روزی نامه ی جمهوری اسلامی
یکشنبه 10 بهمن ماه سال 1395
سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری " آمریکا و بحران ریاست جمهوری"
رژیم دروغ ووارونه گوی و عوامفریب ولایت فقیه با رهبر انتصابی اش نا مشروع است و
از منظر مردم ایران غیر قابل اعتبار و اعتماد است برای همین پس از 38 سال اجازه
برگزاری یک همه پرسی آزاد داده نمی شود تامشخص وثابت شود مردم ایران چه می خواهند
.ولی پیوسته از موضع فرار به جلو آمریکا متهم می شود که قابل اعتماد نیست.
بحران فزاینده نافرمانی دولتی و اعتراض علیه ترامپ، ارکان حاکمیت آمریکا را
به لرزه انداخته است. اگرچه ترامپ تمامی سفرای آمریکا در سراسر جهان را از کار
برکنار کرده و به واشنگتن فرا خوانده، ولی آن دسته از مقامات ارشد وزارت خارجه
آمریکا هم که هنوز تصمیمی در مورد آنها گرفته نشده، در یک اقدام هماهنگ، همگی
استعفا دادهاند. برخی دیپلماتهای سابق هشدار دادهاند که این استعفاها ممکن است
شیرازه وزارت خارجه آمریکا را از هم بپاشد ولی مقامات ارشد مستعفی معتقدند سکوت در
برابر موج خرابکاریهای ترامپ و همراهی با آن است که اساس دیپلماسی آمریکا در صحنه
جهانی را دچار بحران میکند و به بن بست میکشاند.
از یکطرف تظاهرات خیابانی ابعاد فزایندهای به خود گرفته و از سوی دیگر محافل دانشگاهی، مراکز تحقیقاتی مرتبط با مسائل سیاسی نیز با اظهار نگرانی، هشدار میدهند که تصمیمات و اقدامات نسنجیده ترامپ، ثبات و امنیت آمریکا را خدشهدار میسازد.
اگرچه ترامپ امضای قانون ضد مهاجرتی خود را به بهانه تشدید مبارزه با تروریسم توجیه میکند ولی نام عربستان، ترکیه، امارات و قطر در این فهرست به چشم نمیخورد درحالی که پرونده تروریسم در منطقه با نام این کشورها گره خورده است.
سیاستهای ضد مهاجرتی ترامپ با تمرکز بر روی مسلمانان، باید فریاد یکپارچه جهان اسلام را در پی داشته باشد و نباید مسلمانان آمریکا در این زمینه احساس تنهائی کنند. ممکن است این تصور به وجود آید که هیئت حاکمه آمریکا حساسیتی به واکنش افکار عمومی ندارد کما اینکه زمانی کاندالیزارایس مسئول شورای امنیت ملی آمریکا درباره اعتراضات جامعه آمریکا علیه جنگ در عراق گفته بود سیاستهای آمریکا از تحولات کف خیابانها تاثیر نمیپذیرد و نسبت به آن کاملاً بیاعتناست.
طبعاً این بار هم کاخ سفید و دستیاران ترامپ، قطعاً مایلند نشان دهند که گوششان بدهکار مخالفتها در کف خیابانها نیست لکن به نظر میرسد این بار مسئله بسیار جدیتر از آن چیزی است که حتی انعکاس داخلی و جهانی پیدا کرده است. تضاد آشکار آمریکای ترامپ با جامعه آمریکا و حتی تعارض جدی با متحدین، تلاش برای ساختارشکنی در مقیاسی جهانی درحالی که واشنگتن تا همین اواخر درصدد استوار ساختن و تضمین استحکام همین ساختارها بوده، قطعاً باقیمانده اعتبار جهانی آمریکا را به زیر سوال میبرد و حیثیت جهانی آمریکا را به قهقرا خواهد برد. این بدین معنی است که حتی اگر مواضع ترامپ اصلاح شود، وضعیت کنونی و رفتار ترامپ، برازنده رئیسجمهور هیچ کشوری نیست، تا چه رسد به آمریکای مدعی رهبری دنیای غرب.
این روزها زمزمههای اعتراض و مخالفت، حتی از درون حزب جمهوریخواه نیز به گوش میرسد. لکن از حزب جمهوریخواه پذیرفته نیست که علیرغم عبور ترامپ از فیلترهای متعدد حاکمیتی و حزبی، اینگونه مواضع غیرقابل دفاع وغیرمنتظرهای داشته باشد. اکنون به وضوح، درباره سلامت روانی ترامپ سخن میگویند و ادعای فقدان بلوغ سیاسی درباره آن دور از ذهن نیست. روشن است که ترامپ از کف خیابان نیامده ولی اکنون درجایگاهی قرار گرفته که تصمیمات و اقداماتش از تریبون کاخ سفید و به نام یک ابرقدرت، مطرح است. برای جامعهای که معیارهای ارزشی و اخلاقی و صلاحیتهای دیگر مطرح نیست بلکه امتیازات براساس پول، ثروت، رانت و سایر معیارهای ظاهری، زمینههای رشد و پیشرفت افراد در سلسله مراتب ارتقاء سیاسی فراهم میشود، چندان غیرمنتظره نیست که ترامپ هم به کرسی ریاست جمهوری و کاخ سفید دست یابد. تصادفی نیست که اندیشمندان، فعالان سیاسی و صاحبنظران در مقیاس جهانی و به ویژه در جامعه آمریکا به این جمع بندی مشترک رسیدهاند که چنین رئیسجمهور نادان، غیرقابل پیشبینی و بیتجربهای «نوبر» است. هنوز روشن نیست جامعه آمریکا نهایتاً بحران کنونی را که ناشی از به قدرت رسیدن کسی است که شریفترین شغلش، اداره کازینوهای شبانه بوده، چگونه حل و فصل کند. لکن ادامه این بحران به هر جائی ختم شود، حتی متحدان آمریکا هم به این نتیجه خواهند رسید که زمامداران این کشور تا چه اندازه غیرقابل اعتمادند.
