اندر مصائب
پژوهشگران اجتماعی در ایران - بخش دوم
فساد، رانت
و باندبازی به جامعه علمی هم کشیده شده است 10اردیبهشت-98
مگر می شود وارددریاشد ولی خیس نشد؟ مگر امکان
دارد دررژیم ولایت فقیه غوطهور درفساد و به قول رهبر ام الفسادش فساد تبدیل به
اژدهای 7 سرشده است انتظار داشت دامنه فساد و رانت وباندبازی به جامعه علمی سرایت
نکند؟
تهران- ایرناپلاس- بخشی از مسائل
پژوهشگری در جامعه ایران، رانت، فساد، نداشتن رفرنسهای معتبر علمی و تحقیقات
جانبدارانه است که مانع حضور در عرصههای بینالمللی میشود. یک پژوهشگر مستقل میگوید:
فساد و رانت به جامعه علمی نیز کشیده شده و ما شاهد باندبازی میان برخی واحدهای
پژوهشی، دستگاهها و حتی دانشگاهها هستیم.
موانع و محدودیتها در زمینه پژوهش و
تحقیقات اجتماعی با تأکید بر آسیبها را در سه دسته میتوان بررسی کرد. در درجه
اول مانع و حساسیت، از طرف خودِ جامعه هدف است که بهدلیل تابو بودن موضوعات، با
مقاومت برخی از آنان روبهرو میشوید. در مرحله بعدی، برخی تنگنظریها، اعمال
محدودیت غیرکارشناسی مقامات دولتی و حاکمیتی، حساسیت بزرگان دینی، رهبران اجتماعی
و محلی یا حتی انتظامی؛ دست آخر هم واکنشهای سلبی و ایجابیِ سیاستگذاران، گاه
جامعه کلاسیک دانشگاهی، گروههای فشار و افراد و جناحهای که منافع و تفکراتشان با
نتایج برخی از تحقیقات ممکن است تهدید شود پژوهشگران را با موانعی روبهرو میکند.
در بخش نخست گفتوگو با کامیل احمدی، پژوهشگر و مردمشناس اجتماعی در مورد وضعیت پژوهشگران در ایران و آنچه در این چند سال بر آنان گذشته است، مطالبی عنوان شد. بخش دوم این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ایرناپلاس: مسأله دیگر در پژوهشگری بحث رانت و فساد است. در این باره چه نظری دارید؟ شما چقدر با این موضوع برخورد کردهاید؟
احمدی: باید کمی جرئت به خرج داد و گفت که مدتی است فساد و رانت به جامعه علمی نیز کشیده شده و ما شاهد باند بازیها میان برخی واحدهای پژوهشی، دستگاهها و حتی دانشگاهها هستیم. برخی گروههای کوچک، پژوهشکدهها و اساتید باسابقه و قدیمی کار یا به قولی برند، گروههای پژوهشی خاص به خود را دارند و معمول است که فلان دستگاه تمامی یا بیشتر پروژههای خود را به شیوه فلهای فقط به این و آن پژوهشگر میدهد و گاهی تحقیقات انجام شده در یک حوزه زیر اسم و عنوان یک یا چند نفر معدود انجام میشود. جالب آنکه کار اصلی را زیردستان، دانشجویان و گاهی افرادی که تخصص و تجربه لازمه را هم ندارند، انجام و به اتمام میرسانند و درصد دریافت میکنند. این برونسپاری طرحهای تحقیقاتی که بیشتر بر اساس رابطه شکل میگیرد، عمدتاً نیز از اعمال کردن نظارت علمی، حرفهای و مستقل به معنای غیر جانبدارانه برخوردار نیست و این قطعاً بر غنای کار، روند و نتایج آن تأثیر میگذارد.
