چشمانداز
اصلاحات در سال 98- بخش دوم
جلایی پور:
آبروی اصلاحطلبی گلوله درون جمجمه حجاریان است7اردیبهشت-98
عجیب است
بدون توجه به این واقعیت که طی 40 سال هرروز بیشتر ثابت شده است رژیم ولایت فقیه
اصلاح پذیر نیست .ولی خوشباوران مدعی
اصلاخ طلب همچنان تلاش می کنند تاوانمود کنند گویا این رژیم غیرمتعارف ولایت فقیه
ظرفیت اصلاح پذیری دارد.
تهران- ایرناپلاس- بخش دوم گفتوگوی
ایرناپلاس با دکتر حمیدرضا جلاییپور به بررسی آرایش نیروهای سیاسی در وضعیت کنونی
و رویکردها، اقدامات و چشمانداز فعالیت آنها در سال 98 میپردازد. جلاییپور عضو
سابق جبهه مشارکت و استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران است.
*برای اصولگرایان دولت موازی تعیین
کننده است
ایرناپلاس: باید بحث را از جهتی روشن کنیم. به نظر میرسد در تعریف اصلاحطلبی به تأمل بیشتری نیاز داریم. من میخواهم دو سؤال از دو محور دیگر داشته باشم. سؤال اول من این است که نهتنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی ما شاهد تغییر شکلگیری و آرایش نیرویهای سیاسی هستیم. یعنی دوگانه چپ - راست یا دوگانه اصلاحطلب - اصولگرا در داخل کشور ما به دوگانه «مرکز – پیرامون» تحول پیدا کرده است. بهنظر میرسد نیروهای سیاسی اصلاحطلب نتوانستهاند بالانسی بین پوزیسیون و اپوزیسیون بودن برقرار کنند. به این معنا که نه حاکمیت آنها را مشروع میداند تا در پوزیسیون قرار بگیرند و نه بخش اپوزیسیون آنها را قبول دارد. لذا نه منافع پوزیسیون و نه اپوزیسیون را در اختیار ندارند. ولی مضرات هر جفت این گروهها را دارند. به این دلیل جریان اصلاحات نمیتواند حاشیه قدرت را نمایندگی کند. کاری که در اروپا راست افراطی و چپ افراطی انجام میدهند.
جلاییپور: بحث شما بسیار مفصل است. اجازه دهید من درباره ایران، دو نکته اضافه کنم. باید به یک اصل توجه داشته باشید. وقتی یک شعار یا یک حرف برای مردم طرح میشود، باید توانایی اجرا وجود داشته باشد. شاید بگویید این امکان وجود دارد که مردم همراهی نکنند، ولی ایران ما بسیار متنوع است. مردم انقلاب کردهاند و جنگیدهاند و چندین دوره انتخابات پرشور داشتند؛ ولی کاراکتر مردم همچنان همین است. اینطور که من فهمیدهام مردم تغییرات را با هزینه کم میخواهند. باید توجه داشت و حرفی زد که بخشی از مردم آن را جدی بگیرند. نکته دوم این است که بحث شما در رابطه با دنیا را کنار بگذاریم و فعلاً به داخل ایران بپردازیم؛ ما در ایران سه نیروی سیاسی داریم که عاملیت دارند. اگر این سه نیرو را مورد مطالعه قرار دهید، برخلاف بحثهایی که وجود دارد، اگر نور امیدی باشد در درون اصلاحطلبهاست. یک نیرو از امکانات دولت، نه بهمعنای هیأت دولت، بلکه از امکانات حاکمیت و به تعبیر من دولت موازی استفاده میکند. آنها امکانات و اختیارات دارند. سیاستگذاریها و نظارت استصوابی در دست آنهاست. در حقیقت این نیرو اهمیت دارد. 20 سال است اصولگراها دیگر مهم نیستند. چون اصولگراها فقط به این طیف چشم دوختهاند و دولت موازی تعیینکننده است. اتفاقاً به یک معنا اصولگرایان ارزشگرا نیستند و از ارزشها دفاع نمیکنند و به دولت موازی چشم میدوزند و هرچه این گروه بگوید، با آن کنار میآیند. معدود افرادی وجود دارند که حرف خودشان را میزنند و آنها هم حذف میشوند. اصولگراها دیگر با شخصیت بزرگی مثل آقای ناطق نوری نسبتی ندارند.
