل در بحران است. بحث زلزله و رخدادهای طبیعی پیش از دی ماه آرامش روانی را از مردم گرفت. در کنار شکایت‌ها و دلخوری‌های اقتصادی، این رویدادهای غیرمترقبه نیز موجب تشدید نگرانی و روحیه اعتراض در مردم شده است.
در این رویداد یک‌سری عوامل نیز به صورت شتاب‌دهنده عمل کردند. نحوه انتشار اخبار بودجه سال ۹۷ و اطلاع‌رسانی جزئیات آن یکی از دلایل و عوامل شتاب‌دهنده به بحران بود. اگر جهات مختلف این بحران در نظر گرفته شود، قطعاً یکی از آن جهت‌ها، موضوع بودجه سال آینده است. باید این واقعیت درباره بودجه را مدنظر قرار داد که در سال آینده رقمی نزدیک به ۳۶۸هزار میلیارد تومان بودجه عمومی کشور است که فقط در سه بخش حقوق و دستمزد کارمندان و بازنشستگان و بخش سلامت مصرف خواهد شد.
کشور در سال آینده نزدیک به ۱۰۰هزار میلیارد تومان درآمد نفتی و ۱۲۸هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی و درآمد از طریق فروش اموال و دارایی‌ها خواهد داشت. ۶۸هزار میلیارد تومان هم قرار است اوراق به مردم واگذار شود. اگر ۶۸هزار میلیارد تومان اوراق را کنار بگذاریم، درآمد کشور ۳۰۰هزار میلیارد تومان است که از این رقم دولت موظف است بیش از ۱۰۵هزار میلیارد تومان حقوق شاغلان کشوری و لشکری را پرداخت کند. ۹۸هزار میلیارد تومان نیز باید به بازنشستگان پرداخت کند، یعنی حدود ۲۰۵هزار میلیارد تومان از آن ۳۰۰هزار میلیارد تومان فقط باید صرف حقوق شاغلان و بازنشستگان شود. ۸۰هزار میلیارد تومان نیز سهم طرح تحول سلامت و بهداشت و درمان است. این سه مورد کل بودجه را از آن خود کرده است و عملاً برای کشور چیزی باقی نمی‌ماند.
سال بعد سررسید ۲۳هزار میلیارد تومان اوراق مشارکت است که دولت باید به همراه ۷هزار میلیارد سود آن، چیزی حدود ۳۰هزار میلیارد تومان پرداخت کند. دولت با کدام پول این کار را می‌خواهد انجام دهد؟ محلی برای پرداخت اصل و سود پول وجود ندارد، از این رو باز می‌خواهند در سال آینده اوراق بفروشند تا کسری درآمد جبران شود. دولت سال بعد دولت اوراقی خواهد بود.
از سوی دیگر دولت برای درآمدهای خود محل‌هایی را در نظر گرفته، مثل افزایش قیمت حامل‌های انرژی. قرار است از افزایش حامل‌های انرژی که گستره فراوانی دارد، ۱۷هزار و ۴۰۰میلیارد تومان به عنوان درآمد نصیب دولت شود. البته این مسأله با مخالفت کمسیسون تلفیق مجلس مواجه شد. پیش‌بینی می‌شد این افزایش، قیمت بنزین را به ۱۵۰۰تومان برساند. شوک روانی این موضوع در جامعه خیلی گسترده بود. واقعیت آن است که اثرات روانی نگرانی از افزایش حامل‌های انرژی در کشور فراگیر بود و این برای کشور التهاب‌آفرین شد.
نحوه برخورد با مشکلات منجر به سرخوردگی از مدیریت مسئولان شده است
- یکی از بحث‌هایی که در رابطه با ناامنی وجود دارد و کمتر به آن پرداخته می‌شود، نحوه مدیریت آن است. به نظر شما نحوه برخورد و عملکرد مسؤولان مربوطه در این ماجرا موجب کاهش این بحران شد یا اینکه به افزایش و شدت ناآرامی‌ها منجر شد؟
آنچه را باید مورد توجه قرار داد این است که نحوه مدیریت و برخورد با مشکلات، خود به یک چالش اصلی کشور تبدیل و منجر به افزایش ناامیدی و سرخوردگی از مدیریت مسؤولان شده است. مردم تصور می‌کنند مسؤولان برای رفع مشکلات جامعه برنامه‌ای ندارند. ناامیدی نسبت به عملکرد مسؤولان و برنامه‌های آنها، اتفاقی است که ما در تحلیل پدیده‌های اطراف خودمان به آن کمتر ‌دقت و ‌توجه می‌کنیم و به دنبال لاپوشانی هستیم.
