محسن میردامادی:
روحانی با جریان سازمانیافته رادیكال مواجه است 12دی-94
خیلی
و قت است که ازاین عضو فعال سابق حزب مشارکت اسلامی مدعی اصلاح طلب منحل شده نمی
باشد
یک فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید:
دولت اصلاحات تنها در سالهای پایانی خود با مخالفتها و كارشكنیهایی جدی مواجه
شد. این در حالی است كه دولت آقای روحانی از ابتدای شكلگیری تاكنون با یك جریان
سازمانیافته رادیكال مواجه بوده است. این جریان سازمانیافته رادیكال نیز ریشه در
دولت احمدینژاد دارد و ربطی به دولت اصلاحات ندارد.
به گزارش ایسنا، روزنامه «آرمان»
آورده است: بدون شك قلب جریان اصلاحات پس از خرداد ۷۶ در جبهه مشاركت میتپید. جایی كه
تئوریسینها و نخبگان جریان اصلاحات، اصول و مبانی دموكراسی و مردم سالاری را
تئوریزه میكردند و به سایر بخشهای جامعه انتقال میدادند. حزبی كه دبیركلیاش را
دكتر محسن میردامادی از رهبران دانشجویان پیرو خط امام در واقعه تسخیر لانه جاسوسی
و رئیس كمیسیون امنیت ملی مجلس ششم برعهده داشت. به همین دلیل و برای تحلیل و
بررسی فراز و نشیبهای جریان اصلاحات در طول ۱۹ سال گذشته در یك روز سرد زمستانی
با دكتر میردامادی چهره برجسته جریان اصلاحات همكلام شدیم.
وی در مقایسه دوران اصلاحات با
دولت آقای روحانی در گفتوگو با آرمان امروز عنوان میكند: «شرایط برای آقای
روحانی سختتر از دولت اصلاحات است و فشارهایی كه به دولت آقای روحانی وارد میشود
از دولت اصلاحات بیشتر است. پیروزی رئیس دولت اصلاحات در سال۷۶ به اندازهای برای جریان مقابل
غیرمنتظره و غیر طبیعی بود كه این جریان تا مدتها در«كما» بود. به همین دلیل دولت
اصلاحات در سالهای ابتدایی خود بدون هیچ مزاحم جدی برنامههای خود را دنبال میكند.
از سوی دیگر پس از مدتی مجلس ششم با اكثریت اصلاحطلبان و همسو با دولت تشكیل شد
كه زمینه را برای فعالیت دولت اصلاحات بیش از پیش هموار میكرد. این در حالی است
كه دولت آقای روحانی از ابتدای شكلگیری تاكنون با یك جریان سازمان یافته رادیكال
مواجه بوده است. این جریان سازمان یافته رادیكال نیز ریشه در دولت احمدینژاد دارد
و ربطی به دولت اصلاحات ندارد».
در ادامه ماحصل گفتوگوی «آرمانامروز»
با محسن میردامادی را میخوانید.
پایگاه رأی آقای روحانی در
انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ نسبت به
سال۹۲
رویش داشته یا اینكه با ریزش آرا مواجه خواهد بود؟
در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ گزینه اول جریان اصلاحات رئیس
دولت اصلاحات و پس از ایشان آیتا...هاشمی بودند كه هردو به دلایلی موفق نشدند در
انتخابات حضور پیدا كنند. در نتیجه جریان اصلاحات به ناچار از آقای روحانی به
عنوان بهترین گزینه موجود حمایت كرد. این در حالی است كه در انتخابات ریاستجمهوری
سال۹۶ اصلاحطلبان به دلیل
عملكرد قابل قبول آقای روحانی در چهار سال اول با رغبت واشتیاق از ایشان حمایت
خواهند كرد و آقای روحانی كاندیدای مطلوب جریان اصلاحات خواهد بود. با این وجود
كابینه آقای روحانی دارای نقاط ضعف جدی است كه ایشان هرچه سریعتر و پیش از اینكه
این نقاط ضعف به همه دولت سرایت كند باید به فكر ترمیم جدی و اساسی آن باشد. این
در حالی است كه با روی كار آمدن مجلس دهم كه مجلس متعادلی نسبت به مجالس گذشته است
آقای روحانی میتواند از كمك جریان اصلاحات و حامیان دولت در مجلس نیز بهره ببرد.
