اوین نامه کیهان 3 شنبه 10
اردیبهشت ماه سال 1398
يادداشت روز اوین نامه
کیهان "آمريكا و كوزه هاي شكسته!"
تحلیل گر سپاه قدسی همکار اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری لیستی بالا
بند از طرح های شکست خورده گذشته دشمن مواجه بذ یأس شده ردیف کرده است تاتوصیه کندبه اتکای
این تجربیات می شود باطرح جدیددشمن مقابله کرد . ولی این مدعی به مقوله تغییرکرده
شرایط کنونی اشاره نکرده که با گذشته اختلاف
مبنایی دارد . زیرا درگذشته وجه غالب اعمال سیاست مماشت مانع اصلی از اجرای
طرح های دشمن مقابل رژیم ولایت فقیه بود درحالی که شرایط کنونی آنگونه است که گواه
برفاصله گیری آمریکاازسیاست مماشات گذشته است . برای همین نام پاسداران توی لیست
گروه های تروریستی ثبت شده است . حساب فرماندهان پاسدار از اینستاگرام حذف گردیدکه
موجب شد سفر ظریف به نیویورک مواجه باشکست شود ودست ازپادرازتر آمریکاراترک کند
.مهمتر هیچگاه جبهه مقابل رژیم ولایت فقیه
شامل آمریکا واسراییل و عربستان وامارات عربی همچون شرایط کنونی جدی نبوده است.
كم نيستند مواردي كه
آمريكا و به طور كلي غرب در مواجهه با جمهوري اسلامي به ياس رسيده اند اين در حالي
است كه پيش از رسيدن به اين نقطه، همه تلاش هاي خود را براي تحقق آنچه اراده كرده
بودند، به كار بستند. اين يك كليد رمز به حساب مي آيد يعني ما مي توانيم به كاربست
شيوه هايي، دشمنان خود را در نقطه اي كه هم اينك «پاشنه آشيل» جمهوري اسلامي به
حساب مي آورند را در آخرين هدف گذاري خود نيز «مايوس» گردانيم.
مي توانيم مواردي از آنچه دشمنان به ياس
رسيده و اقدامات سابق عليه ما را تا حد زيادي كنار گذاشته اند را فهرست نماييم؛
آمريكايي ها در يك زماني روي كودتاي نظامي و شبه نظامي و كودتاي تركيبي به عنوان
راه از ميان برداشتن جمهوري اسلامي حساب باز كرده بودند و چندين كودتا را به اجرا
گذاشتند و بعد از شكست در همه آنها، از اين شيوه منصرف شدند.
يك زماني آمريكايي ها روي «تهاجم مستقيم»
يا «تهاجم نيابتي» نظامي در مواجهه با انقلاب اسلامي حساب ويژه اي باز كرده بودند
و مواردي از آن را شامل جنگ 8 ساله و حمله به سكوهاي نفتي ايران به اجرا گذاشتند
اما حدود ده سال پس از كاربست اين روش، به ياس رسيده و اين نوع اقدامات را كنار
گذاشتند.
آمريكايي ها در يك مقطع روي درگيري هاي
قومي و اقدامات تجزيه طلبانه به منظور فروپاشي دروني كشور و بي اعتبارسازي نظام
جمهوري اسلامي حساب ويژه اي باز كرده بودند و به شكل دهي و حمايت از انواعي از
گروه هاي با ظاهر قومي چپ و راست روي آوردند اما حدود ده سال بعد كه به يكپارچگي
كشور و عدم امكان خلل در آن پي بردند، از استفاده از اين روش تا حد زيادي قطع اميد
كردند.
آمريكايي ها يك زمان روي شكل دهي به
جريانات شبه مذهبي و يا استفاده از جريانات معارض مذهبي براي مقابله ايدئولوژيك
عليه جمهوري اسلامي توجه ويژه اي معطوف نمودند و هزينه هاي سنگيني براي آن متحمل
شدند. بر اين اساس، شبكه هاي تلويزيوني زيادي با ظاهر مذهبي و مديريت فلان شخصيت
روحاني راه افتادند ولي يك دهه بعد متوجه شدند جمهوري اسلامي مذهبي تر از آن است
كه مذهبي نماها بتوانند بر آن خللي وارد كنند. راهپيمايي اربعين هواداران مذهبي
جمهوري اسلامي در واقع باطل السحر استفاده از نماها و نمادهاي مذهبي عليه جمهوري
اسلامي بود و لذا آمريكايي ها استفاده از اين روش را نيز كنار گذاشتند.