*دولت موازی یک جریان ضعیف اصلاحی را تحمل میکند
دسته دوم نیروهای تحولطلب هستند که حرفهای دیگری میزنند، و نیروی سوم اصلاحطلبان هستند. میتوان در مورد این سه نیرو و وضعیت امروز آنها بحث کرد. ارزیابی من این است که اگر روزنهای وجود داشته باشد، در اصلاحات است. حرفهای دولت موازی معلوم است. آنها میگویند ما پیچ ترامپ را رد میکنیم. به دنبال برگشتن به سال 88 هستند. از نظر آنها چیزی تغییر نکرده است. آنچه تغییر کرده سال 92 بود که بهطور غیرمنتظرهای دیدند آقای روحانی رأی آورده است. آنها انتظار نداشتند روحانی رأی بیاورد. آنها آقای هاشمی رفسنجانی را که شناسنامه انقلاب بود، ردصلاحیت کردند. اگر میدانستند روحانی رأی میآورد، او را هم تأیید نمیکردند. آنها دوست دارند به قبل از دوره روحانی برگردند. این چیزی است که ما میبینیم. آنها نگرانیهای دیگری دارند. دغدغههای آنها دقیقاً برعکس دغدغههای مردم است. تا امروز هم دیپلماسی استثنایی خود را ترک نکردهاند. دولت موازی یک جریان ضعیف اصلاحی را تحمل میکند و این چیزی است که مردم به آن راضی نمیشوند. در انتخابات این احتمال وجود دارد که آنها با نیروهایی جدید و آرایشی جدید بیایند و حرفهای جدیدی بزنند. ولی با امکانات و نیرویی که دارند امیدی از درون آنها بیرون نمیآید. اگر این نیرو پشت یک انتخابات گشوده قرار میگرفت، وضعیت بسیار فرق میکرد. در تحولطلبها این عقیده وجود دارد که شرایط فعلی بنبست است و اصلاحطلبها تمام شدهاند. عدهای که در دی 96 شعار میدادند در بررسیهای ما زیر 100 نفر بودند.
*ما لنگر حفظ وضعیت موجود هستیم
ایرناپلاس: در جریان اعتراضات دی 96 بخشی از بدنه فعال اصلاحطلبان ریزش کرد. کسانی که این شعار را میدادند، عمدتاً جزو رأیدهندگان به آقای روحانی بودند. شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، در حقیقت مخاطبش اصلاحطلبان بود، و به نظر میرسد اصولگرایی فقط برای داشتن وزن و قافیه بود.
جلاییپور: من حرف شما را قبول دارم. مردم ایران ناراضی هستند. مگر انقلاب اسلامی به چه علتی رخ داد؟ چون مردم ناراحت بودند. ما همچنان با یک جامعه مطالباتی روبهرو هستیم که در برابر مطالباتش مقاومت میشود. مردم ناراضی هستند. کسی که این شعار را بهعنوان آیکون اعتراضات دیماه مطرح میکند، بهدنبال تغییر رژیم است. ماهواره و رسانه را نیز در دست دارد و کار میکند. آنها میگویند کار اصلاحطلبان تمام شده است و این مسیر به بنبست رسیده و راه خروج مردم از این وضعیت، آمدن به خیابان و فشار آوردن است و نگرانیهای ما را ندارد.