از سوی دیگر پایگاه رأی آقای
روحانی هم دچار رویش شده و هم در برخی مسائل با ریزش آرا مواجه شده است. مردم از
آقای روحانی انتظار داشتند در مسائل اقتصادی و معیشتی عملكرد بهتری داشته باشند و
بتوانند مشكلات مردم را حل كنند. این در حالی است كه تبلیغاتی كه درباره برجام
صورت گرفت نیز به این انتظارات دامن زد و انتظارات اقتصادی را از دولت آقای روحانی
بالاتر برد. با این وجود مردم از وضعیت معیشتی و اقتصادی خود در طول سه سال و چند
ماه گذشته رضایت ندارند و همین مساله میتواند باعث ریزش پایگاه رای آقای روحانی
در انتخابات سال۹۶ شود. از سوی دیگر عقلانیت
و تدبیری كه آقای روحانی در مدیریت كشور از خود نشان داده باعث شده كه برخی از
عقلای جریان اصولگرایی به سمت ایشان گرایش پیدا كنند و به همین دلیل پایگاه رای
ایشان در این زمینه نسبت به انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ رویش خواهد داشت. این در حالی
است كه برخی افراد كه در انتخابات كمتر شركت میكنند نیز با توجه به فشارهایی كه
به دولت آقای روحانی از سوی مخالفان وارد میشود ممكن است در پای صندوقهای رای
حاضر شوند و از آقای روحانی حمایت كنند.
در سه سال گذشته جریان
اصلاحات با عدول از برخی رویكردهای خود در یك جغرافیای مشترك گفتمانی با
اصولگرایان معتدل زیست كرده است. آیا تناقضات درونی جریان اصلاحات دلیل اصلی این
مساله بوده یا اینكه فشارهای بیرونی باعث شده جریان اصلاحات به این سمت كشیده شود؟
گفتمان اعتدال آقای روحانی رویكرد
متفاوتی نسبت به جریان اصلاحات نبوده، بلكه یك روش اصلاحطلبانه است. اصلاحطلبان
از سال۷۶ تاكنون در فراز و نشیبهای
زیادی حضور داشتهاند و این مساله باعث شده كه اصلاحطلبان با تجربهتر از گذشته
رفتار كنند و در برخورد با پدیدههای سیاسی عجله و شتاب را كنار بگذارند و با
واقعیتهای جامعه روبه رو شوند. بدون شك واقعیتهای جامعه باعث شده كه اصلاحطلبان
تلاش كنند مشكلات پیش رو را به صورت گام و به گام و آهسته آهسته حل كنند و از
اقدامات دفعی و زود بازده پرهیز كنند. این در حالی است كه در ابتدای تشكیل دولت
اصلاحات در سال۷۶ و همچنین تشكیل مجلس ششم
اصلاحطلبان گمان میكردند شرایط به گونهای است كه میتوانند موانع پیش رو را به
سرعت از سر راه بردارند و به اهداف از پیش تعیین شده خود دست پیدا كنند. با این
وجود پس از مدتی اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند كه مسیر پیش رو را نمیتوان با
عجله و سرعت طی كرد، بلكه باید به صورت گام به گام حركت كرد. گفتمان اعتدال آقای
روحانی نیز در راستای حركت گام به گام اصلاحطلبان برای رسیدن به اهداف خود بوده
است. آقای روحانی نیز به خوبی در این مسیر حركت كردند و موفق شدند رضایت اصلاحطلبان
را به دست بیاورند. به عنوان مثال آقای روحانی در زمینه سیاست خارجی و خارج كردن
ایران از انزوای بینالمللی اصلاحطلبانه رفتار كرده وموفق شده شرایط ایران را در
فضای بینالمللی بهبود ببخشد. در زمینه مسائل داخلی نیز این اتفاق رخ داده و آقای
روحانی با نگاهی اصلاحطلبانه با مسائل برخورد كرده است.