از یکطرف تظاهرات خیابانی ابعاد فزایندهای به خود گرفته و از سوی دیگر محافل دانشگاهی، مراکز تحقیقاتی مرتبط با مسائل سیاسی نیز با اظهار نگرانی، هشدار میدهند که تصمیمات و اقدامات نسنجیده ترامپ، ثبات و امنیت آمریکا را خدشهدار میسازد.
اگرچه ترامپ امضای قانون ضد مهاجرتی خود را به بهانه تشدید مبارزه با تروریسم توجیه میکند ولی نام عربستان، ترکیه، امارات و قطر در این فهرست به چشم نمیخورد درحالی که پرونده تروریسم در منطقه با نام این کشورها گره خورده است.
سیاستهای ضد مهاجرتی ترامپ با تمرکز بر روی مسلمانان، باید فریاد یکپارچه جهان اسلام را در پی داشته باشد و نباید مسلمانان آمریکا در این زمینه احساس تنهائی کنند. ممکن است این تصور به وجود آید که هیئت حاکمه آمریکا حساسیتی به واکنش افکار عمومی ندارد کما اینکه زمانی کاندالیزارایس مسئول شورای امنیت ملی آمریکا درباره اعتراضات جامعه آمریکا علیه جنگ در عراق گفته بود سیاستهای آمریکا از تحولات کف خیابانها تاثیر نمیپذیرد و نسبت به آن کاملاً بیاعتناست.
طبعاً این بار هم کاخ سفید و دستیاران ترامپ، قطعاً مایلند نشان دهند که گوششان بدهکار مخالفتها در کف خیابانها نیست لکن به نظر میرسد این بار مسئله بسیار جدیتر از آن چیزی است که حتی انعکاس داخلی و جهانی پیدا کرده است. تضاد آشکار آمریکای ترامپ با جامعه آمریکا و حتی تعارض جدی با متحدین، تلاش برای ساختارشکنی در مقیاسی جهانی درحالی که واشنگتن تا همین اواخر درصدد استوار ساختن و تضمین استحکام همین ساختارها بوده، قطعاً باقیمانده اعتبار جهانی آمریکا را به زیر سوال میبرد و حیثیت جهانی آمریکا را به قهقرا خواهد برد. این بدین معنی است که حتی اگر مواضع ترامپ اصلاح شود، وضعیت کنونی و رفتار ترامپ، برازنده رئیسجمهور هیچ کشوری نیست، تا چه رسد به آمریکای مدعی رهبری دنیای غرب.
این روزها زمزمههای اعتراض و مخالفت، حتی از درون حزب جمهوریخواه نیز به گوش میرسد. لکن از حزب جمهوریخواه پذیرفته نیست که علیرغم عبور ترامپ از فیلترهای متعدد حاکمیتی و حزبی، اینگونه مواضع غیرقابل دفاع وغیرمنتظرهای داشته باشد. اکنون به وضوح، درباره سلامت روانی ترامپ سخن میگویند و ادعای فقدان بلوغ سیاسی درباره آن دور از ذهن نیست. روشن است که ترامپ از کف خیابان نیامده ولی اکنون درجایگاهی قرار گرفته که تصمیمات و اقداماتش از تریبون کاخ سفید و به نام یک ابرقدرت، مطرح است. برای جامعهای که معیارهای ارزشی و اخلاقی و صلاحیتهای دیگر مطرح نیست بلکه امتیازات براساس پول، ثروت، رانت و سایر معیارهای ظاهری، زمینههای رشد و پیشرفت افراد در سلسله مراتب ارتقاء سیاسی فراهم میشود، چندان غیرمنتظره نیست که ترامپ هم به کرسی ریاست جمهوری و کاخ سفید دست یابد. تصادفی نیست که اندیشمندان، فعالان سیاسی و صاحبنظران در مقیاس جهانی و به ویژه در جامعه آمریکا به این جمع بندی مشترک رسیدهاند که چنین رئیسجمهور نادان، غیرقابل پیشبینی و بیتجربهای «نوبر» است. هنوز روشن نیست جامعه آمریکا نهایتاً بحران کنونی را که ناشی از به قدرت رسیدن کسی است که شریفترین شغلش، اداره کازینوهای شبانه بوده، چگونه حل و فصل کند. لکن ادامه این بحران به هر جائی ختم شود، حتی متحدان آمریکا هم به این نتیجه خواهند رسید که زمامداران این کشور تا چه اندازه غیرقابل اعتمادند.