"عجیب
اینکه قلم بر دست وامدار هم لهجه ی پاسدار شریعتمداری در ادامه یادداشت دیکته و رو
نویسی شده خود بدلیل وحشتی که از سقوط هم
پیمان بشار اسد وجود دارد.به خصوص که در ادامه نوبت مزدور و دست نشانده نوری مالکی
فرا می رسد و شرایط بر ضد حاکمان ایران وبه نفع مخالف شان مجاهدین تمام می شود .
بنابراین مجبور به اعتراف وحشت از مجاهدین شده است و شرایط کنونی سوریه را تشبیه به سیاست مجاهدین در 59 کرده است که گویا مجاهدین قصد کودتا علیه ی رژیم
فاشیستی مذهبی نا متعارف را داشتند..."
کیست که مسایل خاورمیانه به خصوص اوضاع
داخلی سوریه را دنبال کند و نداند که شرایط این کشور چگونه است و سوریه به کجا می
رود . به خصوص پس از انفجار ساختمان امنیت ملی سوریه که منتهی به هلاکت رسیدن مهره
های کلیدی سوریه شد .پس از این انفجار هم در گیری ها در دمشق وحلب دومین شهر بزرگ
سوریه ادامه دارد .خلاصه شرایط یا سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور خونریز وجنایتکار سوریه
با ماه روزه سال قبل در لیبی و سرهنگ
قذافی مقایسه می شود .ولی یادداشت روز
نویس هم لهجه ی پاسدار سربازجو شریعتمداری بطور وارونه و تناقض گویی مدعی شده است که اكنون مي توان ادعا
كرد اجراي پروژه طي 16 ماه گذشته بر خلاف پروژه اصلي در سوریه پيش رفته و به نوعي
از ريل خارج شده است. به بيان ديگر مي توان گفت كه پروژه آمريكا و اسرائيل و
كارگزاران منطقه اي آنها كاملا وارونه عمل كرده است، طوریکهشايد مشابه اتفاقاتي كه
در افغانستان و عراق رخ داد در سوریه هم برای آمریکا تکرار شود و با شکست اینان اوضاع به
نفع حاکمان ایران تمام شود. مسخره تر اینکه بر خلاف پاسدار شریعتمداری که در
ستون گفت و شنود همین شماره دروغ نامه ی
کیهان مدعی شده است که طرح توطئه علیه ی سوریه بدلیل انتقام شکست اسراییل در جنگ
33 روزه از حزب الله لبنان می باشد . البته نگفته است که حزب الله تأسیس شده از
سوی خمینی شیاد و پیروان وی و رهبرش نوچه ولی فقیه می باشند . مهمتر اینکه در سالگرد
انفجار در آرژانتین حاکمان ایران از طریق حزب
الله لبنان طرح انفجاری اتوبوس گردش گران اسراییلی در بلغارستان را اجرا کرد . بنابراین
اگر قرار است که اسراییل تلافی کند یا انتقام بگیرد باید حزب الله لبنان وحاکمان
ایران را گوشمالی دهد ومجازات کند نه اینکه دست به انتقام از سوریه بزند که پس از
جنگ 6 روزه اعراب و اسراییل سال 67 تا کنون حتی یک گلوله از مرز سوریه به سوی
اسراییل شلیک نشده است که اکنون بطور وارونه گویی وکتمان حقایق فرصت طلبانه قیام
های منطقه با پسوند اسلامی مصادره شده است
و ادا ی مضحک رهبریتش هم به خامنه ای نسبت داده شده است .در صورتیکه جرقه ی اصلی
قیام های منطقه الگو گرفته از تظاهرات ضدحکومتی همراه با فریاد مرگ بردیکتاتور
معترضان ایرانی بود که پس از کودتای 22 خرداد 88 رخ داد. اما اکنون با پررویی ادعا
شده است که دلیل بحرانی شدن اوضاع سوریه بر
می گردد به 19 ماه پیش که منطقه دچار تحول و تغییرات شد ورهبری این جنبش بیداری
اسلامی منطقه جماران ایران شد. عجیب اینکه قلم بر دست وامدار هم لهجه ی پاسدار
شریعتمداری در ادامه یادداشت دیکته و رو نویسی شده خود بدلیل وحشتی که از سقوط هم پیمان بشار اسد
وجود دارد.به خصوص که در ادامه نوبت مزدور و دست نشانده نوری مالکی فرا می رسد و
شرایط بر ضد حاکمان ایران وبه نفع مخالف شان مجاهدین تمام می شود . بنابراین مجبور
