بفرمائید شعبه پیاده‌رو!



بفرمائید شعبه پیاده‌رو! 4اردیبهشت-98
image.png
فروش پوشاک در تهران وارد مرحله جدیدی شده؛ در این روش نوظهور دیگر احتیاج به اتاق پرو ندارید و لازم نیست بعد از شنیدن قیمت‌ها با رودربایستی بگویید: «می‌رویم دوری در بازار بزنیم و برگردیم
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: مغازه‌دارها حالا یک رگال لباس می‌گذارند توی پیاده‌رو تا اگر شما عادت دارید با احتیاط وارد مغازه شوید یا از ترس قیمت‌ها معمولاً به تماشای ویترین اکتفا می‌کنید، بتوانید توی خیابان جنس‌ها را ببینید و قیمت بگیرید. بازار در هر شرایطی راه خودش را پیدا می‌کند. برای اتاق پرو هم نگران نباشید اگر کمی سرعت عمل داشته باشید، می‌توانید رگال را هل دهید گوشه دیوار و همانجا لباس جدید را بپوشید.
میدان هفت تیر دم دمای غروب وقتی آدم‌های خسته و بی حوصله از کار سمت مترو می‌روند یا منتظر تاکسی هستند، زمان خوبی برای فروشنده‌هاسترگال‌های لباس یکی یکی در خیابان چیده می‌شود و چهره پیاده‌رو را رنگارنگ می‌کند. لابد برای شما هم پیش آمده در این مسیر جلوی رگال مانتوها بایستید و قیمتی بگیرید یا شلواری پیدا کنید که چند وقت پیش در بوتیکی با دو برابر قیمت دیده باشید. اما اینجا به ادعای فروشندگان «همه چیز زیر قیمت بازار است» و سودشان فقط ۲ تا ۳ هزار تومان است.
میثم یکی از فروشندگان این میدان است که رگال مانتوهایش در باد ملایم بهار تکان می‌خورد. تقریباً ۳۰ ساله است و پارچه‌ای به صندوق صدقات آویزان کرده و یک‌وری به آن تکیه داده تا مبادا لباسش خاکی شود. میثم با دست ساختمانی قدیمی را آن طرف میدان نشان می‌دهد که فروشگاه مانتوهای تولیدی آنهاست. او می‌گوید: «ساختمان ما پاخور خوبی ندارد و فروشگاه ما هم کوچک است. گفتیم خودمان رگال بگذاریم اینجا بفروشیم. قیمت مانتوها هم خیلی ارزان‌تر از مغازه‌هاست. مثلاً ما ۱۹۰ برای مغازه‌دار فاکتور می‌کنیم او هم ۱۰۰ تومان روی قیمت می‌گذارد و می‌فروشد ۳۰۰ هزار تومان ولی ما همان ۲۲۰ تومان می‌فروشیم. خدا رو شکر فروش هم بد نیست
میثم لابه‌لای گلایه‌هایش از نبود مشتری و وضعیت بد بازار به نکته جالبی اشاره می‌کند: «مثلاً من خودم ترکیه رفتم و دیدم که مغازه‌دارهای آنجا هم بعضی روزها رگال لباس را از مغازه می‌آورند بیرون تا مردم راحت‌تر خرید کنند. اینجا هم کم کم دارد جا می‌افتد. به هر حال خیابان هم کمی رنگ وارنگ می‌شود و شاید برای عابران هم خوشایند باشد
بین مردم قدم می‌زنم تا آداب لباس خریدن کف خیابان را بهتر بفهمم. زنی مانتو بلند زردی را روی تنش اندازه می‌کند و رو به همسرش می‌پرسد: «خوب است؟» همسرش نگاهی از بالا تا پایین می‌اندازد و می‌گوید: «خوب است بخر مگر چقدر قیمت دارد؟ شش ماه هم بپوشی با این قیمت می‌ارزد
کمی آن‌طرف‌تر زن و مرد جوانی روبه‌روی رگال‌های کت تک مجلسی ایستاده‌اند و زن از مرد می‌خواهد کتش را دربیاورد و کت جدیدی را که انتخاب کرده، بپوشد. مرد جوان سرخ و سفید می‌شود اما همان طور که دارد خجالت می‌کشد، کتش را دست زن می‌دهد و کت جدید را می‌پوشد. کف خیابان همه چیز ساده و صریح‌تر اتفاق می‌افتد.