اینجا ایران است و در خاورمیانه حساس قرار داریم که نتانیاهو و راست افراطی آمریکا دغدغهای جز جمهوری اسلامی ندارند. آنها به دنبال این هستند که ایران بزرگ پنج تکه شود و خیال آنها راحت شود. کاری که آنها انجام میدهند، بسیار جالب است. آنها فقط اصلاحطلبها را مسخره میکنند؛ چون ما لنگر حفظ وضعیت موجود هستیم. به همین دلیل ما را میزنند. البته اخیراً کار دیگری میکنند که بیمروتی است. دولتی که با بزرگترین تحریم جهانی روبهروست، توسط آنها تخریب میشود. من نمیخواهم از دولت روحانی حمایت کنم. من هم عقیده دارم میشد در اقتصاد بهتر عمل کرد. ولی همه میدانیم دولت در چه شرایطی است. در این قسمت تحولطلبها پاس عالی به دولت موازی میدهند.
یک روشنفکر میگوید کشور ما نئولیبرالیستی است. میپرسیم بعدش چه و میگوید مظهر آن دولت روحانی است. یعنی این کشور نابرابر اداره میشود و باید روحانی را زد. ته حرف روشنفکری آنها این است. به عقیده من بهرغم شعارهای تر و تمیز تحولطلبها، هیچ روزنه امیدی در حرکت آنها نیست. آنها میخواهند جامعه را به مسیری ببرند که عده کثیری از اعضای جامعه نمیخواهند به آن راه بروند. ارزیابیها در سال 96 در 60 شهر معترض نشان داد قشر اصلی شهر به اعتراضات نگاه میکردند و تا حدودی همراهی میکردند. ولی در مورد اصلاحطلبها باید گفت نیروی سیال و متنوعی هستند. حداقل دو جریان درون اصلاحطلبها وجود دارد. یکی جریان سنتی دوم خردادی و دیگری جریان بهروزتر و فعالتری حول شورای عالی که کمی متفاوتتر از اولی است. من طرفدار حرکت با کل جریانهای متنوع اصلاحطلبی هستم.
دولت موازی بخشی از این اصلاحطلبهای بیجان را به رسمیت میشناسد و تمام دستگاههای امنیتی خود را بهراه انداخته است تا اصلاحطلبهای آبرودار که بهدرستی شرایط را بررسی میکنند، به این جبهه خط ندهند. تمام دغدغه آنها این است. اصلاحطلبها بهرغم این تنوع و فشارهای موجود، با اینکه چندین فشار روی آنهاست و مرتب احضار میشوند و برای آنها پرونده ساخته میشود، فعال هستند. آقای خاتمی به مردم میگوید رای بدهید و مردم مشارکت میکنند و در مقابل آنها تبلیغ میکنند که هیچ چیزی تغییر نکرده است و از این جهت نیز به اصلاحطلبها فشار میآورند. ولی در تصویری بزرگتر وضعیت بهنوعی است که اصلاحطلبها نمیتوانند میدان را به نیروهای هوادار دولت موازی واگذار کنند. لذا اصلاحطلبها در انتخابات فعال میشوند.
*آبروی اصلاحطلبی گلولهای است که در جمجمه حجاریان است
بسیار مهم است که این نیروهای اصلاحطلب در انتخابات بهصورت هماهنگ عمل کنند. اگر اصلاحطلبی در این کشور آبرویی دارد، بهخاطر نیروهای پیشرو است که همیشه در این مسیر هزینه دادهاند و نان آن را دیگری خورده است. آبروی اصلاحطلبی بهخاطر گلولهای است که در جمجمه حجاریان رفته است. از 88 تا 96 اصلاحطلبها برای بقا، کار میکردند. همان نرمالیزاسیون که گفته میشد. ولی بهنظر میرسد از این به بعد میتوانند محکمتر کار کنند. اصلاحطلبها باید از کسانی حمایت کنند که معلوم باشد بعد از ورود به مجلس چه کاری انجام خواهند داد. نه اینکه بعد از ورود به مجلس کار خود را بکنند. باید از قبل پکیجی روشن شده باشد. به نظر میرسد اصلاحطلبها کاری نزدیک به شورای شهر تهران انجام خواهند داد. شورای شهر تهران امروز با دستهای خالی و بدون پول شهر را انسانیتر اداره میکنند. امروز منابع مالی شهرداری شفاف شده است. اتفاقاً شهر تهران حالا بدون بالا آوردن قرض و برعکس دوره چهاردهسالهای که شهرفروشی میشد، اداره میشود و این بسیار مهم است. لذا در این شورا منسجمتر کار میشود.