چرا در شرایط كنونی جریان
اصلاحات با خلا تئوری و تئوریسازی مواجه است، در حالی كه در گذشته و به ویژه در
دولت اصلاحات جنبههای تئوریك بر جنبههای عملی غلبه داشت؟
من خلاء تئوریك در جریان اصلاحات
احساس نمیكنم و معتقدم اصحاب اندیشه و قلم كه در گذشته تئوریسازی میكردند
همچنان نیز در فضای سیاسی كشور حضور دارند و تئوریسازی میكنند. بدون شك اصلاحطلبان
در دوران ابتدایی شكلگیری دولت اصلاحات آرمانگرا و ایده آلیست بودند و به صورت
آرمانی به مسائل نگاه میكردند. این در حالی است كه در شرایط كنونی اصلاحطلبان
«نتیجهگرا» شدهاند و بیشتر از آنكه به آرمانها توجه كنند به نتیجه و پیامد
اقدامات خود میاندیشند. بنده نتیجه گرا شدن اصلاحطلبان را بیشتر از رفتارهای
آرمانگرایانه میپسندم. اصلاحطلبان با استفاده از تجربیات گذشته خود به این نتیجه
رسیدهاند كه باید به پدیدهها و رخدادهای سیاسی به صورت «نسبی» نگاه كنند. به نظر
من نسبی گرایی در جریان اصلاحات نوعی رشد و تكامل در این جریان سیاسی بوده كه باعث
شده میزان موفقیتها نسبت به گذشته افزایش پیدا كند. در یك مقطع زمانی اصلاحطلبان
گمان میكردند با به دست آوردن اكثریت آرای مردم میتوانند اهداف خود را پیش
ببرند. این در حالی است كه در جامعه ما اقلیتی كه با اصلاحطلبان همراه نیست اركان
مهم قدرت سیاسی را در اختیار دارد و میتواند در مسیر حركت جریان اصلاحات به صورت
جدی مشكل ایجاد كند. به نظر من از نظر عقلایی نمیتوان جریان اكثریت را مشاهده كرد
اما چشم خود را به روی اقلیت تاثیرگذار غیر همراه با جریان اصلاحات بست.
شما عنوان میكنید جریان
اصلاحات نتیجهگرا و نسبیگرا شده است. آیا این نتیجهگرایی به معنای به هر قیمت
در قدرت حضور داشتن نیست؟این مساله به كلیت گفتمان از نظر تئوری آسیب نمیزند؟
به نظر من مقتضیات زمان اصلاحطلبان
را نسبی گراتر و نتیجه گراتر از گذشته كرده است. به عنوان مثال اگر در انتخابات
ریاستجمهوری سال۹۲ اصلاحطلبان به صورت
آرمانی به انتخابات نگاه میكردند و از آقای عارف نمیخواستند كه از انتخابات
كنارهگیری كند، بدون شك یكی از اصولگرایان به ریاستجمهوری دست پیدا میكرد. به
همین دلیل نتیجه گرا بودن اصلاحطلبان در این مقطع زمانی باعث شد كه آقای روحانی
كه قرابت بیشتری با اصلاحطلبان داشت به پیروزی برسد. این وضعیت در انتخابات مجلس
شورای اسلامی در سال۹۴
نیز وجود داشت. هنگامی كه اصلاحطلبان با رد صلاحیت چهرههای درجه اول و دوم خود
مواجه شدند با نگاهی صحیح و منطقی از كسانی در لیست خود استفاده كردند كه قرابت
بیشتری با اصلاحطلبان داشتند. در نتیجه مجلسی شكل گرفت كه ازتعادل و عقلانیت قابل
قبولی برخوردار است و در آن از رفتارهای رادیكال گذشته خبری نیست. اگر اصلاحطلبان
هنگامی كه با ردصلاحیتهای گسترده مواجه شدند دچار سردگمی میشدند و به بیراهه میرفتند
و دچار سیاست ورزی اشتباه میشدند ما هیچگاه نمیتوانستیم انتظار داشته باشیم یك
مجلس معتدل و پویا شكل بگیرد. اصول سیاست ورزی بیانگر این مساله است كه باید در
بزنگاههای سیاسی بهترین تصمیمات اتخاذ شود. به نظر من در انتخابات مجلس شورای
اسلامی در سال۹۴ اصلاحطلبان بهترین تصمیم
ممكن را اتخاذ كردند.
