اوین
نامه ی کیهان 4 شنبه ی 11 تیرماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " اصالت توافق يا اصالت دستاورد؟"
چه اصالتی و چه
دستآورد هسته ای؟ این صورت مسأله پاک کردن و ادعای سرکاری برای چیست؟ تاکی ملت
ایران باید نامحرم باشند ودانستن حق شان نباشد و نباید بدانند از ابتدای پیگیری برنامه
ی هسته ای تا حال چندسال می گذرد؟ چه میزان سرمایه گذاری یا هزینه ی این برنامه
شده است؟ چه نهادی بطور پنهان وآشکار مسئول پیگیری اش بوده است؟ این برنامه ی هسته
ای درراستای چه اهداف ملی ومردمی می باشد؟ چرادستآورد تا کنونی اش به جز تحریم ها
وبحران اقتصادی ورشد تورم وگرانی وفقر وبیکاری .... چیز مثبت دیگری نبوده است؟ صد البته که موجب
شکاف وتضاد باندها وعلنی وحادشدن جنگ قدرت و ثروت شده است .
بالاخره حال که مذاکره به ایستگاه مذاکره بمرحله ی پایانی رسیده
است .اگر چنانچه آنگونه که احمدی نژاد اعتراف کرده بود قراراست قطار هسته
ای دنده عقب کنده به باشگاه 8کشور هسته ای جهان ملحق شود هدف
پاسداران دستیابی به سلاح هسته ای نیست و طوریکه ادعا می شود. برنامه هسته ای صلح آمیز است . اگر این توافق مذاکره
هسته ای که یک هفته زمان مذاکره تمدید شده نتیجه ی نهایی حاصل شود . قرار است
محصولش کی ببار بنشیند؟ یا اینکه چه موقع
قراراست این برنامه تولید انرژی و سرمایه کند و بازده سوده آوری برای کشور و خدمات
رسانی برای ملت داشته باشد؟
مذاکرات
هسته اي به ايستگاه پاياني رسيده است. اين عبارت تکراري، براي افکار عمومي ما در
طول 12 سال گذشته آشناست. 12 سال مذاکره مذاکره کنندگان ايراني- از روحاني تا
لاريجاني و از جليلي تا ظريف- تجارب بسيار ارزشمندي را براي ما درباره بد نهادي
طرف آمريکايي و غربي انباشته است. اکنون بي محتواترين توافق آن است که پس از 12
سال مذاکره و اعتمادسازي و پذيرش محدوديت هاي داوطلبانه، متعهد شويم که 10-12 سال
ديگر (به اندازه يک عمر) معطل بمانيم و منتظر، تا شايد غرب بتواند به ما اعتماد
کند! آژانس بعد از 12 سال بازرسي بي سابقه- حتي در حد اجراي پروتکل الحاقي و
بازرسي چند باره از پارچين - مي گويد با وجود نيافتن سندي مبني بر عدم انحراف
برنامه هسته اي ايران، هنوز هم قادر نيست در اين باره تضمين و اطمينان بدهد! اکنون
پرسش مهم اين است که آيا توافق خوب و عزتمندانه و مبتني بر منافع ملي ما امکان
پذير است؟ و آيا هر توافقي که تيم ما بپذيرد، خوب است و آنها به اعتبار تاييد
رهبري، چک سفيد امضا گرفته اند؟
1- رهبر معظم انقلاب با حمايت قاطع از تيم مذاکره کننده، آنان را متدين، شجاع، غيور و امانتدار توصيف کردند. برخي محافل با سوء برداشت يا مغالطه در اين باره مي کوشند بر مبناي همين حمايت شايسته، هر توافقي را مقبول و خوب معرفي کنند. اين تحليل از مبنا غلط است. آن 4 صفت، شرط ضروري و لازم براي حضور در تيم مذاکره کننده است اما کافي نيست. شرط کافي در کنار اين 4 صفت، پايبندي به خطوط قرمز ترسيمي رهبر انقلاب (به عنوان جمع بندي کارشناسان و نخبگان نظام) است؛ از جمله الف-رد محدوديت هاي 10، 12 ساله. ب- تداوم تحقيق و توسعه و ساخت و سازها در دوره محدوديت. ج- برداشته شدن تحريم هاي مالي و بانکي اقتصادي هنگام امضاي توافق. د- منوط نکردن لغو تحريم ها به پس از اجراي تعهدات ايران ه - موکول نکردن اقدامات توافق به گزارش آژانسي که نه مستقل است و نه عادل. و- ممنوعيت بازرسي هاي غير متعارف و بازرسي از مراکز نظامي و مصاحبه با شخصيت ها. هنوز اختلافات حل نشده مهمي در مذاکرات باقي است اما هر گاه توافقي به دست آيد، دقيق ترين ميزان براي سنجش آن، همين خطوط قرمز به عنوان کف مطالبات ايران است. تيم مذاکره کننده در طول 2 سال اخير زحمات طاقت فرسايي را به جان خريده و با کساني پاي ميز مذاکره نشسته که برخي از آنها فاقد کمترين ترازهاي اخلاق انساني هستند. در عين حال بايد گفت خطاهاي بزرگي در توافق ژنو و بيانيه (به تعبير آقاي ظريف «چرک نويس») لوزان رخ داد که نبايد در توافق نهايي تکرار شود.
