يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "آقايان! لطفاً ديگر رجز نخوانيد "

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 16 دی ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "آقايان! لطفاً ديگر رجز نخوانيد "

«رجز خواني» در لغت به معناي «فخرفروشي» و «تعريف از شجاعت و شرافت خود» آمده است. برخي نيز رجز خواني را نوعي «سرود حماسي» خوانده اند که از قضا در تاريخ عرب هم، ريشه اي ديرينه داشته و در جنگ هاي اسلامي از آن استفاده شده و مورد تاييد پيامبر صلي الله عليه وآله قرار گرفته است. هدف از رجز خواني اما غالبا، خالي کردن دل دشمن و روحيه بخشي به نيروهاي خودي بوده است. دشمن وقتي با روحيه و توانمندي هاي بالاي جبهه مقابل رو به رو شود، اگر در مذاکره باشد امتياز بيشتري خواهد داد، و اگر در ميدان جنگ باشد، احتمال شکستش بالاتر خواهد رفت. آگاه کردن حريف از آنچه در چنته داريم، و به هم ريختن محاسبات دشمن، از جمله ديگر کارکردهاي رجزخواني است.
    
اگر در روزگاران قديم، فرمانده لشکر سوار بر اسب، شمشير و پرچم به دست، جلوتر از لشکريانش «رو به دشمن» رجز مي خوانده، امروزه نيز کشورها به اشکال گوناگون «رو به دشمن» رجز مي خوانند. مانورهاي نظامي را که کشورها هرازچندگاهي برگزار کرده و تصاوير آن را با آب و تاب فراوان به همراه موسيقي هاي حماسي رسانه اي مي کنند، هم شايد، بتوان نوعي رجز خواني خواند. 
    
در اين بين ممکن است کشور يا فرد رجز خوان در تعريف از شجاعت و توانمندي هاي خود اغراق هم بکند اما هرگز توانمندي ها و شجاعت هاي خود را کمتر از آنچه که هست، بيان نمي دارد چرا که خوب مي داند اگر چنين خبطي کند، خواسته يا ناخواسته آب به آسياب دشمن ريخته و آن را «جري تر» خواهد کرد. همين ديروز خبر رسيد، فرمانده نيروي زميني هند پس از آزمايش جديدترين موشک قاره پيماي خود، وقتي با اعتراض چين و پاکستان رو به رو شد، اينگونه «رو به حريف» رجز خواند که «هند قادر است به طور همزمان، با چين و روسيه وارد ميدان جنگ شده و...» 
    
شايد باورکردني نباشد اما، طي 3 سال و نيم گذشته ما هم براي دشمن رجز خواني کرده ايم اما رو به خودمان نه دشمن... بخوانيد:
    1
آمريکا مي تواند با يک بمب تمام سيستم دفاعي ايران را از کار بياندازد
    2- «
اگر برجام نبود...حداکثر مي توانستيم حقوق کارمندهايمان را بدهيم و کار ديگري نمي توانستيم انجام دهيم 
    3- «
مثل فوتبال که مربي خارجي وارد مي کنيم، بايد براي توسعه بازارهاي صادراتي هم از خارج مدير وارد کنيم
    4- «
بگذاريد با خود روراست باشيم ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزي در هيچ تکنولوژي صنعتي نسبت به جهان برتري نداريم
    5-«
خزانه کشور خالي است
    6-«
نامه محرمانه به امام نوشتم که بدون رابطه با آمريکا نمي شود ادامه داد 
    7 - «
بايد توافق انجام شود تا مشکل رکود و اشتغال و توليد و آلودگي هوا و آب خوردن حل شود
    8- «
ما بايد همراه شويم؛ نمي توانيم در برابر قدرت هاي بزرگ بايستيم؛ با شعارهايي که گاهي هم توخالي است 
    9- ...
    
