نگاه بازجویانه اوین نامه کیهان
سربازجو شریعت نداري به ديروزنامه
هاي زنجيره اي جناح رقیب. 7 مرداد-97
سياسي کاران با لبخند به مدافعان ملت از پشت خنجر مي زنندروزنامه اعتماد در شماره ديروز خود در گزارشي که به سخنراني سردار قاسم سليماني اختصاص يافته بي اخلاقي را به اوج رسانده است. در اين گزارش مي توان به وضوح فاصله ميان شعار تا عمل را در طيف موسوم به اصلاح طلب ديد، شعارهايي که با ظاهري زيبا براي تحميق مردم به کار برده مي شوند.
سرويس سياسي- اعتماد در ابتداي گزارش خود آورده است: «قاسم سليماني در خلال اين سخنراني نشان داد كه در روزهاي تهديد و تقابل مقام اجرايي و نظامي؛ فرقي نمي كند و آنچه مهم است ائتلاف و اتحاد و همصدايي است كه اين روزها ميان رئيس جمهوري با نظاميان رقم خورده است».
چنان که خوانديد در همين يادداشت نيز به موضوع «اتحاد» اشاره شده و البته پيش از اين و در سال هاي اخير روزنامه هاي زنجيره اي پرچم «وحدت» را برافراشته بودند. با اين وجود انتظار اين است که وقتي چنين شعاري سر مي دهند حرکت در اين مسير نيز مورد توجه ايشان قرار گيرد، البته اين براي وقتي است که اين دعوي آنها از سرصدق باشد.
شروع گزارش البته چنين به نظر مي رسد اما در ادامه روزنامه اعتماد در نهايت بي اخلاقي رسانه اي موضوع رياست جمهوري سردار سليماني را پيش مي کشد! اين موضوع از دو منظر قابل توجه و تامل است. نخست اينکه در شرايطي که براي دومين بار در اين اواخر شاهد حمايت صريح و البته بي سابقه سردار سليماني از رئيس جمهور بوده ايم چرا روزنامه اعتماد موضوعي ساخته و پرداخته خود را پيش کشيده است؟! چه چيزي آنها را نگران کرده؟ جماعتي که معتقد است پايگاه مردمي گسترده اي دارد، در اين فقره چرا چنان هراسان شده که در کشاکش مشکلات اقتصادي جامعه و نيز جنگ اقتصادي دولت آمريکا با ايران، موضوع رياست جمهوري آينده را مطرح مي کنند؟! در حالي که تنها يک سال از رياست جمهوري روحاني در دور دوم سپري شده و هنوز سه سال ديگر زمان باقي است.
در حالي که دو واکنش اخير سردار سليماني به اظهارات رئيس جمهور کشورمان و ياوه گويي هاي ترامپ، صحنه واقعي تري را از ايران اسلامي به نمايش گذاشته است، مدعيان اصلاحات با سياسي بازي و سياسي کاري و بدون توجه به منافع ملي، به مدافعان ملت از پشت خنجر مي زنند.
وقت کشي با محرمانه نگه داشتن بسته اروپا
روزنامه آفتاب يزد در مطلبي نوشت: «طي سه هفته اخير همواره اظهارات متفاوتي از سوي مقامات کشورمان در رابطه با بسته پيشنهادي اروپا مطرح شد به گونه اي که ابهاماتي نسبت به سرنوشت اين بسته در ميان افکار عمومي ايجاد شده است مبني بر اينکه عدم رونمايي از اين بسته به مفهوم مخالفت ايران با اين بسته است و يا اينکه دولت با وقت کشي به دنبال بررسي بيشتر اين بسته است... نکته قابل توجه اين است که هنوز از بسته پيشنهادي حتي در مجلس شوراي اسلامي هم رونمايي نشده است و هيچ کس از محتواي بسته پيشنهادي چيزي نمي داند... حداقل کار ممکن دولت به ويژه وزارت خارجه مي توانست رونمايي از اين بسته در مجلس شوراي اسلامي باشد که اين مسئله خود مي تواند به مفهوم فرصت سوزي و وقت کشي دولت نسبت به تصميم گيري درباره اين بسته مهم اروپايي تلقي شود».