ایرناپلاس: نبود مراجع معتبر در پژوهشهای ایرانی در اکثر مواقع چالشی برای حضور در عرصههای بینالمللی است، یا این منابع گاهی به شیوههای غیراخلاقی سرقت میشوند. نظر شما در این باره چیست؟
احمدی: یکسری از پژوهشها را شاهد هستید که جامعه دانشگاهی و معدودی از پژوهشکدههای ریشهدار استخراج و تولید میکنند که قابلاستنادتر هستند و اغلب استانداردهای مطلوب دانشگاهی را دارند، اما گاهی هم محدودیتهای نظارتی در آنها اعمال شده است که دوباره همین بحث شفافیت در آنها هم دیده میشود. از دیگر مشکلات عمده و قدیمی حوزه پژوهش در ایران، کمبود و گاه نبود منابع و رفرنسهای معتبر علمی است، منابع و ترجمهها در برخی از حوزهها بسیار کم یا کم کیفیت است. رابطه و روابط آکادمیک و مستمر پژوهشگران ایرانی و حضورشان در عرصههای دانشگاهی و کنفرانسهای بینالمللی در کل، پررنگ نیست و این اواخر به علت تنگناهای اقتصادی و گاه تنگنظریهای سیاسی، بیرنگتر هم شده است و این عدم حضور پژوهشگران ایرانی روی یادگیری، آموزش و انتقال دانش و بهروز بودن جامعه علمی و منابع دانشگاهیمان تأثیر بسزایی دارد.
ایرناپلاس: یکی از موانع اساسی که در بحث تحقیقات برای پژوهشگران مستقل مطرح است، منابع مالی هستند. در این باره بیشتر توضیح دهید؟
احمدی: در کل من اعتقادم بر این است که پژوهشگر مستقل به معنای واقعی کلمه کمتر یافت میشود و این محتمل است که همانند همه حوزهها، پژوهشگر نیز دیدگاهی خاص، گاه جانبدارانه و وابسته به سیستم، دانشگاه، جریان و غیره داشته باشد؛ اگرچه بیشتر از هر طیفی از پژوهشگران انتظار مستقل بودن میرود.
منابع مالی به دو شیوه مهم هستند و پژوهشگرانی که از منابع مالی رسمی و غیررسمی استفاده میکنند، نتیجه و نوع کارهایشان در نهایت متفاوت است. دسته نخست که از لحاظ جمعیتی وسیعتر هستند از منابع ثروت و قدرت مرکزی، نهادی، دولتی و دانشگاهی استفاده میکنند. مانند پژوهشگرانی که در واحدهای پژوهشی وزارتخانهها و دولتهای مختلف کار میکنند.
قطعاً در این سازوکار رسمی شما وقتی بهعنوان یک پژوهشگر وارد میشوید، هرچقدر که رسالت داشته باشید، ایمان علمی و تمام اخلاق در پژوهش را هم بخواهید رعایت کنید، در نهایت یک کارفرمایی دارید که کار را به شیوه صورتبندی شده به شما ارائه میدهد و در میزان و نحوه اعلام نتایج، راهکارها، شفافیت و حدود اختیارات و عمق ورود به موضوع میتواند دخالت کرده و اغلب هم میکند. تولیدی که شما در نهایت ارائه خواهید داد در آن چارچوب با نظارتهایی در تمام روندها روبهرو خواهد شد و قطعاً هم روی نتیجهگیری شما و هم امکان بحث، جدل، نقد و ارائه پیشنهادات و انتظاراتی که این پروژه یا یافتههای این پروژه دارد، تأثیر خواهد گذاشت. این نکته هم مهم است که در پژوهشهای مستقل باید ناظر حرفهای حضور داشته باشد و اخلاق پژوهشی به تمامی رعایت شود و در حقیقت مستقل بودن پژوهش و پژوهشگر نباید باعث بر عدم پاسخگویی پژوهشگران و عدم رعایت و اعمال استاندارهای آکادمیک و لازمه علمی شود.