2- تدين و غيرت و شجاعت و امانتداري يک بحث است- که شرايط مهمي هم هست- و بصيرت و کياست و غافل نشدن از شبيخون دشمن، يک بحث مهم ديگر. اغلب ماها شايد هرگز به گرد پاي جناب کميل بن زياد نخعي نرسيم که يکي از 8 زاهد معروف کوفه و محرم راز امير مومنان(ع) بود و سرانجام نيز با شهادت به دست حجاج، عمر گرامي خود را به پايان برد. اما همين صحابي بزرگ و کم نظير وقتي والي ايالت مرزي هيت است، به اعتبار جا به جا ديدن مسئوليت و غافل شدن از شبيخون دشمن، مورد سرزنش امام قرار مي گيرد تا آنجا که حضرت در نامه 61 نهج البلاغه مي فرمايد «فقد صِرتَ جِسراً لمن اراد الغارهًْ... تو پلي شدي براي عبور دشمن و حمله به دوستانت». مي توان چون جناب کميل در اوج دينداري و غيرت بود اما معبري براي عبور از دشمن شد؛ هر چند که اين صحابي بزرگ بعد از گلايه امير مومنان، بلافاصله کوتاهي خود راجبران کرد تا اين بار حضرت خطاب به وي نوشت «تو براي مسلمانان نيکو عمل کردي و خيرخواه امام خويش بودي. من به تو حسن ظن دارم. تو و همراهانت که به جنگ دشمن رفتيد بهترين پاداش صبر کنندگان مجاهد را داريد. بعد از اين دقت کن، و گامي برندار تا از من اذن بخواهي».
3- ما 12 سال اعتمادسازي نکرده و محدوديت ها را نپذيرفتيم که اکنون قبول کنيم 12 سال ديگر در جا بزنيم و پيشرفت نکنيم و امتياز بدهيم و سرآخر، بدهکار و متهم شويم و تحريم ها نيز با لطايف الحيل باقي بماند. در همين توافق ژنو (3 آذر 92) ما محدوديت هاي مهمي از جمله توقف غني سازي 20 درصد در سايت فردو را پذيرفتيم و در عين حال با 130 تحريم جديد روبرو شديم. همان زمان مجله تايم نوشت «آمريکا و متحدان غربي اش در توافق ژنو، حق ايران را سر هم بندي کردند» و نيويورک تايمز خاطرنشان کرد «آمريکا طبق توافق ژنو مي تواند تا 50 سال به ايران اعتماد نکند و مانع عادي سازي پرونده ايران شود. تا زماني که همه شروط قرارداد نهايي تکميل نشده، با ايران مانند يک قدرت عادي هسته اي رفتار نخواهد شد و ايران هم اين اصل را پذيرفته است. آمريکا مي تواند با تکيه بر اين اهرم هاي قانوني، خواست خود براي عقب راندن همه چيز را عملي کند». توافقي که بخواهد امتيازات نقد- مانند توقف غني سازي در فردو، کاهش دو سوم سانتريفيوژها، تغيير ماهيت رآکتور آب سنگين اراک، کاهش ذخاير اورانيوم 3/5 درصد از 10 هزار کيلو به 300 کيلو، توقف تحقيق و توسعه از جمله روي سانتريفيوژهاي IR6 و IR8، بازجويي و بازرسي هاي غير متعارف و...- را واگذار کند و وعده هاي نسيه بگيرد، توافق بد و ضد منافع ملي است که مي تواند راه آسيب هاي بزرگ تر را باز کند.
