این
مقاله بر گرفته از سایت افشاگری است . یادآوری
اینکه صاحب قلم محسن معصومی دانشجو و زندانی سیاسی سابق است وی پس از آزادی
از زندان به عراق رفت و به ارتش آزادیبخش ملی پیوست اکنون نیز مستقر در
اشرف می باشد.
قلم فرسايي جلادان گشتاپوي
آخوندي در شرايطي كه از كابل زدن، شوك الكتريكي و ناخن كشيدنها درمانده شدهاند و
بكارگيري مأيوسانه شگردهاي جنگ رواني و ترديد افكني و گلآلود كردن آب،
بويژه در مرحله سرنگوني و طلسم شكستگي ولي فقيه افيوني، بسيار ابلهانه و
فارغ از كمترين حساب و كتاب ظاهري است، فقط استيصال و درماندگي آنها را
فرياد كرده و شاخصي است كه ميزان دقت اصابت شليكهاي مقاومت را نشان ميدهد.
آنچه
كه براي دژخيمان گشتاپوي ولايت، «... سنت ملالآور برپا گرديدن ميتينگ هاي چند سال
اخير...» (نقل از يكي از سايت هاي زنجيرهاي) حس شده، حقيقتاً كه نوري براي مردم و
دوستداران استقلال و آزادي ايران بوده است. توصيه ميشود ولي فقيه ارتجاع از اين
گونه «ملالها» بيشتر به خود بپيچد و سرش را به سنگهاي مرمرين دارالخلاءِ ولايت،
محكم تر بكوبد. چون چنين درخششي، در پايان سالي كه ارتجاع با كيش دادن دست
نشاندگانش، استعمار و قدرقدرت هاي جهان، خيال خام انحلال و اخراج مجاهدين را در سر
مي پرورانيد، نه يك پيروزي كه همسنگ هزار پيروزي ارزيابي مي شود و اين را قبل از
هر كس ارتجاع هار، بصورت غريزي استشمام و حس كرده است. همين است كه گشتاپوي آخوندي
را كه در رصد ذره بيني كمترين تحركات مقاومت ايران نشسته، واميدارد اينچنين فغان
سرداده، عمامه به زمين بكوبد و به كوليس گذاري بيفتد تا ببيند: «...چند نفر از اين
تعداد شناسنامه ايراني داشته و چند نفر نداشتهاند؟...»وقتي درماندگي وزارت عريض و طويل آدمكشي و صدها ارگان
سركوبگر ديگر ديكتاتوري فاشيستي به اين نقاط ميرسد و عليرغم برگزاري گردهمايي در
يك كشور خارجي و زير چشم و نظارت ارگانها و پليس آن كشور، حرفي براي گفتن نمي
يابد، با تشبث به برهان خلفي اينگونه سخيف: «...ايرانياني كه در اينجا زندگي ميكنند
ميدانند كه به دلائل تعريف شده امنيتي، ايمني، بهداشتي و موارد غير قابل پيش
بيني، حضور يك صدهزار نفر در يك مكان سرپوشيده اصلا امكانپذير و شدني نيست...» في
الواقع دست رو ميكند و نشان ميدهد كه با همه بلاهت و عقب ماندگي آخوندي، مضرات
خودش را مثل هر جانور ديگر، مي فهمد و واكنشهاي دردآلود واضحي بارز مي كند.اما اينبار مخاطبين، مشتي بسيجي كودن نيستند كه نظام
رمالان بخواهد براي آنها ياوههايي از قبيل «...يا علي گفتن خامنه اي در لحظه
تولدش از مادر...» يا «...هاله نور در صحن مجمع عمومي ملل متحد دور سر عنتر
ولايت...» بسرايد و شياديهاي خودش را حقايق جلوه دهد. به همين دليل براي كم كردن
سوزش دلش و پوشاندن حقيقت، در سايتهاي وزارت بدنام، اينگونه ياوه ميسرايد
كه «... امسال در ويلپنت اتفاق خارقالعاده و مهمي رخ نداده بود بلكه برخلاف اين
جوسازيهاي مجاهدين سياستمداراني كه از مجاهدين حمايت مي كنند، ورشكسته و استيجاري
بودهاند...» تا به نيروهاي درمانده رژيم غرقه در بحرانش قوت قلب دهد كه فعلا خبري
از سرنگوني نيست. اما به مصداق دروغگو، كم حافظه است، فراموش مي كند كه سايت
گشتاپو و ديگر شعبههاي درماندهاش مثل قابيليان، همين چند روز پيش مدعي شدند:
«... پشت نامهاي كه تقريبا نيمي از سناتورهاي امريكايي امضا كرده و از اوباما
خواستند كه... گفتگو با رژيم ايران را خاتمه بخشد... كساني نبودهاند جز اعضاي
مجاهدين...»بكار گيري
شگردهاي جنگ رواني، رمالي، شيادي و وارونه گوييهايي اينچنين ذليلانه و حقارت بار،
ديگر حتي براي تحميق بسيجيان كودن نيز مؤثر نيست، دژخيمان ولايت بهتر است به جاي
قسم و آيههاي غليظ و شديد در سايتهاي زنجيرهاي، بر سر اينكه «ملالي» برايشان
وجود ندارد، براي دم خروسهايي كه در سريال سازيهاي ضد مجاهدي و جيغ و دادهاي بيانتها
در رسانه هايشان براي واقعهاي كه به زعم آنها «... خارقالعاده و مهم...» نيست و
مستمراً بيرون مي زند، فكري بكنند.
به قول شاعر:
اين حماقت نه عجب باشد از آن ريش بزرگ
هركه را ريش بزرگ است، خِرَد كوسه بُوَد
محسن معصومي