یک سری از پژوهشهای دیگری را میبینید که جامعه دانشگاهی و اندک پژوهشکدهها اینها را استخراج میکنند که قابل استنادترهستند و اغلب استانداردهای مطلوب دانشگاهی را دارند، اما گاهی هم محدودیتهای نظارتی در آنها اعمال شده است که دوباره همین بحث شفافیت در آنها دیده میشود. در مجموع، بر اساس ارتباطات روزانهای که با جامعه علمی در ایران دارم، میبینم که جامعه علمی ایران، جامعهای متأسفانه کوچک است که در حال کوچکتر شدن هم هست، ولی علمی، پویا و زنده است که با تمام مشکلات اقتصادی، پدیده فرار مغزها، افت استاندارد دانشگاهی، پایاننامهفروشی و ... وقتی که مشغول به تحقیق در تخصص خود است، خوب کار میکند. من این تفاوت عمده را با کشورهای دیگر منطقه میبینم و میسنجم و نمره خوبی به ایران و به نسل جوان پژوهشگر و پژوهش در کل در ایران میدهم.
ایرناپلاس: با تمام این موانعی که مطرح میکنید، چه چیزی شما را در این مسیرِ 14 ساله ثابتقدم نگه داشته است؟
احمدی: نکتهای که برای من حائز اهمیت است، تأثیرگذاری هرچند اندک کارهای تخصصی و میدانی است که تجربه جهانی نیز آن را ثبات کرده است. یعنی تأثیرگذاری اندک ولی پیوسته که شما بهعنوان یک محقق بر جامعه مدنی، جامعه آیندگان و علمی و بر بدنه سیستم میگذارید. سیستمی که باید تلاش بیشتر کند که پاسخگوتر باشد، در چارچوبهای علمی و تخصصی به علم و پژوهشگران نگاه کند. بنابراین نهتنها که نباید از کارهایی از این دست هراس داشت، بلکه بسیار سودمند و به نفع جامعه است و باید استقبال کرد. پژوهشگری مانند این است که شما جایی را شخم میزنید و هر آنچه در زیرِ زمین وجود دارد به همراه نتایج و پتانسیلهایش، به سطح میآورید و بر اساس نتایج آنها، راهکارها و استراتژیهایی را پیشاپیش به جامعه، سیستم، نهادها و به وزارتخانهها میدهید. چرا که معمولاً دولتها تنبل هستند و گاهی هم از این مسائل بیخبرند، حتی اگر خبر هم داشته باشند ممکن است دولت و واحدهای پژوهشی وزارتخانههایش با رویکرد مستقل، شفاف و با جزییات به موضوعات نگاه نکرده باشند یا نتوانند نگاه کنند.
بنابراین در نگاه کلی تمام اثرات مثبت این دست تحقیقات، در و بر بدنه اجتماع و حوزه سیاستگذاری و تأثیر محقق بر قانونگذاران جامعه خودش بر تمام این محدودیتها و مشکلات میارزد. من اعتقادم بر این است که صرف خوشبین بودن به آینده با اینکه پژوهشگر خوشبینی باشید، در تضاد نیست؛ برای همین من همیشه با یک نگاه خوشبینانه به موضوعات نگاه میکنم و اعتقاد دارم که این نگاه خوشبین میتواند به پویایی جریان فکری که در پژوهش دارید، کمک کند.
ایرناپلاس: این وضعیت در سالهای اخیر چگونه پیش رفته است؟
احمدی: در سالهای اخیر، دولت به این باور رسیده است که باید با شفافیت بیشتری با مردم سخن گفت و در برابر خیل مشکلات اجتماعی که اغلب هم جدید، شناخته نشده و متوجه نسل جوان هستند بهفوریت عمل کرد و به تنهای نیز نمیتواند با آنان به شیوه بنیادی و تخصصی روبهرو شده و نتیجه مطلوب بگیرید. امروز دولتها به پژوهشگرانی نیاز دارند که اطلاعات آماری دست اول را استخراج کنند و در یک فضای شفاف و صریح، معضلات را از زیر به سطح بیاورند و در اختیار عموم و سیستم قرار دهند تا در حوزه سیاستگذاری و قانونگذاری و در حوزه جامعه مدنی مورد بحث و گفتوگو قرار گیرند و در نهایت اجرا شوند.
