گزیده ها قسمت چهارم 27 تیر -96
تولیت آستانقدس رضوی گفت: حوزههای علمیه باید نگاه انقلابی داشته باشند تا در فراز و فرودها دچار ایستایی نشوند.
به گزارش فارس، حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی در دیدار جمعی از علما و طلاب اصفهان اظهار کرد: متأسفانه عدهای در لباس دین، نگاه سکولار دارند. این افراد با وجود قرار داشتن در کسوت روحانیت، معتقدند دین در زندگی اجتماعی نباید تأثیر داشته باشد.
وی افزود: در مقابل، نگاه اسلامی میگوید دین پاسخگوی تمام نیازهای اجتماعی انسان است و فقه میتواند در تمام شئون زندگی انسان جاری باشد.
تولیت آستانقدس رضوی تصریح کرد: چنین اشخاصی در زبان از دین سخن میگویند اما در قلب و عمل، اعتقادی به کارآمدی دین در عرصههای مختلف زندگی ندارند، حوزههای علمیه باید نگاه انقلابی داشته باشند تا در فراز و فرودها دچار ایستایی نشوند.
وی با بیان اینکه انقلاباسلامی الگوی پیشرفت مؤمنانه و مستقل است، خاطرنشان کرد: انقلاب میخواهد نشان دهد اسلامِمقتدر برای سیاست، اقتصاد، اجتماع و رفاه دنیوی و سعادت اخروی مردم، طرح و برنامه پیشرفت دارد.
رئیسی گفت: حوزه باید برای نیازهای فراوان امروز، برنامه و راهحل داشته باشد و با نگاه مسئلهشناسانه و موضوعی، درصدد پاسخ به مسائل کلان کشور و زندگی مردم برآید.
وی ادامه داد: استخراج مؤلفههای پیشرفت مؤمنانه و رفاه مردم در سایه اسلام و استقلال، کار حوزههای علمیه است و اگر حوزه به این وظیفه خود به درستی عمل نکند، الگوی انحرافی و پر هزینه همچون نسخه سازش را بهعنوان نسخههای معتبر به جامعه تحمیل خواهند کرد.
معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا گفت: علی رغم این که وضعیت رودخانه زایندهرود نسبت به سال گذشته مطلوب ارزیابی میشود، حال دریاچه اورمیه وخیم است.
رحیم میدانی در گفتوگو با ایسنا، با بیان این که سال قبل ۹۵۰ میلیون مترمکعب آب پشت سد زاینده رود وجود داشت، گفت: در حال حاضر یک میلیارد و ۳۳ میلیون آب پشت این سد وجود دارد که این مساله بیانگر رشد ۹ درصدی ورودی آب نسبت به سال گذشته است.
وی ادامه داد: در حال حاضر ۳۹۴ میلیون مترمکعب حجم آب پشت سد زاینده رود است که این عدد نیز نسبت به سال قبل رشد داشته است، چرا که این عدد در سال گذشته تنها ۳۳۸ میلیون مترمکعب بوده است.
معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا اصلی ترین مشکل اصفهان را تاسیسات و به عبارتی ظرفیت تاسیسات دانست و افزود: برای این مساله برنامه ریزیهایی صورت گرفته تا بتوان مشکل آب اصفهان را به طور کامل برطرف کرد.
میدانی همچنین در خصوص وضعیت دریاچه ارومیه عنوان کرد: حوزه دریاچه ارومیه نسبت به دراز مدت ۲۲ درصد و نسبت به سال گذشته ۳۲ درصد منفی است که این مساله شرایط نامطلوب این دریاچه را نشان میدهد.
وی با بیان این که در حال حاضر دریاچه ارومیه نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲۰ سانتیمتر پایین تر آمده است، اظهار کرد: سال گذشته تراز این دریاچه ۱۲۷۱.۰۴ بود، اما در حال حاضر این عدد به ۱۲۷۰.۸۴ کاهش یافته است.
