سیلاب سیاسی
به بهانه سیل13فروردین-98
دررژیم ولایت فقیه همه مسایل ووقایع و فجایع و... پیوند به سیاست ودین ابزاری
زده شده است .
در سیل اخیر اطلاعرسانی کاملی در فضای
مجازی صورت گرفت که خیلی خوب بود؛ اما مثل همه حوادث مشابه حرفها رفت به سمت
تفسیر و تحلیل ماجرا و از اینجا به بعد قضیه «سیاسی» شد و درواقع افراد و جریانها
بر حسب گرایش سیاسی خود از این اتفاق دردناک بهرهبرداری کردند.
به گزارش ایسنا، شیرزاد عبداللهی
تحلیلگر حوزه آموزش در ادامه روزنامه شهروند نوشت: اصولگرایان به ناکارآمدی دولت
تاختند، رقیبانشان سپاه را نشانه گرفتند، اپوزیسیون برانداز کل حاکمیت را زیر
سوال برد و سعی کرد همبستگی مردمی را در کمکرسانی اقدامی ضد حکومتی معرفی کند.
منفردها هم سعی کردند با اعلام شماره حساب کمک مالی جمعآوری کنند و عدهای هم با
اشاره به بحث تُربت و دعا سعی کردند که از این قضیه برای تسویه حساب با مذهب و دین
و خدا و پیغمبر استفاده کنند.
به نظرم این رفتار جمعی معنایش استفاده ابزاری از بدبختی مردم است؛ بدبختی مردم بهانهای میشود که من نوعی دق دلیام را سر جریان یا شخصی که دوست ندارم، خالی کنم. البته انتقاد از استاندار و وزیر کشور و رئیسجمهوری و امام جمعه ایرادی ندارد؛ سیاستمدار باید انتقاد بشنود و جوابگو باشد.
متأسفانه در ایران بیطرفی نهادهای کمکرسان یعنی هلال احمر، آتشنشانی، شهرداری، کمیته امداد، پلیس، نیروهای نظامی خدشهدار شده است؛ چرا چنین شده؟ اولاً برخی جریانهای سیاسی از این نهادها سوءاستفاده سیاسی میکنند و درنتیجه مردم به این نهادها بیاعتماد میشوند. ثانیاً عدهای هم به دلیل غیر همسوبودن این نهادها با گرایش سیاسی خودشان آنها را منکوب میکنند. مثلاً اصولگرایان به هلال احمر حمله میکنند و رقیبانشان به سپاه و براندازان همه نهادهای امدادرسان را فشل و بیخاصیت اعلام میکنند. این وضع باید تغییر کند. از اصولگرایان خیلی انتظاری نیست اما اصلاحطلبان، مستقلها و همه کسانی که به کلیت نظام نقد دارند، نباید علیه نهادهایی که ذاتاً باید غیر سیاسی و بیطرف باشند (هلال احمر– آتشنشانی– کمیته امداد– پلیس– نیروهای نظامی) تبلیغات منفی کنند.
سلب اعتماد از این نهادها اقدامی ضد مدنی است. اگر اصولگرایان این نهادها را سیاسی کردهاند ما به جای تحقیر این نهادها باید از غیرسیاسیبودن آنها حمایت کنیم. خیلی عجیب است که ما طرفدار برخورد تخصصی در سدسازی و جادهسازی و راهآهن و جنگلداری و… هستیم؛ اما امدادرسانی را که یک کار تخصصی است، سرسری میگیریم و از اقدامات خودجوش مردمی حمایت میکنیم.
فلان سلبریتی سیاسی پولهای مردم را جمع میکند و به جای کمک به زلزلهزدهها دنبال تحقق اتوپیای «روستای امید» میرود! هنوز هم الگوی ما در اتفاقات اینچنینی، زلزله بویین زهرا در ٦٥ سال پیش و اقدام جهانپهلوان تختی است که در خیابان راه افتاد و کمک جمعآوری کرد؛ کمک جمعکردن عیبی ندارد اما الان امدادرسانی کاری تخصصی است.