ایرناپلاس: از تجربههای میدانی و از خاطرههایی که در عرصه پژوهشگری داشتهاید برای ما تعریف کنید. یک تجربه منفی و یک تجربه مثبت.
احمدی: خاطرات تلخ، زیاد دارم. شما وقتی روی سنتهای آسیبزا و آسیبها و اقلیتها (که اغلب گلایه دارند که به حاشیه رانده شده و از منابع ثروت و قدرت بیبهره ماندهاند) کار میکنید همهاش درد و رنج و بازتعریف این آسیبها از زبان کسانی است که جامعه هدف شما هستند. یکی از تجربههای تلخم برمیگردد به زمانی که در مورد ختنه زنان کار میکردم که در برخی از روستاهای چهار استان هرمزگان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان به شکلی محدود و معدود اتفاق میافتد.
یادم هست وقتی در استان کردستان کار میکردم یک سری آمار و اطلاعات میدانی به دست آوردم و به یک مسئول بخش استانداری برای جلب حمایت و همکاری ارائه دادم. برای مثال میگفتم که در این 40 روستا، این اتفاق میافتد و این هم متن کامل مصاحبهها. نمیپذیرفت و میگفت هر کسی میتواند این اطلاعات را بهدست بیاورد. این کاغذها دستنوشته است. نمیشود به این روایتها استناد کرد. بعد من میرفتم با مصاحبههای کاملتری که با اجازه مصاحبه شونده ضبط هم کرده بودیم برمیگشتم و حتی دو نفر از کسانی که خودشان در کودکی ختنه شده بودند و بهعنوان دستیار تحقیق با من کار میکردند را هم با خودم میبردم، اما باز هم باور نمیکرد و مشخص بود که نمیخواست باور کند. میگفت تو میتوانی به این دو نفر پول بدهی که برایت آنطور که میخواهی حرف بزنند. دوباره به میدان برگشتم و «ختان»؛ یعنی کسی که ختنه انجام میدهد را آوردم و به آن مسئول میگفت که من چندی قبل یک دختر بچه را در فلان روستا ختنه کردهام. همچنان نمیپذیرفت و من در نهایت با او به نتیجهای نرسیدم. این یک تجربه دستوپاگیر بود که بهشدت از درون خستهام کرد. سالها گذشت و صحبت کردن، رسانهای کردن و انتشار مطالب و کتاب در خصوص ختنه زنان خوشبختانه بازتر شد و ایشان را که بازنشست شده بود و به مراسم رونمایی از کتابم «به نام سنت» که در مورد ختنه زنان، در روز جهانی منع ختنه زنان در کتابخانه ملی، آمده بود دیدم، آنجا از من حلالیت طلبید و گفت که تمام مدت میدانسته که این موضوع صحت داشته و بعدها که سؤال کرده، حتی این موضوع برای برخی از زنان خانواده خودش هم اتفاق افتاده بوده، ولی چون نسبت به تأیید کردن رسمی این موضوع مقاومت وجود داشت و بهدلیل اینکه این تأییدیه از زبان وی شنیده نشود، ایشان مجبور به انکار واقعیتی به این ملموسی بودند.
تجربه مثبت هم در واقع این است که من تأثیر تحقیقاتی از این دست را در جامعه میبینم. وقتی به همان منطقه و روستا برای سنجش تأثیر آموزش و بهروز کردن آمارهایم در خصوص همان موضوع برمیگردم، میبینم که این افراد چقدر آموزشپذیر بودهاند. وقتی به مادری یا پدری گفته شده که انجام این عمل به زندگی فرزندت در آینده آسیب میزند و با دلایل و شواهد آن، را شرح میدهی، آن سنت آسیبزا را ترک میکند؛ یا اینکه امروزه بیشتر و آزادانهتر در مورد این دست موارد کتاب مینویسم. همین که شما بهعنوان رسانه در مورد آن گزارش مینویسید و گفتوگو میکنید به حل آن کمک میکند و هیچ چیزی اینقدر برای من خوشایند نیست.