به راستي ما از 2 سال تعليق داوطلبانه و اجراي پروتکل الحاقي (82-84) يا بازرسي از مراکز نظامي و مصاحبه با متخصصان خود چه چيزي جز توقف پيشرفت ها، درز اطلاعات مهم و تهديد جان بهترين متخصصان عايدمان شده که بخواهيم همان روند را ادامه دهيم؟ اصلاً اين چه معادله اي است که آژانس به صرف ادعاي يک گروهک تروريستي يا اتهام سازي برخي سرويس هاي جاسوسي متخاصم، درباره مراکزي نظير پارچين مدعي شود و بعد از 2 بار بازرسي آن قدر شجاعت نداشته باشد که اعلام کند ما اشتباه کرديم و مسير گذشته را ادامه نمي دهيم؟ اگر در مباني علم حقوق گفته مي شود «البينهًْ علي المدعي- مدعي بايد اقامه سند و مدرک کند» چگونه است که آژانس بدون کمترين سندي مجاز است ادعاي آمريکا و اسرائيل عليه ما را تبديل به اتهام کند، حال آن که مثلاً کسي با مختصات اولي هاينونن معاون سابق آژانس، جاسوس سازمان سيا از آب در مي آيد و در ميتينگ رسواي سازمان تروريستي منافقين (عامل ترور وحشيانه 17 هزار شهروند) شرکت مي کند؟ آيا بعد از اين همه راستي آزمايي مغلوط و غير حقوقي نبايد زبان ما درباره آژانس دراز باشد؟ اين چه معادله اي است که فعاليت فردو در طول يک سال و نيم گذشته معلق شده اما هنوز هم از لغو تحريم ها خبري نيست و غرب همچنان مي خواهد اين مسئوليت را بپيچاند؟
4- توافق بايد جامعيت و مانعيت داشته باشد. هر جا غرب در طول 12 سال گذشته به ويژه 2 سال اخير دبه درآورده و زير تعهد خود زده، بايد با تصريح و شفافيت مورد تاکيد قرار گيرد و هر جا ايران خط قرمزي قائل شده اين خطوط قرمز بايد به انضمام «ضمانت اجرا» و روش برگشت پذيري توافق براي ايران- به شکل متقابل و متوازن- در توافق قيد شود. چهارچوب هاي اصلي نبايد در عبارات کشدار و مبهم و چند پهلو - سرهم بندي شده - يک متن 50، 60 صفحه اي رنگ ببازد يا متن، راه در رو و فرار را براي طرف پيمان شکن و دغلکار باز بگذارد. آمريکا نمي تواند برنامه هسته اي ما را اوراق کند اما پذيرفتن توافق بدي که متضمن اوراق سازي تدريجي يا تعطيلي طولاني مدت فقرات اصلي برنامه هسته اي باشد، مي تواند خواست دشمن را از طريقي ديگر برآورده کند. اين نکته را بايد در نظر داشت که واگذاري هر امتياز مانند توقف غني سازي 20 درصد و سايت فردو، از قدرت مانور و چانه زني بعدي ما کم مي کند همچنان که امروز ابزار قدرت و هماوردي ما در جبهه مذاکرات است. بنابراين بايد احتمال روزي را داد که آمريکا و غرب بخواهند دبه کنند و زير اصل توافق بزنند يا تهديد به تحريم هاي جديد کنند. آن روز چه چيزي قرار است دست ما را بگيرد؟!