گفتوگو از سید عمادالدین محمودی
ایرناپلاس: باید بحث را از جهتی روشن کنیم. به نظر میرسد در تعریف اصلاحطلبی به تأمل بیشتری نیاز داریم. من میخواهم دو سؤال از دو محور دیگر داشته باشم. سؤال اول من این است که نهتنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی ما شاهد تغییر شکلگیری و آرایش نیرویهای سیاسی هستیم. یعنی دوگانه چپ - راست یا دوگانه اصلاحطلب - اصولگرا در داخل کشور ما به دوگانه «مرکز – پیرامون» تحول پیدا کرده است. بهنظر میرسد نیروهای سیاسی اصلاحطلب نتوانستهاند بالانسی بین پوزیسیون و اپوزیسیون بودن برقرار کنند. به این معنا که نه حاکمیت آنها را مشروع میداند تا در پوزیسیون قرار بگیرند و نه بخش اپوزیسیون آنها را قبول دارد. لذا نه منافع پوزیسیون و نه اپوزیسیون را در اختیار ندارند. ولی مضرات هر جفت این گروهها را دارند. به این دلیل جریان اصلاحات نمیتواند حاشیه قدرت را نمایندگی کند. کاری که در اروپا راست افراطی و چپ افراطی انجام میدهند.
جلاییپور: بحث شما بسیار مفصل است. اجازه دهید من درباره ایران، دو نکته اضافه کنم. باید به یک اصل توجه داشته باشید. وقتی یک شعار یا یک حرف برای مردم طرح میشود، باید توانایی اجرا وجود داشته باشد. شاید بگویید این امکان وجود دارد که مردم همراهی نکنند، ولی ایران ما بسیار متنوع است. مردم انقلاب کردهاند و جنگیدهاند و چندین دوره انتخابات پرشور داشتند؛ ولی کاراکتر مردم همچنان همین است. اینطور که من فهمیدهام مردم تغییرات را با هزینه کم میخواهند. باید توجه داشت و حرفی زد که بخشی از مردم آن را جدی بگیرند. نکته دوم این است که بحث شما در رابطه با دنیا را کنار بگذاریم و فعلاً به داخل ایران بپردازیم؛ ما در ایران سه نیروی سیاسی داریم که عاملیت دارند. اگر این سه نیرو را مورد مطالعه قرار دهید، برخلاف بحثهایی که وجود دارد، اگر نور امیدی باشد در درون اصلاحطلبهاست. یک نیرو از امکانات دولت، نه بهمعنای هیأت دولت، بلکه از امکانات حاکمیت و به تعبیر من دولت موازی استفاده میکند. آنها امکانات و اختیارات دارند. سیاستگذاریها و نظارت استصوابی در دست آنهاست. در حقیقت این نیرو اهمیت دارد. 20 سال است اصولگراها دیگر مهم نیستند. چون اصولگراها فقط به این طیف چشم دوختهاند و دولت موازی تعیینکننده است. اتفاقاً به یک معنا اصولگرایان ارزشگرا نیستند و از ارزشها دفاع نمیکنند و به دولت موازی چشم میدوزند و هرچه این گروه بگوید، با آن کنار میآیند. معدود افرادی وجود دارند که حرف خودشان را میزنند و آنها هم حذف میشوند. اصولگراها دیگر با شخصیت بزرگی مثل آقای ناطق نوری نسبتی ندارند.
