روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 12 بهمن ماه
سال 1395
سرمقاله : روزی نامه
جمهوری اسلامی " دموکراسی دیواری!
"
نمی توان بر اساس خودگویی وخود خندی عجب مرد هنرمندی ! برای 38 سال تحلیل
های یک جانبه داد وتصور داشت که اینگونه تحلیل ها مقبول می افتد .از سوی دیگر گفته
می شود آنچه به خودنمی پسندی با کس مکن ای برادر من . چگونه انتقاد به رئیس جمهور
جدید آمریکا شده است که از منظر سرمقاله نویس تصمیم گیری و
سیاست های وی مورد قبول نیست .در صورتیکه ترامپ به قول حامیان رأی دهندگانش
پاسخ داده که هنگام تبلیغات انتخاباتی قولش را به اینان داده بود . از طرف دیگر در مدت 38 سال
گذشته رهبران وکارگزاران رژیم وارونه ولایت فقیه تصمیمات زیاد اتخاذ کرده اند که
ضد مردم ایران ومنافع ملی کشور بوده است .
از جمله تأکید برادامه جنگ در سال دوم که برای مدت 7 سال زیادی ادامه یافت که منجر به
کشته ومجروح و آواره و بی خانمان شدن میلیون هاایرانی همراه با 1000 میلیارد دلار
خسارات جنگی شد .
یااینکه درتابستان 67 مرتکب جنایات
جنگی علیه بشریت قتل عام زندانیان سیاسی شد و قاتلان جنایتکار تا حال حاضر نشده اند در این مورد پاسخگوی باشند .
همچنین مگر با موافقت یا نظر سنجی ملت مداخله جویی درامورداخلی
عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین و....
می شود؟ مهمتراینکه مگر اززمان اشغال سفارت آمریکا درتهران تاحال شعار هاو
فریادهای ضد آمریکایی سرد اده نشده است؟ یا اتباع آمریکایی ربوده ومتهم به جاسوسی
نشده اند؟ یا اینکه مگر دوتابعیتی ها به خصوص آنانکه از آمریکا به ایران سفر می
کنند با اتهام نفوذی وجاسوس بیگانه دستگیر و محاکمه وزندانی نمی شوند؟
چگونه است وقتی به اینگونه اقدامات اعتراض یا محکوم می شود .از موضع
طلبکارانه ادعا می شود هیچ کشورو رهبر ومقامی و نهادی و.... حق دخالت درامورداخلی
رژیم وارونه ولایت فقیه است . درحالی که سرمقاله نویس همچون رهبرش خامنه ای حق خود
می داند نه درامور داخلی آمریکا مداخله جویی کند ورئیس جمهورش راه م متهم کند.
تکرویها و سیاستهای
تهاجمی ترامپ، این روزها به خبر اول در مقیاس جهانی تبدیل شده و رفتارها و تصمیمات
غیرمنتظره اش، جهان را یکپارچه علیه آمریکا متحد کرده است. اگر تا دیروز، کشورهای
هم پیمان آمریکا در زمره همراهان دیپلماسی واشنگتن محسوب میشدند، امروزه فریاد
اعتراض متحدین آمریکا، اگر بلندتر از دیگران نباشد، حداقل کمتر و ضعیفتر هم نیست.
اتحادیه اروپا به وضوح در معرض حملات نیشدار ترامپ قرار گرفته و اعضای کلیدی اتحادیه با احساس خطر نسبت به موجودیت، ثبات و کارآئی ارکان ساختار قدرت اروپا، هشدار میدهند که در مقابل تهدیدات و القائات مستمر ترامپ ساکت نخواهند نشست. دولتمردان ژاپن اعلام کردهاند برای مقابله با هر وضعیت محتمل، آمادگی کامل دارند. از میان این جملات هشدار دهنده، اگر بوی خصومت نیاید، حداقل میتواند نگرانیها در مورد خصومتهای طرف مقابل را انعکاس دهد.