نبايد توافق دو مرحله اي يا چند مرحله اي را پذيرفت؛ نقد به نقد! آمريکا و انگليس و فرانسه به شهادت پرونده هاي متعدد از جمله بدعهدي قرارداد نيروگاه بوشهر (شرکت زيمنس)، ندادن سهام 10 درصدي ايران از شرکت يوروديف فرانسه، قرارداد الجزاير، توافق سعدآباد و بروکسل و پاريس، و توافق ژنو، سزاوار کمترين حسن ظني نيستند اما با اين همه دست پيش مي گيرند و مي خواهند از موضع طلبکار يا پليس و بازجو با ما رفتار کنند. نبايد اجازه داد چنين شگردي آن هم با امضاي ايران، تبديل به سند حقوقي شود. شگرد ديگر حريف، فرسايشي کردن مذاکرات براي خسته کردن تيم ايراني و اخذ تدريجي برخي امتيازات است. شگرد سوم به مرگ گرفتن و به تب راضي کردن است؛ طرح مطالبات غير قابل قبولي که صرفاً به کار فضاسازي و تحميل چهارچوب مي آيد. ترفند چهارم، بازارگرمي يا تهديد براي هول کردن و به عجله انداختن طرف مذاکره است. آنها با وجود نياز استراتژيک، اظهار بي نيازي مي کنند اما کيست که نداند دولت اوباما گرفتارترين و درمانده ترين دولت آمريکا در طول 60 ساله پس از جنگ جهاني دوم است. تطميع بي پشتوانه نظير وعده همکاري براي ساخت رآکتور آب سبک يکي ديگر از همان شگردهاي فريب در مذاکرات است.
5- مذاکرات همچنان با مسائل مهم و چالشي مواجه است. فرزندان غيور و شجاع و متدين و امانتدار ملت ايران مي توانند در ازاي هزينه ها، امتياز درخور بگيرند مشروط بر آن که در عمل نشان دهند حاضر و مجبور به توافق به هر قيمت نيستند و با کياست و درايت از خطوط قرمز پاسداري مي کنند. مقدمه اين اقتدار، اصلاح رويکرد اشتباه برخي دولتمردان در نگاه از سر اصالت و موضوعيت به مذاکرات ياتوافق است. مذاکره و توافق به خودي خود اصالت و موضوعيت ندارد بلکه اصالت با نتيجه و دستاورد است و توافق و مذاکره صرفاً طريقيت دارد. نگاه اصالت محور به مذاکره و توافق با غرب، عملاً کلاً بر تحقق آرزوي ناکام غرب در زمينه انتقال دوباره اتاق فرمان سياست ايران به خارج کشور است، مدلي که انقلاب اسلامي آن را بر هم زد.
6- چشم انداز توافق در 5، 6 ماه آينده چگونه است! آمريکا آن گونه که جيمز کلاپر رئيس جامعه اطلاعاتي اين کشور مي گويد ايران را تهديدي جدي و مستقيم عليه خود مي داند. آمريکايي ها دليلي نمي بينند حربه تحريم را متوقف کنند. آنها در عين حال چشم به انتخابات مجلس و خبرگان ما در اسفندماه دوخته اند و اينکه جريان تجديد نظر طلب مرعوب بتواند به عمق نظام راه پيدا کند. بنابراين آمريکا به شرايطي مي انديشد که اولاً تحريم ها را به نحوي بر ندارد که موجب قدرتمندتر شدن ايران شود ثانياً فضاي خيال و آرزو در قبال مذاکره و توافق حفظ شود؛ نه آن که چنان تحريمي لغو شود و نه آن گونه که آشکار شود توافق باغرب در اقتصاد ايران معجزه نمي کند. مطلوب آمريکا، گسترش محدوديت هاي هسته اي در کنار مبهم ماندن نتيجه توافق بر اقتصاد ايران تا زمان برگزاري انتخابات است. البته مي توان حدس زد که مانند يکي دو سال اخير، عمليات رواني و نمايش در باغ سبز در دستور کار نشريات بزک کننده آمريکا باشد. نويسنده: محمد ايماني
