یادداشت
آنچه از «پلاسکو» آموختم 6بهمن-95
آنچه از «پلاسکو» آموختم 6بهمن-95
این آموخته با آموخته های سید علی خامنه ای ر هبرولی فقیه انتصابی فرق دارد .چون وی و بنیاد مستضعفان زیر کنترلش مقصر اصلی اند . برای همین خامنه ای واقعیات فاجعه پلاسکو را باوارونه گویی انکار می کند.
فاجعه پلاسکو، اول شوکهام کرد، سپس بارها و بارها گریستم و آنگاه کوشیدم از آنچه بر سرمان آمده است، بیاموزم.آموختم که درباره ایمنی و مدیریت بحران، حتی در حد زندگی شخصی و حرفهای چیز زیادی نمیدانم. دانستم که نمیدانم اگر در طبقات پایین خانه یا محل کارم آتشسوزی رخ دهد، چگونه باید جان خود و اطرافیانم را نجات دهم. دانستم که درباره کمکهای اولیه چیز زیادی نمیدانم و متوجه شدم که در یادگیری مهارتهای ایمنی و امدادی، کوتاهی کردهام و باید زمانی را برای یادگیریشان اختصاص دهم.آموختم که باید در اولین وقت، وسایل اطفای حریق را هم برای خانه و هم برای محل کار و خودرو خریداری کنم و در جایی که در دسترس یاشد قرار دهم. به یاد آوردم که بزرگترین آتشسوزیها، میتواند با شعلههای کوچکی آغاز شود که میتوان در همان ابتدای کار مهارشان کرد. یک کپسول آتشنشانی، هرچقدر هم قیمت داشته باشد، در برابر هزینههای جانی و مالی احتمالی، بسیار ارزان است.آموختم که باید محیط کار و زندگی را با نظر کارشناسان بررسی ایمنی کنم: سیمکشی، سیستم حرارتی، موتورخانه و....آموختم که ممکن است کنجکاوی من برای دیدن یک حادثه میتواند به بهای جان انسانهای زیادی تمام شود. آموختم که ثانیهها در بحرانها، حکم ساعتها در مواقع عادی را دارند. اگر من برای دیدن صحنه یک تصادف، مکث کوچکی بکنم و راننده پشت سری هم چنین کند و بقیه هم همینطور، قطعاً آمبولانس در ترافیکی گرفتار خواهد شد که ما ساختهایم. آموختم که اگر چنین کنم و ثانیهها و دقایق حیاتی امداد را فدای خودخواهی خود کنم، در مرگ دیگران سهیم خواهم بود. راستی هر کدام از ما، چقدر قاتلیم؟ با دیگران کاری ندارم، خودم چقدر؟!آموختم که در مواقع بحرانی باید از مدیران میدان بحران حرفشنوی داشته باشم چون اگر در میانه بحران هر کسی بخواهد ساز خود را بزند، بخش عمدهای از انرژی نیروهای امدادی به جای کمک به نیازمندان، صرف مهار دیگران خواهد شد. ایکاش وقتی فرمانده میدان در پلاسکو به حاضران گفت که ساختمان را ترک کنید و کسی وارد نشود، همه به حرفش گوش میدادند!آموختم که من نیز در یکان یکان اتفاقات خوب و بد شهرم، سهیم هستم. اگر افرادی که برای عضویت در شورای شهر بدانها رای میدهم، غیرمتخصص باشند، یعنی به فقدان تصمیمگیری و نظارت کارشناسانه رای دادهام و معلوم است که در عصر مدیریت علمی، این یعنی زمینهسازی برای فاجعه و سهامداری هر کدام از ما در بورس فاجعه.آموختم....جعفرمحمدی- عصر ایران