- آیا جمع شدن این حوادث را می‌توان به معنای مدیریت آن گرفت؟
در این حوادث شاهد جنبش بی‌سر بودیم. چون مشکلات اقتصادی علت موجده این حوادث بود می‌توان گفت که اتفاقات اخیر دارای مدیریت نبود و طبیعی است که فروکش کند. از سوی دیگر سن افرادی که در خیابان بودند، جوان و زیر ۳۰ سال بود. هیجانی بودن جمعیت به واسطه گروه سنی حاضر در میدان اعتراض از زودفروکش کردن آن در کوتاه‌مدت حکایت داشت.
دغدغه آینده و شغل دانشجویان می‌تواند عاملی برای اعتراض آنها باشد
- در این حوادث شاهد دستگیری برخی از دانش‌آموزان بودیم. به گفته مقامات، میانگین سنی بازداشت‌شدگان حدود 25 سال بود. این افراد که بیشتر دانش‌آموز و دانشجو هستند، کمتر دغدغه معیشت و مسائل اقتصادی دارند. چگونه می‌شود که این گروه سنی دست به این‌گونه اعتراضات زده‌اند؟
به جهت روان‌شناسی، این جنس افراد در میزان سرخوردگی و ناامیدی بیشتر تأثیرپذیر هستند و تزریق ناامیدی و نگرانی نسبت به آینده در این افراد مؤثرتر است تا افرادی که میانسال بوده و از تجربه برخوردار هستند. دانشجویان دغدغه آینده و شغل دارند که می‌تواند عاملی برای اعتراض آنها باشد. باید این را در نظر داشت که بیشتر افرادی که در کف خیابان بودند، در سن زیر ۳۰ سالگی قرار داشتند. ابهام نسبت به آینده این افراد را به سرعت می‌تواند تبدیل به معترض خیابانی کند.
- اینکه گفته می‌‌شود برخی از افراد حاضر در کف خیابان و بازداشت‌شدگان، دانش‌آموز بودند را چگونه تحلیل می‌کنید؟
این موضوع را باید به حساب اتفاقات و هیجانات گذاشت و نباید با آن به عنوان یک موضوع مهندسی شده برخورد کرد. بالاخره یک دامنه جمعیتی به خیابان می‌آید که در آن همه طیف سنی وجود دارد. اگر آمار دقیقی گرفته شود، مشخص خواهد شد که تعداد افراد دانش‌آموز بسیار محدود بود. این را هم باید در نظر گرفت که در زمان اغتشاش نمی‌توان افراد را از یکدیگر تفکیک کرد. با همه سیل‌وار برخورد و بعد تفکیک می‌شوند. در همین بحران چیزی که مشخص است این است که طبقه مرفه جامعه در آن خیلی فعال نبود.
اعتراضات دی ماه بحران افراد دارای مطالبه و سرخورده از مباحث مالی و اقتصادی بود
- اصولاً طبقه مرفه همواره به دنبال حفظ وضع موجود است...
طبقه مرفه همواره محتاط است و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود هستند. به‌هم ریختن اوضاع می‌تواند شرایط آنها را نیز دستخوش تغییرات کند. مشخص است که طبقه مرفه در رویدادهای اخیر سهم حداقلی داشته است.
- دهک‌های اول و دوم چقدر نقش داشتند. آیا می‌توان این‌گونه تحلیل کرد که اعتراض آنها موجب فراگیری آن در سراسر کشور شد؟
تعبیر درستی نیست که بگوییم اعتراضات اخیر، اعتراضات فقرا بود، بلکه بحران افراد دارای مطالبه و سرخورده از مباحث مالی و اقتصادی بود.
دشمنان منطقه‌ای با تشدید بحران داخلی سعی داشتند از تمرکز ایران در مسائل جهان اسلام بکاهند
- وقتی سخن از نقش کشورهای دیگر می‌شود، معترضان از اینکه آنها را ایادی کشورهای دیگر در نظر بگیرند، بیشتر عصبی می‌شوند...
نباید از این منظر دید. گفتم که عامل این بحران داخلی بود اما نمی‌توان نقش کشورهای خارجی را در تشدید این بحران نادیده گرفت. فرصت خوبی برای رقبا و دشمنان منطقه‌ای ایران فراهم شد تا با تشدید بحران داخلی از تمرکز ایران در مسائل منطقه خاورمیانه و جهان اسلام بکاهند.