1- رهبر معظم انقلاب با حمايت قاطع از تيم مذاکره کننده، آنان را متدين، شجاع، غيور و امانتدار توصيف کردند. برخي محافل با سوء برداشت يا مغالطه در اين باره مي کوشند بر مبناي همين حمايت شايسته، هر توافقي را مقبول و خوب معرفي کنند. اين تحليل از مبنا غلط است. آن 4 صفت، شرط ضروري و لازم براي حضور در تيم مذاکره کننده است اما کافي نيست. شرط کافي در کنار اين 4 صفت، پايبندي به خطوط قرمز ترسيمي رهبر انقلاب (به عنوان جمع بندي کارشناسان و نخبگان نظام) است؛ از جمله الف-رد محدوديت هاي 10، 12 ساله. ب- تداوم تحقيق و توسعه و ساخت و سازها در دوره محدوديت. ج- برداشته شدن تحريم هاي مالي و بانکي اقتصادي هنگام امضاي توافق. د- منوط نکردن لغو تحريم ها به پس از اجراي تعهدات ايران ه - موکول نکردن اقدامات توافق به گزارش آژانسي که نه مستقل است و نه عادل. و- ممنوعيت بازرسي هاي غير متعارف و بازرسي از مراکز نظامي و مصاحبه با شخصيت ها. هنوز اختلافات حل نشده مهمي در مذاکرات باقي است اما هر گاه توافقي به دست آيد، دقيق ترين ميزان براي سنجش آن، همين خطوط قرمز به عنوان کف مطالبات ايران است. تيم مذاکره کننده در طول 2 سال اخير زحمات طاقت فرسايي را به جان خريده و با کساني پاي ميز مذاکره نشسته که برخي از آنها فاقد کمترين ترازهاي اخلاق انساني هستند. در عين حال بايد گفت خطاهاي بزرگي در توافق ژنو و بيانيه (به تعبير آقاي ظريف «چرک نويس») لوزان رخ داد که نبايد در توافق نهايي تکرار شود.
2- تدين و غيرت و شجاعت و امانتداري يک بحث است- که شرايط مهمي هم هست- و بصيرت و کياست و غافل نشدن از شبيخون دشمن، يک بحث مهم ديگر. اغلب ماها شايد هرگز به گرد پاي جناب کميل بن زياد نخعي نرسيم که يکي از 8 زاهد معروف کوفه و محرم راز امير مومنان(ع) بود و سرانجام نيز با شهادت به دست حجاج، عمر گرامي خود را به پايان برد. اما همين صحابي بزرگ و کم نظير وقتي والي ايالت مرزي هيت است، به اعتبار جا به جا ديدن مسئوليت و غافل شدن از شبيخون دشمن، مورد سرزنش امام قرار مي گيرد تا آنجا که حضرت در نامه 61 نهج البلاغه مي فرمايد «فقد صِرتَ جِسراً لمن اراد الغارهًْ... تو پلي شدي براي عبور دشمن و حمله به دوستانت». مي توان چون جناب کميل در اوج دينداري و غيرت بود اما معبري براي عبور از دشمن شد؛ هر چند که اين صحابي بزرگ بعد از گلايه امير مومنان، بلافاصله کوتاهي خود راجبران کرد تا اين بار حضرت خطاب به وي نوشت «تو براي مسلمانان نيکو عمل کردي و خيرخواه امام خويش بودي. من به تو حسن ظن دارم. تو و همراهانت که به جنگ دشمن رفتيد بهترين پاداش صبر کنندگان مجاهد را داريد. بعد از اين دقت کن، و گامي برندار تا از من اذن بخواهي».
3- ما 12 سال اعتمادسازي نکرده و محدوديت ها را نپذيرفتيم که اکنون قبول کنيم 12 سال ديگر در جا بزنيم و پيشرفت نکنيم و امتياز بدهيم و سرآخر، بدهکار و متهم شويم و تحريم ها نيز با لطايف الحيل باقي بماند. در همين توافق ژنو (3 آذر 92) ما محدوديت هاي مهمي از جمله توقف غني سازي 20 درصد در سايت فردو را پذيرفتيم و در عين حال با 130 تحريم جديد روبرو شديم. همان زمان مجله تايم نوشت «آمريکا و متحدان غربي اش در توافق ژنو، حق ايران را سر هم بندي کردند» و نيويورک تايمز خاطرنشان کرد «آمريکا طبق توافق ژنو مي تواند تا 50 سال به ايران اعتماد نکند و مانع عادي سازي پرونده ايران شود. تا زماني که همه شروط قرارداد نهايي تکميل نشده، با ايران مانند يک قدرت عادي هسته اي رفتار نخواهد شد و ايران هم اين اصل را پذيرفته است. آمريکا مي تواند با تکيه بر اين اهرم هاي قانوني، خواست خود براي عقب راندن همه چيز را عملي کند». توافقي که بخواهد امتيازات نقد- مانند توقف غني سازي در فردو، کاهش دو سوم سانتريفيوژها، تغيير ماهيت رآکتور آب سنگين اراک، کاهش ذخاير اورانيوم 3/5 درصد از 10 هزار کيلو به 300 کيلو، توقف تحقيق و توسعه از جمله روي سانتريفيوژهاي IR6 و IR8، بازجويي و بازرسي هاي غير متعارف و...- را واگذار کند و وعده هاي نسيه بگيرد، توافق بد و ضد منافع ملي است که مي تواند راه آسيب هاي بزرگ تر را باز کند.