به اعتراف وحشت از مجاهدین شده است و شرایط کنونی سوریه را تشبیه به سیاست مجاهدین در 59 کرده است که گویا مجاهدین قصد کودتا علیه ی رژیم
فاشیستی مذهبی نا متعارف را داشتند. بالاخره در ادامه ضمن تهدید کردن عربستان و
ترکیه فاش ساخته است که ترکیه به زودی
درون خاک خودش با پ- ک- ک دچار تنش خواهد شد. یعنی بعید نیست که پاسداران برای
کاهش فشار برروی سوریه دست به اقدامات تروریستی در خاک ترکیه بزنود و موجب ناامنی
بخش کرد نشین این کشور شوند بهر صورت یادداشت روز نویس هم لهجه پاسدار شریعتمداری
از موضع ضدیت با آمریکا و اسراییل به حساب رفتار مثلث آمريكا، اسرائيل و رژيم
صهيونيستي را به قمار بازی تشبیه کرده است که قمار کرده و بازنده شده ولی باز هم قرض و نزول مي كند تا بتواند به قمار با ريسك
بالاتر ادامه دهد شايد كه دفعه بعد برنده شود. اما بیشتر بازنده می شود .البته
اینگونه بازگویی حکایت را پیش مقدمه نتیجه گیری خود کرده است تا که مدعی شود تروريست سالاري و تروركراسي كه
آمريكا و متحدانش در پيش گرفتند بسيار پرخطر است. برای اینکه هم آغوشي با مارهاي
افعي است چونکه آمريكا خطاي محاسبه بزرگي
را در سوريه مرتكب شد و با طناب عربستان و اسرائيل در چاه رفت تا با همدیگر این چنین در متن باتلاق با سرعت دست و پا بزنندزیرا
که عربستان هم پیمان آمریکا ظرفيت بزرگي
براي زدن ضربات مهم به آمريكا دارد. برای اینکه عربستان تروركرات، دمل بدتركيبي بر سيماي
دموكرات آمريكاست :
"مديريت آمريكا بر بحران دست ساز عليه سوريه، هر روز كمتر مي
شود.. اكنون مي توان ادعا كرد اجراي پروژه طي 16 ماه گذشته بر خلاف پروژه
اصلي پيش رفته و به نوعي از ريل خارج شده است. به بيان ديگر مي توان گفت كه پروژه
آمريكا و اسرائيل - و كارگزاران منطقه اي آنها- كاملا معكوس عمل كرده است، شايد
مشابه اتفاقاتي كه در افغانستان و عراق رخ داد.ماجراي
سوريه چرا رخ داد؟ 19 ماه پيش كه جرقه انقلاب ها بر مبناي بيداري اسلامي در تونس
زده شد، آمريكا و رژيم صهيونيستي و رژيم سعودي براي چند ماه غافلگير شدند. حاصل
اين غافلگيري سقوط رژيم بن علي در تونس و سپس به زير كشيده شدن حسني مبارك بود.
غرب پس از آن كه از شوك اوليه بيرون آمد، مهندسي چند لايه اي را براي مهار موج
خروشان انقلاب انجام داد؛ آوردن گزينه هاي بدلي، سركوب مخالفان، فرسايش تدريجي
انقلاب ها يا انحراف آن به سوي تحركات رفورميستي و از اين قبيل. اما آمريكا و متحدانش براي مهار
خيزش هاي منطقه اي نياز به انحراف اذهان عمومي از جغرافياي انقلاب داشتند. آنها
براي پيشبرد سناريوي جديد، سوريه را نامزد كردند و هدف قرار دارند. ويژگي مهم
سوريه اين بود كه در نقطه اتصال محورهاي جبهه مقاومت اسلامي قرار داشت. بلوك
آمريكا، اسرائيل و رژيم سعودي پيش از آن نتوانسته بودند در معارضه با ايران، لبنان
و عراق كاري از پيش ببرند و اكنون تصور مي كردند سوريه حلقه ضعيفي است كه اگر از جا
كنده شود زنجيره مقاومت گسيخته مي شود.پروژه اي كه نوشته شد اين
بود: راه اندازي انقلاب مصنوعي در سوريه (چيزي شبيه ساختن اثر باستاني!) به عنوان
امتداد خط كودتاي مخملي نرم كه در اروپاي شرقي و آسياي ميانه و قفقاز با موفقيت
نسبتاً بالايي امتحان شده بود. بدين ترتيب به كمك شاخه هاي غربي، عبري و عربي
ناتوي فرهنگي مي شد نگاه عمومي را از انقلاب هاي حقيقي خاورميانه برداشت و بر
بحران سوريه متمركز كرد؛ هم كار انقلابيون مسلمان را يكسره كرد و هم سر سوريه را
كه مانند استخوان لاي زخم جبهه صهيونيسم مسيحي شده با يك «عمليات نرم» از جا كند.
