طنزی که ربط داده شده به جدای نادر از سیمین که گفته شده به جای  مجازات و پس گردنس خوردن ،  جایزه هم دریافت کرد تا الگو شود به پیشنهاد  جدایی شهر ری از تهران که  چنین این پیشنهاد مورد طنز انتقادی مکتبی واقع شده است.
از قدیم گفته‌اند: ما براى وصل کردن آمدیم/ نى براى فصل کردن آمدیم.این همه روى مسئله خانواده و کانون گرم و حتّى ولرم خانواده تاکید مى کنیم آن وقت بر مى داریم براى جدایى مجوز صادر مى کنیم!خُب،معلوم است،وقتى فیلمش در بیاید،مسجّل مى شود که نادر باید از سیمین جدا بشود؛یا به هر حال این مسئله مطرح است.امروزی ها: تهران امروز در ستون دیزی 3 نفره خود نوشت: وقتى چیزى باب بشود، دیگر جلویش را نمى شود گرفت.اگر از همان ابتداى امر که سناریوى فیلم آمد، مسئولین ذی‌ربط(با بى‌ربط اشتباه نشود!) مجوزش را صادر نمى کردند اینقدر نادر شاخ نمى‌شد که آن همه بلا سر سیمین بیاورد و همه چیز در همان نطفه خفه مى‌شد.از قدیم گفته‌اند: ما براى وصل کردن آمدیم/ نى براى فصل کردن آمدیم.این همه روى مسئله خانواده و کانون گرم و حتّى ولرم خانواده تاکید مى کنیم آن وقت بر مى داریم براى جدایى مجوز صادر مى کنیم!خُب،معلوم است،وقتى فیلمش در بیاید،مسجّل مى شود که نادر باید از سیمین جدا بشود؛یا به هر حال این مسئله مطرح است. قدیمى‌ها کارهایشان در راستاتر! از ما بود در مسئله خانواده! و همه چیز بوى وصل کردن مى داد،براى حفظ ظاهر هم که شده،چیزى را با چیزى جمع مى کردند، به همین دلیل مى‌گفتند: لیلى و مجنون، شیرین و فرهاد، ویس و رامین، زهره و منوچهر و...حالا لیلى قسمت ابن السلام و شیرین هم نصیب خسرو شدن یا نشدنش بماند.دست کم چشم دشمن کور،دشمن شاد نمى‌شدند.کار را به جایى رساندیم که نادر به خاطر جدا شدنش از سیمین به جاى این که پس گردنى بخورد، جایزه هم گرفت! خب،نتیجه‌اش این شد که حالا، هى می‌خواهد این از آن جدا بشود آن هم از این و گرنه چه کسى فکر مى کرد،رى -زبانم لال -از تهران بخواهد جدا بشود؟!خدا آن روز را نیاورد!تازه،الان معلوم نیست رى کجا تمام و تهران از کجا شروع مى‌شود! درست مثل شهرهاى حاشیه خزر.الان بچه‌ها که گل کوچک بازى مى‌کنند تکلیفشان روشن است و اسم جایى را که در آن بازى مى‌کنند گذاشته‌اند محل و مشکلى هم ندارند.حالا با جدا شدن تهران از رى- که زبانم هزار مرتبه لال- در حاشیه رى اگر گل کوچک بازى کنند،یکى از دروازه‌ها در رى و دیگرى بیست متر آن طرف‌تر در تهران خواهد بود!و این وضعیت،همه را بلا تکلیف خواهد کرد.چقدر آدم در فاصله رى و تهران بدود براى زدن چند گل؟!اهالى رى در حال حاضر کنار تهرانى‌ها هستند و رازى! هم هستند. ما راضى به جدا شدن آنها نباشیم. رى از قدیم جایش روى تخم چشم ما بوده و هست.چه زکریا رازى باشد چه نباشد ما میدانى را در تهران به اسمش کرده‌ایم که صحبت جدایى به میان نیاید.آدم از رى به تهران که مىآید فکر نمى کند به شهر دیگرى رفته است و بالعکس.تو را به خدا نگذارید این جدایى اتفاق بیفتد!به خاطر بچه هایى که این قدر فاصله بین دروازه‌هایشان خواهد افتاد! زمانى دنیا قرار بود دهکده بزرگى بشود،نشد!حالا تهران را که خودش بزرگ شده کوچکش نکنیم.مطمئن باشید که رازى‌ها هم راضى نیستند
حیف است که مختل بشود بازى‌ها  ،تبدیل به دنده‌اى شود،گازى ها!*
فردا که شود مستقل از تهران،رى  ،راضى نشوند بى‌گمان رازى‌ها
صنعت ادبى: در این مصرع از صنعت «عدم ارتباط معنایى و لفظى با بقیه ابیات در یک رباعى» استفاده کرده ام! در نسخه دیگرى که این چند بیت از روى آن پاکنویس شد و آن نسخه پاره و به سطل انداخته شد به جاى این مصرع آمده بود:معمول شود پشت هم اندازى ها
از تهران، مستقل شود؟! آن هم،رى؟ رُم دارد اگر،فرانسه،ایران هم رى
این شعر فقط مصرع چارم دارد رى تهران است و شهر تهران هم،رى
آن شخص که بود آخر اسمش «مین»  فرضاً که نکرده بود از او تمکین
این حادثه پشت پرده اى دیگر داشت نادر که خودش جدا نشد از سیمین
پس، تهران هم به هیچ وجه نباید از رى جدا بشود! چون مصلحت کشور ما باشد این! **
** صنعت ادبى: در مصرع پنجم از صنعت«سفسطه به بهاى تطویل در کلام و اختلال در وزن و موزون شدن تصادفى نیمه دوّم مصرع پنجم» استفاده شده است!