به گفته معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا، حجم داخل آب دریاچه ارومیه نیز سال گذشته ۲.۷۳ میلیارد مترمکعب بود که در حال حاضر به ۲.۲۳ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است.
میدانی تصریح کرد: علی رغم این که سال گذشته وضعیت دریاچه ارومیه مطلوب بود اما امسال علی رغم برنامه ریزیها و اقداماتی که انجام شد همچنان حال دریاچه ارومیه وخیم است و وضعیت خوبی ندارد.
زندهياد جلال آلاحمد در مراسم تشييع جنازه تختي شركت داشت. انبوه جمعيت چنان بود كه او در بالاي ديواري نشسته بود و جوانان دانشجو در كنارش حلقه زده بودند. يكي پرسيد شما انتظار چنين جمعيتي آن هم از همه صنوف از بازاريها تا دانشجويان تا ورزشكاران تا روشنفكران تا سياسيون را داشتيد؟ آل احمد با آن زبان شيرين اما گزندهاش پاسخ داد به هر حال زندهپرستي كه ممنوع باشد، مردم پاسخش را در فرصت مردهپرستي ميدهند! (شرح اين گفتگو را در مجله آرش قبل از انقلاب ميتوانيد مطالعه كنيد)
ابوالقاسم قاسمزاده با این مقدمه در روزنامه «اطلاعات» نوشت: از دو روز پیش تا امروز خبر درگذشت بانوي دانشمند ايراني خانم مريم ميرزاخاني كه در سال 2014 به عنوان نخستين بانوي عالم مدال جهاني «فيلدز» موسوم به نوبل رياضيات را دريافت كرده بود، سوگنامه همه روزنامهها شده است. رئيسجمهور، دكتر فرهادي وزير علوم، دكتر سيدحسنهاشمي وزير بهداشت و درمان، اطلاعيه تسليت دادند. روحاني رئيسجمهور نوشته است: «درخشش بينظير اين دانشمند خلاق و انسان متواضع، نقطه عطفي در معرفي همت والاي زنان و جوانان ايراني است.»
مريم ميرزاخاني در سن 40 سالگي به دلیل بيماري سرطان جان به جانآفرين تسليم كرد. اين موج از عواطف در سوگ يك هموطن دانشمند بسيار باارزش و البته قابل تقدير است اما نگارنده به ياد دارم وقتي را كه خانم مريم ميرزاخاني در سال 2014 مدال نوبل رياضيات را دريافت كرد كه سهگونه در داخل كشور انعكاس خبري داشت. صداوسيما در حد خبر آب و هواي كشور، خيلي كوتاه از آن عبور كرد، آن هم نه در همه شبكهها و بخشهاي خبري! اما جالبتر از آن روزنامهاي بود كه اين جايزه را با جوايز سينمايي براي فيلمسازان ايراني مقايسه كرده بود كه بوي «توطئه» ميداد! و البته كه در آمريكا كه محل زندگي و تدريس خانم ميرزاخاني بود از نگاه آن روزنامه همه چيز بوي توطئه ميدهد، ميخواهد همبرگر آمريكایي باشد يا جايزه نوبل رياضي و يا ...! قسمت سوم هم روزنامههايي بودند كه خبر را به اطلاع عموم رساندند و بعضي از آنها هم كمي جرئت به خرج دادند و ابراز شادماني و «غرور ملي» كردند! همين. ديگر از سال 2014 تا امروز 2017 هرگونه اطلاعرساني يا خبري درباره مريم ميرزاخاني محو شده بود!
دانشگاه او ـ «صنعتي شريف» ـ چند يادمان براي او برپا كرد؟ دانشگاه تهران و البته انجمن مفاخر يا چهرههاي ماندگار، چند بار از او دعوت كردند و به افتخار او جلسهاي و يادوارهاي برپا كردند؟ همينطور انجمنهاي رياضيات و بنيادهاي فيزيك و علمي ديگر؟ كار به جايي رسيد كه برخي در محافل گفتند اين خانم ديگر ايراني نيست، آمريكايي است و گواه آن اختيار همسري است كه خارجي است و البته براساس قانون دختر او نميتواند شناسنامه و پاسپورت ايراني بگيرد!