تقریباً بدون استثنا، هیچ کشوری از مواضع ترامپ استقبال نکرده و سکوت نسبی برخی کشورها را هم به خوبی میتوان به حساب غافلگیری و تردید آنها گذاشت که هنوز باور نمیکنند گوینده این اراجیف، رئیسجمهور آمریکا باشد و کسی است که ادعا میکند باید جهان را رهبری و هدایت نماید! آمریکا را همچنان پرچمدار دمکراسی و تعامل با دنیا معرفی میکند. ترامپ با امضای فرمانهای متفاوتی در همین دوران حضور یک هفتهای در کاخ سفید، جنجال عظیمی را به راه انداخته و جنجالیترین فرمان خود را به عنوان تصمیمی «ضد مهاجرتی» معرفی کرده است. جالب است که تمامی آمریکاییها به جز بازماندگان بومیهای آمریکا، همگی مهاجر و مهاجر زاده هستند و تاریخ آمریکا به وضوح نشان میدهد که صاحبان واقعی آمریکا همان بومیهائی هستند که برای قرنها قتل عام شدهاند و بازماندگان آنها نیز به حاشیه رانده شدهاند.
حتی خود ترامپ هم یک مهاجرزاده است و همسرش «ملانیا» هم یک مهاجر محسوب میشود که امروزه عنوان «بانوی اول آمریکا» را یدک میکشد.
علاوه بر این، دستور ترامپ برای حصارکشی در مرزهای طولانی با مکزیک، از جمله مواردی است که ادعاهای فریبکارانه آمریکا را در مقیاس جهانی، به زیر سوال برده و سکوت یا همراهی با چنین سیاستهای نژادپرستانهای را به یک رسوائی بزرگ و تاریخی تبدیل کرده است.
دنیا به خاطر دارد که آمریکا حتی بیشتر از سایر کشورهای غرب تا چه اندازه علیه «دیوار برلین» به فضاسازی پرداخته و سینمای هالیوودی را برای جنجال علیه کمونیستها تا چه اندازه تحت فشار قرار میداد. ضدیت با دیوار برلین برای چندین دهه به یکی از اصلیترین موضوعات محوری با هدف تحقیر و تمسخر شرق کمونیستی تبدیل شده بود و آمریکا با این دستمایه سیاسی – تبلیغاتی، تمامی کشورهای کمونیستی را به پناه گرفتن در پشت دیوارهای بتونی متهم میکرد و آنها را در مقیاس جهانی تحقیر مینمود که به جز مخفی شدن در پشت دیوارها، هنر دیگری ندارند و نمیتوانند از دیدگاهها و مواضع خودشان دفاع کنند و در واقع حرفی برای گفتن ندارند.
امروزه ترامپ با شعار دیوار کشیدن در مرزهای مکزیک به عنوان بهترین راهکار حفظ و دفاع از دمکراسی آمریکائی، به قدرت میرسد و در نخستین روزهای حاکمیتش سعی میکند به وعدههای انتخاباتی عمل کند. البته افکار عمومی آمریکا در این زمینه بیتقصیر نیست و نمیتواند ادعا کند که در برابر پدیده ترامپ، غافلگیر شده است. زمانی که 27 وزیر خارجه عضو اتحادیه اروپا درخصوص پیامدهای پیروزی احتمالی ترامپ رسماً هشدار میدادند، مخاطب آنها دولت اوباما نبود بلکه مخاطب اصلی آنها افکار عمومی آمریکا بود که با تصمیم، انتخاب و رفتار خود، زمینههای به قدرت رسیدن چنین دیدگاهی را فراهم نسازند.