ایرناپلاس: حرف آخر شما؟
احمدی: من به تغییرات از درون اعتقاد دارم. تغییرات در حوزه اجتماعی و در مورد سنتها و رسوم به ناگزیر اتفاق خواهد افتاد، اما در عین حالی که باید فرهنگها و سنتها را محترم بشماریم، باید با آنان و جامعه هدفی که به دلایلی بسیاری به برخی از سنن آسیبزا بهعنوان بخشی پذیرفته شده و حتی جزیی از هویت فرهنگیشان شده است، مدارا کرد، و سپس با درک سنتها و افراد درگیر با آن، به آرامی بستر تغییر را فراهم کرد.
گفتوگو از آسو محمدی
در بخش نخست گفتوگو با کامیل احمدی، پژوهشگر و مردمشناس اجتماعی در مورد وضعیت پژوهشگران در ایران و آنچه در این چند سال بر آنان گذشته است، مطالبی عنوان شد. بخش دوم این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ایرناپلاس: مسأله دیگر در پژوهشگری بحث رانت و فساد است. در این باره چه نظری دارید؟ شما چقدر با این موضوع برخورد کردهاید؟
احمدی: باید کمی جرئت به خرج داد و گفت که مدتی است فساد و رانت به جامعه علمی نیز کشیده شده و ما شاهد باند بازیها میان برخی واحدهای پژوهشی، دستگاهها و حتی دانشگاهها هستیم. برخی گروههای کوچک، پژوهشکدهها و اساتید باسابقه و قدیمی کار یا به قولی برند، گروههای پژوهشی خاص به خود را دارند و معمول است که فلان دستگاه تمامی یا بیشتر پروژههای خود را به شیوه فلهای فقط به این و آن پژوهشگر میدهد و گاهی تحقیقات انجام شده در یک حوزه زیر اسم و عنوان یک یا چند نفر معدود انجام میشود. جالب آنکه کار اصلی را زیردستان، دانشجویان و گاهی افرادی که تخصص و تجربه لازمه را هم ندارند، انجام و به اتمام میرسانند و درصد دریافت میکنند. این برونسپاری طرحهای تحقیقاتی که بیشتر بر اساس رابطه شکل میگیرد، عمدتاً نیز از اعمال کردن نظارت علمی، حرفهای و مستقل به معنای غیر جانبدارانه برخوردار نیست و این قطعاً بر غنای کار، روند و نتایج آن تأثیر میگذارد.
ایرناپلاس: نبود مراجع معتبر در پژوهشهای ایرانی در اکثر مواقع چالشی برای حضور در عرصههای بینالمللی است، یا این منابع گاهی به شیوههای غیراخلاقی سرقت میشوند. نظر شما در این باره چیست؟
احمدی: یکسری از پژوهشها را شاهد هستید که جامعه دانشگاهی و معدودی از پژوهشکدههای ریشهدار استخراج و تولید میکنند که قابلاستنادتر هستند و اغلب استانداردهای مطلوب دانشگاهی را دارند، اما گاهی هم محدودیتهای نظارتی در آنها اعمال شده است که دوباره همین بحث شفافیت در آنها هم دیده میشود. از دیگر مشکلات عمده و قدیمی حوزه پژوهش در ایران، کمبود و گاه نبود منابع و رفرنسهای معتبر علمی است، منابع و ترجمهها در برخی از حوزهها بسیار کم یا کم کیفیت است. رابطه و روابط آکادمیک و مستمر پژوهشگران ایرانی و حضورشان در عرصههای دانشگاهی و کنفرانسهای بینالمللی در کل، پررنگ نیست و این اواخر به علت تنگناهای اقتصادی و گاه تنگنظریهای سیاسی، بیرنگتر هم شده است و این عدم حضور پژوهشگران ایرانی روی یادگیری، آموزش و انتقال دانش و بهروز بودن جامعه علمی و منابع دانشگاهیمان تأثیر بسزایی دارد.