يك زماني آمريكايي ها روي تحريك بعضي
شخصيت هاي سياسي و مذهبي قدرت طلب كه چشم به تصاحب مناصب جمهوري اسلامي داشتند و
ديرزماني هم بر آن تكيه زده بودند، حساب ويژه اي باز كردند و به طور علني و در
بالاترين سطح هم به حمايت از آنان پرداختند اما يكي دو سال بعد متوجه بي فايده
بودن اين روش شده و از آن دست كشيدند و امروز از مشابهان آنان هم حمايتي نمي كنند
و براي آنان تاثيري تعيين كننده قايل نيستند.
يك زمان آمريكايي ها روي شبكه اي از
روشنفكران داخلي كه خصيصه اصلي شان غرب زدگي بود و در چهار بخش دانشگاه ها، رسانه
ها، احزاب و گروه ها و هنرمندان بطور گسترده فعاليت مي كردند، متمركز شده و آينده
را از آن آنان ارزيابي كردند. براي مثال راجر كوپر كه در ايران فعاليت مي كرد و به
جرم جاسوسي دستگير شد، يك زماني تصويري از تعدادي اين روشنفكرها را به سرويس
انگليس منعكس كرده و در نامه پيوست نوشته بود اينها حكمراني را از روحانيت بازپس
مي گيرند. اما حدود 5 سال پس از آنكه اين قشر ميدان دار دولت آقاي خاتمي شدند و در
نهايت در برابر انقلاب اسلامي، قافيه را باخته و به حاشيه رفتند، آمريكايي ها و
انگليسي ها از محور شدن آنان مايوس گرديده و از اين روش نيز چشم پوشيدند.
يك زماني در اواسط دهه 1370 آمريكايي ها
روي نارضايتي كارگران و معلمان به عنوان دو قشر كه بخش هاي بزرگي از جمعيت ايران
را دربر دارند، حساب باز كرده بودند و به تحريك آنان مي پرداختند اما وقتي با بي
اعتنايي اين دو قشر زحمتكش مواجه شدند، مايوس گرديده و تا حد زيادي كنار كشيدند.
در همين سال هاي اخير، آمريكايي ها،
انگليسي ها و فرانسوي ها براي تضعيف نفوذ و اعتبار منطقه اي ايران، روي اخراج سپاه
پاسداران از منطقه متمركز شدند و حتي در عراق، سوريه و لبنان دست به اقداماتي زدند
ولي با اقدامات متقابل سپاه عليه خود مواجه شده و به ياس مطلق رسيدند. امروز كار
آمريكا در سوريه به جايي رسيده است كه از ارتش سوريه عليه نيروهاي محدود نظامي خود
در شرق اين كشور بيمناك است و به ارتش سوريه پيغام داده كه من كاري به شما ندارم
شما هم كاري به نيروهاي من نداشته باشيد. در عراق نيز كه زماني در اشغال بيش از
170 هزار نيروي نظامي آمريكا بود، كار آنان به جايي رسيده كه وقتي سفير آنان در
بغداد يك توييتي عليه ايران مي نويسد به وزارت خارجه عراق فراخوانده مي شود كه اين
يكي از عجايب سياسي زمان ماست. آمريكا از اخراج سپاه هم به ياس رسيده است و در
همين دو هفته اخيري كه ترامپ براي نجات نتانياهو از شكست در انتخابات اخير
اسرائيل، سپاه پاسداران را در ليست تروريزم قرار داد، سه پيام مغاير اين اقدام
صادر كرد! اول پنتاگون يك ساعت پس از قرائت بيانيه روز دوشنبه پمپئو عليه سپاه به
وال استريت ژورنال گفت ما هرگز سپاه را همسان القاعده ندانسته و عليه آن اقدام
نظامي نمي كنيم؛ دوم وزارت خزانه داري آمريكا كه در مرداد 96 سپاه را وارد ليست
تحريم كرده بود، يك روز پس از صدور بيانيه دوشنبه پمپئو اعلام كرد ما تعيين كننده
مصاديق نيستيم و اين كار به كشورهايي ربط دارد كه طرف معامله با سپاه هستند كه اين
به معناي عقب نشيني ستاد جنگ اقتصادي آمريكا بود؛ سوم يك هفته بعد از صدور بيانيه
دوشنبه پمپئو، كاخ سفيد اعلام نمود، هيچ خارجي طرف قرار داد با سپاه را مجازات
نخواهد كرد. اين هم يك ياس ديگر.
آنچه گفته شد در عين اينكه فهرستي از
شكست سياست هاي زورمدارانه آمريكاست، در عين حال فهرست بلند بالايي از پيروزي
جمهوري اسلامي عدالتخواه نيز مي باشد و چه دقيق رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند
كه ما سختي هاي راه را پشت سر گذاشته ايم و آنچه پيش روي ماست شرايط بهتر و آسان
تري است.