*دولت موازی یک جریان ضعیف اصلاحی را تحمل میکند
دسته دوم نیروهای تحولطلب هستند که حرفهای دیگری میزنند، و نیروی سوم اصلاحطلبان هستند. میتوان در مورد این سه نیرو و وضعیت امروز آنها بحث کرد. ارزیابی من این است که اگر روزنهای وجود داشته باشد، در اصلاحات است. حرفهای دولت موازی معلوم است. آنها میگویند ما پیچ ترامپ را رد میکنیم. به دنبال برگشتن به سال 88 هستند. از نظر آنها چیزی تغییر نکرده است. آنچه تغییر کرده سال 92 بود که بهطور غیرمنتظرهای دیدند آقای روحانی رأی آورده است. آنها انتظار نداشتند روحانی رأی بیاورد. آنها آقای هاشمی رفسنجانی را که شناسنامه انقلاب بود، ردصلاحیت کردند. اگر میدانستند روحانی رأی میآورد، او را هم تأیید نمیکردند. آنها دوست دارند به قبل از دوره روحانی برگردند. این چیزی است که ما میبینیم. آنها نگرانیهای دیگری دارند. دغدغههای آنها دقیقاً برعکس دغدغههای مردم است. تا امروز هم دیپلماسی استثنایی خود را ترک نکردهاند. دولت موازی یک جریان ضعیف اصلاحی را تحمل میکند و این چیزی است که مردم به آن راضی نمیشوند. در انتخابات این احتمال وجود دارد که آنها با نیروهایی جدید و آرایشی جدید بیایند و حرفهای جدیدی بزنند. ولی با امکانات و نیرویی که دارند امیدی از درون آنها بیرون نمیآید. اگر این نیرو پشت یک انتخابات گشوده قرار میگرفت، وضعیت بسیار فرق میکرد. در تحولطلبها این عقیده وجود دارد که شرایط فعلی بنبست است و اصلاحطلبها تمام شدهاند. عدهای که در دی 96 شعار میدادند در بررسیهای ما زیر 100 نفر بودند.
*ما لنگر حفظ وضعیت موجود هستیم
ایرناپلاس: در جریان اعتراضات دی 96 بخشی از بدنه فعال اصلاحطلبان ریزش کرد. کسانی که این شعار را میدادند، عمدتاً جزو رأیدهندگان به آقای روحانی بودند. شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، در حقیقت مخاطبش اصلاحطلبان بود، و به نظر میرسد اصولگرایی فقط برای داشتن وزن و قافیه بود.
جلاییپور: من حرف شما را قبول دارم. مردم ایران ناراضی هستند. مگر انقلاب اسلامی به چه علتی رخ داد؟ چون مردم ناراحت بودند. ما همچنان با یک جامعه مطالباتی روبهرو هستیم که در برابر مطالباتش مقاومت میشود. مردم ناراضی هستند. کسی که این شعار را بهعنوان آیکون اعتراضات دیماه مطرح میکند، بهدنبال تغییر رژیم است. ماهواره و رسانه را نیز در دست دارد و کار میکند. آنها میگویند کار اصلاحطلبان تمام شده است و این مسیر به بنبست رسیده و راه خروج مردم از این وضعیت، آمدن به خیابان و فشار آوردن است و نگرانیهای ما را ندارد.
اینجا ایران است و در خاورمیانه حساس قرار داریم که نتانیاهو و راست افراطی آمریکا دغدغهای جز جمهوری اسلامی ندارند. آنها به دنبال این هستند که ایران بزرگ پنج تکه شود و خیال آنها راحت شود. کاری که آنها انجام میدهند، بسیار جالب است. آنها فقط اصلاحطلبها را مسخره میکنند؛ چون ما لنگر حفظ وضعیت موجود هستیم. به همین دلیل ما را میزنند. البته اخیراً کار دیگری میکنند که بیمروتی است. دولتی که با بزرگترین تحریم جهانی روبهروست، توسط آنها تخریب میشود. من نمیخواهم از دولت روحانی حمایت کنم. من هم عقیده دارم میشد در اقتصاد بهتر عمل کرد. ولی همه میدانیم دولت در چه شرایطی است. در این قسمت تحولطلبها پاس عالی به دولت موازی میدهند.