نميدانم اين جملات بريده بريده از رفتار ما و مسئولين درباره مفاخر وانديشمندان علميمان را چرا مينويسم؟ در حاليكه اين روال و عادت ماست كه به قول آل احمد «مردهپرستيم»!
نگارنده به ياد دارد كه در تشييع جنازه «دكتر معين» آن ستاره ادب فارسي بيش از 12 يا 20 نفر شركت نداشتند و تعدادي از آن آدمها هم، همچون من به خاطر همشهري و همولايتيبودن با دكتر معين آمده بودند! اما بعد از چند سال تازه دريافتند كه بايد براي او يادماني برپا كرد و او را چهره ماندگار تاريخ ادب ما ناميد!
مريم ميرزاخاني تا زنده بود كسي به سراغ خانوادهاش نرفت و از سير تربيتي خانوادگي او، از كودكي تا جواني و دوران دانشجويياش فيلمي، قصهاي و به قول امروزيها، «مستندي» تهيه نشد. اما امروز او هم، همچون دكتر معين ستارهاي درخشان در آسمان و تاريخ علم و ادب ايران خوانده ميشود و در انتظار باشيد كه مراسم تجليل از او با تهيه فيلمهاي مستند و يا گزارش از خانواده او و يا اساتيد او در ايران و ... به نمايش درآيد. و البته از همين امروز كه همه ايرانيان در سوگ مرگ او نشستهاند خبري خواهند دريافت كه مريم ميرزاخاني «چهره ماندگار» سال خوانده شده است!
ابوالقاسم قاسمزاده با این مقدمه در روزنامه «اطلاعات» نوشت: از دو روز پیش تا امروز خبر درگذشت بانوي دانشمند ايراني خانم مريم ميرزاخاني كه در سال 2014 به عنوان نخستين بانوي عالم مدال جهاني «فيلدز» موسوم به نوبل رياضيات را دريافت كرده بود، سوگنامه همه روزنامهها شده است. رئيسجمهور، دكتر فرهادي وزير علوم، دكتر سيدحسنهاشمي وزير بهداشت و درمان، اطلاعيه تسليت دادند. روحاني رئيسجمهور نوشته است: «درخشش بينظير اين دانشمند خلاق و انسان متواضع، نقطه عطفي در معرفي همت والاي زنان و جوانان ايراني است.»
مريم ميرزاخاني در سن 40 سالگي به دلیل بيماري سرطان جان به جانآفرين تسليم كرد. اين موج از عواطف در سوگ يك هموطن دانشمند بسيار باارزش و البته قابل تقدير است اما نگارنده به ياد دارم وقتي را كه خانم مريم ميرزاخاني در سال 2014 مدال نوبل رياضيات را دريافت كرد كه سهگونه در داخل كشور انعكاس خبري داشت. صداوسيما در حد خبر آب و هواي كشور، خيلي كوتاه از آن عبور كرد، آن هم نه در همه شبكهها و بخشهاي خبري! اما جالبتر از آن روزنامهاي بود كه اين جايزه را با جوايز سينمايي براي فيلمسازان ايراني مقايسه كرده بود كه بوي «توطئه» ميداد! و البته كه در آمريكا كه محل زندگي و تدريس خانم ميرزاخاني بود از نگاه آن روزنامه همه چيز بوي توطئه ميدهد، ميخواهد همبرگر آمريكایي باشد يا جايزه نوبل رياضي و يا ...! قسمت سوم هم روزنامههايي بودند كه خبر را به اطلاع عموم رساندند و بعضي از آنها هم كمي جرئت به خرج دادند و ابراز شادماني و «غرور ملي» كردند! همين. ديگر از سال 2014 تا امروز 2017 هرگونه اطلاعرساني يا خبري درباره مريم ميرزاخاني محو شده بود!