اما هنوز دشمن در يك نقطه به طور جدي مشغول
كارزار است و آن فشار اقتصادي بر جمهوري اسلامي است. دشمن در جمع بندي خود كه رد
پاي صهيونيست ها و بعضي مترفين منطقه اي در آن مشاهده مي شود، اقتصاد را پاشنه
آشيل جمهوري اسلامي مي داند و گمان مي كند مي تواند از اين راه جمهوري اسلامي را
از حركت انقلابي خود باز دارد. اما آيا ايران از نظر اقتصادي، واقعا ضعيف است؟
سوال دقيق تر اين است آيا ايران در مقايسه با اكثريت كشورهاي جهان كه به حيات خود
ادامه مي دهند، ضعيف به حساب مي آيد؟ نگاهي به بزرگي سرزمين ايران، تناسب جمعيت آن
به بزرگي سرزمين، تنوع اقليمي، فرهنگ قناعت، همبستگي ملي در مواجهه با مشكلات
اقتصادي و سازوكارهاي توسعه، منابع انساني دانش پايه و... مي گويد نه، ايران از
نظر اقتصادي حتي از اكثر كشورهاي اروپايي قوي تر است. حال بايد سوال ديگري طرح
كرد، آيا آمريكايي ها نمي دانند ايران در برابر فشار اقتصادي قدرت مقاومت دارد و
آن را از سر رفع مي كند؟ به نظر اين قلم، پاسخ مثبت است يعني آمريكايي ها كه بر
دستگاه هاي عريض و طويل اطلاعاتي و سياسي متكي هستند و به اطلاعات داخلي ما نيز-
متاسفانه- دسترسي دارند، به خوبي مي دانند كه نه اقتصاد ايران ضعيف است و نه مردم
ايران در فشار اقتصادي غيرقابل رفعي قرار دارند. پس آمريكا به واقع دنبال چيست؟
واقعيت اين است كه آمريكايي ها روي «شكاف
اجتماعي» در داخل ايران حساب كرده اند و از اهرم اقتصادي براي فعال سازي شكاف هاي
اجتماعي استفاده مي كنند. فراموش نكرده ايم كه در سال 1396، آمريكايي ها در تحليل
هاي خود مي گفتند منتظر شورش فرودستان و شهرستان هاي دوردست ايران باشيد؛ شورش
هايي كه لايه به لايه به مراكز استان ها و سپس به پايتخت مي رسند و كار نظام را
يكسره مي كنند! مگر فراموش كرده ايم كه جان بولتون با همين تحليل مي گفت فشارهاي
اقتصادي ما فقراي جامعه ايران را به ميدان مي آورد و دقيقا از همين رو بود كه بعضي
تئوريسين هاي شناخته شده كه پيش از اين از شكاف طبقه متوسط با حاكميت سخن گفته و
معتقد بودند مطالبه آزادي بيشتر، حكومت ايران را با چالش بي مهاري مواجه مي
گرداند، در يكي- دو سال اخير روي تحليل هاي قبلي خود خاك كشيده و از قريب الوقوع
بودن شورش فرودستان و تهيدستان سخن گفته و خواستار همراهي همگنانشان با اين شورش
ها شدند.
بله دشمن گمان مي كند فشار اقتصادي به شكاف
اجتماعي در ايران منجر مي شود و آنچه جمهوري اسلامي را ساقط مي كند نه خود تحريم
هاي اقتصادي بلكه آثار اجتماعي ناشي از آن است. اما باز بايد بگوييم جمهوري اسلامي
براي حل اين مسئله مستاصل نيست هر چند دست هايي در داخل كه وظيفه حل گره ها داشتند
و تا حدي مسئوليت هاي خود را وانهادند، سعي مي كنند به كمك آمريكا و انگليس بيايند
و راهبرد شكاف در جامعه ايران را عينيت ببخشند اما جمهوري اسلامي امكانات زيادي در
عرصه هاي مختلف اقتصادي و سياسي و اجتماعي دارد از سوي ديگر مردم دقيقا مي دانند
هدف آمريكا ربودن گوهري گرانبها از دستان ايران است.
در نقطه مقابل شكاف، همبستگي و مداراي ملي قرار دارد
الان زمان آن است كه مردم و حكومت بيش از پيش به هم نزديك شوند. دشمن بايد بداند
حكومت ايران يكپارچه است و رخنه جدي در آن ممكن نيست. ما بايد بدانيم كه يك ملتيم
و گروه هاي اجتماعي بايد بدانند كه با دشمن واحد مواجه اند. حمايت گروه هاي مختلف
اجتماعي و سياسي از سپاه پاسداران در برابر توطئه اخير آمريكا نشان داد جامعه
ايران درك روشني از وقايع دارد و دست هاي آن در وقت لازم درهم گره مي خورند.
نويسنده: دكتر سعدالله
زارعي