شعار نهادسازی میدهیم اما با انتقادهای خودمان نهادهای امدادرسان را نابود میکنیم. امواج احساسی به همان سرعت که بلند میشوند، فرو مینشینند و بار اصلی امداد به دوش همان نهادهایی است که ما خُرد و خمیرشان کردهایم. آنارشیستها مخالف نهادهای دولتی و طرفدار همکاری داوطلبانه مردم و گروههای خودمختار مردمی هستند اما آنارشیسم هیچجا موفق نبوده است. سیاستمداران که به حرف ما گوش نمیدهند اما ما شهروندان عادی که نه سر سیریم و نه ته پیاز، به جای تضعیف نهادهای کمکرسان آنها را تقویت و از استقلال و غیر سیاسیبودن این نهادها حمایت کنیم. مملکت دست هر فرد یا جریانی باشد ما مردم به آتشنشانی، هلال احمر، اورژانس، شهرداری، راهنماییورانندگی، پلیس انتظامی، نیروهای مسلح دفاعی نیاز داریم. ما میتوانیم خواستار جدایی نهاد مذهب از نهاد دولت شویم اما به جنگ خدا نباید برویم. اگر آمریکا را مظهر دموکراسی بدانیم بیش از ٧٠درصد مردم آن مذهبی هستند. در آمریکا اگر شما عطسه کنید، خیلی از مردم جمله (God bless you) را اتوماتیک بیان میکنند. اگر کسی با دعا یا توسل آلام خود را تخفیف میدهد و در شرایط سخت آرامش پیدا میکند، چرا ما باید به او تعرض کنیم؟ مگر ما طرفدار دموکراسی و آزادی عقیده نیستیم؟
به نظرم این رفتار جمعی معنایش استفاده ابزاری از بدبختی مردم است؛ بدبختی مردم بهانهای میشود که من نوعی دق دلیام را سر جریان یا شخصی که دوست ندارم، خالی کنم. البته انتقاد از استاندار و وزیر کشور و رئیسجمهوری و امام جمعه ایرادی ندارد؛ سیاستمدار باید انتقاد بشنود و جوابگو باشد.
متأسفانه در ایران بیطرفی نهادهای کمکرسان یعنی هلال احمر، آتشنشانی، شهرداری، کمیته امداد، پلیس، نیروهای نظامی خدشهدار شده است؛ چرا چنین شده؟ اولاً برخی جریانهای سیاسی از این نهادها سوءاستفاده سیاسی میکنند و درنتیجه مردم به این نهادها بیاعتماد میشوند. ثانیاً عدهای هم به دلیل غیر همسوبودن این نهادها با گرایش سیاسی خودشان آنها را منکوب میکنند. مثلاً اصولگرایان به هلال احمر حمله میکنند و رقیبانشان به سپاه و براندازان همه نهادهای امدادرسان را فشل و بیخاصیت اعلام میکنند. این وضع باید تغییر کند. از اصولگرایان خیلی انتظاری نیست اما اصلاحطلبان، مستقلها و همه کسانی که به کلیت نظام نقد دارند، نباید علیه نهادهایی که ذاتاً باید غیر سیاسی و بیطرف باشند (هلال احمر– آتشنشانی– کمیته امداد– پلیس– نیروهای نظامی) تبلیغات منفی کنند.
سلب اعتماد از این نهادها اقدامی ضد مدنی است. اگر اصولگرایان این نهادها را سیاسی کردهاند ما به جای تحقیر این نهادها باید از غیرسیاسیبودن آنها حمایت کنیم. خیلی عجیب است که ما طرفدار برخورد تخصصی در سدسازی و جادهسازی و راهآهن و جنگلداری و… هستیم؛ اما امدادرسانی را که یک کار تخصصی است، سرسری میگیریم و از اقدامات خودجوش مردمی حمایت میکنیم.
فلان سلبریتی سیاسی پولهای مردم را جمع میکند و به جای کمک به زلزلهزدهها دنبال تحقق اتوپیای «روستای امید» میرود! هنوز هم الگوی ما در اتفاقات اینچنینی، زلزله بویین زهرا در ٦٥ سال پیش و اقدام جهانپهلوان تختی است که در خیابان راه افتاد و کمک جمعآوری کرد؛ کمک جمعکردن عیبی ندارد اما الان امدادرسانی کاری تخصصی است.
شعار نهادسازی میدهیم اما با انتقادهای خودمان نهادهای امدادرسان را نابود میکنیم. امواج احساسی به همان سرعت که بلند میشوند، فرو مینشینند و بار اصلی امداد به دوش همان نهادهایی است که ما خُرد و خمیرشان کردهایم. آنارشیستها مخالف نهادهای دولتی و طرفدار همکاری داوطلبانه مردم و گروههای خودمختار مردمی هستند اما آنارشیسم هیچجا موفق نبوده است. سیاستمداران که به حرف ما گوش نمیدهند اما ما شهروندان عادی که نه سر سیریم و نه ته پیاز، به جای تضعیف نهادهای کمکرسان آنها را تقویت و از استقلال و غیر سیاسیبودن این نهادها حمایت کنیم. مملکت دست هر فرد یا جریانی باشد ما مردم به آتشنشانی، هلال احمر، اورژانس، شهرداری، راهنماییورانندگی، پلیس انتظامی، نیروهای مسلح دفاعی نیاز داریم. ما میتوانیم خواستار جدایی نهاد مذهب از نهاد دولت شویم اما به جنگ خدا نباید برویم. اگر آمریکا را مظهر دموکراسی بدانیم بیش از ٧٠درصد مردم آن مذهبی هستند. در آمریکا اگر شما عطسه کنید، خیلی از مردم جمله (God bless you) را اتوماتیک بیان میکنند. اگر کسی با دعا یا توسل آلام خود را تخفیف میدهد و در شرایط سخت آرامش پیدا میکند، چرا ما باید به او تعرض کنیم؟ مگر ما طرفدار دموکراسی و آزادی عقیده نیستیم؟