امروزه صاحبنظران، اندیشمندان و حتی روانشناسان و روانپزشکان مطرح آمریکائی هم درباره عدم سلامت روانی، روانپریشی و اختلافات درمان ناپذیر ترامپ هشدار میدهند و نامبرده را دچار سادیسم، خودشیفتگی بدخیم وخودبزرگ بینی معرفی میکنند که رفتارهای تهاجمی، ضداجتماعی و به شدت غیرمنتظره جزو ارکان رفتاری او محسوب میشود. اکنون سوال این است که چگونه چنین فردی توانسته از فیلترهای متعدد حزبی و حکومتی عبور کند و اختیارات رئیسجمهور را در کشوری که خود را «یگانه ابرقدرت جهان» معرفی میکند، به دست آورد؟
جای تعجب است که آمریکا هنوز هم جنایات جنگی، کشتارها، فجایع و شرارتهای خود را به بهانه حفظ و اشاعه دمکراسی در جهان توجیه میکند ولی به طور همزمان برای حفظ دمکراسی در آمریکا احساس میکند که باید در پشت دیوارها مخفی شود به دور آمریکا حصارکشی کند و خاطره تلخ و شرم آور دیوار برلین را این بار در پشت مرزهای آمریکا تکرار کند.
از این پس، حتی اگر ترامپ از تصمیم خود منصرف شود و دستور دیوارکشی در مرز مکزیک را لغو کند یا در فرامین ضد مهاجرتی تجدیدنظر نماید، در هر حال، موضع رئیسجمهور آمریکا، حیثیت و اعتبار دروغین آمریکا به عنوان پرچمدار دمکراسی در جهان را برای همیشه برباد داده و در میدان عمل ثابت کرده است که حتی همین دمکراسی فریبکارانه و نیمبند هم به پشت دیوارها پناه برده و با ابزارهای نژادپرستی و اسلام هراسی، به جنگ با محیط پیرامونی رفته است.
اتحادیه اروپا به وضوح در معرض حملات نیشدار ترامپ قرار گرفته و اعضای کلیدی اتحادیه با احساس خطر نسبت به موجودیت، ثبات و کارآئی ارکان ساختار قدرت اروپا، هشدار میدهند که در مقابل تهدیدات و القائات مستمر ترامپ ساکت نخواهند نشست. دولتمردان ژاپن اعلام کردهاند برای مقابله با هر وضعیت محتمل، آمادگی کامل دارند. از میان این جملات هشدار دهنده، اگر بوی خصومت نیاید، حداقل میتواند نگرانیها در مورد خصومتهای طرف مقابل را انعکاس دهد.
تقریباً بدون استثنا، هیچ کشوری از مواضع ترامپ استقبال نکرده و سکوت نسبی برخی کشورها را هم به خوبی میتوان به حساب غافلگیری و تردید آنها گذاشت که هنوز باور نمیکنند گوینده این اراجیف، رئیسجمهور آمریکا باشد و کسی است که ادعا میکند باید جهان را رهبری و هدایت نماید! آمریکا را همچنان پرچمدار دمکراسی و تعامل با دنیا معرفی میکند. ترامپ با امضای فرمانهای متفاوتی در همین دوران حضور یک هفتهای در کاخ سفید، جنجال عظیمی را به راه انداخته و جنجالیترین فرمان خود را به عنوان تصمیمی «ضد مهاجرتی» معرفی کرده است. جالب است که تمامی آمریکاییها به جز بازماندگان بومیهای آمریکا، همگی مهاجر و مهاجر زاده هستند و تاریخ آمریکا به وضوح نشان میدهد که صاحبان واقعی آمریکا همان بومیهائی هستند که برای قرنها قتل عام شدهاند و بازماندگان آنها نیز به حاشیه رانده شدهاند.
حتی خود ترامپ هم یک مهاجرزاده است و همسرش «ملانیا» هم یک مهاجر محسوب میشود که امروزه عنوان «بانوی اول آمریکا» را یدک میکشد.
علاوه بر این، دستور ترامپ برای حصارکشی در مرزهای طولانی با مکزیک، از جمله مواردی است که ادعاهای فریبکارانه آمریکا را در مقیاس جهانی، به زیر سوال برده و سکوت یا همراهی با چنین سیاستهای نژادپرستانهای را به یک رسوائی بزرگ و تاریخی تبدیل کرده است.