یک روشنفکر میگوید کشور ما نئولیبرالیستی است. میپرسیم بعدش چه و میگوید مظهر آن دولت روحانی است. یعنی این کشور نابرابر اداره میشود و باید روحانی را زد. ته حرف روشنفکری آنها این است. به عقیده من بهرغم شعارهای تر و تمیز تحولطلبها، هیچ روزنه امیدی در حرکت آنها نیست. آنها میخواهند جامعه را به مسیری ببرند که عده کثیری از اعضای جامعه نمیخواهند به آن راه بروند. ارزیابیها در سال 96 در 60 شهر معترض نشان داد قشر اصلی شهر به اعتراضات نگاه میکردند و تا حدودی همراهی میکردند. ولی در مورد اصلاحطلبها باید گفت نیروی سیال و متنوعی هستند. حداقل دو جریان درون اصلاحطلبها وجود دارد. یکی جریان سنتی دوم خردادی و دیگری جریان بهروزتر و فعالتری حول شورای عالی که کمی متفاوتتر از اولی است. من طرفدار حرکت با کل جریانهای متنوع اصلاحطلبی هستم.
دولت موازی بخشی از این اصلاحطلبهای بیجان را به رسمیت میشناسد و تمام دستگاههای امنیتی خود را بهراه انداخته است تا اصلاحطلبهای آبرودار که بهدرستی شرایط را بررسی میکنند، به این جبهه خط ندهند. تمام دغدغه آنها این است. اصلاحطلبها بهرغم این تنوع و فشارهای موجود، با اینکه چندین فشار روی آنهاست و مرتب احضار میشوند و برای آنها پرونده ساخته میشود، فعال هستند. آقای خاتمی به مردم میگوید رای بدهید و مردم مشارکت میکنند و در مقابل آنها تبلیغ میکنند که هیچ چیزی تغییر نکرده است و از این جهت نیز به اصلاحطلبها فشار میآورند. ولی در تصویری بزرگتر وضعیت بهنوعی است که اصلاحطلبها نمیتوانند میدان را به نیروهای هوادار دولت موازی واگذار کنند. لذا اصلاحطلبها در انتخابات فعال میشوند.
*آبروی اصلاحطلبی گلولهای است که در جمجمه حجاریان است
بسیار مهم است که این نیروهای اصلاحطلب در انتخابات بهصورت هماهنگ عمل کنند. اگر اصلاحطلبی در این کشور آبرویی دارد، بهخاطر نیروهای پیشرو است که همیشه در این مسیر هزینه دادهاند و نان آن را دیگری خورده است. آبروی اصلاحطلبی بهخاطر گلولهای است که در جمجمه حجاریان رفته است. از 88 تا 96 اصلاحطلبها برای بقا، کار میکردند. همان نرمالیزاسیون که گفته میشد. ولی بهنظر میرسد از این به بعد میتوانند محکمتر کار کنند. اصلاحطلبها باید از کسانی حمایت کنند که معلوم باشد بعد از ورود به مجلس چه کاری انجام خواهند داد. نه اینکه بعد از ورود به مجلس کار خود را بکنند. باید از قبل پکیجی روشن شده باشد. به نظر میرسد اصلاحطلبها کاری نزدیک به شورای شهر تهران انجام خواهند داد. شورای شهر تهران امروز با دستهای خالی و بدون پول شهر را انسانیتر اداره میکنند. امروز منابع مالی شهرداری شفاف شده است. اتفاقاً شهر تهران حالا بدون بالا آوردن قرض و برعکس دوره چهاردهسالهای که شهرفروشی میشد، اداره میشود و این بسیار مهم است. لذا در این شورا منسجمتر کار میشود.
گفتوگو از سید عمادالدین محمودی