ایرناپلاس: یکی از موانع اساسی که در بحث تحقیقات برای پژوهشگران مستقل مطرح است، منابع مالی هستند. در این باره بیشتر توضیح دهید؟
احمدی: در کل من اعتقادم بر این است که پژوهشگر مستقل به معنای واقعی کلمه کمتر یافت میشود و این محتمل است که همانند همه حوزهها، پژوهشگر نیز دیدگاهی خاص، گاه جانبدارانه و وابسته به سیستم، دانشگاه، جریان و غیره داشته باشد؛ اگرچه بیشتر از هر طیفی از پژوهشگران انتظار مستقل بودن میرود.
منابع مالی به دو شیوه مهم هستند و پژوهشگرانی که از منابع مالی رسمی و غیررسمی استفاده میکنند، نتیجه و نوع کارهایشان در نهایت متفاوت است. دسته نخست که از لحاظ جمعیتی وسیعتر هستند از منابع ثروت و قدرت مرکزی، نهادی، دولتی و دانشگاهی استفاده میکنند. مانند پژوهشگرانی که در واحدهای پژوهشی وزارتخانهها و دولتهای مختلف کار میکنند.
قطعاً در این سازوکار رسمی شما وقتی بهعنوان یک پژوهشگر وارد میشوید، هرچقدر که رسالت داشته باشید، ایمان علمی و تمام اخلاق در پژوهش را هم بخواهید رعایت کنید، در نهایت یک کارفرمایی دارید که کار را به شیوه صورتبندی شده به شما ارائه میدهد و در میزان و نحوه اعلام نتایج، راهکارها، شفافیت و حدود اختیارات و عمق ورود به موضوع میتواند دخالت کرده و اغلب هم میکند. تولیدی که شما در نهایت ارائه خواهید داد در آن چارچوب با نظارتهایی در تمام روندها روبهرو خواهد شد و قطعاً هم روی نتیجهگیری شما و هم امکان بحث، جدل، نقد و ارائه پیشنهادات و انتظاراتی که این پروژه یا یافتههای این پروژه دارد، تأثیر خواهد گذاشت. این نکته هم مهم است که در پژوهشهای مستقل باید ناظر حرفهای حضور داشته باشد و اخلاق پژوهشی به تمامی رعایت شود و در حقیقت مستقل بودن پژوهش و پژوهشگر نباید باعث بر عدم پاسخگویی پژوهشگران و عدم رعایت و اعمال استاندارهای آکادمیک و لازمه علمی شود.
یک سری از پژوهشهای دیگری را میبینید که جامعه دانشگاهی و اندک پژوهشکدهها اینها را استخراج میکنند که قابل استنادترهستند و اغلب استانداردهای مطلوب دانشگاهی را دارند، اما گاهی هم محدودیتهای نظارتی در آنها اعمال شده است که دوباره همین بحث شفافیت در آنها دیده میشود. در مجموع، بر اساس ارتباطات روزانهای که با جامعه علمی در ایران دارم، میبینم که جامعه علمی ایران، جامعهای متأسفانه کوچک است که در حال کوچکتر شدن هم هست، ولی علمی، پویا و زنده است که با تمام مشکلات اقتصادی، پدیده فرار مغزها، افت استاندارد دانشگاهی، پایاننامهفروشی و ... وقتی که مشغول به تحقیق در تخصص خود است، خوب کار میکند. من این تفاوت عمده را با کشورهای دیگر منطقه میبینم و میسنجم و نمره خوبی به ایران و به نسل جوان پژوهشگر و پژوهش در کل در ایران میدهم.