برخي از اين «رجزخواني هاي رو به خودي» پيش از مذاکرات هسته اي، برخي در بحبوحه مذاکرات و برخي نيز پس از مذاکرات و حين بدعهدي هاي پي در پي دشمن و اعمال تحريم هاي تازه عليه کشورمان، خوانده شده اند. يعني در پيش و حين و پس از مذاکرات عليه خودمان رجز خواني کرده ايم!
    «
جي سولومن»، خبرنگار شناخته شده نشريه وال استريت ژورنال پس از اين که شنيد، رئيس جمهور محترم کشورمان پس از اين همه عهدشکني آمريکايي ها باز هم از برجام دفاع مي کند و در توضيح چرايي دفاعياتش هم مي گويد: « اگر برجام نبود...حداکثر مي توانستيم حقوق کارمندهايمان را بدهيم و کار ديگري نمي توانستيم انجام دهيم.» توييت کرد: «واضح است که تيم مذاکره کننده اوباما نمي دانسته چه اهرم هاي ديگري در اختيار داشته است.»(!)
    
راديو فرانسه هم 19 مهر 1392 پس از مشاهده چنين مواضعي بود که نتيجه گرفت «ارزيابي غرب از وضعيت کنوني دولت روحاني، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقي است که خود را ناگزير از فروش حقوق ملي مي بيند. برپايه اين جمع بندي اگر خريدار صبور باشد، شرايط فروشنده را دشوارتر مي کند و در همان حال قيمت فروش را کمتر خواهد کرد
    اما دليل اين اقدام ناپسند چيست؟ عده اي شايد تصور کنند، اتخاذ چنين مواضعي، براي تشريح شرايط واقعي و در نتيجه انتخاب نوع مناسب ديپلماسي و روش مذاکره لازم بوده و براي رسيدن به اين مقصود، بايد به اصطلاح «حقايق را آن طور که هست» بيان مي کردند؛ که بايد گفت، اولاتوانمندي هاي کشور در حوزه هاي مختلف، بسيار فراتر از چيزي است که تا کنون گفته شده و بسياري از اين اظهارات صحيح نيستند. ثانيا بر فرض محال، توانمندي هاي کشورمان در حد درست کردن آبگوشت بزباش است، آيا بايد آن را رسانه اي کرد آن هم در آن شرايط حساس و سرنوشت ساز مذاکرات؟!
    
آزادسازي حلب آن هم در شرايطي که به گفته دوست و دشمن، بيش از 85 کشور دنيا به اشکال مختلف، براي جدا کردن آن از سوريه شبانه روز تلاش مي کردند، يک نمونه از توانمندي هاي جمهوري اسلامي ايران در حوزه نظامي است. ايران به کمک چند متحد خود يعني روسيه، سوريه و حزب الله لبنان توانست بزرگترين ضربه را طي 5 سال گذشته به جبهه عربي، عبري، غربي، تروريستي وارد کند. ضربه اي که هنوز با گذشت چند هفته از آن، درباره اش تحليل و گزارش مي نويسند. به قول تحليلگر روزنامه انگليسي فايننشال تايمز (به نوشته ويکي ليکس؛ يکي از قديمي ترين، مهم ترين و پرنفوذترين روزنامه هاي اقتصادي - سياسي در جهان) موازنه جديد در منطقه با محوريت ايران، شيعه و روسيه شکل گرفته است. داشته هاي خارق العاده هسته اي کشورمان که به ثمن بخس فروخته شد، نمونه ديگري از اين توانمندي هاست. ظرفيت هاي عظيم اقتصادي بر زمين مانده، و... جاي خود دارد.
    
عدم آگاهي از ارزش واقعي داشته ها و توانمندي ها نيز مي تواند دليل چنين رجزهاي عجيبي باشد. وقتي دانشمندان هسته اي کشورمان را ترور مي کنند، وقتي با بسيج همه توانمندي هاي سايبري خود، ويروس استاکس نت را به داخل تشکيلات سايبري کشورمان نفوذ مي دهند تا به قول آقا «با اين جنايت تمام تشکيلات [هسته اي ] ما را از بين ببرند» وقتي تمام قدرت هاي دنيا براي مهار توان هسته اي کشورمان پشت ميز مذاکره بر مي گردند، يعني توانمندي هاي هسته اي مان، هم بسيار با ارزش است هم در سطح بالايي قرار دارد.
    وقتي رئيس جمهور محترم اوايل آذرماه و در جلسه شوراي اداري استان خراسان رضوي بودجه جاري سال آينده را 320 هزار ميليارد تومان اعلام مي کند؛ يعني سه برابر بودجه جاري دولت قبل و 204 هزار ميليارد تومان بيش از بودجه جاري سال قبل همين دولت، يعني خزانه کشور خالي نيست. وجود حقايقي مثل حقوق هاي نجومي و فسادهاي نجومي نيز دلايل خوبي هستند براي اثبات اين که، خزانه کشور اگر هم خالي است، چگونه خالي شده است!
    