۶
بالا رفتن خشونت از دلایل فروکش کردن بحران اخیر بود
- یکی از گروه‌های فعال در زمان ناآرامی‌ها، «ری‌استارت» بود. با توجه به رویکرد ترویج خشونت از سوی این گروه، آیا این دسته در به خشونت کشیدن ماجرا نقش داشت یا بیشتر از این اتفاق استفاده تبلیغاتی کرد؟
این گروه به بیشتر شدن خشونت کمک کرد اما باید این را در نظر داشته باشیم که جامعه ایران میزبان خشونت نیست. اصلاً یکی از دلایل فروکش کردن این بحران، بالا رفتن میزان خشونت در آن بود. عوارض ناشی از این بحران بالا بود و اگر میزان تخریب بالا می‌رفت بر بخش‌های مختلف کشور اثرات منفی می‌گذاشت، بنابراین خود مردم به عنوان عوامل کنترل‌کننده به میدان آمده و بحران را جمع کردند.
باید این نکته را پذیرفت که خشونت باعث کاهش همراهی مردم می‌شود. گروه «ری‌استارت» یا امثال آن در ترویج خشونت نقش ایفا کردند اما نتوانستند مردم را با خود همراه کنند.
شبکه‌های اجتماعی بزرگترین عامل در گسترش این بحران بودند
- تحلیل شما از افزایش مخاطبان برخی کانال‌های تلگرامی مانند آمدنیوز در روزهای ناآرامی چه بود؟
شبکه‌های اجتماعی شبکه‌هایی هستند که در حال توزیع گسترده اطلاعات در جامعه ما هستند. میزان وابستگی مردم ایران به شبکه‌های اجتماعی به مراتب بیشتر از جوامع چند صد میلیونی مثل آمریکاست. خالق بسیاری از این شبکه‌ها و میزبان بسیاری از این شبکه‌ها آمریکا و اروپا هستند اما در آنجا این شبکه‌ها به گستردگی جامعه ما نیست یا لااقل به اندازه ما ایرانی‌ها وقت برای شبکه‌های اجتماعی نمی‌گذارند اما جامعه ایران متقاضی بسیاری برای این شبکه‌ها دارد. زمانی شبکه اجتماعی وایبر در کل جهان ۶۰۰ میلیون آی‌پی داشت، ۶۰ میلیون آی‌پی، ایرانی بود یعنی ۱۰درصد اعضای آن ایرانیان بودند.
جایی که مطبوعات و رسانه‌های رسمی و اصلی متولی انتشار اخبار نتوانند خوب اطلاع‌رسانی کنند، جریان‌های غیررسمی اطلاع‌رسانی و گردش اخبار را در دست می‌گیرند. افراد به خاطر سرخوردگی از نوع اطلاع‌رسانی و نوع واقعیاتی که در جریان اطلاع‌رسانی کشور وجود دارد به سمت جریان اطلاع‌رسانی غیررسمی رفته و از مجاری غیررسمی اخبار را می‌گیرند.
گسترش تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی این امکان را برای افراد فراهم کرده که به عنوان شهروند-خبرنگار فعال شوند و اگر مدیریت نشود، خود تبدیل به بحران می‌شود و اخبار غیرواقعی و تصویرسازی غلط را در جامعه نشر می‌دهند. مهمترین مسأله در تشدید این بحران فضای مجازی بود. شبکه‌های اجتماعی بزرگترین عامل در گسترش این بحران بودند، حال می‌خواهید اسم آن را تلگرام یا هر شبکه اجتماعی دیگری بگذارید. هیجانی کردن جامعه، تحریک احساسات و انتشار اخبار غلط و جهت‌دار می‌تواند افراد را ترغیب به ورود به چنین صحنه‌هایی کند.
تحولات اقتصادی یک دهه اخیر طبقه متوسط را به شدت ضعیف کرد
اجازه بدهید یک تحلیل جامعه‌شناسی دیگری مطرح کنم که کمتر به آن توجه شده است. در این اتفاق من روی عوامل ناامیدی و سرخوردگی دست گذاشتم. در یک دهه گذشته یک اتفاق از نگاه همه مغفول مانده و آن ضعیف و به تعبیر دیگر کوچک شدن طبقه متوسط در جامعه ایران است. تحولات اقتصادی طبقه متوسط را به شدت ضعیف کرد و جامعه را دوقطبی کرد.
