کلاه گشادی که سر اصولگرایان رفت



کلاه گشادی که سر اصولگرایان رفت  8اسفند-96

کلاه گشاد نه سر اصول گرا که سهم درقدرت وثروت داشته ودارد نرفته  چون دردوره 8 ساله احمدی نژاد تاتوانستندغارت گری کردند وجولان دادند که گلاه بزرگ گشاد 4 دهه است سرملت رفته است.

image.png
شلتاق این روزهای احمدی‌نژاد فضای رسانه‌ای و محافل سیاسی را به خود مشغول کرده و هر دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب درگیر فضای ایجادشده توسط رییس‌جمهور پیشین قرار دارند.
به گزارش ایسنا، محمد مهاجری با این مقدمه در «اعتماد» نوشت: جناح اصولگرا در برابر پدیده اخیر به سه گروه تقسیم شده‌اند.
الف - بخشی از آنها به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، بنابراین روزه سکوت گرفته‌اند.
ب - بخش دیگر که در گذشته به‌شدت حامی او بوده‌اند زبان به بدگویی گشوده‌اند و حتی از مخالفان پیشینش نیز تندتر شده‌اند. او را از خوارج و منحرفان و منافقان می‌دانند و ... .
ج- گروه کم‌شماری که به گمانم نه از روی اعتقاد که به خاطر رفاقت گذشته، ادای فردین را در‌می‌آورند و از او دفاع می‌کنند.
چه آنها که سکوت پیشه کرده‌اند و چه آنها که به احمدی‌نژاد بد می‌گویند، کم و بیش خود را مسئول عملکرد گذشته او می‌دانند.
واقعیت آن است که احمدی‌نژاد از سال ۸۲ قاپ اصولگرایان را ربود و کلاه گشادی بر سر آنها گذاشت. حرف‌های عده کم‌شمار اصولگرایان در سال ۸۴ به گوش اکثر بزرگان جناحشان فرو نرفت. مخالفان احمدی‌نژاد در آن مقطع وی را به لحاظ سیاسی بی‌ریشه و فاقد اندیشه منسجم می‌دانستند و سابقه رفتارهای او را روشن تصویر نمی‌کردند. حتی جسته و گریخته تخلفاتش در دوره استانداری اردبیل را گوشزد می‌کردند اما حجم شعارهای عوام‌فریبانه احمدی‌نژاد، قریب به اتفاق اصولگرایان را رام و ساکت کرد.
با این حال در سال ۸۸ حامیان اصولگرای او به تدریج صفشان را جدا کردند. اقدام احمدی‌نژاد در قهر ۱۰‌ روزه و مخالفت با وزیر اطلاعات و نیز بداخلاقی‌های او در مناظره‌های انتخاباتی و شلختگی سیاسی‌اش در خس و خاشاک دانستن مخالفان، زاویه اصولگرایان با او را زیاد کرد. بعدها درگیری‌اش با مجلس و دستگاه قضایی، او را از چشم جامعه اصولگرایی انداخت. آشکارشدن فسادهای گسترده مالی و تناقض آن با شعارهای عدالتجویانه و پاکدستانه، پایگاه اجتماعی او را نیز منهدم کرد.
تلاش او برای بازگشت به قدرت در سال ۹۶ و نهی مقام معظم رهبری، عقده‌های فروخفته او را بیدارتر کرد و تتمه حیثیت سیاسی او را نزد اصولگرایان بر باد داد.
او اکنون قماربازی است که همه‌چیزش را باخته و اگر دادی نزند، فریادی نکشد، شعاری ندهد، چالشی درست نکند، پس چه کند؟ کدام قماربازی بعد از آنکه تمام سرمایه‌اش را می‌بازد، نجیبانه کنار می‌کشد؟
حکمت عدم برخورد حاکمیت با او هم در این است که نظام، حالت عصبی پرخاشگر این مالباخته را می‌داند و ظاهرا تصمیم ندارد مادام که او به دیگران آزاری برساند، بهانه به دستش بدهد. شعارهایی مانند رفراندوم و انتخابات آزاد و کنار رفتن رییس قوه قضاییه هم فقط در حد بهانه‌های کودکی که برای امتیاز گرفتن از پدرومادر، سروصدا می‌کند جدی گرفته می‌شود.
اما رفتار اصلاح‌طلبان در برابر مواضع اخیر احمدی‌نژاد قابل توجه است.
به نظر می‌رسد بخش افراطی اصلاح‌طلبان در مواجهه با این موضوع دچار نوعی نفاق است. توضیح اینکه شعارهای احمدی‌نژاد درباره رفراندوم و ... دقیقا مانند حرف‌های افراطیون اصلاح‌طلب است. آنها هم از قوه قضاییه ناراحتند؛ از دولت روحانی ناراضی‌اند؛ از مجلس خوششان نمی‌آید. به همین دلیل احمدی‌نژاد در زمین آنها بازی می‌کند. پس اگر چنین است چرا اصلاح‌طلبان به او حمله می‌کنند؟ ریشه‌اش را باید در اینجا جست که در واقع بدگویی به احمدی‌نژاد از طرف این جماعت، نوعی انتقام‌گیری از نهادهای حاکمیت است. آنها در واقع احمدی‌نژاد را یک ماکت کاغذی می‌دانند که هر تیری به سمت او پرتاب می‌کنند از کاغذ عبور می‌کند و به بخشی از نظام اصابت می‌کند.
در عین حال بخش معتدل اصلاح‌طلبان که زخم رفتارهای احمدی‌نژاد را در طول عمر دولت‌های نهم و دهم بر تن دارد، هرچند بین شعارهای امروز احمدی‌نژاد و عملکرد ۸ ساله‌اش تضاد و تباین آشکار می‌بیند اما بدش نمی‌آید با حمله به احمدی‌نژاد، اصولگرایان حامی او را نیز هدف قرار دهد. از نوشته‌ها و گفته‌های اصلاح‌طلبان معتدل نیز چنین برمی‌آید که می‌خواهند با یک تیر، دو هدف را بزنند: احمدی‌نژاد و اصولگرایان.