به راستي ما از 2 سال تعليق داوطلبانه و اجراي پروتکل الحاقي (82-84) يا بازرسي از مراکز نظامي و مصاحبه با متخصصان خود چه چيزي جز توقف پيشرفت ها، درز اطلاعات مهم و تهديد جان بهترين متخصصان عايدمان شده که بخواهيم همان روند را ادامه دهيم؟ اصلاً اين چه معادله اي است که آژانس به صرف ادعاي يک گروهک تروريستي يا اتهام سازي برخي سرويس هاي جاسوسي متخاصم، درباره مراکزي نظير پارچين مدعي شود و بعد از 2 بار بازرسي آن قدر شجاعت نداشته باشد که اعلام کند ما اشتباه کرديم و مسير گذشته را ادامه نمي دهيم؟ اگر در مباني علم حقوق گفته مي شود «البينهًْ علي المدعي- مدعي بايد اقامه سند و مدرک کند» چگونه است که آژانس بدون کمترين سندي مجاز است ادعاي آمريکا و اسرائيل عليه ما را تبديل به اتهام کند، حال آن که مثلاً کسي با مختصات اولي هاينونن معاون سابق آژانس، جاسوس سازمان سيا از آب در مي آيد و در ميتينگ رسواي سازمان تروريستي منافقين (عامل ترور وحشيانه 17 هزار شهروند) شرکت مي کند؟ آيا بعد از اين همه راستي آزمايي مغلوط و غير حقوقي نبايد زبان ما درباره آژانس دراز باشد؟ اين چه معادله اي است که فعاليت فردو در طول يک سال و نيم گذشته معلق شده اما هنوز هم از لغو تحريم ها خبري نيست و غرب همچنان مي خواهد اين مسئوليت را بپيچاند؟
4- توافق بايد جامعيت و مانعيت داشته باشد. هر جا غرب در طول 12 سال گذشته به ويژه 2 سال اخير دبه درآورده و زير تعهد خود زده، بايد با تصريح و شفافيت مورد تاکيد قرار گيرد و هر جا ايران خط قرمزي قائل شده اين خطوط قرمز بايد به انضمام «ضمانت اجرا» و روش برگشت پذيري توافق براي ايران- به شکل متقابل و متوازن- در توافق قيد شود. چهارچوب هاي اصلي نبايد در عبارات کشدار و مبهم و چند پهلو - سرهم بندي شده - يک متن 50، 60 صفحه اي رنگ ببازد يا متن، راه در رو و فرار را براي طرف پيمان شکن و دغلکار باز بگذارد. آمريکا نمي تواند برنامه هسته اي ما را اوراق کند اما پذيرفتن توافق بدي که متضمن اوراق سازي تدريجي يا تعطيلي طولاني مدت فقرات اصلي برنامه هسته اي باشد، مي تواند خواست دشمن را از طريقي ديگر برآورده کند. اين نکته را بايد در نظر داشت که واگذاري هر امتياز مانند توقف غني سازي 20 درصد و سايت فردو، از قدرت مانور و چانه زني بعدي ما کم مي کند همچنان که امروز ابزار قدرت و هماوردي ما در جبهه مذاکرات است. بنابراين بايد احتمال روزي را داد که آمريکا و غرب بخواهند دبه کنند و زير اصل توافق بزنند يا تهديد به تحريم هاي جديد کنند. آن روز چه چيزي قرار است دست ما را بگيرد؟!