ایرناپلاس: با تمام این موانعی که مطرح میکنید، چه چیزی شما را در این مسیرِ 14 ساله ثابتقدم نگه داشته است؟
احمدی: نکتهای که برای من حائز اهمیت است، تأثیرگذاری هرچند اندک کارهای تخصصی و میدانی است که تجربه جهانی نیز آن را ثبات کرده است. یعنی تأثیرگذاری اندک ولی پیوسته که شما بهعنوان یک محقق بر جامعه مدنی، جامعه آیندگان و علمی و بر بدنه سیستم میگذارید. سیستمی که باید تلاش بیشتر کند که پاسخگوتر باشد، در چارچوبهای علمی و تخصصی به علم و پژوهشگران نگاه کند. بنابراین نهتنها که نباید از کارهایی از این دست هراس داشت، بلکه بسیار سودمند و به نفع جامعه است و باید استقبال کرد. پژوهشگری مانند این است که شما جایی را شخم میزنید و هر آنچه در زیرِ زمین وجود دارد به همراه نتایج و پتانسیلهایش، به سطح میآورید و بر اساس نتایج آنها، راهکارها و استراتژیهایی را پیشاپیش به جامعه، سیستم، نهادها و به وزارتخانهها میدهید. چرا که معمولاً دولتها تنبل هستند و گاهی هم از این مسائل بیخبرند، حتی اگر خبر هم داشته باشند ممکن است دولت و واحدهای پژوهشی وزارتخانههایش با رویکرد مستقل، شفاف و با جزییات به موضوعات نگاه نکرده باشند یا نتوانند نگاه کنند.
بنابراین در نگاه کلی تمام اثرات مثبت این دست تحقیقات، در و بر بدنه اجتماع و حوزه سیاستگذاری و تأثیر محقق بر قانونگذاران جامعه خودش بر تمام این محدودیتها و مشکلات میارزد. من اعتقادم بر این است که صرف خوشبین بودن به آینده با اینکه پژوهشگر خوشبینی باشید، در تضاد نیست؛ برای همین من همیشه با یک نگاه خوشبینانه به موضوعات نگاه میکنم و اعتقاد دارم که این نگاه خوشبین میتواند به پویایی جریان فکری که در پژوهش دارید، کمک کند.
ایرناپلاس: این وضعیت در سالهای اخیر چگونه پیش رفته است؟
احمدی: در سالهای اخیر، دولت به این باور رسیده است که باید با شفافیت بیشتری با مردم سخن گفت و در برابر خیل مشکلات اجتماعی که اغلب هم جدید، شناخته نشده و متوجه نسل جوان هستند بهفوریت عمل کرد و به تنهای نیز نمیتواند با آنان به شیوه بنیادی و تخصصی روبهرو شده و نتیجه مطلوب بگیرید. امروز دولتها به پژوهشگرانی نیاز دارند که اطلاعات آماری دست اول را استخراج کنند و در یک فضای شفاف و صریح، معضلات را از زیر به سطح بیاورند و در اختیار عموم و سیستم قرار دهند تا در حوزه سیاستگذاری و قانونگذاری و در حوزه جامعه مدنی مورد بحث و گفتوگو قرار گیرند و در نهایت اجرا شوند.
ایرناپلاس: از تجربههای میدانی و از خاطرههایی که در عرصه پژوهشگری داشتهاید برای ما تعریف کنید. یک تجربه منفی و یک تجربه مثبت.
احمدی: خاطرات تلخ، زیاد دارم. شما وقتی روی سنتهای آسیبزا و آسیبها و اقلیتها (که اغلب گلایه دارند که به حاشیه رانده شده و از منابع ثروت و قدرت بیبهره ماندهاند) کار میکنید همهاش درد و رنج و بازتعریف این آسیبها از زبان کسانی است که جامعه هدف شما هستند. یکی از تجربههای تلخم برمیگردد به زمانی که در مورد ختنه زنان کار میکردم که در برخی از روستاهای چهار استان هرمزگان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان به شکلی محدود و معدود اتفاق میافتد.