طبقه متوسط دو کارکرد دارد. در حوزه اقتصادی کارکرد آن مصرف‌کننده بودن است. باید بخشی از این نابه‌سامانی وضعیت اقتصادی کشور را ضعیف شدن همین طبقه متوسط دانست. طبقه متوسط توان خرید و به تبع آن مصرف را ندارد، از این رو رکود و رخوت در بازار ناشی از ضعیف و کوچک بودن طبقه متوسط است.
دومین وظیفه طبقه متوسط، این است که این طبقه، حلقه وصل حاکمیت با مردم است. بحث مشروعیت‌بخشی، انتقال امید به جامعه و بحث‌های مختلفی که در حوزه سیاسی و اجتماعی داریم بر دوش طبقه متوسط است و چون این طبقه کوچک و ضعیف شده، کارکرد خود را از دست داده است.
انتقال امید از سوی تریبون‌های رسمی و حاکمیتی به جامعه روشی ناکارآمد است
الان تریبون‌های رسمی و حاکمیتی در حال انتقال امید به جامعه هستند که این روش ناکارآمد است، در حالی که این کار باید برعهده طبقه متوسط باشد. اینکه برنامه‌ها و سیاست‌های اقتصادی اجتماعی دولت تأثیر دارد را نباید دولت و حاکمیت بگویند. این امر برعهده طبقه متوسط است و باید از سوی اساتید دانشگاه، نخبگان و رسانه‌ها گفته شود تا مردم به آینده امیدوار شوند اما اکنون این مباحث را تریبون رسمی مطرح می‌کنند و به این جهت برای مردم جذاب نیست و نمی‌پذیرند.
کشوری که ۸۰ میلیون جمعیت دارد، تعداد نسخ روزنامه‌ها به یک میلیون در روز نمی‌رسد و بیشتر از ۵۰درصد آن نیز در روز خمیر می‌شود. این نشان می‌دهد که شکاف معناداری در جامعه وجود دارد.
الان بحث فساد یکی از مهمترین مسائلی است که نشان می‌‌دهد این تریبون‌ها موفق عمل نمی‌کنند. فسادها علنی گفته می‌شود اما برخورد جدی نمی‌شود یا لااقل جدی نشان داده نمی شود.
یکی دیگر از دلایل اصلی بحران اخیر را می‌توان طرح فساد گسترده و سیستمی در کشور و عدم برخورد قهارانه و جبارانه سیستم با مسأله فساد دانست. درحالی که گزارش قابل اتکایی در حوزه برخورد با فساد نداریم اما حجم اخبار مربوط به خود فساد بسیار زیاد است. میزان اخبار تولید شده درباره فساد در کشور با میزان اخبار تولیدشده در برخورد با فساد هیچ تناسبی با هم ندارند و این عدم تناسب به این بحران دامن می‌زند.
به طور مثال همین فرار یکی از مدیران مالی وزرات نفت از کشور و اختلاس صد میلیاردی او در کنار قطع ید فردی در مشهد به خاطر دزدیدن گوسفند. دزدی در مشهد، دزدی مؤثری نبود و این‌گونه نبود که بتواند در کشور بحران ایجاد کند. این دزدی کوچک و معیشتی و برای گذران زندگی بود اما برای آن حد شرعی اجرا شد اما درباره اختلاس کار خاصی صورت نگرفت.
بعد از انقلاب جز یکی دو مورد اعدام، با بقیه مفسدان چه کاری انجام شده است؟ سیستم واقعاً چه کار کرده است؟ این باور در حال شکل‌گیری است که سیستم تمایل زیادی با برخورد با این جنس فسادها ندارد. برخی از سرقت‌های جزئی که رخ می‌دهد شاهد انتشار تصاویر متهم یا نام و نام خانوادگی او هستیم اما در مورد مفسدین بزرگ چهره که سهل است، بلکه با اسامی آنها نیز آشنا نمی‌شوید و همچنان با عناوینی چون «ب.ز» «ع.ر» و «م.ج» در جامعه معرفی می‌شوند و آخر سر هم معلوم نیست که سرانجام آنها چه می‌شود. مشخص نیست چرا وقتی دادگاه بابک زنجانی به اتمام رسیده و حکمش قطعی شده، باز از او به عنوان «ب.ز» در رسانه ملی یاد می‌شود. ایمان به برخورد با فساد در ایران کاهش یافته است.
حاکمیت کار مشخصی برای جلوگیری از تغییر ناگهانی طبقه افراد انجام نداده است
از سوی دیگر، حاکمیت کار مشخصی برای برخورد و جلوگیری از تغییر ناگهانی طبقه افراد انجام نداده است. در این مملکت طبقه افراد بعضاً شبانه عوض می‌شود و از طبقه فقیر