روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 11 تیر ماه سال 1391
نقد و
بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " برندگان و بازندگان اصلي
در مصر "
"سر
مقاله نویس ادعا کرده دل خوش كردن به ظواهر امور در مصر، در واقع نوعي
خودفريبي و گريز از واقعيت هاست. پس بايد به آنچه در آشکار شدن جنبش بیداری اسلامی که در مصر جريان
دارد و رهبری آن در جماران تهران است پي برد و به اقتضاي آن عمل نمود. پس با پیش بینی تحلیل داده است شرایط مصر به سمتی
سوق داده می شود که این چنین برنده اصلي
در بازار سياست مصر، آمريكا و صهيونيستها خواهند بود و نام مردم مصر به عنوان بازنده
اصلي در تاريخ ثبت خواهدشد"
آخوند های حوزوی باور دارند دیگی که بر
سر بار است اگر چنانچه برای اینان نجوشد
بهتر است که در آن کله ی سگ بجوشد. بر اساس این فلسفه ی آخوندهای حوزوی وحکومتی است که پیرامون محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر قلم فرسایی و خبر پراکنی می شود . در صورتی محمد
مرسی نه اقدامات حاکمان ایران را قبول دارد
و نه از نظر نگرش دیدگاهی زیادبه اینان نزدیک می باشد . چونکه اذعان کرده که وی
پای بند تعهدات و پیمان نامه های بین المللی مصر است و همچون حاکمان ایران موضع ضد
آمریکایی و اسراییلی ندارد . از طرف دیگر مصر محور بازتاب دادن خبر دروغ گفتگوی محمد مرسی با خبر گزاری دروغ پرداز
پاسداران فارس شکایت نموده است . از سوی دیگر محمد مرسی نه توجهی به پیام تبریک
بشار اسد رئیس جمهور خونریز و جنایتکار سوریه نکرد ، بلکه از مخالفانش حمایت کرد. پس تا اینجای
قضیه موجب بازنده شدن مضاعف حاکمان ایران شده است . زیرا که سوریه جزو هم پیمان
اصلی شان در منطقه می باشد .از این منظر است که سر مقاله نویس مدعی شده است اولين رئيسجمهور غيرنظامي مصر، آنچنان كه ادعا
ميشود با دست باز و قدرت كافي به كاخ رياست جمهوري در قاهره وارد نشده است. همینطور تصويري كه از وی و عقبه فكري و حزبي اش توسط رسانههاي خبری مثبت ترسيم شده است واقعیت ندارد . بنابراین تأکید کرده که هنوز زود است که پیرامون آینده ی
مصرب با دقت اظهارنظر نمود. بهرحال سر مقاله نویس از موضع
ضد آمریکایی و ضد اسراییلی دلیل رئیس جمهور شدن محمد مرسی و یا بقول خودش مهندسی واگذاری پست های نخست وزیر ی و وزارت امور خارجه
مصر به احمد شفیق و عمرو موسی را ترسیم کرده ونتیجه گرفته است که این اقدام حاصل
توافقات پشت پرده آمریکا با شورای نظامیان مصر وحفظ ساختار حکومت مبارک می باشد.
در ادامه اشاره به سخنرانی محمد مرسی پس از رئیس جمهور شدنش کرده که چرا وی اذعان
به تعهد پیمان نامه های بین المللی مصر کرده است که مدعی شده هدف از این پای بندی اعلام تعهد به صلح کمپ دیوید وصلح با اسراییل
است .همچنین افزوده چون محمد مرسی تحصیل
کرده ی آمریکا می باشد وعقبه ی وی وابستگی به اخوان المسلمین است پس شخصیت لیبرال دارد
و در سیاست خارجه سازشکارانه است . از سوی دیگر به هم پیمان تاکتیکی اش سلفی های
تند رو اشاره کرده وگفته که بمرور موجب
قدرت گیری بیشتر اینان خواهد شد و امکان تنش وجود دارد . بالاخره مثل همیشه آویزان
به جنبش بیداری اسلامی منطقه شده است وتوصیه نموده در ميان مردم مصر نشانههائي از
بيداري اسلامي آشكار شده است. ولی احزاب و جريانهاي سياسي نه انقلابي عمل ميكنند
و نه اسلامي و اضافه کرده اگر اوضاع سياسي
مصر بر همين منوال به پيش برود. قطعاً
افراطيون سلفي براي مدت كوتاهي صحنه گردان خواهند شد و تندرويهاي آنها به بهانهاي
براي بروز گرايشهاي غربي و بازگشت به رژيم گذشته تبديل خواهد گرديد. در نهایت سر
مقاله نویس نتیجه گیری کرده دل خوش كردن به ظواهر امور در مصر، در واقع نوعي
خودفريبي و گريز از واقعيت هاست. پس بايد به آنچه در آشکار شدن جنبش بیداری اسلامی که در مصر جريان
دارد و رهبری آن در جماران تهران است پي برد و به اقتضاي آن عمل نمود. بالا خره سرمقاله نویس با پیش بینی تحلیل داده است شرایط مصر به سمتی
سوق داده می شود که این چنین برنده اصلي
در بازار سياست مصر، آمريكا و صهيونيستها خواهند بود و نام مردم مصر به عنوان بازنده
اصلي در تاريخ ثبت خواهدشد :
"اولين رئيسجمهور
غيرنظامي مصر، آنچنان كه ادعا ميشود با دست باز و قدرت كافي به كاخ رياست جمهوري
در قاهره وارد نشده است. علاوه بر اين، تصويري كه از خود دكتر محمد مرسي و عقبه