دنیا به خاطر دارد که آمریکا حتی بیشتر از سایر کشورهای غرب تا چه اندازه علیه «دیوار برلین» به فضاسازی پرداخته و سینمای هالیوودی را برای جنجال علیه کمونیستها تا چه اندازه تحت فشار قرار میداد. ضدیت با دیوار برلین برای چندین دهه به یکی از اصلیترین موضوعات محوری با هدف تحقیر و تمسخر شرق کمونیستی تبدیل شده بود و آمریکا با این دستمایه سیاسی – تبلیغاتی، تمامی کشورهای کمونیستی را به پناه گرفتن در پشت دیوارهای بتونی متهم میکرد و آنها را در مقیاس جهانی تحقیر مینمود که به جز مخفی شدن در پشت دیوارها، هنر دیگری ندارند و نمیتوانند از دیدگاهها و مواضع خودشان دفاع کنند و در واقع حرفی برای گفتن ندارند.
امروزه ترامپ با شعار دیوار کشیدن در مرزهای مکزیک به عنوان بهترین راهکار حفظ و دفاع از دمکراسی آمریکائی، به قدرت میرسد و در نخستین روزهای حاکمیتش سعی میکند به وعدههای انتخاباتی عمل کند. البته افکار عمومی آمریکا در این زمینه بیتقصیر نیست و نمیتواند ادعا کند که در برابر پدیده ترامپ، غافلگیر شده است. زمانی که 27 وزیر خارجه عضو اتحادیه اروپا درخصوص پیامدهای پیروزی احتمالی ترامپ رسماً هشدار میدادند، مخاطب آنها دولت اوباما نبود بلکه مخاطب اصلی آنها افکار عمومی آمریکا بود که با تصمیم، انتخاب و رفتار خود، زمینههای به قدرت رسیدن چنین دیدگاهی را فراهم نسازند.
امروزه صاحبنظران، اندیشمندان و حتی روانشناسان و روانپزشکان مطرح آمریکائی هم درباره عدم سلامت روانی، روانپریشی و اختلافات درمان ناپذیر ترامپ هشدار میدهند و نامبرده را دچار سادیسم، خودشیفتگی بدخیم وخودبزرگ بینی معرفی میکنند که رفتارهای تهاجمی، ضداجتماعی و به شدت غیرمنتظره جزو ارکان رفتاری او محسوب میشود. اکنون سوال این است که چگونه چنین فردی توانسته از فیلترهای متعدد حزبی و حکومتی عبور کند و اختیارات رئیسجمهور را در کشوری که خود را «یگانه ابرقدرت جهان» معرفی میکند، به دست آورد؟
جای تعجب است که آمریکا هنوز هم جنایات جنگی، کشتارها، فجایع و شرارتهای خود را به بهانه حفظ و اشاعه دمکراسی در جهان توجیه میکند ولی به طور همزمان برای حفظ دمکراسی در آمریکا احساس میکند که باید در پشت دیوارها مخفی شود به دور آمریکا حصارکشی کند و خاطره تلخ و شرم آور دیوار برلین را این بار در پشت مرزهای آمریکا تکرار کند.
از این پس، حتی اگر ترامپ از تصمیم خود منصرف شود و دستور دیوارکشی در مرز مکزیک را لغو کند یا در فرامین ضد مهاجرتی تجدیدنظر نماید، در هر حال، موضع رئیسجمهور آمریکا، حیثیت و اعتبار دروغین آمریکا به عنوان پرچمدار دمکراسی در جهان را برای همیشه برباد داده و در میدان عمل ثابت کرده است که حتی همین دمکراسی فریبکارانه و نیمبند هم به پشت دیوارها پناه برده و با ابزارهای نژادپرستی و اسلام هراسی، به جنگ با محیط پیرامونی رفته است.