سوريه ماجرايي كاملا متفاوت از ليبي داشت، بر خلاف تبليغاتي كه القا مي كرد آمريكا
و ناتو، مانند مدل ليبي سراغ سوريه خواهند رفت. جنگ در مرزهاي فلسطين اشغالي،
مطلقا به صلاح نبود و به تله انفجاري مي مانست كه مي توانست انبوهي از چاشني هاي
انفجاري را به ويژه عليه اسرائيل فعال كند. همچنين هنوز زخم هاي دو جنگ افغانستان
و عراق بر پيكره آمريكا مداوا نشده بود كه آنها بخواهند تجربه پرابهام مشابهي را
در سوريه تكرار كنند. بنابراين قرار اصلي، راه اندازي انقلاب و بهار عربي در سوريه
بود اما وقتي معلوم شد حكومت سوريه با همه ضعف هايش داراي اپوزيسيون منسجم و
قدرتمندي نيست، به تدريج حلقه نظامي-تروريستي «ارتش آزادسوريه» عرصه را بر گروه
موازي موسوم به «شوراي ملي» تنگ كرد. اين اتفاق كه آمريكا مجبور شد به آن تن بدهد،
سبب مسخ نقاب انقلاب و چهره شبه دموكراتيك آن شد. وقتي تروريست ها-ي عمدتا وارداتي و
وابسته به القاعده و گروه هاي سلفي- با پشتيباني علني دولت هايي نظير عربستان و
تركيه وارد ماجرا شدند، معلوم شد كه ديگر با هيچ چسبي نمي توان نام اين شعبده بازي
تروريستي خارجي را انقلاب براي دموكراسي گذاشت. درست از همين نقطه بود كه هر چند
آمريكا و متحدانش توانستند بر حسب ظاهر ضرباتي به حاكميت سوريه بزنند و از جمله
چند مقام ارشد دولتي را ترور كنند، اما در واقع رشته مديريت پروژه نرم از دست آنها
در رفت و پرده از ماهيت پروژه بر افتاد، معلوم شد جبهه غرب دنبال«تروركراسي» و شبه
ميليتاريسم در پوشش دموكراسي است. در مقابل دست نظام سوريه براي تسويه حساب با
جريان معارض و برانداز باز شد، شايد شبيه اتفاقي كه سازمان منافقين از خرداد و
تيرماه 1360 با ورود به فاز جديد آغاز كردند و گور خود را كندند. البته تفاوت هايي
نيز در اين ميان وجود دارد از جمله اينكه سازمان منافقين ايراني بود اما حجم قابل
توجهي از گروه هاي تروريستي در سوريه، اعضاي غير سوري القاعده هستند.وقتي
حاكميتي اين چالش مهم را پشت سر گذاشت، قدرتمند تر از گذشته عمل مي كند و همين هم
شد. هلاكت دست كم 2 هزار تروريست ظرف دو سه روز، ماجرايي شبيه عمليات
مرصاد در مردادماه سال 1367 و عليه نيروي نظامي سرمست سازمان منافقين را تداعي مي
كند ضمن اينكه دولت بشار اسد پس از چند دهه زيست در آرامش و آسايش، تجربه يك جنگ
محدود و در عين حال سخت را به مثابه يك رزمايش جدي از سر گذرانده و اكنون براي
معارضه با رژيم صهيونيستي چند برابر آماده تر از 17ماه پيش خويش است.اما
با مقاومت حاكميت سوريه در چالش اخير كه از جمله نقش آفريني جمهوري اسلامي در اين
مقاومت تعيين كننده بود، آمريكا مجبور شد به همان خوي غيرعقلاني و خشن خود بازگردد
و در واقع وارد بازي بلوك مقاومت شود. آمريكا مي خواست در
سوريه با پنبه سر ببرد اما روند حوادث اكنون به جايي رسيده كه همه بالاتفاق از جنگ