نصرالله فروشنده است و پشت به خیابان، سرش بالای رگال لباس‌ها جابه‌جا می‌شود. انگار سری متحرک و بی‌تن است و خودش هم با این موقعیت و زبان بازی سعی می‌کند مشتری جلب کند: «پولیور مردانه قیمت فقط ۳۸ تومان، آقا نرو وایستاتا می‌ایستم، با خنده می‌گوید: «خداوکیلی کجا این قیمت پولیور پیدا می‌کنی؟» می‌گویم هیچ جا اما به نظرم خیلی جنس مرغوبی نیست. می‌زند زیر خنده و به بغل دستی‌اش می‌گوید: «بپر تو مغازه اون پرقوها را بیار برای آقا!» می‌پرسم پس مغازه داری؟ جواب می‌دهد: «آره اما مردم که نمی‌آن تو مغازه، ما گفتیمخودمون بیاییم خدمتشون. والا وضعیت یک طوری شده که کسی پاشو تو مغازه نمی‌ذاره. با اینکه بزرگ می‌نویسیم حراج فصل و قیمت‌ها ۳۹ تومان… بازهم نمی‌آیند ولی توی پیاده‌رو انگار مردم راحت‌تر هستند
کمی جلوتر از نصرالله نزدیک مسجد الجواد پیراهن‌های مردانه مجلسی توی نایلون‌های تمیز روی زمین پخش شده و جنس، حسابی جور است. مردی افغانستانی روی چوبی که روی جوی آب گذاشته نشسته. محمد فارسی بدون لهجه حرف می‌زند و از کار می‌گوید: «راستش من فقط فروشنده‌ام و اینها جنس صاحب‌کار است که در بازار مغازه و تولیدی دارد. من حقوق بگیرش هستم. انگار شعبه دیگری از مغازه‌اش باشم. اینجا پاخورش خوب است و فروش بیشتری دارد. الان خیلی از مغازه‌دارهای بازار این کار را می‌کنند و می‌سپرند به من فروشنده تا هر جا خواستم بساط کنم و بفروشم. کسادی بازار است و بالاخره هرکس می‌خواهد یک جوری بیشتر بفروشد. مردم هم انگار این شکلی راحت‌تر خرید می‌کنند
می‌ایستم تا خرید مردم را ببینم. چند پسر جوان جلوی بساطش می‌ایستند و به پیراهن‌ها نگاه می‌کنند. هر رنگ یا هر سایزی که بخواهی فقط ۸۰ هزار تومان. هرکدام یک پک نایلونی را برمی‌دارند و ورانداز می‌کنند. یکی از آنها که به نظر مشتاق‌تر می‌رسد نگاهی به سایز پیراهن می‌کند. به نظر پرو کردن هم خیلی برایش مهم نیست. رنگ آبی نفتی را برمی‌دارد و بدون چانه زدن ۸۰ تومان کارت می‌کشد و می‌رود.
کنار مجتمع یاس چند رگال پهلو به پهلوی هم چیده شده. یکی مانتو، یکی پیراهن مردانه و یکی هم تی شرت‌هایی با طرح فیلم‌ها و کارتون‌ها. فقط پسر جوانی که فروشنده تی شرت‌هاست بد نگاه نمی‌کند و حاضر است حرف بزند؛ آن دوتای دیگر می‌گویند از شهرداری آمده‌ام و من هرچه انکار می‌کنم و کارت نشان می‌دهم قبول نمی‌کنند.
علیرضا جنس‌های استوک مغازه دوستش را می‌فروشد و به نظرش از بیکاری بهتر است. ۲۵ ساله به نظر می‌رسد و خودش هم یک تی شرت با طرح فیلم ترمیناتور به تن کرده. می‌گوید: «دوستم توی خیابان میرداماد مغازه دارد و جنس‌های قدیمی‌ترش را به من می‌دهد که بفروشم. قیمت‌هایش هم خوب است اما یک کم قدیمی است، پارچه‌ها کمی رنگ و رورفته شده یا بعضی یک کوچولو سوراخ دارد و از این حرف‌هاماهم که پول جنس نو از کسی نمی‌گیریم. به همه هم می‌گوئیم استوک است
تی شرت‌ها هرکدام ۴۰ هزار تومان است ولی آن طور که علیرضا می‌گوید دست اول آن توی بوتیک ۱۵۰ هزار تومان قیمت دارد. کمی می‌ایستم تا ۲ پسر جوان از راه می‌رسند و هرکدام یک تی شرت برمی‌دارند. پسری که کمی تپل‌تر است از علیرضا می‌پرسد: «کجا پرو کنم؟» علیرضا پایه رگال مانتو بغل دستی را جلو می‌کشد تا بین دو رگال سریع لباس را بکند و نو را بپوشد. اندازه است. «مبارک باشد.» این را علیرضا می‌گوید.
فروشندگی در پیاده‌رو چیزی نیست که محدود به میدان هفت تیر باشد. سیدخندان و میدان تجریش و خیابان ولیعصر هم بعضی مغازه‌ها به این روش روی آورده‌اند تا مردم راحت‌تر بتوانند خرید کنند. هم جنس در دسترس باشد و هم قیمت‌ها کمی پایین‌تر از داخل مغازه؛ یک حراج همیشگی با تخفیف‌های ویژه. شاید آینده همه مغازه دارها به این شیوه تازه فروش گره خورده باشد چیزی که نامش را گذاشته‌اند شعبه پیاده‌رو. شعبه پیاده‌رو تفاوت‌های اساسی با دستفروشی دارد. اما هر چه هست، این روزها حال و هوای خوبی به پیاده‌روهای مناطق مرکزی تهران داده؛ پر از رنگ و هیجان خرید.