دانشگاه او ـ «صنعتي شريف» ـ چند يادمان براي او برپا كرد؟ دانشگاه تهران و البته انجمن مفاخر يا چهرههاي ماندگار، چند بار از او دعوت كردند و به افتخار او جلسهاي و يادوارهاي برپا كردند؟ همينطور انجمنهاي رياضيات و بنيادهاي فيزيك و علمي ديگر؟ كار به جايي رسيد كه برخي در محافل گفتند اين خانم ديگر ايراني نيست، آمريكايي است و گواه آن اختيار همسري است كه خارجي است و البته براساس قانون دختر او نميتواند شناسنامه و پاسپورت ايراني بگيرد!
نميدانم اين جملات بريده بريده از رفتار ما و مسئولين درباره مفاخر وانديشمندان علميمان را چرا مينويسم؟ در حاليكه اين روال و عادت ماست كه به قول آل احمد «مردهپرستيم»!
نگارنده به ياد دارد كه در تشييع جنازه «دكتر معين» آن ستاره ادب فارسي بيش از 12 يا 20 نفر شركت نداشتند و تعدادي از آن آدمها هم، همچون من به خاطر همشهري و همولايتيبودن با دكتر معين آمده بودند! اما بعد از چند سال تازه دريافتند كه بايد براي او يادماني برپا كرد و او را چهره ماندگار تاريخ ادب ما ناميد!
مريم ميرزاخاني تا زنده بود كسي به سراغ خانوادهاش نرفت و از سير تربيتي خانوادگي او، از كودكي تا جواني و دوران دانشجويياش فيلمي، قصهاي و به قول امروزيها، «مستندي» تهيه نشد. اما امروز او هم، همچون دكتر معين ستارهاي درخشان در آسمان و تاريخ علم و ادب ايران خوانده ميشود و در انتظار باشيد كه مراسم تجليل از او با تهيه فيلمهاي مستند و يا گزارش از خانواده او و يا اساتيد او در ايران و ... به نمايش درآيد. و البته از همين امروز كه همه ايرانيان در سوگ مرگ او نشستهاند خبري خواهند دريافت كه مريم ميرزاخاني «چهره ماندگار» سال خوانده شده است!
به یاد دارم در دوران تحصیل هر زمان از استاد پیگیر موضوعات پژوهشی روز میشدم، آدرس مکانهای عمومی همچون ایستگاههای اتوبوس، مترو و امثالهم را میدادند. کمتر کسی میتوان سراغ داشت که اخیرا در محافل عمومی حضور داشته و از وضعیت بانکها و موسسات اعتباری سخن نشنیده باشد.
دنیای اقتصاد نوشت: به یاد دارم در دوران تحصیل هر زمان از استاد پیگیر موضوعات پژوهشی روز میشدم، آدرس مکانهای عمومی همچون ایستگاههای اتوبوس، مترو و امثالهم را میدادند. کمتر کسی میتوان سراغ داشت که اخیرا در محافل عمومی حضور داشته و از وضعیت بانکها و موسسات اعتباری سخن نشنیده باشد.
کدام یک از بانکها معتبرند؟ اگر بانکها ورشکست شوند بر سر سپردههای ما چه خواهد آمد؟سقف حمایت نهادهای نظارتی چه میزان است؟ آیا اگر چند سپرده در بانک داشته باشم، تمامی آنها در زمان ورشکستگی مشمول حمایت نهاد نظارتی خواهد شد؟ بانکهای دولتی معتبرترند یا خصوصی؟آیا با توجه به اینکه بعد از انقلاب اسلامی هیچ بانکی ورشکسته نشده و نهایتا ادغام صورت گرفته ورشکستگی معنا دارد؟ آیا بین بانکهای دولتی و خصوصی در هنگام ورشکستگی تفاوت معناداری وجود دارد؟
فرآیند ورشکستگی چگونه است و از زمان اعلام ورشکستگی تا زمان دریافت سپرده چه مدت سپردهگذاران باید منتظر بمانند؟ نهادهای ناظر بر بانکها تا چه حد سپردهها را تضمین میکنند؟
آیا ورشکستگی بانکها با ورشکستگی بنگاههای اقتصادی تفاوت دارد؟
و سوالاتی از این دست امروزه افکار عمومی را به خود مشغول ساخته و میتوان در قالب مجموعه سوالات دهگانه مورد واکاوی قرار داد.