فكري و حزبي او توسط رسانههاي مثبتنگر ترسيم ميشود چندان مقرون به صحت نيست. به
همين دلايل، هنوز نميتوان درباره آينده مصر جديد با دقت اظهارنظر كرد. اول آنكه قدرت در مصر
با مهندسي دقيقي كه توسط آمريكا صورت گرفت اكنون در اختيار نظاميان است. آنها از
فرصت يكسال و نيمه بعد از سقوط حسني مبارك تا انتخاب رئيسجمهور بعدي، كليه
تمهيدات لازم را براي آنكه قدرت بلامنازع مصر باشند انجام دادند و هنگامي به پذيرش
رئيسجمهور غيرنظامي تن دادند كه مطمئن بودند قدرت دردست خودشان است. تأخير چند
روزه در اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهوري نيز به اين دليل بود كه در پشت صحنه
توافقات لازم صورت بگيرد و به محمد مرسي تفهيم شود كه او از اختيارات چنداني
برخوردار نيست و فقط با پذيرفتن چنين وضعيتي است كه ميتواند بر كرسي رياست جمهوري
تكيه بزند. آمريكا نيز بعد از مطمئن شدن از گرفتن چنين تضميني بود كه به شوراي
عالي نظامي مصر اجازه داد نام محمد مرسي را به عنوان رئيسجمهور منتخب اعلام نمايد. دوم آنكه اصل چينش افراد به عنوان
نامزدهاي رياست جمهوري نيز يك برنامه مهندسي شده توسط آمريكا با اجراي شوراي عالي
نظاميان مصر بود. اصرار بر حضور عمرو موسي با 10 سال سابقه همكاري با حسني مبارك
به عنوان وزيرخارجه حكومت وي و حضور سرلشكر احمد شفيق با سوابق طولاني همكاري با
حكومت حسني مبارك در مناصب وزارت، فرماندهيهاي نظامي و نخست وزيري، هدف مشخصي را
دنبال ميكرد.
سوم آنكه در جريان انتخابات رياست جمهوري - چه بطور طبيعي و چه ساختگي - مشخص شد
كه اولاً نيمي از مردم مصر نسبت به آنچه در كشورشان درحال وقوع است بيتفاوتند و
حتي در مهمترين رويداد يعني انتخابات رياست جمهوري بعد از انقلاب شركت نميكنند و
ثانياً آنكس كه نماينده جناح انقلاب است فقط از يك چهارم آراء مردم مصر برخوردار
است و تفاوت او با نماينده جناح طرفداران رژيم ديكتاتوري فقط 3 درصد است. اين
واقعيت براي انقلابيون يك امتياز منفي و براي ضدانقلابيون، وابستگان به آمريكا و
ژنرالهاي حاكم يك امتياز مثبت بود كه حداكثر بهرهبرداري را از آن براي باقيماندن
در قدرت و كاستن از اختيارات رئيسجمهور غيرنظامي بعمل آوردند. چهارم آنكه خود محمد مرسي به جناح
ليبرال اخوان المسلمين تعلق دارد، در آمريكا تحصيل كرده، به سياست خارجي نگاهي
غيرانقلابي دارد و تمام ويژگيهاي اسلامي او را ميتوان فقط در پاي بندي به ظواهر
ديني خلاصه كرد.
مرسي در اولين سخنراني بعد از اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهوري بر پاي بندي خود
به كليه پيمانهاي خارجي مصر كه در دوران ديكتاتوري منعقد شد تأكيد كرد، تأكيدي كه
توسط محافل سياسي داخلي و خارجي به معناي پذيرش قرارداد كمپديويد توسط مرسي تلقي
شد و او يا گروه اخوان المسامين آن را تكذيب نكردند. و پنجم
آنكه اين مواضع سازشكارانه محمد مرسي از هم اكنون نارضايتيهائي را در ميان اقشار
مختلف مردم پديد آورده كه موجب تقويت جناح افراطي سلفي خواهد شد. سلفيها هر چند
براي فرار از احمد شفيق حاضر شدند موقتاً از مرسي حمايت كنند ولي بارها اعلام كردهاند
اين يك تاكتيك است و در انتظار فرصت براي تحقق اهداف خود هستند. آنها از ضعفهاي
اخوان المسلمين و ضعف نشان دادنها و مواضع سازشكارانه محمد مرسي حداكثر بهرهبرداري
را خواهند كرد و صحنه سياسي مصر را به ميدان تاخت و تازهاي افراطي خود تبديل
خواهند نمود. آنچه از
اين واقعيتها كه اكنون در عرصه سياسي مصر وجود دارند ميتوان فهميد اينست كه
برخلاف تصويري كه از ظاهر مصر به دست داده ميشود، در عين حال كه در ميان مردم مصر
نشانههائي از بيداري اسلامي آشكار است احزاب و جريانهاي سياسي نه انقلابي عمل ميكنند
و نه اسلامي. اگر اوضاع سياسي مصر بر همين منوال به پيش برود قطعاً افراطيون سلفي
براي مدت كوتاهي صحنه گردان خواهند شد و البته تندرويهاي آنها به بهانهاي براي
بروز گرايشهاي غربي و بازگشت به رژيم گذشته تبديل خواهد گرديد. بنابر اين، دل خوش
كردن به ظواهر امور در مصر، در واقع نوعي خودفريبي و گريز از واقعيت هاست. بايد به
آنچه در بطن مصر جريان دارد پي برد و به اقتضاي آن عمل كرد. در غير اينصورت، برنده
اصلي در بازار سياست مصر، آمريكا و صهيونيستها خواهند بود و در اين ميان نام مردم
مصر به عنوان بازنده اصلي در تاريخ به ثبت خواهد رسيد"
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامییکشنبه 11
تیر ماه سال 1391
برندگان و بازندگان اصلي در مصر