نبايد توافق دو مرحله اي يا چند مرحله اي را پذيرفت؛ نقد به نقد! آمريکا و انگليس و فرانسه به شهادت پرونده هاي متعدد از جمله بدعهدي قرارداد نيروگاه بوشهر (شرکت زيمنس)، ندادن سهام 10 درصدي ايران از شرکت يوروديف فرانسه، قرارداد الجزاير، توافق سعدآباد و بروکسل و پاريس، و توافق ژنو، سزاوار کمترين حسن ظني نيستند اما با اين همه دست پيش مي گيرند و مي خواهند از موضع طلبکار يا پليس و بازجو با ما رفتار کنند. نبايد اجازه داد چنين شگردي آن هم با امضاي ايران، تبديل به سند حقوقي شود. شگرد ديگر حريف، فرسايشي کردن مذاکرات براي خسته کردن تيم ايراني و اخذ تدريجي برخي امتيازات است. شگرد سوم به مرگ گرفتن و به تب راضي کردن است؛ طرح مطالبات غير قابل قبولي که صرفاً به کار فضاسازي و تحميل چهارچوب مي آيد. ترفند چهارم، بازارگرمي يا تهديد براي هول کردن و به عجله انداختن طرف مذاکره است. آنها با وجود نياز استراتژيک، اظهار بي نيازي مي کنند اما کيست که نداند دولت اوباما گرفتارترين و درمانده ترين دولت آمريکا در طول 60 ساله پس از جنگ جهاني دوم است. تطميع بي پشتوانه نظير وعده همکاري براي ساخت رآکتور آب سبک يکي ديگر از همان شگردهاي فريب در مذاکرات است.
5- مذاکرات همچنان با مسائل مهم و چالشي مواجه است. فرزندان غيور و شجاع و متدين و امانتدار ملت ايران مي توانند در ازاي هزينه ها، امتياز درخور بگيرند مشروط بر آن که در عمل نشان دهند حاضر و مجبور به توافق به هر قيمت نيستند و با کياست و درايت از خطوط قرمز پاسداري مي کنند. مقدمه اين اقتدار، اصلاح رويکرد اشتباه برخي دولتمردان در نگاه از سر اصالت و موضوعيت به مذاکرات ياتوافق است. مذاکره و توافق به خودي خود اصالت و موضوعيت ندارد بلکه اصالت با نتيجه و دستاورد است و توافق و مذاکره صرفاً طريقيت دارد. نگاه اصالت محور به مذاکره و توافق با غرب، عملاً کلاً بر تحقق آرزوي ناکام غرب در زمينه انتقال دوباره اتاق فرمان سياست ايران به خارج کشور است، مدلي که انقلاب اسلامي آن را بر هم زد.
6- چشم انداز توافق در 5، 6 ماه آينده چگونه است! آمريکا آن گونه که جيمز کلاپر رئيس جامعه اطلاعاتي اين کشور مي گويد ايران را تهديدي جدي و مستقيم عليه خود مي داند. آمريکايي ها دليلي نمي بينند حربه تحريم را متوقف کنند. آنها در عين حال چشم به انتخابات مجلس و خبرگان ما در اسفندماه دوخته اند و اينکه جريان تجديد نظر طلب مرعوب بتواند به عمق نظام راه پيدا کند. بنابراين آمريکا به شرايطي مي انديشد که اولاً تحريم ها را به نحوي بر ندارد که موجب قدرتمندتر شدن ايران شود ثانياً فضاي خيال و آرزو در قبال مذاکره و توافق حفظ شود؛ نه آن که چنان تحريمي لغو شود و نه آن گونه که آشکار شود توافق باغرب در اقتصاد ايران معجزه نمي کند. مطلوب آمريکا، گسترش محدوديت هاي هسته اي در کنار مبهم ماندن نتيجه توافق بر اقتصاد ايران تا زمان برگزاري انتخابات است. البته مي توان حدس زد که مانند يکي دو سال اخير، عمليات رواني و نمايش در باغ سبز در دستور کار نشريات بزک کننده آمريکا باشد. نويسنده: محمد ايماني