اگر دقت کنید جنس سوالات، ماهیت کوتاه مدت بازار پول را یدک کشیده و ما را به یاد جمله معروف کینز که «در بلندمدت همه ما مردهایم» میاندازد. البته هدف یادداشت حاضر پاسخگویی مستقیم به سوالات حاضر نیست که چه بسا بتوان پاسخ برخی از آنها را در سایت نهادهای نظارتی همچون بانک مرکزی یا نهاد سلامت بانکی، همچون صندوق ضمانت سپردهها یافت؛ اما تلاش میشود در لابهلای مباحث گریزی به پاسخ سوالات زده شود. در شرایط کنونی که ریسک از بازار سرمایه به سمت بازار پول مهاجرت کرده، نقش نهادهای نظارتی و ضمانتی پررنگتر شده است.
صندوق ضمانت سپردههای کشور که به موجب ماده95 قانون برنامه پنجم توسعه در اوایل سال 1392 تاسیس شد، یک نهاد عمومی غیر دولتی است که منابع آن از محل حق عضویت بانکها و موسسات اعتباری و درصدی از سپردهها تامین میشود. هدف اصلی این صندوق ایجاد و تقویت ثبات مالی تحت بیمه گری سپردههاست. البته این صندوقها کارکردهای دیگری همچون نظارت بر موسسات مالی، انجام امور مربوطه در فرآیند ورشکستگی، سرمایهگذاری مالی با قدرت نقد شوندگی بالا و امثالهم را در سایر کشورها دنبال میکنند.
بر اساس آخرین پژوهشهای بهعمل آمده در 70 کشور منتخب (شامل کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته)؛ 70 درصد این صندوقها مستقل و 30درصد ذیل نهادهایی همچون بانک مرکزی فعالیت دارند و حدود 90 درصد بانکها الزام عضویت داشتهاند. حدود 36 درصد فقط نقش پرداختکننده و 64 درصد فراتر از نقد کردن داراییها داشته و آخرین نکته اینکه 48 درصد بانکها حق عضویتی مبتنی بر ریسک و 52 درصد حق عضویتی مستقل از ریسک پرداخت میکنند. با وجود چنین نهادی در سطح بینالمللی کماکان سوالات دهگانه عنوانشده در اذهان عمومی مردم را پاسخ نمیدهد و به نظر میرسد پاسخ آن ریشه در ملاحظاتی دارد که به اختصار به آن میپردازیم:
1- ورشکستگی یک مفهوم قضایی است که پس از حکم دادگاه عینیت مییابد و هیچ فرقی بین بانکهای خصوصی و دولتی ندارد. با توجه به شواهد تاریخی پس از انقلاب، ورشکستگی بانکها در کشور مفهومی انتزاعی پیدا کرده است. تبیین موضوع ورشکستگی در کشور ترکیبی از قانون تجارت، قوانین بانک مرکزی و قوانین عمومی همراه با بوروکراسی لازم را میطلبد که در شرایط فعلی از شفافیت لازم برخوردار نیست.
2- نقطه مشترک بانکها در شرایط کنونی، چیزی جز تنگناهای اعتباری همچون ساختار ضعیف حاکمیت شرکتی، مطالبات غیر جاری و داراییهای مسموم نیست. این در حالی است که اگر چه در آییننامه صندوق حمایت از سپردهها حق عضویت خاص مطرح شده، اما از آنجا که در شرایط کنونی رتبهبندی بانکها وجود خارجی ندارد، بنابراین حق عضویت بر پایه ریسک محلی از اعراب نداشته و عینیت پیدا نمیکند.