اين روزنامه زنجيره اي در ادامه نوشت: «دولت تصورش بر اين است که بدون فضاسازي رسانه اي، بهتر مي تواند بسته پيشنهادي را به نتيجه برساند. در حالي که اسناد مهمي نظير بسته پيشنهادي که تعيين کننده سرنوشت برجام است بايد منتشر و به بحث کارشناسي در رسانه ها گذاشته شود. به نظر مي رسد که وزارت خارجه با اين ملاحظه که عده اي به جاي در نظر گرفتن منافع ملي به دنبال منافع جناحي خود هستند اين بسته را در دسترس افکار عمومي و رسانه ها قرار نداد. اما محاسن انتشار اين بسته از سوي دولت و در نهايت بحث و تحليل کارشناسان بيشتر از زيان هايش است».
متاسفانه محرمانه سازي توافقات و قراردادها و مذاکرات مهم بين المللي از سوي دولت آقاي روحاني، به يک روال طبيعي تبديل شده است! برجام، FATF ، سند 2030، قراردادهاي نفتي(IPC)، قراردادهاي خريد هواپيما و خودروسازي و... تنها بخشي از محرمانه هاي دولت روحاني است.
گفتني است محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه- مهر 92- گفته بود: «يکي از شرايط توفيق مذاکرات بين المللي حفظ ماهيت محرمانه آن هاست و معمولا هر مقدار مذاکره کنندگان کم تر خبر به بيرون درز بدهند، بيش تر نشان جدي بودن مذاکرات و امکان رسيدن به توافق است».
اظهارات آقاي ظريف درخصوص محرمانه بودن مذاکرات در حالي بود که هر از گاهي خبرهايي در رسانه هاي بيگانه و مرتبط با دشمن منتشر مي شد که نشان از آگاهي آنان از جزئيات مذاکرات هسته اي و داده ها و ستانده ها بود. گويا فقط مردم و کارشناسان و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نامحرم بودند. متاسفانه اين رويکرد خسارت بار در مذاکره با اعضاي اروپايي 1+5 نيز تکرار شده است.
ماله کشي بر خطرات کنوانسيون هاي پخت وپز شده
روزنامه ايران ديروز گفت وگويي را با دستيار وزير امور خارجه درباره گروه ويژه اقدام مالي (FATF) و روند همکاري هاي ايران با اين نهاد بين المللي منتشر و تهديدات آسيب هاي آن عليه کشور را با خيال راحت لاپوشاني کرد.
دستيار وزير امور خارجه درباره مواضع مخالفان چنين کنوانسيون هايي مبني بر لزوم افشاي اطلاعات تراکنش هاي مالي براي FATF و همچنين تفاوت در تشخيص مصاديق تروريسم از سوي ايران و FATF ميگويد: «هيچ کشوري اطلاعات خود را بويژه اگر ذره اي حساسيت داشته باشد در اختيار ديگران قرار نمي دهد. اصولاً «FATF» ساختاري براي دريافت اطلاعات از کشورها ندارد. جايي نيست که مثلاً پايگاه دريافت داده ها باشد. تنها بحث همکاري بين کشورها مطرح است که براساس توافق دوجانبه انجام مي شود. در اين توافق ها اصل مهم و کليدي اين است که همکاري بين المللي تنها در چارچوب قوانين و مقررات ملي طرفين توافق قابل انجام است. در مورد تروريسم، همه کشورها تعاريفي دارند که کمابيش خيلي نزديک به هم هستند. موضوع تروريسم همچنين يک موضوع آکادميک است و عناصر تعريف تروريسم مشخص هستند. آنچه موجب اختلاف است مصاديق تروريسم است. هر کشوري براي خودش مصاديقي دارد و آن را اعلام مي کند و براي نظام حقوقي خودش معتبر است و مطابق قانون ملزم به رعايت مي باشد. هيچ کشوري حق تحميل مصاديق خود به کشور ديگري ندارد.»
گفتني است، مطابق ادعاي FATF ايران تامين کننده مالي تروريست ها است و موظف است که تعريف خود از تروريسم را با تعريف FATF منطبق کند. حاميان دولت درباره تفاوت در تشخيص مصاديق تروريسم از سوي ايران و FATF مدعي بودند که ايران حق تحفظ دارد اما FATF در بيانيه اخير خود، حق تحفظ ايران را مردود اعلام کرد. کشورهايي مثل الجزاير و مصر نيز به اين کنوانسيون پيوسته اند و حق شرط هايي را تصويب کرده اند، اما بعدها به مشکل خوردند و به دادگاه هاي بين المللي که مراجعه کردند محکوم شدند.