یادم هست وقتی در استان کردستان کار میکردم یک سری آمار و اطلاعات میدانی به دست آوردم و به یک مسئول بخش استانداری برای جلب حمایت و همکاری ارائه دادم. برای مثال میگفتم که در این 40 روستا، این اتفاق میافتد و این هم متن کامل مصاحبهها. نمیپذیرفت و میگفت هر کسی میتواند این اطلاعات را بهدست بیاورد. این کاغذها دستنوشته است. نمیشود به این روایتها استناد کرد. بعد من میرفتم با مصاحبههای کاملتری که با اجازه مصاحبه شونده ضبط هم کرده بودیم برمیگشتم و حتی دو نفر از کسانی که خودشان در کودکی ختنه شده بودند و بهعنوان دستیار تحقیق با من کار میکردند را هم با خودم میبردم، اما باز هم باور نمیکرد و مشخص بود که نمیخواست باور کند. میگفت تو میتوانی به این دو نفر پول بدهی که برایت آنطور که میخواهی حرف بزنند. دوباره به میدان برگشتم و «ختان»؛ یعنی کسی که ختنه انجام میدهد را آوردم و به آن مسئول میگفت که من چندی قبل یک دختر بچه را در فلان روستا ختنه کردهام. همچنان نمیپذیرفت و من در نهایت با او به نتیجهای نرسیدم. این یک تجربه دستوپاگیر بود که بهشدت از درون خستهام کرد. سالها گذشت و صحبت کردن، رسانهای کردن و انتشار مطالب و کتاب در خصوص ختنه زنان خوشبختانه بازتر شد و ایشان را که بازنشست شده بود و به مراسم رونمایی از کتابم «به نام سنت» که در مورد ختنه زنان، در روز جهانی منع ختنه زنان در کتابخانه ملی، آمده بود دیدم، آنجا از من حلالیت طلبید و گفت که تمام مدت میدانسته که این موضوع صحت داشته و بعدها که سؤال کرده، حتی این موضوع برای برخی از زنان خانواده خودش هم اتفاق افتاده بوده، ولی چون نسبت به تأیید کردن رسمی این موضوع مقاومت وجود داشت و بهدلیل اینکه این تأییدیه از زبان وی شنیده نشود، ایشان مجبور به انکار واقعیتی به این ملموسی بودند.
تجربه مثبت هم در واقع این است که من تأثیر تحقیقاتی از این دست را در جامعه میبینم. وقتی به همان منطقه و روستا برای سنجش تأثیر آموزش و بهروز کردن آمارهایم در خصوص همان موضوع برمیگردم، میبینم که این افراد چقدر آموزشپذیر بودهاند. وقتی به مادری یا پدری گفته شده که انجام این عمل به زندگی فرزندت در آینده آسیب میزند و با دلایل و شواهد آن، را شرح میدهی، آن سنت آسیبزا را ترک میکند؛ یا اینکه امروزه بیشتر و آزادانهتر در مورد این دست موارد کتاب مینویسم. همین که شما بهعنوان رسانه در مورد آن گزارش مینویسید و گفتوگو میکنید به حل آن کمک میکند و هیچ چیزی اینقدر برای من خوشایند نیست.
ایرناپلاس: حرف آخر شما؟
احمدی: من به تغییرات از درون اعتقاد دارم. تغییرات در حوزه اجتماعی و در مورد سنتها و رسوم به ناگزیر اتفاق خواهد افتاد، اما در عین حالی که باید فرهنگها و سنتها را محترم بشماریم، باید با آنان و جامعه هدفی که به دلایلی بسیاری به برخی از سنن آسیبزا بهعنوان بخشی پذیرفته شده و حتی جزیی از هویت فرهنگیشان شده است، مدارا کرد، و سپس با درک سنتها و افراد درگیر با آن، به آرامی بستر تغییر را فراهم کرد.
گفتوگو از آسو محمدی