3- همانطور که مطرح شد هدف صندوق ضمانت سپردهها افزایش ثبات مالی است. این در حالی است که اگر چه بر اساس بند 2 از ملاحظات فوق، بانکها با تنگناهای مالی دست و پنجه نرم میکنند، اما در این میان بانکهای خصوصی و دولتیای هستند که در شرایط ویژه، بهعنوان ضربهگیر عمل کرده و جریانساز بوده و مانع از بروز بحران مالی شدهاند یا بانکهایی که به لحاظ شاخص سلامت بانکی در سطوح مطلوبی قرار دارند؛ در این میان کماکان نگاه صندوق ضمانت به بانکها، نگاهی برابر است که در این ارتباط ایجاد تمایز بین بانکها را میطلبد.
با عنایت به موارد مطرحشده پیشنهاد میشود صندوق حمایت از سپردهها، با هدف تشریک مساعی بین بانکها و موسسات اعتباری و همچنین تشویق بانکهای منضبط پیشنهاد افزایش سقف تضمین سپرده بانکهای خوب و کاهش تضمین سپردههای بانکهای بد را به هیات محترم وزیران تقدیم کند؛ بهطوری که این موضوع از یکسو هم میتواند بهعنوان ابزار تشویقی انگیزه بانکهای مرغوب را تقویت کند و از سوی دیگر میتواند بهعنوان ابزار کنترلی برای موسسات اعتباری ضعیف توسط مقام پولی مورد استفاده قرار گیرد.
1- ورشکستگی یک مفهوم قضایی است که پس از حکم دادگاه عینیت مییابد و هیچ فرقی بین بانکهای خصوصی و دولتی ندارد. با توجه به شواهد تاریخی پس از انقلاب، ورشکستگی بانکها در کشور مفهومی انتزاعی پیدا کرده است. تبیین موضوع ورشکستگی در کشور ترکیبی از قانون تجارت، قوانین بانک مرکزی و قوانین عمومی همراه با بوروکراسی لازم را میطلبد که در شرایط فعلی از شفافیت لازم برخوردار نیست.
2- نقطه مشترک بانکها در شرایط کنونی، چیزی جز تنگناهای اعتباری همچون ساختار ضعیف حاکمیت شرکتی، مطالبات غیر جاری و داراییهای مسموم نیست. این در حالی است که اگر چه در آییننامه صندوق حمایت از سپردهها حق عضویت خاص مطرح شده، اما از آنجا که در شرایط کنونی رتبهبندی بانکها وجود خارجی ندارد، بنابراین حق عضویت بر پایه ریسک محلی از اعراب نداشته و عینیت پیدا نمیکند.
3- همانطور که مطرح شد هدف صندوق ضمانت سپردهها افزایش ثبات مالی است. این در حالی است که اگر چه بر اساس بند 2 از ملاحظات فوق، بانکها با تنگناهای مالی دست و پنجه نرم میکنند، اما در این میان بانکهای خصوصی و دولتیای هستند که در شرایط ویژه، بهعنوان ضربهگیر عمل کرده و جریانساز بوده و مانع از بروز بحران مالی شدهاند یا بانکهایی که به لحاظ شاخص سلامت بانکی در سطوح مطلوبی قرار دارند؛ در این میان کماکان نگاه صندوق ضمانت به بانکها، نگاهی برابر است که در این ارتباط ایجاد تمایز بین بانکها را میطلبد.
با عنایت به موارد مطرحشده پیشنهاد میشود صندوق حمایت از سپردهها، با هدف تشریک مساعی بین بانکها و موسسات اعتباری و همچنین تشویق بانکهای منضبط پیشنهاد افزایش سقف تضمین سپرده بانکهای خوب و کاهش تضمین سپردههای بانکهای بد را به هیات محترم وزیران تقدیم کند؛ بهطوری که این موضوع از یکسو هم میتواند بهعنوان ابزار تشویقی انگیزه بانکهای مرغوب را تقویت کند و از سوی دیگر میتواند بهعنوان ابزار کنترلی برای موسسات اعتباری ضعیف توسط مقام پولی مورد استفاده قرار گیرد.