درس فوتبالي وارونه بزک کنندگان برجام از بازي هاي جام جهاني!
روزنامه زنجيره اي شرق که مديرمسئول آن طي سخناني پيش از اين مسئوليت اين جريده را بزک کردن برجام اعلام کرده بود در شماره ديروز خود به درس هاي سياسي جام جهاني و بخصوص بازي هاي ايران با اسپانيا و پرتغال پرداخت.
در بخشي از اين يادداشت آمده است:«مهم ترين درس فوتبالي براي سياست مي تواند اين باشد كه قبل از رسيدن به زمين و دروازه حريف، بايد موقعيت خود را تثبيت كنيم. نقاط ضعفي كه امروز دشمنان ما مي توانند از آن مسير به ما ضربه بزنند و حتي در نيمه اول ما را گل باران كنند شناسايي كرده و قبل از هر كار، آنها را برطرف كنيم وگرنه ما يك تيم از پيش باخته ايم...».
روزنامه زنجيره اي شرق در اين يادداشت ايران را از قدرت آمريکا ترسانده و اين قدرت را در مثال فوتبالي با اسپانيا و پرتغال مقايسه کرده و نوشته است: «جناب آقاي روحاني، رئيس محترم جمهور لطفا قبل از تهديد آمريکا و فردي مانند ترامپ که واقعا غيرقابل پيش بيني است، به فکر ترکيب درست و تاکتيک خودتان باشيد و لطفا اين غضنفرهاي عرصه اقتصادي، سياسي و فرهنگي خود را کنترل کنيد؛ اگر قصد آن را داريد که براي جامعه خود کاري انجام دهيد».
درباره اين يادداشت نکاتي است که بايستي بدان توجه کرد، نخست آن که تثبيت موقعيت در داخل و مخاطب اين بايد که در روزنامه زنجيره اي شرق آمده کيست؟! جز دولت محترم؟! دولتي که پنج سال از عمر خود را صرف رسيدن به برجامي کرده است که با خروج آمريکا از آن علنا ناکارآمدي و معيوب بودن برجام به همگان اثبات شده است.
روزنامه شرق پيش از اين وظيفه بزک کردن برجامي را به عهده داشت که امروز تقصير عمده عدم تثبيت موقعيت در داخل به عهده آن است، اتکاي به برجام و وابسته کردن اقتصاد به آن وضعيت امروزي نرخ ارز و سکه را سبب شده است.
نکته دوم اين که کسي قدرت نظامي آمريکا را منکر نيست سوال اين جا است که به واسطه اين قدرت دست ها را بالا بردن زيبنده نيست، هر چند نويسنده مي گويد در زمين خودمان دفاع کرده و در موقعيت مناسب ضربه بزنيم ولي سخن آن مسئول محترم از يادها نرفته است که آمريکا مي تواند با فشردن يک دکمه کل توان نظامي ما را ناکارآمد کرده و از کار بيندازد و طبيعي است که با چنين اعتقادي در زمين خود نيز نمي توان دفاع کرد چه برسد به اين که زمان لازم را رصد کرده و به دشمن ضربه زد.
تناقض گويي روزنامه زنجيره اي در نقد يک مستند
به دنبال پخش مستند «قائم مقام» از شبکه سه که به فراز و نشيب هاي زندگي آيت الله منتظري مي پردازد روزنامه زنجيره اي شرق در شماره ديروز خود به شدت نسبت به اين اقدام صدا و سيما حمله کرده و آن را مورد انتقاد قرار داد.
در بخشي از اين گزارش به نقل از عمادالدين باقي از طرفداران آقاي منتظري آمده است: «در مجموع، اين مستند در افکار عمومي به زيان آيت الله منتظري تمام نخواهد شد؛ زيرا برخي مطالب که از ديدگاه تهيه کنندگان محترم نقطه ضعف آيت الله منتظري بوده، از ديدگاه بسياري از مردم نقطه مثبت تلقي خواهد شد و اين مسئله ريشه در شکافي دارد که ميان ديدگاه موافقان و مخالفان وجود دارد.»