نيابتي و جهاني در سوريه ميان غرب و شرق سخن مي گويند. كودتاي مخملي چنين ظرفيتي
در خود نداشت اما تروركراسي اين ظرفيت را به حركت درآورد.آمريكا و
تركيه و رژيم صهيونيستي ضررهاي استراتژيك را در روند تحولات سوريه متوجه خود كرده
اند كه به مرور زمان خود را نشان خواهد داد. سوريه بشار اسد كه تا پيش از اين
بحران، روابط نسبتا خوبي با آمريكا داشت، به يك خودآگاهي تاريخي درباره ماهيت
استكبار رسيد. ورزيدگي سوريه در جنگ محدود اخير هم، علامت هشدار بزرگي براي رژيم
صهيونيستي خواهد بود. اما دولت تركيه در حالي كه تا چند سال پيش به واسطه حمايت از
مردم فلسطين اعتباري كسب كرده بود، اكنون نقش خود را در حد مباشر سرويس هاي جاسوسي
آمريكا و اسرائيل و عربستان فروكاسته است. اين خبط راهبردي را دو دهه پيش، دولت
وقت پاكستان مرتكب شد و اكنون خود دست به گريبان دست اندازي و ماجراجويي القاعده و
گروه هاي سلفي است. بعيد نيست كه دامنه اين فرقه گرايي آميخته به تروريسم چند
صباحي بعد به داخل مرزهاي تركيه نيز كشيده شود، همان طور كه خبرهايي از فعال شدن
گروه هايي نظير پ ك ك منتشر مي شود. همين ديروز خبرهايي از سوي
منابع ترك منتشر شد حاكي از اينكه نيروهاي وابسته به گروه «ارتش آزاد سوريه» در
مرز باب الهوا 30 كاميون و تريلر تركيه را غارت كرده و 9 كاميون را به آتش كشيده
اند. در واقع حكايت رفتار مثلث آمريكا، اسرائيل و رژيم صهيونيستي حكايت كسي
است كه قمار مي كند و مي بازد و قرض مي گيرد و نزول مي كند تا بتواند به قمار با
ريسك بالاتر ادامه دهد شايد كه دفعه بعد برنده شود. من
نگران تاثيراتي هستم كه ماجراي عراق بر جهان عرب باقي گذاشته است. اشتباهاتي كه در
عراق انجام گرفت، در افغانستان نيز تكرار شد. سياستمداران دوسوي آتلانتيك بايد به
دليل تصميم شروع جنگ بدون داشتن استراتژي و برنامه ريزي مناسب و عواقب ناشي از آن،
بازخواست شوند. غرب از فهم اينكه چرا اين ميزان خشونت به بار آورده عاجز ماند. تروريست
سالاري و تروركراسي كه آمريكا و متحدانش در پيش گرفتند بسيار پرخطر است، درست
مانند هم آغوشي با مارهاي افعي. اين رفتار پرخطر هر لحظه مي تواند عليه آمريكا يا
عربستان و تركيه بازتوليد شود و برخلاف عمل كند. آمريكا خطاي محاسبه بزرگي را در
سوريه مرتكب شد و با طناب عربستان و اسرائيل در چاه رفت. شايد هم رفتار اين طيف،
نوعي رفتار بيش فعالانه بود، مانند كسي كه در متن باتلاق با سرعت دست و پا بزند.
عربستان مرتجع هنوز ظرفيت بزرگي براي زدن ضربات مهم به آمريكا دارد. عربستان
تروركرات، دمل بدتركيبي بر سيماي دموكرات آمريكاستگ
هوشنگ
بهداد
دروغ
نامه ی کیهان 3 شنبه 3 مرداد ماه سال 1391
آمريكا چرا در سوريه باخت ؟ (يادداشت روز)
آمريكا چرا در سوريه باخت ؟ (يادداشت روز)