دروغ
نامه ی کیهان 25 دی- 95
گفت و شنود
خلال دندان!
گفت: چه
خبر؟!
گفتم: يک فروند هواپيماي ايرباس خريداري شده از فرانسه با کف و سوت و هورا وارد فرودگاه مهرآباد شد!
گفت: اينکه کف و سوت و هورا و جشن و... ندارد! مطابق برجام قرار بود تحريم فروش هواپيما به ايران لغو شود. حالادر مقابل سفارش دهها فروند فقط يک فروند آمده که نشانه بدعهدي آمريکاست و جاي تاسف دارد نه ذوق زدگي.
گفتم: کيهان قبلاپيش بيني کرده بود که احتمالادر آستانه انتخابات يک يا دو فروند هواپيما مي فرستند که در انتخابات به عنوان دستاورد برجام فاکتور کنند!
گفت: لغو تحريم فروش هواپيما فقط يک بخش کوچک از تعهدات حريف در برجام بود که حالافقط يک بخش کوچک از آن بخش کوچک را با کف و سوت و هورا فرستاده اند، کجاي اين ضرر هنگفت و کلاهبرداري غربي ها جاي جشن دارد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! يارو توي اتوبوس ديد يکي از مسافرها ساک دستي خود را باز کرد و از درون آن يک ساک کوچک درآورد. آن را هم باز کرد و يک کيف از آن بيرون آورد. کيف را هم باز کرد و يک کيف کوچکتر بيرون آورد. در آن را باز کرد و يک دستمال کاغذي درآورد که درون آن يک قوطي کبريت بود. دو تا چوب کبريت بيرون آورد. يکي را دوباره توي قوطي گذاشت. چوب کبريت دوم را از وسط نصف کرد و با آن دندان خود را تميز کرد و...! يارو که داشت نگاه مي کرد با عصبانيت گفت؛ مرد حسابي! يک خلال دندان که نياز به آن ساک بزرگ و کيف و... ندارد!
گفتم: يک فروند هواپيماي ايرباس خريداري شده از فرانسه با کف و سوت و هورا وارد فرودگاه مهرآباد شد!
گفت: اينکه کف و سوت و هورا و جشن و... ندارد! مطابق برجام قرار بود تحريم فروش هواپيما به ايران لغو شود. حالادر مقابل سفارش دهها فروند فقط يک فروند آمده که نشانه بدعهدي آمريکاست و جاي تاسف دارد نه ذوق زدگي.
گفتم: کيهان قبلاپيش بيني کرده بود که احتمالادر آستانه انتخابات يک يا دو فروند هواپيما مي فرستند که در انتخابات به عنوان دستاورد برجام فاکتور کنند!
گفت: لغو تحريم فروش هواپيما فقط يک بخش کوچک از تعهدات حريف در برجام بود که حالافقط يک بخش کوچک از آن بخش کوچک را با کف و سوت و هورا فرستاده اند، کجاي اين ضرر هنگفت و کلاهبرداري غربي ها جاي جشن دارد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! يارو توي اتوبوس ديد يکي از مسافرها ساک دستي خود را باز کرد و از درون آن يک ساک کوچک درآورد. آن را هم باز کرد و يک کيف از آن بيرون آورد. کيف را هم باز کرد و يک کيف کوچکتر بيرون آورد. در آن را باز کرد و يک دستمال کاغذي درآورد که درون آن يک قوطي کبريت بود. دو تا چوب کبريت بيرون آورد. يکي را دوباره توي قوطي گذاشت. چوب کبريت دوم را از وسط نصف کرد و با آن دندان خود را تميز کرد و...! يارو که داشت نگاه مي کرد با عصبانيت گفت؛ مرد حسابي! يک خلال دندان که نياز به آن ساک بزرگ و کيف و... ندارد!