فشارهای وارد شده به دولت
اصلاحات بیشتر بود یا فشارهایی كه مخالفان به دولت آقای روحانی وارد میكنند؟به
نظر شما شرایط كار كردن برای كدام دولت سختتر بوده است؟
به نظر من در مجموع شرایط برای
آقای روحانی سختتر از دولت اصلاحات است و فشارهایی كه به دولت آقای روحانی وارد
میشود از دولت اصلاحات بیشتر است. پیروزی رئیس دولت اصلاحات در سال۷۶ به اندازهای برای جریان مقابل
غیرمنتظره و غیر طبیعی بود كه این جریان تا مدتها در «كما» بود. به همین دلیل
دولت اصلاحات در سالهای ابتدایی خود بدون هیچ مزاحم جدی برنامههای خود را دنبال
میكند. از سوی دیگر پس از مدتی مجلس ششم با اكثریت اصلاحطلبان و همسو با دولت
تشكیل شد كه زمینه را برای فعالیت دولت اصلاحات بیش از پیش هموار میكرد. دولت اصلاحات
تنها در سالهای پایانی خود با مخالفتها و كارشكنیهایی جدی مواجه شد. این در
حالی است كه دولت آقای روحانی از ابتدای شكلگیری تاكنون با یك جریان سازمان یافته
رادیكال مواجه بوده است. این جریان سازمان یافته رادیكال نیز ریشه در دولت احمدینژاد
دارد و ربطی به دولت اصلاحات ندارد.
واكنش رئیس دولت اصلاحات و
آقای روحانی به مخالفتها چگونه بوده است؟
رئیس دولت اصلاحات دارای روحیه
تقابل و تخاصم نبود و بیشتر به دنبال حل و فصل مسائل بود. این در حالی است كه آقای
روحانی به دلیل اینكه سالهای زیادی در فضای سیاسی ایران حضور داشته به صورت قاطعتری
با مخالفان برخورد میكند و به نوعی برخوردی تندتر نسبت به رئیس دولت اصلاحات با
مخالفان دارد. به نظر من آقای روحانی بیشتر از رئیس دولت اصلاحات اهل درگیریهای
سیاسی است.
دولت اصلاحات تنها دولت پس
از انقلاب بود كه با شعار آزادی سیاسی روی كار آمد و برای آن هزینههای زیادی نیز
پرداخت كرد. با این وجود از دل دولتی كه شعار آزادی سیاسی میداد پوپولیسم احمدینژاد
سر درآورد كه هیچ قرابتی با مبانی فكری جنبش اصلاحات نداشت. چرا فضای نسبتا باز
سیاسی در دولت اصلاحات منجر به روی كار آمدن محمود احمدینژاد شد؟
به نظر من مهمترین مسالهای كه
باعث شد چنین اتفاقی رخ بدهد بیتوجهی اصلاحطلبان به سازمان دهی یك تشكیلات
فراگیر برای پوشش همه طیفهای اصلاحطلبی بود. بدون شك اگر اصلاحطلبان یك تشكیلات
فراگیر تشكیل میدادند اتفاقات سال۸۴
رخ نمیداد و اصلاحطلبان با تعدد كاندیدا در انتخابات شركت نمیكردند. در تاریخ
معاصر ایران همواره جنبشهای اصلاحطلبی از فقدان یك تشكیلات فراگیر رنج بردهاند.
این مساله پس از خروج رضا شاه از ایران، دوران دكتر مصدق، پس از پیروزی انقلاب
اسلامی و همچنین در دولت اصلاحات وجود داشته است. در دوران اصلاحات برخی گمان میكردند
همین كه دولت و اكثریت مجلس را در اختیار گرفتهاند میتوانند مسیر پیش رو را به
سرعت و بدون هیچ مانع و مزاحمتی طی كنند. این در حالی بود كه مسیر پیش رو به هیچ
عنوان راحت و ساده نبود و با چالشهای بسیار جدی مواجه بود. اگر اصلاحطلبان یك
تشكیلات فراگیر تشكیل میدادند به هیچ عنوان در سال۸۴ با چند كاندیدا در انتخابات شركت
نمیكردند. در چنین شرایطی اصلاحطلبان تنها یك گزینه معرفی میكردند و همه طیفهای
اصلاحطلب از آن گزینه حمایت میكردند. در نتیجه فرصتی برای بروز و ظهور احمدینژاد
در فضای سیاسی ایران مهیا نمیشد.
