مثله کردن پسر عمه با اره برقی بخاطر مجسمه
عتیقه 31 تیر – 94
اگر هنوز بطور دقیق نمی دانید که معنی این ادعا چیست که ایران ا من ترین کشور جهان است وچگونه جامعه ای
ساخته شده است . حتماً این گرارش را بخوانید
حکم قصاص مردجوانی که پسرعمهاش را به قتل رسانده است در دیوان عالی کشور
تایید شد.
26اردیبهشت سال 91 مرد میانسالی با مراجعه به کلانتری 123 نیاوران از ناپدیدشدن پسرش خبرداد وگفت: پسرم به نام سلیمان دیروز از خانه بیرون رفت اما دیگر بازنگشت، داشتیم به دنبال او میگشتیم که روز بعد یک مرد ناشناس با ما تماس گرفت و گفت که پسر مرا گروگان گرفته و باید در ازای آزادی فرزندم به او پول بدهیم.
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش در این خصوص آغاز شد.
در ادامه تحقیقات پلیس به ردیابی شماره تماس مرد ناشناس پرداخت و در نهایت موفق شد متهم که پسردایی سلیمان بود را شناسایی و دستگیر کند.
متهم در بازجوییها با اعتراف به قتل سلیمان گفت: سلیمان یک مجسمه عتیقه داشت. روز حادثه او به خانهام درتهران پارس آمد و مجسمه را هم با خودش آورد ولی با هم درگیر شدیم.
ما هر دو اسلحه داشتیم که درگیری بالا گرفت و در آن بین یک تیر از اسلحهام شلیک شد و سلیمان جان خود را از دست داد. برای همین جسدش را به حمام بردم و با اره برقی مثله کردم وآن را به رودخانهای درحوالی جاده آبعلی انداختم.
با اعتراف این پسر، وی پس از صدور کیفرخواست پروندهاش در شعبه74دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
در این جلسه پدر و مادرمقتول درخواست قصاص کردند. متهم هم ادعای تازهای مطرح کرد وگفت: پسرعمهام روز حادثه همراه یک دختر به خانهام آمد و گفت یک مجسمه طلا دارد که میخواهد آنرا به شمش تبدیل کند. او همراه دختر غریبه به سفر رفت. از آن شب به بعد هیچ خبری از او نداشتم تا اینکه بازداشت شدم. باورکنیدمن بیگناهم و تحت فشار در اداره اگاهی قتل را گردن گرفتم.
هنوز هیچ اثری ازجنازه به دست نیامده و ممکن است آرش زنده باشد. با وجود این اظهارات متهم درپایان جلسه به قصاص محکوم شد.
این حکم درشعبه 16 دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم عرض فرستاده شد.
متهم این بار دردومین جلسه محاکمه خود درشعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران باز هم سناریوی جدیدی مطرح کرد و گفت: پسرعمهام به تنهایی به خانهام آمد و باهم مواد کشیدیم.
او در حال بازی با اسلحههای من بود که صدای شلیک شنیدم و او را غرق خون دیدم. به گزارش باشگاه خبرنگاران، درپایان این جلسه، هم متهم بار دیگربه قصاص محکوم شد.
این حکم درشعبه 16دیوان عالی کشورتاییدشد.
26اردیبهشت سال 91 مرد میانسالی با مراجعه به کلانتری 123 نیاوران از ناپدیدشدن پسرش خبرداد وگفت: پسرم به نام سلیمان دیروز از خانه بیرون رفت اما دیگر بازنگشت، داشتیم به دنبال او میگشتیم که روز بعد یک مرد ناشناس با ما تماس گرفت و گفت که پسر مرا گروگان گرفته و باید در ازای آزادی فرزندم به او پول بدهیم.
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش در این خصوص آغاز شد.
در ادامه تحقیقات پلیس به ردیابی شماره تماس مرد ناشناس پرداخت و در نهایت موفق شد متهم که پسردایی سلیمان بود را شناسایی و دستگیر کند.
متهم در بازجوییها با اعتراف به قتل سلیمان گفت: سلیمان یک مجسمه عتیقه داشت. روز حادثه او به خانهام درتهران پارس آمد و مجسمه را هم با خودش آورد ولی با هم درگیر شدیم.
ما هر دو اسلحه داشتیم که درگیری بالا گرفت و در آن بین یک تیر از اسلحهام شلیک شد و سلیمان جان خود را از دست داد. برای همین جسدش را به حمام بردم و با اره برقی مثله کردم وآن را به رودخانهای درحوالی جاده آبعلی انداختم.
با اعتراف این پسر، وی پس از صدور کیفرخواست پروندهاش در شعبه74دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
در این جلسه پدر و مادرمقتول درخواست قصاص کردند. متهم هم ادعای تازهای مطرح کرد وگفت: پسرعمهام روز حادثه همراه یک دختر به خانهام آمد و گفت یک مجسمه طلا دارد که میخواهد آنرا به شمش تبدیل کند. او همراه دختر غریبه به سفر رفت. از آن شب به بعد هیچ خبری از او نداشتم تا اینکه بازداشت شدم. باورکنیدمن بیگناهم و تحت فشار در اداره اگاهی قتل را گردن گرفتم.
هنوز هیچ اثری ازجنازه به دست نیامده و ممکن است آرش زنده باشد. با وجود این اظهارات متهم درپایان جلسه به قصاص محکوم شد.
این حکم درشعبه 16 دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم عرض فرستاده شد.
متهم این بار دردومین جلسه محاکمه خود درشعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران باز هم سناریوی جدیدی مطرح کرد و گفت: پسرعمهام به تنهایی به خانهام آمد و باهم مواد کشیدیم.
او در حال بازی با اسلحههای من بود که صدای شلیک شنیدم و او را غرق خون دیدم. به گزارش باشگاه خبرنگاران، درپایان این جلسه، هم متهم بار دیگربه قصاص محکوم شد.
این حکم درشعبه 16دیوان عالی کشورتاییدشد.