شرق در ادامه بخشي از نامه احمد منتظري را بازنشر کرده است که «حق هر شهروندي براي پاسخ به اتهامات محفوظ است.» سوال اين جا است که اگر به گفته عمادالدين باقي «مستند قائم مقام» به نفع آيت الله منتظري است و مردم مطالب منتشر شده در اين مستند را نکات مثبت تلقي مي کنند پس چرا به فکر پاسخ به اتهامات هستند، طبيعتا يک موضوع اگر اتهام است نمي تواند مثبت تلقي شده و از آن تعريف و تمجيد گردد.
مقابله با فساد از حرف تا عمل!
روزنامه سازندگي در گزارشي به اقدامات روحاني در مقابله با فساد پرداخته. در اين گزارش «منشور حقوق شهروندي و راه اندازي سامانه دسترسي آزاد به اطلاعات» و «تدوين لوايح چهارگانه شفافيت مالي و مبارزه با پولشويي» و «مبارزه با رانت خواران ارزي» به عنوان مصاديق مقابله با فساد در دولت روحاني معرفي شده است.
اين در حالي است که «منشور حقوق شهروندي و راه اندازي سامانه دسترسي آزاد به اطلاعات» هنوز اجرايي نشده است و چيزي جز يک مشت شعار نيست و «تدوين لوايح چهارگانه شفافيت مالي و مبارزه با پولشويي» شفاف سازي براي دشمن است و نه مردم و «مبارزه با رانت خواران ارزي» نيز هيچگاه جامه عمل به خود نپوشيده است.
مقابل آمريکا حتي مبنايي براي «تسليم شدن» هم وجود ندارد!
محمد علي وکيلي عضو اصلاح طلب فراکسيون اميد مجلس در سرمقاله روزنامه ابتکار بر خلاف موضع برخي مدعيان اصلاح طلبي درباره لفاظي هاي ترامپ عليه ايران و پاسخ مقامات کشورمان نوشت: «حاجت به گفتن نيست که مشکل ما با آمريکا بنيادين است. ما هيچ گاه خاطره خوبي از اين کشور نداريم. حافظه جمعي و تاريخي ما پر است از خيانت هاي اين کشور به ايران... برجام ماحصلِ استفاده از سقفِ ديپلماسي بود. کشوري که آن را پاره مي کند، نشان مي دهد که به هيچ عنوان اهل مذاکره نيست. البته درست است که مطابق يک قول، ترامپ اهلِ مذاکره است؛ اما مذاکره او، معامله آمريکايي است. برجام اما نتيجه مذاکره ايراني است. ... اما آمريکا صلح نمي خواهد، تسليم مي خواهد. مذاکره ترامپ، معامله يک طرفه آمريکايي است.»
وي همچنين در ادامه نوشت: «اکنون ايستادن مقابل زياده خواهي ترامپ، نه از سرِ جنگ طلبي است بلکه ضرورتِ حفظِ منافعِ ملي است. او با منافقينِ روسياه مي نشيند و براي آينده ايران خط و نشان مي کشد. او به راحتي نشسته است و بي توجه به تمام قواعد بين المللي از برجام خارج مي شود. او با تکبرِ احمقانه، به ما هشدار مي دهد يا با من بنشينيد و معامله کنيد يا نمي گذارم نفت صادر کنيد! .. ما مناسبات و هنجارهاي جهان را رعايت کرديم و براي احياناً تغيير و ترميم آنها فقط گفت و گو و مذاکره کرديم. اکنون شخصي پيدا شده است که اين قواعد را برنمي تابد؛ چه بايد کرد؟ بايد تسليم او شد؟ اصلاً مبنايي توافقي وجود دارد تا برآن مبنا حتي تسليم شويم! اگر ما همه شرط هاي ترامپ را بپذيريم. اگر ما هر چه داريم را نصف کنيم و نصفش را به ترامپ بدهيم تا با ما کاري نداشته باشد، آيا مي توان تضمين کرد سال بعد او نصف ديگر را هم نخواهد؟ آيا اگر توافق کرديم که حتي کل منابع نفتي خود را به او بدهيم، مي توان تضمين کرد سال بعد بقيه منابع ما را هم نخواهد؟ آيا اگر همه کشور را به او بدهيم، چطور اعتماد کنيم که چندي بعد، جانمان را هم نخواهد؟!»