همانطور که اشاره شد، «آگاهي کافي نداشتن از ميزان توانمندي هاي داخلي يا ندانستن ارزش آنچه داريم»، مي تواند يکي از فرضيه هاي مطرح، در پاسخ به سوال فوق باشد.
    
فرضيه ديگر «خوش بيني مفرط» به حريف دغلکار است. حريف وعده هاي زيادي داد اما با فريبکاري، تقريبا به هيچ يک از وعده هاي خود عمل نکرد. آقاي رئيس جمهور چند روز پيش گفت: «همه آنچه در زمينه برجام مي خواستيم، چه در موضوع انرژي هسته اي و چه در ساير موضوعات عملياتي شده است و فقط در بخش بانکي است که همچنان مواردي وجود دارد.» نکته مهمي در اين جمله نهفته است. اگر همه آنچه از برجام مي خواستيم هم عملياتي شده باشد، تا وقتي تحريم هاي بانکي برداشته نشده باشند، باز مي گرديم به اول خط. تصور کنيد، وارد اتاقي شده و از بدهکار طلبتان را تمام و کمال مطالبه مي کنيد. بدهکار نيز پول نقد را شمرده در اختيار شما قرار مي دهد اما، درب خروجي را شش قفله کرده و کليد آن را به شما نمي دهد، بنابراين شما نمي توانيد پول را از آن اتاق خارج کنيد. برداشته نشدن تحريم هاي بانکي يعني ما در چنين شرايطي قرار داريم. پول هاي بلوکه شده آزاد شده اند، فروش نفت افزايش يافته اما به دليل تحريم هاي بانکي نمي توان پول ها را وارد کشور کرد! اين يعني خوش بيني مفرط ما و دغلکاري حريف.
    
فرضيه ديگر براي فهم علت اين «رجزخواني هاي برعکس» را مي توان به «ناکامي ها» مرتبط دانست. وقتي نتوانيم به آنچه وعده داده ايم عمل کرده و شرمنده مردم مي شويم، «سياه نمايي» کارکرد پيدا مي کند. انداختن تمام تقصيرها به گردن ديگران مي تواند تا حدودي موثر واقع شده و بخشي از مردم را سرگرم نگاه دارد. 
    جمله «هرچه تلاش مي کنيم نمي توانيم خرابکاري آقايان راجبران کنيم. کشور را به ته دره بردند و ما آن را چند پله از ته دره بالاآورده ايم اما هنوز در دره است. »(!) نمونه هايي از رجزخواني هاي آنچناني براي سرگرم کردن مردم و توجيه ناکامي هاست. در جريان مبارزات انتخاباتي سال 92 درباره معجزات مذاکره با آمريکا و نتايج اقتصادي درخشان حاصل از آن، وعده هايي داده و حرف هايي زده شد که امروز جز روي کاغذ تحقق نيافته اند. 
    
آن به جاي شرمندگي، باعث حمله شعاردهندگان به دولت قبل و انداختن تقصير ها به گردن اين و آن شده است: «من به نامزدهاي گوناگون عرض مي کنم جوري حرف بزنيد که اگر در خرداد سال آينده نوار امروز شما را جلوي خودتان گذاشتند يا پخش کردند، شرمنده نشويد؛ جوري وعده بدهيد که اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما کشيدند، مجبور نباشيد تقصير را گردن اين و آن بگذاريد که نگذاشتند، نشد. کاري را که مي توانيد انجام دهيد، وعده بدهيد.» (رهبر انقلاب ۱۴ خرداد 92 در حرم امام (ره) )
    اينگونه رجز خواندن شايد منافع سياسي کوتاه مدت براي جريان خاصي داشته باشد اما در مجموع به منافع ملي کشور ضربه مي زند. چه بسا حتي «شاخ» شدن کشور 800 هزار نفري جيبوتي براي کشورمان هم، حاصل چنين رجزخواني هايي باشد. آقايان، لطفا ديگر اينگونه رجز خواني نکنيد. نويسنده: جعفر بلوري