پس از دوم خرداد۷۶ جریان
اصلاحات با فراز و نشیبهای زیادی همراه بود. اگر قصد داشته باشید جریان اصلاحات
را در طول بیست و یك سال گذشته آسیبشناسی كنید به نظر شما اصلاحطلبان چه
اقداماتی انجام دادند كه نباید انجام میدادند و چه اقداماتی انجام ندادند كه باید
انجام میدادند؟
مهمترین بایدی كه باید در جریان
اصلاحات صورت میگرفت و انجام نشد سازمان دهی یك تشكیلات فراگیر بود. البته این
موضوع تنها مختص به اصلاحطلبان نیست و اصولگرایان نیز در طول تاریخ خود با این
مشكل جدی مواجه بودهاند. اتفاقی كه در انتخابات ریاستجمهوری سال۸۴ برای اصلاحطلبان رخ داد در
انتخابات۹۲ برای اصولگرایان رخ داد و
اصولگرایان با چند كاندیدا در انتخابات شركت كردند كه در نهایت نیز شكست خوردند.
اگر كشور ما قصد دارد به سوی دموكراسی و مردم سالاری حركت كند چارهای جز ایجاد
تحزب و میدان دادن به احزاب ندارد. دوران آقای احمدینژاد با خسارتهای زیادی برای
كشور در زمینههای مختلف همراه بود و كشور از جنبههای مختلف آسیبهای زیادی دید.
با این وجود مهمترین دستاوردی كه دولت احمدینژاد به همراه داشت رشد و بلوغ سیاسی
نیروهای سیاسی كشور بود. نیروهای سیاسی هر دو جریان سیاسی هنگامی كه اقدامات احمدینژاد
و پیامدهای آن را برای كشور مشاهده كردند دست از آرمانگرایی و نگاه ایدهآلیستی به
مسائل برداشتند و واقع بینی را سرلوحه كار خود قرار دادند. بدون شك اگر در سال۹۲ واقعبینی سیاسی در بین نیروهای
سیاسی وجود نداشت هیچگاه اصلاحطلبان واصولگرایان معتدل از آقای روحانی حمایت نمیكردند
و ایشان به ریاستجمهوری دست پیدا نمیكرد. جریان اصلاحات در طول تاریخ خود با
فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است. با این وجود من مسیر پیش رو را روشن میبینم
و به آینده امیدوار هستم.
آیا خلاء حزبی مانند جبهه
مشاركت كه شما دبیركلی آن را برعهده داشتید در شرایط كنونی احساس نمیشود؟
جبهه مشاركت بزرگترین حزب دوران
خود بود. با این وجود من معتقدم كه اصلاحطلبان باید تشكلی فراگیرتر از جبهه
مشاركت به وجود میآوردند كه میتوانست همه طیفهای جریان اصلاحات را تحت پوشش خود
قرار بدهد. هنگامی كه قرار بود حزب جبهه مشاركت تشكیل شود برخی دوستان عنوان میكردند
كه رئیس دولت اصلاحات باید خود محور مهمترین حزب جریان اصلاحات باشد و سپس مسائل
پیرامون این حزب با محوریت رئیس دولت اصلاحات سازماندهی شود. در این زمینه صحبتهایی
نیز با رئیس دولت اصلاحات صورت گرفت. با این وجود تشخیص ایشان این بود كه وارد هیچ
حزبی نشوند. هنگامی كه رئیس دولت اصلاحات در حزب حضور پیدا نكردند به صورت عملی
شرایط برای تشكیل یك حزب فراگیر در جریان اصلاحات از بین رفت. البته رئیس دولت
اصلاحات دغدغههای خاص خود را در این زمینه داشتند و عنوان میكردند بهتر است رئیسجمهور
در هیچ حزب خاصی حضور نداشته باشد تا بتواند وجهه ملی و فراحزبی خود را حفظ كند.
در شرایط كنونی نیز خلا حزبی مانند جبهه مشاركت وجود دارد. به نظر من ساختارهای
حزبی و تاثیرگذاری احزاب در فضای سیاسی ایران نسبت به دولت اصلاحات كمتر شده و از
دوران اصلاحات عقبتر است. البته از این نكته نباید غافل شویم كه در شرایط كنونی
شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات تا حدودی موفق شده جایگزین حزب فراگیر اصلاحطلبی
شود و اغلب طیفهای اصلاحطلب را تحت پوشش خود قرار دهد. با این وجود هنوز خلا یك
حزب فراگیر گسترده و سازمان یافته در جریان اصلاحات مشهود است.